۱۳۹۰-۱۱-۲۸، ۰۹:۴۴ عصر
شخصي زني زشت رو داشت.روزي در مجلسي نشسته بود كه غلامش دوان دوان بيامد كه اي خواجه خاتون به خانه فرود امد .خواجه گفت اي كاش خانه به خاتون فرود امده بود. حكايت: واعظي بالاي منبر موعظه مي كرد شخصي از وي پرسيد:مولانا اسم زن شيطان چيست؟ واعظ گفت:اسم زن او را بلند نمي شود گفت برخيز نزد من بيا تا اهسته به تو بگويم . ان شخص برخاست و نزد واعظ امد . واعظ سر در گوش او گذاشت و هرچه مي توانست به او فحش داد و گفت: من چه مي دانم اسم زن شيطان چيست من كه در ايام عقد او حاضر نبودم ديگر مطلبي نبود كه بپرسي؟ ان شخص برگشت و نشست .از او پرسيدند كه چه گفت؟جواب داد: هر كه مي خواهد بفهمد خودش برود در گوش او خواهد گفت همانطور كه در گوش من گفت لطيفه شخصي خواست در خا نه اي نماز بخواند از صاحب خانه پرسيد قبله كدام طرفست صاحبخانه در جواب گفت من هنوز دو سال بيش نيست كه در اينخانه ام كجا دانم كه قبله چونست .حكا يت دزدي در شب خانه ي فقيري مي جست فقير از خواب بيدار شد و گفت اي مرد انچه تو در تاريكي مي جويي ما در روز روشن مي جوييم و نمي يا بيم لطيفه شخصي به دوستي گفت چشمم درد مي كند تدبير چيست 0 گفت من در سال گذشته دندانم درد مي كرد بركند م حكايت شخصي را مهماني رسيد شب قرار شد در ان جا بخوابد بخانه ي همسايه فرستاد تا رختخواب بگيرد همسايه گفت شب ها رختخواب را كار داريم فردا روز بفرستيد تا بدهيم لطيفه شخصي مهماني را در زير خا نه خوا بانيد نيمه شب صداي خنده وي را در بالاي خا نه شنيد پر سيد كه در ان جا چه مي كني گفت در خواب غلطيده ام گفت مردم از بالا به پا يين غلطند تو از پايين به بالا غلطي گفت من هم به همين می خندم.
هیچ نیرویی به غیر از نیروی خداوند نیست
هیچ نیرویی به غیر از نیروی خداوند نیست