مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک

نسخه‌ی کامل: در باره فراماسونری
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
محل استرار اين اتحاديه
(( لژ )) ناميده مي شد. و هدف از حضور در اين اجتماع بحث و تبادل نظر درباره

تجربيات حرفه اي بود . اينان براي اين كه توانمندي حرفه اي خود را حفظ كنند جلسات

و نشستهاي خود را سري برگزار مي كردند و از راهيابي افراد غير عضو به لژها به

شدت جلوگيري مي كردند.و طبيعتا براي حفظ شان اجتماعي خود در باره مقولات

سياسي و اجتماعي نيز بحث مي كردند و مي كوشيدند درجهت منافع خود به

اقدامات "سري " نيز دست بزنند. تاملي بر پيشينه نظري فراماسونري از نظر نظري

اين جمعيت ها بيش از هر مكتبي ، تابع (( تصوف جهودي ‌))يعني (( قباله )) است !

اين مكتب رازآلود و شبه عرفاني را (( اسحاق كور يهودي )) بنا نهاد. واژه " قباله" از

ريشه عبري (( قبل )) و به معناي « سرسپردن و دل سپردن است » ،( كه يكي از

اركان تصوف و درويشي ميباشد !! ) و مجموعه تعاليم باطني را در برمي گيرد. و اين

مكتب راز آلود در دين يهود سابقه هاي ديرينه دارد و نشانه هايي از جادوگري و

ساحري !! برخي از يهوديان نخستين را مي توان درمكاتب مصر باستان نيز يافت .

( گوساله سامري و ... ) اسحاق كور و شاگردانش از بنيانگذاران آموزه های

« اومانيسم سكولار » هستند. احياي آموزه هاي اسرار آميز قباله در« خانقاه موسي

بن نهمانديس » همزمان با شكل گيري لژهاي ماسوني بود.



تصوف يهودي (كابالا)

كابالا يا قبالا يا همان تصوف يهودي آئيني است كه به نوع خاصي از رياضت هاي شيطاني يهوديت دلالت دارد .

برابر نظريات كارشناسان ملل و نحل اين فرقه تحت تاثير عرفان و تصوف اسلامي در اثر هم‌نشيني مسلمانان آندلس با برخي از يهوديان تشكيل شده است .

كابالا بخش رمز‌آلود و بسيار سري دين يهودي طي 500 سال اخير محسوب شده و عمده تحولات جهان توسط كاباليست‌ها دنبال مي‌شود .

كريستف كلمب و همكارانش همگي كاباليست بودند و از فنون جادوگري كابلايي و منجمان آن در راه پيدا كردن قاره آمريكا بهره‌برداري نمودند . كابالا عميقا بر برخي باورهاي خرافي همچون جادوگري استوار است و رسماً براي آن تقدس قائل است و اين عمده‌ترين نقطه اشتراك شيطان‌پرستي در گذشته و حال با شيطان‌پرستي است .

هم‌اكنون اصطلاح كابالا وصف‌كننده تمرين آئين و دانش محرمانه يهود است . مهم‌ترين منابع و كتب كاباليستي كه به عنوان ستون فقرات و پايه اصلي آئين كابالا درآمدند ، شامل مجموعه كتب عبري " بهير " (به معناي كتاب روشنايي) و " هيچالوت " (به معناي كاخ‌ها) مي‌شوند كه به قرن اول ميلادي بازمي‌گردند . نهايتاً در قرن سيزدهم ميلادي كتاب " زوهار " نوشت شد كه تفكر و شكل كنوني " آئين كابالا " را تشكيل داد .

دكتر " عبدا... شهبازي " نويسنده مجموعه كتاب‌هاي زرسالاران يهودي و پارسي و متخصص تاريخ ، در پايگاه خود درباره فرقه كابالا مقاله جامعي دارد و ديدگاه‌هاي وي با آنچه در دانشنامه ويكي پديا آمده‌است ، متفاوت است .

شهبازي در قسمت نخست مقاله خود درباره تعريف كابالا مي‌نويسد :

" كابالا نامي است كه بر تصوف يهودي اطلاق مي‌شود و تلفظ اروپايي " كباله "

عبري است به معني " قديمي " و " كهن " . "

اين واژه به شكل " قباله " براي ما آشناست . پيروان آئين كابالا يا كاباليست‌ها اين مكتب را " دانش سري و پنهان " خاخام‌هاي يهودي مي‌خوانند و براي آن پيشينه‌اي كهن قائل‌اند . براي نمونه ، مادام بلاواتسكي رهبر فرقه تئوسوفي ، مدعي است كه كابالا (قباله) در اصل كتابي است رمزگونه كه از سوي خداوند به پيامبران ، آدم و نوح و ابراهيم و موسي نازل شد و حاوي دانش پنهان قوم بني‌اسرائيل بود . به ادعاي بلاواتسكي ، نه تنها پيامبران بلكه تمامي شخصيت‌هاي مهم فرهنگي و سياسي و حتي نظامي تاريخ چون افلاطون و ارسطو و اسكندر و غيره ، دانش خود را از اين كتاب گرفته‌اند . مادام بلاواتسكي برخي از متفكرين غربي ، چون اسپينوزا و بيكن و نيوتون را از پيروان آئين كابالا مي‌داند .

شهبازي در رد اين ادعا مي‌گويد :

" اين ادعا نه تنها پذيرفتني است بلكه براي تصوف يهودي ، به عنوان " ‌يك مكتب مستقل فكري " پيشينه جدي نمي‌تواند يافت . "

شهبازي ديرينه مكتب كابالا را به اوايل سده سيزدهم ميلادي محدود كرده و ماقبل آن را گرته‌برداري يهوديان از مكتب فيلو اسكندراني در فرهنگ هلني و فلسفه يوناني و كپي‌برداري از آموزه‌هاي عرفاني مكتب اسلام مي‌داند .

وي در قسمت دوم مقاله خود مي‌نويسد :

" سرآغاز طريقت كابالا به اوايل سده سيزدهم ميلادي و به اسحاق كور (1160 ـ 1235 م) مي‌رسد . او در بندر ناربون (جنوب فرانسه) مي‌زيست و برخي نظرات عرفاني بيان مي‌داشت . "

وي در جايي از قسمت اول مقاله خود درباره گذشته تصوف يهود ، پيش از ظهور كابالا ، مي‌نويسد :

" مشاركت يهوديان در نحله‌هاي فكري رازآميز و عرفاني به فيلواسكندراني در اوايل سده اول ميلادي مي‌رسد . "

سپس مي‌افزايد :

" در دوران اسلامي نيز چنين است . نحله‌هاي فكري گسترده عرفاني رازآميز كه در فضاي فرهنگ اسلامي پديد شد بر يهوديان نيز تاثير گذارد و برخي متفكرين يهودي آشنا با مباحث عرفاني پديد شدند كه مهم‌ترين آنان ابويوسف يعقوب اسحاق القرقساني (سده چهارم هجري / دهم ميلادي) است . "

شهبازي درباره نمونه تاثيرات فرهنگ اسلامي بر تصوف يهود مي‌نويسد :

" بسياري از مفاهيم آن [كابالا] شكل عبري مفاهيم رايج رد فلسفه و عرفان اسلامي است . در واقع انديشه‌پردازان مكتب كابالا ، به دليل زندگي در فضاي فرهنگ اسلامي و آشنايي با زبان عربي ، به اقتباس از متون مفصل عرفان اسلامي دست زدند و با تاويل‌هاي خود به آن روح و صبغه يهودي دادند . اين كاري است كه يهوديان در شاخه‌هاي متنوع علوم و دانش انجام دادند . براي نمونه بايد به مفاهيم " هوخمه " (حكمت) ، " كدش " (قدس) ، " نفش " (نفس) ، " نفش مدبرت " (نفس مدبره) ، " نفش سيخلت " (نفس عاقله) ،

" نفش حي " (نفس حيات‌بخش) ، " روح " و ... در كابالا اشاره كرد .

مكتب كابالا نيز به دو بخش " حكمت نظري " و " حكمت علمي " تقسيم مي‌شود . در تصوف كابالا بحث‌هاي مفصلي درباره خداوند و خلقت وجود دارد كه مشابه عرفان اسلامي است به ويژه در تاريك فراوان آن بر مفهوم " نور " و مراحل تجلي آن . "

اين استاد تاريخ در انتهاي بحث خود مي‌افزايد :

" آنچه از زاويه تحليل سياسي حائزاهميت است ، " شيطان‌شناسي " و " پيام

مسيحايي " اين مكتب است و دقيقاً اين مفاهيم است كه كابالا را به عنوان يك ايدئولوژي سياسي معنادار مي‌كند . "

* مناسك جنسي در فرقه كابالا

مسئله ديگري كه در فرقه كابالا حائز اهميت است مناسك جنسي اين فرقه است كه از نيمه سده هجدهم و براساس آموزه‌هاي فري به نام يعقوب بن يهودا ليب ، كه با نام ياكوب فرانك (1719 ـ 1726) شهرت دارد ، ظهور كرد .

ياكوب فرانك شاخه " فرانكسيت " فرقه كابالا را بر بنياد ميراث شاخه‌هاي متعلق به

" شابتاي زوي " و " ناتان غزه‌اي " بنا نهاد . وي كه به يك خانواده بنا نهاد . وي كه به يك خانواده ثروتمند تاجر و پيمانكار يهودي ساكن اوكراين تعلق داشت و همسرش نيز از يك خانواده ثروتمند تاجر بود ، در جوانی به طريقت كابالا جذب شد ، كتاب " ظُهَر " (Zohare) (كتابي كه موسي‌بن شم تاولئوني در سال‌هاي 1280 ـ 1286 ميلادي نوشت و با تدوين اين

كتاب ، تصوف راز‌اميز كابالا به صورت يك نظام فكري و عملي سازمان‌سافته و منسجم درآمد و شكل نهايي يافت) را خواند و به عضويت شاخه شابتاي‌زوي درآمد . در دسامبر 1755 فرانك از سوي سران فرقه دونمه براي تصدي رياست اين فرقه در لهستان به همراه دو خاخام راهي زادگاه خود شد . فرانك در راس فرقه شابتاي در پودوليا قرار گرفت ولي كمي بعد ، در ژانويه 1756 كارش به رسوايي كشيد .

زماني كه فرانك و پيروانش در يك خانه در بسته مشغول اجراي مناسك جنسي مرسوم در فرقه شابتاي بودند ، به علت باز شدن تصادفي پنجره‌ها ، مردم مطلع شدند و ... .

يكي از مواردي كه توانسته از كابالا به شيطان‌پرستي راه يابد نماد " ‌پنتاگرام " يا ستاره

پنج پر است . اين نماد به مثابه ابزاري براي جادوگران كاباليست مورد استفاده قرار مي‌گرفته .

همچنين شنيدني است كه بخش عمده‌اي از بازيگران و خوانندگان فحشا محور جهان همچون " مدونا " كاباليست مي‌باشند .

" مدونا " سال 2005 رسما عضويتش را در گروه هاي كابالا اعلام كرد و نام يهودي

" ‌استر " را بر خود نهاد.

نقطه ديگر اشتراك كابالا با شيطان‌پرستي ديدگاه جنسي اين دوست كه در هر دو نحله فاسد لذت جنسي در اولويت قرار دارد .

بنيان‌گذاران كابالا همان افرادي هستند كه سپس نهضتي !!! را با عنوان " پرستش زنان " تشكيل دادند كه مي‌توان به صراحت آن را يك جريان شهوت‌محور خطاب كرد .

اين گروه جرياني را در ادامه بنا نهاد تا رابطه جنسي نه به مثابه يك عمل براي تداوم نسل بلكه در راستاي هدف انسان در زندگي به آن نگاه شود .

برخي از كارشناسان بر اين باورند كه كاباليست‌ها ذائقه جنسي مردان و زنان را در سراسر عالم مورد دست‌خوش تغيير و تحول به سمت توحش قرار داده‌اند ، مانند تغيير جنسيت

" مايكل جكسون " و ... .

اين نكته ضروري است كه يهوديان و صهيونيست‌ها به شدت از سخن راندن در باب كابالا پرهيز دارند و امروز تنها يك كتاب فارسي در اين خصوص قابل دسترسي بوده و در صفحات مقالات اينترنتي نيز تا دو سال قبل به جز " ‌كابالا شدن مدونا " خبري در دسترس عموم قرار نداشت .



فراماسونري عنوان مقوله اي پيچيده ونهان روش است كه براي سيطره جهانخواران بر منابع مادي و معنوي جهان تلاشي چند صد ساله دارد. اين نهاد بين المللي با شاخ و برگهايش نسبت معيني با (( صهيونيسم )) دارد وبراي پيشبرد اهداف خود كانونهاي مختلف فرهنگي و سياسي جوامع مختلف را هدف خود قرارمي دهد. يكي از اين كانونهاي جدي كه در ايران هدف فراماسونرها قرار گرفت ، حلقه هاي دراويش و زاويه ها و خانقاه هاي متصوفه بود.

در دهه هاي اخير كه امواج مدرنيزاسيون ، شيرازه جامعه ايراني را با چالش مواجه كرد ، ((خانقاه ظهيرالدوله )) که در منطقه در بند تهران واقع است ، انجمني مخفي براي هدايت دراويش ، هنرمندان و اديبان به سوي اهداف فراماسونري تشكيل داد تا ضمن انحراف جامعه ايراني از مرجعيت به طريقت متصوفه، راه را براي نفوذ بيشتر در امور كشور هموار كند.

(( علي خان ظهيرالدوله قاجار )) داماد ناصرالدين شاه كه جانشيني "صفي عليشاه "  را

يافته بود، با تاسيس اين انجمن در پوشش يك " خانقاه " پيوند فراماسونرهاي مشهوري چون "تقي زاده " با اديبان و هنرمنداني چون ملك الشعراي بهار- ابوالحسن خان صبا – رهي معيري – درويش خان – ايرج ميرزا – محمد حسين لقمان ادهم – روح الله خالقي – فروغ فرخ زاد – سعيد نفيسي و ... را برقرار كرد و كوشيد تاثير مورد فراماسونرها را برآنان جديت بخشيد .

در دوره معاصر به موازات تاثيرپذيري بخشهايي از جامعه ايراني از امواج مدرنيته ، حلقه هاي دراويش نيز مورد توجه انجمن هاي سري و تشكلات ماسوني " مبلغ افكار مدرنيستي واقع شد.

برخي از چهره هاي شاخص فراماسونري مانند " جيمز موريه " اين حلقه هاي را كانون توجه خود قرار دادند. همزمان با تلاش دربار قاجار" و جريان هاي ماسوني و شبه روشنفكر وابسته به غرب – كه براي محدود كردن نهاد مرجعيت " و روحانيت در كشور شكل گرفته بود – حلقه هاي دراويش و خانقاه ها به عنوان يكي از نهادهاي اجتماعي كه مي توانست موازي با نهاد مرجعيت فعال شود ، بيش از پيش مورد طمع آن جريان ها قرار گرفت.

در حالي كه فرقه سازي و نيز بازسازي فرقه هايي چون اسماعيليه " در دستور كار دشمنان مرجعيت شيعي قرار داشت ، تقويت سلسله هاي دراويش نيز مي توانست مكمل اين برنامه باشد. البته صوفيه ايران در سده هاي اخير پيوندي جدي با تشيع داشت و اغلب ايشان با وجود آن كه اقطاب طريقت خود را داراي مقامي رفيع مي دانستند ولي در دانش و معارف اسلامي خود را محتاج مرجعيت و فقاهت مي دانستند و براي مراجع عظام تقليد نيز احترام قائل بوده و به آنان اعتقادي راسخ داشتند و اساسا نمي توانستند با مقابله با مرجعيت در متن جامعه جايي داشته باشند.

اما در دهه هاي اخير كه امواج مدرنيزاسيون شيرازه جامعه ايراني را با چالش مواجه كرد ، زمزمه هاي امتناع از نهاد مرجعيت د رحلقه هاي دراويش شدت يافت. كانون اين زمزمه ( امتناع از نهاد مرجعيت ) از خانقاه (( ظهيرالدوله )) بود. اين خانقاه كه محفلي پوششي براي يك " لژ فراماسونري " به نام (( انجمن اخوت )) بود ، از سوي يكي از وابستگان به دربار كه دلبسته غرب نيز بود اداره مي شد.

اين انجمن نخستين كانون جدي دراويش ، هنرمندان ، و اديبان فراماسونر نيز بود كه ضمن استفاده از ظواهر طريقت صوفيه و برپايي مجالس وعظ ، خطابه ، شعر و موسيقي ، مبلغ آراء و انديشه هاي ماسوني درميان اين بخش از نخبگان جامعه بود. دراين تلاش براي نفوذ در ديگر كانونها ي صوفيه بويژه (( نوربخشيه ونعمت اللهي گنابادي )) از سوي فراماسونرها به يك سري نتايج رسيد كه در اين زمان تا حدودي از آن قابل لمس است. ( در پستهاي بعد انشاالله به نتايج نفوذ فراماسونرها در نعمت اللهيه خواهيم پرداخت ).

نتايج نفوذ ماسوني در حلقه دروايش صفي عليشاهي روشن است و در آينده به آن خواهيم پرداخت.





بنيانگذار نخستين انجمن فراماسونري در ايران « ميرزا ملكم خان ارمني » است. او بنيان گذار نخستين تشكيلات فراماسونري است كه با كسب اجازه از ناصرالدين شاه و با نام « فراموشخانه » شروع به فعاليت نمود.

انتشار نشريه «قانون» مهمترين اقدام وي براي نشر انديشه هاي سكولاريستي و اومانيستي در ايران بود.

بعد از ملكم خان شاخصترين اعضاي لژهاي فراماسونري « ميرزا فتحعلي آخوند زاده ، ميرزا ابراهيم خان حكيم الملك (طبيب مظفرالدين شاه ) ، شيخ ابراهيم زنجاني ، حسن تقي زاده و …بودند.

اينان چهره هاي اصلي تاثير گذار بر روند سكولاريزه شده نهضت عدالتخانه و انحراف انقلاب مشروطه هستند كه با اجتماع در چندين حزب اسم و رسم دار و نيز چند لژ و انجمن مخفي فراماسونري و استقبال از ديكتاتوري رضاخاني ، موجب سركوب رهبران اصلي اين انقلاب را فراهم كردند.



تاملي برفرقه هاي نعمت اللهي و نوربخشيه در ايران معاصر



رونق دستگاه خانقاهي صفي عليشاهي نمي توانست از توجه دربار ناصرالدين شاه قاجار و نیز عوامل بيگانه مصون بماند . ناصرالدين شاه ، ظهيرالدوله و سپس نظم الدوله (رئيس پليس تهران) را مامور مراقبت از خانقاه صفي عليشاه كرد. همزمان با تقويت اقتدار مرجعيت درمراحلي چون « جهاد با كفار روس ، قتل گريبادوف ، صدور احكام تحريم ، شكل گيري نهضت عدالتخاهانه و … » ناصرالدين شاه به اين انديشه بود كه قدرت مرجعيت و فقاهت را تضعيف كند . ناصرالدين شاه با تقويت نزديكترين نهاد كه از نظر اعتقادي به تشيع نزديك تر بود سعي در تضعيف نهاد روحانيت و در مقابل تقويت « خانقاه و فرقه هاي صوفيه » نمود.

از اين رو بيش از همه به تقويت دستگاه خانقاهي صفي عليشاهي در تهران نمود و فرق و سلسله هاي درويشي ديگري چون « گناباديه » و « نوربخشيه » از اين امر مستثنا نبودند.

متین


آقا احسان.

دست شما درد نکند آگاهی دادن وشناساندن فراماسونها و شیطان پرستان به مردم مخصوصا جوانان از واجبات است .مطمئنا اگر مردم از مرام های شیطانی آنان آگاهی داشته باشند .گول آنان را نخواهند خورد. دوستان همین قدر بدانید که این فرقه آنقدر کثیف و شیطانی هستند که اسم جلاله خداوند را در کف کفشها می نویسند و به پای من وشما میکنند.کسانی که آلت تناسلی را می پرستند. دیگر از آنان جه توقعی است...!