مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک

نسخه‌ی کامل: تجربیات مربیان صالحین و معلمان
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9
چند سالیست حلقه های صالحین در کشور در هال اجراست

در این مدت مربیانی که با گروه ها و حلقه ها کار کرده اند تجربیات و خاطراتی داشته اند که می تواند برای سایر مربیان نیز قابل استفاده باشد
چنانچه شما نیز جزء این دسته هستید تجربیات خود را با سایرین در میان بگذارید
اول کار به تیپ و ظاهر بچه ها گیر ندین

تو 4 -3 جلسه اول جایزه ندین یعنی کلا کم جایزه بدین
با بعضی ها طوری رفتار نکنید که نور چشمی هستند
مسولیت های کوچک و بزرگ را تصادفی بین بچه ها تقسیم کنید
هدیه دفاتر فرهنگی و مذهبی به متربیان میتواند روحیه انقلابی بچه ها را در شروع مدارس بالا ببرد يا

یکی از راه های ارزان قیمت برای این کارتهیه دفاتر با نقوش شهدای مدافعان حرم و رهبر انقلاب هست
اگر فرصتی بود مفصل تر درباره این موضوع می نویسم
با سلام و خداقوت خدمت تمامی افرادی که در این زمینه کار کرده و تجربیات خود را برای دیگران نیز بیان می نمایند .
لازم به ذکر است به نظر اینجانب اولین کاری که باید در مبحث صالحین و حلقه داری ایمان داشت دلسوزی و کار برای رضای خداوند می باشد.
(۱۳۹۸-۵-۵، ۱۱:۲۲ صبح)ADMIN نوشته است: [ -> ]چند سالیست حلقه های صالحین در کشور در هال اجراست

در این مدت مربیانی که با گروه ها و حلقه ها کار کرده اند تجربیات و خاطراتی داشته اند که می تواند برای سایر مربیان نیز قابل استفاده باشد
چنانچه شما نیز جزء این دسته هستید تجربیات خود را با سایرین در میان بگذارید
درباره این مطلب یک بحث عمومیست که تقریباً در همه‌ جا به صورت یک مشکل وجود دارد.
بنده تقریباً از اوایل کودکی در چنین مساجدی بودم...
همه سن بالا و به تعبیری آنتی جوان!
از بد حادثه هم هرجا رفتم‌ همین مشکل وجود داشت...
تجربه بنده آن چیز که جواب می‌دهد «سیاست چماق و هویج» است.
یعنی شما برنامه را اجرا کن.
با سیاست خودت هم اجرا کن.
هیچ‌کاری هم به اعمال نظر آنهایی که از سر هوا و هوس یا از سر ادعای بزرگی نظر می‌دهند نداشته باش.
ولی جوری رفتار کن که گویی در تیم آنهایی...
مثلا هیئت که برگزار می‌کنی، یکی از همان هیئت امناء رو دعوت کنید تا قبل از سخنرانی برای بچه ها صحبت کند.
قبل از اینکه ایشان شروع کند شما در حد دو دقیقه راجع به پیرغلامان اهل بیت و از این دست مسائل صحبت کن.
از قبل هم با همه بچه ها صحبت کن که نهایت احترام را داشته باشند.
آن یک جلسه هم به صورت استثناء کوتاه برگزار کنید که حوصله پیرمرد سر نرود.
آخر جلسه هم بدهید او دعا کند...
این تنها یک کار بود و کارهایی از این دست را انجام دهید.
از طرفی دیگر سعی کنید پا روی دم کسی نگذارید. اگر می‌بینید مثلا آبدار خانه شده محل ریاست عده ای، سعی کنید فعلا نزدیک آنجا نشوید.
در خانه چای درست کنید و با فلاکس بیاورید مسجد.
نکته‌ی بعدی سعی کنید دست کسی آتو ندهید. کارهایی از قبیل سر و صدا کردن در ساعاتی نامناسب، مسجد را به هم ریخته و نامرتب تحویل دادن و ... باعث می شود زحمات شما به کلی از بین برود.
نکته‌ی بعد سعی کنید در جاهایی که در چشم مردم است، در زمینِ آن ها بازی کنید. مثلاً نیم ساعت قبل نماز بیایید و ورودی مسجد را آب و ‌جارو ‌کنید‌ البته با هماهنگی هیئت امناء. یا مثلا دو سه نفری هر از چندی به جان در مسجد بیفتید و آن را تمیز کنید. البته حواستان باشد آتو دست کسی ندهید.
جوری رفتار نکنید که هیئت امناء فکر کنند شما می‌خواهید ریاستشان را بر هم بزنید.
ببخشید اگر با این ادبیات صحبت می‌کنم. اما من از همان موقع که یادم هست با این جماعت درگیر بوده ام و شاهد فجایع فرهنگی که به دست این جماعت رخ داده بوده‌ام. لذا به قولی در این زمینه آنقدر مار خورده ام تا افعی شده ام. لذا این مطالب، ماحصل سال ها تجربه، و حرص خوردن و کار من در مساجد است.
پس از چند ماهی که شما در این نقش بازی کنید شاهد یک معجزه در ۹۰٪ درصد هیئت امناء خواهید بود.
البته باز هم افراد لجبازی خواهند بود که با شما مخالفت می‌کنند.
اینجا شما باید آن دسته از افرادی که حالا طرفدار شما اند پیش آنها بفرستید. سعی کنید اصلاً خودتان را خرج نکنید. تا می‌توانید افراد دیگر مخصوصاً امام جماعت را بفرستید با مردم و هیئت امناء صحبت کنند.
ائمه جماعات بعضاً هیچ کار بخصوصی در زمینه های تربیتی نمی‌کنند. شما باید آنها را فعال کنید و در تیم خودتان بیاورید.
گاهی اوقات امام جماعت را به عنوان سخنران هیئت دعوت کنید.
در مسائل بروید از او مشورت بگیرید. حتی اگر نظر شما مخالفت نظر اوست باز بروید و مشورت بگیرید و طوری برخورد کنید که گویی نظر او را پذیرفته اید. در آخر هم شاید کار خودتان را بکنید اما شما با این کار او را به نفع خود وارد معادلات سیاسی مسجد کرده‌اید‌...
هیچ کوچکتری حق ندارد به بزرگتر خود مخصوصا هیئت امناء بی احترامی کند. در ظاهر مسجد و حتی در جلسات خودتان پیش بچه ها اصلاً از هیئت امناء بد نگویید و سعی در طرفداری آنها داشته باشید. هر چند که به شدت با آن ها و سیاست هایشان مخالف اید.
انجام این موارد احتیاج به سه چیز دارد:
1⃣ صبر بسیار بالا. هیچ گاه بر اثر کارهای بعضاً احمقانه عده‌ای دلسرد و مأیوس نشوید. سعی کنید نقش خودتان را به خوبی بازی کنید و مطمئن باشید معجزه‌ی محبت و احترام حتماً کار خواهد کرد.
2⃣ سیاست بسیار بالا در کار. اینکه شما بدانی در هر موقعیت، چگونه نقش خود را خوب بازی کنی.
3⃣ داشتن گروه یا تیم. داشتن یک گروه که چند کار را باید بکنند: اولاً همسو با شما باشند و این موارد را یا بر اثر علم به ماجرا یا بر اثر تقلید و تبعیت از شما رعایت کنند. ثانیاً تیم اطلاعاتی شما باشند و اخبار مسجد را سریعاً به شما منتقل کنند. در قرآن هم داریم که آن چیزی که موسی را از توطئه‌ی قتلی که توسط فرعون کشیده شده بود نجات داد، داشتن یک تیم اطلاعاتی قوی بود که اخبار را از درون جلسات سری فرعون به او می‌رساند.
پس از چندین ماه که به این روش عمل کردید و دیدید با وجود اینکه هیئت امنا نسبت به شما نرم شده‌اند اما هنوز افرادی هستند که دارند چوب لای چرخ شما می‌گذارند، از تصفیه مجموعه هیچ هراسی نداشته باشید.
اما در این مرحله هم هرگز نباید خودتان وارد شوید. سعی کنید آن دسته از بزرگترهایی که بیشتر طرفداری شما را می‌کنند جلو بفرستید. یعنی باید به وسلیه هیئت امنا، هیئت امنا را کنترل کنید. اصلا خودتان خرج نکنید. آبرو و اعتبار یک فعال فرهنگی اصلی ترین سرمایه اوست. در مرحله اول سعی کنید در صحنه سیاسی مسجد، آن ها را منزوی کنید. یعنی کسی حرف آنها را نخرد.
پس از انجام این مرحله اگر دیدید باز هم دارند چوب لای چرخ مجموعه شما می‌گذارند، باید شخص بکلی از صحنه‌ی سیاسی مسجد خارج شود.
اینجا می‌توانید از ظرفیت امام جماعت، هیئت امناء، ریش سفیدان مسجد و حتی اگر می‌توانید با امام جمعه شهرتان داستان را در میان گذارید و از او هم کمک بخواهید.
فقط حتما دو نکته را توجه داشته باشید:
۱) تا هر مرحله کامل انجام نشده وارد فاز بعدی نشوید. این کار صبر بالایی می‌خواهد و حتب ممکن است تا کامل شدن کل فرایند چند سال طول بکشد و این صبر بالای شما و بقیه مجموعه را می‌طلبد.
۲) هرگز نباید به کسی بی احترامی شود.
این سیاست های کلی روش برخورد با هیئت امنای مسجدی بود که با کار فرهنگی مخالف اند. دیگر جزئیات کار را بر دو محور شرایط مسجد، محل، منطقه، شهر و همچنین بر محور ویژگی های روانشناسی افرادِ طرف حساب خودتان بچینید.
این ها حاصل کلی خون دل خوردن من و بسیاری امثال من از دست این جماعت است.
اما همه‌ی این کار ها در حد یک مُسَکن است.
کار واقعی وقتی انجام می‌شود که در یک مسجد امام جماعت،هیئت امناء، مسئول کانون، فرمانده و شورای پایگاه بسیج، مسئول هیئت همه دید فرهنگی داشته باشند.
از اطاله‌ی کلام عذرخواهی می‌کنم.
حلال بفرمایید.
وِ مِنَ اللّهِ الْتَوفیق
(۱۳۹۸-۵-۵، ۱۱:۲۲ صبح)ADMIN نوشته است: [ -> ]چند سالیست حلقه های صالحین در کشور در هال اجراست

در این مدت مربیانی که با گروه ها و حلقه ها کار کرده اند تجربیات و خاطراتی داشته اند که می تواند برای سایر مربیان نیز قابل استفاده باشد
چنانچه شما نیز جزء این دسته هستید تجربیات خود را با سایرین در میان بگذارید
⚜️ ان شاء الله که تجربه نکرده باشید...
اما متاسفانه من تا کنون با موارد بسیاری برخورد داشته ام که نوجوانان به سمت رابطه با جنس مخالف بروند.?
هر یک به دلیلی به سمت ارتباط با جنس مخالف کشیده شده بودند اما وجه مشترک و مبنای همه‌ی آنها کمبود محبت و خلأ عاطفی ? بود.
لذا در درمان چنین وضعی توجه به دو‌محیط بسیار ضروری می‌گردد:
« مبحث مهم محیط های تربیتی را در مجموعه‌ی ارزشمند #ادب_الهی از مرحوم آیت الله #آقامجتی_تهرانی مطالعه کنید.»

1⃣ محیط خانوادگی: محیط خانوادگی محیطی است که انسان قوی ترین ارتباطات عاطفی? را در آنجا شکل می‌دهد.
معمولا بسیاری از ارتباطات با جنس مخالف ریشه در معضلات والدین دارد.
مادر وظیفه دارد که عاطفه را در محیط خانواده تزریق کند و پدر علاوه بر تأمین حس آرامش در محیط خانواده، باید به مادر نیز توجه کافی داشته باشد.
عدم رعایت هر یک از نکات توسط والدین منجر به بروز معضلات عاطفی در فرزندان می‌شود.

2⃣ محیط رفاقتی: درست است که قوی ترین پیوند ها در محیط خانوادگی است، اما بیشترین اثر پذیری ها از محیط رفاقتی حاصل می‌گردد. لذا اگر شخصی از لحاظ عاطفی در محیط رفاقتی ارضا نشود دچار خلأ عاطفی شده است. عامل دیگری که احتمال دارد محیط رفاقتی انسان را به سمت ارتباط با جنس مخالف سوق دهد، قبح شکنی این عمل در محیط رفاقتی است. یعنی چون دوستانی دارد که این عمل را انجام می‌دهند، او نیز به این کار رو می‌آورد. اما این عامل هم با همان عامل اول بی ارتباط نیست. یعنی اگر در بین محیط رفاقتی ارتباط با جنس مخالف شایع شود، چون جاذبه های آن بیشتر از ارتباط با هم جنس است، رفقا دیگر آن انررژی لازم را برای هم مصرف نمی‌کنند. به تجربه ثابت شده است که شخصی در حلقه‌های رفاقتی قرار گرفته است که ارتباط با جنس مخالف در آن شایع بوده اما چون در حلقه‌ی رفاقتی دیگری از لحاظ عاطفی ارضا می‌شده است، به ارتباط حرام کشیده نشده است.

البته این امر می‌تواند علت های دیگری هم داشته باشد. اما عمده‌ی دلیل ها همین دو تاست.

♦️ یک مربی باید حوادث را ریشه یابی کند. تجویز دارو بدون دانستن علت درد به دور از عقل است. تا شما نتوانید ریشه حوادث را بیابید نمی‌توانید بر آنها اثرگذاری کنید.
 برای درمان شخص ابتدا او را بررسی کنید. ببینید کدام یک از این عوامل او را به این ارتباط کشانده است و به اثرگذاری هر یک، درصدی را تخصیص بدهید.
سپس به فکر درمانِ ریشه باشید.

- صمیمی تر کردن حلقه دوستانه می‌تواند بسیار اثرگذار باشد.
- آن افرادی را که ارتباط قوی تری دارند پیش او بفرستید تا با او رفیق شوند.
- بیشتر با او گرم بگیرید.
- همه‌ی تمرکزتان به روی افزایش حیا باشد. از هرگونه عملی که ذره‌ای پرده‌دری محسوب می‌شود در مقابل او باید پرهیز شود.
- وقت او را پر کنید. مخصوصاً با ورزش. ورزش کردن مداوم می‌تواند بسیار موثر باشد.
البته تا زمانی که به تعبیر مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی، عقلِ عملی‌اش مسخ شده نباشد. یعنی هنوز حیای فطری خود را از دست نداده باشد که بی پروا و همزمان با چندین نفر ارتباط بگیرد و هیچ ابایی از گفتن آن نداشته باشد. کسی که عقل عملی‌اش مسخ شود از انسانیت خارج شده است.
♦️ این نکته ارزشمند? را مد نظر داشته باشید:
« نفس را مشغول دار، وگرنه او تو را مشغول خواهد کرد. »

و مِنَ اللهِ التَوفیق
(۱۳۹۸-۵-۵، ۱۱:۲۲ صبح)ADMIN نوشته است: [ -> ]چند سالیست حلقه های صالحین در کشور در هال اجراست

در این مدت مربیانی که با گروه ها و حلقه ها کار کرده اند تجربیات و خاطراتی داشته اند که می تواند برای سایر مربیان نیز قابل استفاده باشد
چنانچه شما نیز جزء این دسته هستید تجربیات خود را با سایرین در میان بگذارید
?چند سال پیش -به عنوان معاون آموزشی- شاگردان ممتاز کلاس ها را به اتاقم دعوت کردم
و از آن ها خواستم که رمز موفقیت خودشان را در یک برگه بنویسند و به من بدهند.
بعد از مطالعه و جمع بندی نوشته ها، ماحصل مطالب این سه نکته بود:
۱) وقتی که از مدرسه به خانه می رسیم، تکالیف مدرسه را همان روز انجام می دهیم. (کار هر روز، همان روز)
۲) درسهای روز بعد را مطالعه می کنیم. (پیش مطالعه)
۳)سر کلاس سعیمان بر این است که مطلب معلم را تمام و کمال دریافت کنیم. (خوب گوش دادن)
ما هم این نکته ها را به عنوان دستورالعمل جزو قوانین مدرسه قرار دادیم و از همه دانش آموزان اجرای کامل آنها را خواستیم.?
(۱۳۹۸-۵-۵، ۱۱:۲۲ صبح)ADMIN نوشته است: [ -> ]چند سالیست حلقه های صالحین در کشور در هال اجراست

در این مدت مربیانی که با گروه ها و حلقه ها کار کرده اند تجربیات و خاطراتی داشته اند که می تواند برای سایر مربیان نیز قابل استفاده باشد
چنانچه شما نیز جزء این دسته هستید تجربیات خود را با سایرین در میان بگذارید
بسم الله الرحمن الرحیم
" یک تجربه‌ی خوب "
?وقتی که داشتم ساک سفر را می‌بستم به همه چیزی فکر می‌کردم به جز این یکی.آخه تو اردوی مشهد اونم وقتی داری ۸۰ تا دانش آموز رو مشهد می‌بری مگه میشه براشون کتاب خوند و اونام بشینند همین طور گوش کنند؟
قرار بود تو اردو از خاطرات شهید سید مجتبی علمدار تعریف کنیم و به نیت این شهید سه روزی رو که تو مشهد هستیم، زیارت عاشورا بخوانیم.آخه با توسل به همین شهید بود که اردوی مشهد ما با اون همه مشکل جور شد.
وقتی رفتم سراغ قفسه کتاب هام که کتاب #علمدار را بیاورم چشمم خورد به این کتاب و گفتم اینم ببرم.شاید به درد خورد.اما خودم هم احتمال نمی‌دادم برا بچه ها جذاب باشه.کی میگه تاریخ آمریکا برا بچه های پنجم تا هشتم جذابه؟
اما کتاب رو بردم دیگه.اصلا خودم می‌خواستم بخونمش.
اردو خیلی خوب برگزار شد و همه راضی بودند.موقع برگشتن تو مسیر وقتی دیدم همه از خستگی اردو که تو تنشون مونده دارن می‌خوابن گفتم الان وقتشه.
رفتم بین بچه ها و یه مقدمه کوچیک و شروع کردم برا اونایی که دور خودم بودند با یه لحن جذاب و طنز، کتاب #تاریخ_مستطاب_آمریکا رو برا بچه ها خوندن.
نتیجه‌اش برای من خیلی جالب بود. بچه ها داشتن با دقت گوش می‌کردن و خیلی ها جاشون رو عوض کردن تا توی این جمع خوانی کتاب حاضر باشند.دیگه جای بیشتر نداشتیم که بقیه هم ببایند.نزدیک یک ساعت داشتم با صدای بلند کتاب رو می‌خوندم و بقیه هم گوش می‌دادن.
وقتی که جمع خوانی این طرف تموم شد بچه هایی که جاشون نشده بود تا بیان کلی درخواست کردن که برا ما هم بخونید و هر چی من گفتم که صدام دیگه در نمیاد کارگر نیافتاد و همون یک ساعت رو دوباره برا اونا هم  خوندم.
با خودم حساب کردم که این کتاب، چقدر ارزش و پتانسیل بیشتر کار کردن رو داره و من تا الآن ازش غافل بودم.?
.....................
[تصویر:  %D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D9%85%D8...%D8%A8.jpg]
کتاب تاریخ مستطاب آمریکا
نوشته دکتر محمد صادق کوشکی
و با طراحی کاریکاتور مازیار بیژنی
.....................
? ذکر نکاتی چند:

✅ تاریخ مستطاب آمریکا روایتی طنز از تاریخ ایالات متحده است که کاریکاتور های جذاب آن، به شیرینی آن افزوده است.
اما هیچ رنگی نمی‌تواند سیاهی تاریخ ننگین ایالات متحده را بپوشاند. لذا هنگامی که کتاب را می‌خواندم بچه ها لبخند می‌زدند، اما لبخندی که از سر درد بود و عمق فجایع اتفاق افتاده به دست آمریکایی ها قلب آنها را عمیقا به درد می‌آورد.
✅ از لحاظ تربیتی، بیان چنین مطالبی کاملا ضروری است. متربی های ما در مجموعه های فرهنگی و در فضای انقلاب اسلامی زیاد مرگ بر آمریکا را شنیده اند. بیان این مطالب علت دشمنی ما با ایالات متحده را اشکار می‌کند. پس از مطالعه این کتاب در بچه ها یک حس نفرت از آمریکا، به علت ارتکاب این همه جنایت به وجود آمد.
✅ این کتاب در سه بخش آمریکا و خودش(تاریخ داخلی آمریکا)، آمریکا و ما(جنایات و اعمال آمریکا در ایران)، و آمریکا و دیگران(اعمال آمریکا در دیگر کشور ها) بیان شده که هر یک جذابیت های خاص خودش را دارد.
✅ در جمع خوانی این کتاب برای بچه ها سعی داشته باشید که حتما لحن بیان شما هم طنز باشد تا طنز قلم نویسنده به خوبی منتقل شود.
✅ مطالب این کتاب برای دانش آموزان ششم به بالا مناسب می‌باشد.
✅ وجود کاریکاتور های جذاب، از جمله نکات قوت این کتاب است.سعی کنید هر مطلب را که می‌خوانید کاریکاتور های آن را به بچه ها نشان دهید.
✅ علاوه بر جذابیت کتاب عوامل دیگری در موفقیت این تجربه بنده نیر نقش داشتند.عواملی همچون:
۱) فضای حاکم بر برگشت از اردو و جاده و مسیر طولانی بازگشت از مشهد باعث شد تا همه‌ی توجه متربی ها به داستان خواندن من باشد.
۲) لحن بیان طنز
۳) استقبالی که آن اولین متربی هایی که برایشان این کتاب را می‌خواندم از کتاب کردند باعث شد تا بقیه هم به شنیدن آن مشتاق شوند.

در صورتی که قصد جمع خوانی این کتاب را دارید سعی کنید این عوامل را ایجاد کنید.
(۱۳۹۸-۵-۵، ۱۱:۲۲ صبح)ADMIN نوشته است: [ -> ]چند سالیست حلقه های صالحین در کشور در هال اجراست

در این مدت مربیانی که با گروه ها و حلقه ها کار کرده اند تجربیات و خاطراتی داشته اند که می تواند برای سایر مربیان نیز قابل استفاده باشد
چنانچه شما نیز جزء این دسته هستید تجربیات خود را با سایرین در میان بگذارید
"همه ما یا غالبمون، در سال های عمر خود‌ (مخصوصاً سنین نوجوانی) با مجموعه های فرهنگی زیادی آشنا شدیم و در آن مجموعه ها رفت و آمد داشته ایم، اما جذب مجموعه ای شده ایم که در آن به ما مسئولیتی داده شده و فعالیتی داشته ایم، حتی اگر در ابتدا، آن فعالیت بسیار کوچک بوده باشد. نقش انجام دادن فعالیت و مسئولیت داشتن در جذب شدن به مجموعه برای همه کسانی که در مجموعه های فرهنگی فعالیت می کنند بسیار روشن است. وقتی نوجوانی برای مجموعه فعالیتی انجام می دهد، حتی آن کار اگر بسیار کوچک هم باشد سبب می شود که خود را دخیل در برنامه های مجموعه بداند و خود را میهمان حساب نکرده و بلکه میزبان و متولی بداند.
از دیگر نتایج سپردن کار به نوجوانان به خصوص نوجوانانی که به تازگی با مجموعه آشنا شده اند این است که باعث می شود آن ها حضور فعال در برنامه ها داشته باشند. به طور مثال تجربه نشان داده که نوجوانانی که در سیاه پوش کردن مراسم محرم حضور فعال داشته اند  و مسئول انجام برخی از کارها بوده اند، تمایل بیشتری برای حضور در ده شب مراسم محرم دارند و دوست دارند که مراسمی که خود برای برگزاری آن زحمت کشیده اند، هرچه بهتر برگزار شود که این یکی از نتایج بسیار مهم است که سبب ایجاد هویت تشکیلاتی و حس تعلق به مجموعه در نوجوان می شود.
همچنین انجام فعالیت با همراهی نوجوان سبب ایجاد ارتباط عمیق بین مربی یا سرگروه با نوجوان می شود، زیرا یکی از خاطرات زیبایی که می تواند برای نوجوان در مجموعه ایجاد شود، انجام دادن کار برای مجموعه به صورت گروهی به همراه مربی و سرگروه خود می باشد که خاطراتی فراموش نشدنی برای نوجوان به یادگار می گزارد.
علاوه بر نتایج ذکر شده در بالا، می توان پُر کردن خلأ نیروی انسانی و همچین پرورش مسئولان بخش های مختلف مجموعه در آینده و تربیت غیر مستقیم را نیز یکی از نتایج سپردن مسئولیت و کار به نوجوانان به شمار آورد.
لذا از سرگروه های عزیز خواهشمندم برنامه ریزی لازم برای حضور نوجوانان در فعالیت های مجموعه که یکی از این برنامه ریزی ها کشف استعداد های نوجوانان است را انجام داده و در این مسیر با نوجوانان همراه باشند."
(۱۳۹۸-۵-۵، ۱۱:۲۲ صبح)ADMIN نوشته است: [ -> ]چند سالیست حلقه های صالحین در کشور در هال اجراست

در این مدت مربیانی که با گروه ها و حلقه ها کار کرده اند تجربیات و خاطراتی داشته اند که می تواند برای سایر مربیان نیز قابل استفاده باشد
چنانچه شما نیز جزء این دسته هستید تجربیات خود را با سایرین در میان بگذارید
یاد دارم که کلاس هشتم بود. زنگِ پرورشی و معلمان آمدند سر کلاس. من در دلم گفتم: ای بابا بازم حرف های تکراری که نماز بخوانید که کلید بهشت است؛ باعث آمرزش گناهان میشود و .... 
معلممان داشت حرف میزد که من هم توجهی بهش نداشتم. داشتم با بغل دستی ام درسِ زنگ بعد را میخواندم. یک لحظه معلممان گفت: من یک حرف میخوام بزنم و میخوام که همه گوش کنن. منم با خودم گفتم: ما که گوشمون از این حرف ها پُره؛ بذار این بار گوش کنیم ببینیم چی میگه.
معلممون گفت: بچه ما در اذان داریم که "حی علی الصلاة" یعنی بشتابید به سوی نماز... یعنی خدا با اون همه عظمتش میگه بیا پیشم تا به سعادت برسی.
منی که تا اون زمان یک رکعت نمازم برای خدا نخوانده بودم، شرمم آمد. 
گفتم: یعنی ما چقدر باید خجالت بکشیم، که خدا میگه بیا سمت من، منی که تو را افریدم ولی ما نریم سمت خدا...
مثل اینکه یه فردی ما را صدا کنه ما نریم پیشش، یا بهش بی تفاوت و بی توجه باشیم... اینقدر بی احترامی به آن فرد بکنیم که انگار نه انگار که تو حرفی زدی...
حالا چه برسه بی احترامی به خدا که خالقِ ما است.
از اون به بعد شروع کردم به نماز خواندن؛ بعد یک ماه تلاش توانستم نمازهایم را کامل بخوانم؛ حتی صبح ها هم بلند میشدم...
من تا قبلش پدر و مادرم هر وقت میگفتن نماز بخوان، توجهی نمیکردم و پشت گوش می انداختم و در مدرسه بدون وضو نماز میخواندم...
الان که یک سال و چند ماه از اون زمان گذشته، هر وقت اسم و یا عکس معلممون رو می بینم، یاد اون حرف زیباش میفتم...
واقعاً هرجا که هست ان شاءالله در خوشی و خرّمی باشه... 
اگه اون حرف زیبا را نمیزدن، من هیچ وقت نماز نمیخواندم.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9