مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک

نسخه‌ی کامل: کادر سازی و ماندگاری مجموعه
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
ما نباید همیشه به حفظ کردن وضع موجود بسنده کنیم بلکه باید با پیدا کردن راه حل های جایگزین ، زمینه را برای تغییر وضع موجود فراهم کنیم.

هرلازمی برای اجرای خود نیاز به یک سری ملزوماتی دارد. برهمین اساس بچه های تشکیلاتی که لقب افسر جنگ نرم را گرفته اند و دغدغه حفظ نظام را دارند درپی بی تفاوتی واهمال کاری مسئولین ما دردانشگاهها (در تشکل ها به دلیل مردمی بودنشان، این مشکلات نیست و حتی حمایت مردم از تشکل ها یکی از امتیازات ویژه آنهاست) ،دست به فداکاریها وازخود گذشتگی هایی می زنند که در بعضی مواقع گریزی از آن هم نیست چرا که حفظ هر چیزی هزینه ای دارد و هزینه ی حفظ نظام، فدا شدن در راه آن است. شاید یکی از دلایل (اینکه عده ای در تشکل های دانشجویی ضربه می خورند) بی برنامه گی تشکل های دانشجویی در فرایند کادرسازی باشد.چرا که هر تشکلی باید این قابلیت را داشته باشد که  در کنار  کار تشکیلاتی، اعضای خود راسالم به مقصد برساند. البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که

آموزش کادر سازی
آموزش کادر سازی

اساسا تعریف یک برنامه ثابت و چشم انداز مشخص برای تشکل های دانشجویی امری مشکل و تقریبا غیرعملی است چرا که جهت گیری این تشکل ها تابع متغییرهای زیادی همچون تغییر دولت ها، تغییر وجابه جایی مداوم کادر تشکل ها، بازه کوتاه مدت دوران دانشجویی، رسیدگی به دروس دانشگاهی به عنوان اولویت اول و... است که همه ی این دلایل باعث می شود  که عمر برنامه های هر تشکلی در دانشگاه به بیشتراز یک یا دو سال قد ندهد و با تغییر سرپرست و کادر یک مجموعه و ورود افراد مختلف با سلایق و گرایش های گونانون طرح وبرنامه های جدید جایگزین طرح و برنامه های قبلی  شود و این دور بی ثباتی همچنان ادامه  یابد. (در تشکل ها چون مانعی رسمی برای حضور افراد وجود ندارد، هر نسل می تواند تا مدت ها با نسل بعد خودش ارتباط داشته باشد و تجربیاتش را در اختیار او قرار دهد. ضمن اینکه چون نیرو همزمان تربیت هم می شود، ماهیت تشکل تغییر نمی کند.) وضعیت تشکل های ما درحال حاضر همچون نیروهای آتش نشانی است که منتظر هستند در گوشه ای از کشور آتشی روشن بشود و این عزیزان با بیانیه و برگزاری تجمع آتش روشن شده را خاموش بکنند که البته باید دست همه ی این عزیزان را به خاطر حسن وظیفه شناسیشان بوسید.
همه حرف هایی که تا اینجا زده شد مقدمه ای بود برای این که بگوییم درست است که به دلایل مختلف از بی ثباتی در برنامه های تشکلی گریزی نیست ولی این نکته را هم نباید فراموش کرد که نیروهای تشکیلاتی ما به دلیل همین بی ثباتی هزینه های بسیاری داده اند و ما نباید همیشه به حفظ کردن وضع موجود بسنده کنیم بلکه باید با پیدا کردن راه حل های جایگزین ، زمینه را برای تغییر وضع موجود فراهم کنیم. (تشکل ها از این آسیب هم به دلیل محکم شدن زنجیره انسانیشان دور هستند و می توانند با انتخاب اهداف بلند مدت مثل تربیت، از عملیاتی بودن صرف دوری کنند)  
بنده نه تئوری پردازم و نه قصد تئوری پردازی دارم ولی بر حسب تجربیاتی که در دوران دانشجویی کسب کرده ام توصیه هایی برای برون رفت از این وضع پیشنهاد می کنم که گرچه خیلی ناقص هستند ولی امیدوارم جرقه ای باشد برای شروع تدوین تئوری های تغییر وضع موجود .
موضوعی که من قصد دارم دراینجا مختصری در باب آن توضیح بدهم مساله تدوین یک نقشه راه کاربردی در فرایند کادرسازی تشکل های دانشجویی است موضوعی که مقام معظم رهبری از آن به "نخبه پروی سیاسی" یاد کرده اند. معمولا دانشجویان جدیدالورود  ما وقتی از فضای بسته و تک بعدی دبیرستان وارد فضای باز و چند بعدی دانشگاه می شوند براساس زمینه های قبلی تربیت خانوادگی واجتماعی و...خود به سمت وسو های مختلفی کشیده می شوند بعضی ها به سمت کارعلمی و پژوهشی می روند بعضی ها به سمت کار فنی واقتصادی می روند بعضی ها به سمت وادی ابتذال! و بعضی ها هم به سمت وادی سیاست واجتماع. دراین بین تشکل ها و مجموعه های دانشجویی هم نقش یک صیاد را بازی می کنند که به طرق مختلف صید خود را جذب می کنند و از این طریق درهای سعادت یا شقاوت ابدی را بر روی او باز می کنند. وقتی دانشجوی جدید الورود جذب یکی از تشکل های دانشجویی شد ازهمان ابتدای ورود ،نداشتن یک برنامه و سیرتربیتی مشخص برای پرورش نیروهای جدید ضعف خود را نشان می دهد که به همین دلیل تشکل های دانشجویی که همیشه با کمبود نیرو مواجه هستند. (در تشکل های مردمی چون تمام فضا دست عوامل است، آسیب تضاد فضای تشکل با دیگر فضاها در دانشگاه، وجو ندارد ضمن اینکه یک عضو برای ایفای نقش یک سیر تدریجی را طی کرده است.)  نیروی آموزش ندیده را به یکباره وارد فضای کاراجرایی می کنند و این نیرو ها هم که اغلب خام و بی تجربه هستند و بیشتر برای ادای تکلیف خود جذب این تشکل ها شده اند به طور ناخواسته با فضاهای هیجان انگیزی روبه رو می شوند که تا قبل از آن اصلا با این فضاها مواجه نبوده اند. درابتدای امر اغلب دانشجویان جدیدالورود از اینکه در تیر راس انظار عمومی قرار بگیرند گریزانند و گمنامی و کار خالصانه را بر شهرت و چهره شدن ترجیح می دهند ولی به مرور زمان زیاد شدن حجم فعالیت های اجرایی ومطالبات عدالتخواهانه، انسان را به سمت اجتماعی شدن سوق می دهد که در اینجاست که ضعف یا عدم آموزش های اولیه برای ورود به فضاهای اجتماعی، اثر خود را نشان می دهد و کسانی که ظرفیت های لازم را برای قرار گرفتن درمحیط های اجتماعی کسب نکرده اند به علت غفلت و عدم تحمل در برابر فشارهای وارده ،دچار شکستگی و  وارفتگی می شوند و به همین دلیل از هدف های اولیه خود دور می شوند و کم کم شیرنی اجرای عدالت و خدمت  جای خود رابه شیرنی کسب قدرت و شهرت می دهد که شاید انحراف کسانی که سال ها پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا از نظر اولیه خود برگشته اند را باید در همینجا جستجو کرد.
اما راه حل چیست؟ چگونه می توان جلوی این آفت اجتماعی بوجود آمده در تشکل های دانشجویی را گرفت؟ بنده بر اساس تجربیاتی که در دوران دانشجویی بدست آورده ام یک سیر آموزشی و تربیتی را پیشنهاد می کنم که اگر بتوانیم به درستی این سیر را بر روی نیروهای جدید خود پیاده کنیم می توانیم تا حد زیادی از آسیب هایی از این دست جلوگیری کنیم که این سیر باید در سه مر حله و به ترتیب اجرا شود:
مرحله اول خودسازی و کسب معنویت: این مرحله را باید اولین و اساسی ترین مرحله در سیر تربیتی فرد دانست چرا که میوه  خود سازی و تزکیه نفس بالارفتن ظرفیت وجودی انسان و به کنترل درآوردن نفس اماره است. بر همین اساس است که امام خمینی فرموده اند:"تزکیه مقدم بر همه امور است" چرا که تا وقتی که انسان  هنوز نتوانسته است نفس اماره خود را به کنترل در آورد همه استعداد ها و خصلت های ذاتی او تحت تاثیر همین نفس است و در لحظه های سرنوشت ساز اثر منفی خود را نشان می دهد. در همین مرحله است که باید زمینه ی انس فرد با خالق خویش و ایجاد پیوند عاشقی و معشوقی با او فراهم شود و فرد بر اساس آموزش های داده شده طوری توجیه شود که تقرب جویی و ارتباط دائمی با خالق خود را، هدف نهایی خود از هر فعالیتی بداند چرا که تنها در همین صورت است که فرد می تواند تشکل را همچون "معبد" و کار تشیکلاتی را همچون "عبادت" فرض کند و در نتیجه فتح معنوی و انجام وظیفه را، بر هر فتح مادی ترجیح بدهد.شرکت در مراسمات مذهبی و مداومت بر انجام امور عبادی می تواند زمینه  شکل گیری این انس را در فرد ایجاد کند و علاوه بر این استفاده از یک روحانی و استاد اخلاق می تواند تاثیری شگرف در تغییر نگرش فرد داشته باشد.
مرحله دوم مطالعه و پی ریزی ساختار فکری فرد:در این مرحله فرد باید با دیدگاه های اسلام و اندیشه های شخصیت هایی همچون امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری و شهید مطهری در زمینه های مختلف سیاسی، اعتقادی، فرهنگی و... آشنا بشود و به شبه ها و پرسش های فرد در مورد مفاهیمی همچون آزادی، عدالت، ولایت فقیه و... که در تمام ادوار دانشجویی جزو موارد چالشی و بحث انگیز بوده است پاسخ داده شود. از طرف دیگر آداب زندگی تشکیلاتی از جمله : آداب کارگروهی، آداب سخنوری، آداب ارتباط با نامحرم، آداب مقاله نویسی، آداب مناظره و مباحثه و...  به فرد آموزش داده شود تا بتواند براحتی از کنار موانعی که در آینده ممکن است با آن رو به رو بشود عبور کند .در نهایت در این مرحله فرد باید بر اساس آموزش های داده شده به حدی از بلوغ فکری و بینش سیاسی برسد که در همه حال بتواند سره را از ناسره تشخیص بدهد و از افتادن در دام تشکل گرایی، شخصیت گرایی، نتیجه گرایی و... مصون بماند و همچون دانشجویانی نباشد که علی رغم گذشت چند سال از عمر دانشجویی آنها ، تنها با دیدن یک پسوند" اسلامی" در انتهای نام تشکل،فریب خورده و در دام جریان های منحرف افتاده اند.
مرحله سوم ورود به میدان عمل و کار اجرایی:این مرحله را باید آخرین مرحله از سیر آموزشی و تربیتی فرد دانست در این مرحله فرد باید کم کم طعم کار اجرایی و تشکیلاتی را بچشد و افکار و آرمانهای خود را پیاده کند تا از حالت آرمانگرایی محض و رویایی خارج شده و متوجه بشود که بین دنیای نظر و عمل تفاوت های زیادی وجود دارد و رسیدن به آرمان ها به همین آسانی ها  هم که فکر می کرد نیست. در این مرحله است که فرد سرمایه ی گرانبهایی همچون" تجربه" را کسب می کند که در هیچ کتابی پیدا شدنی نیست چرا که علم یک پدیده یک بعدی نیست که فقط در کتابها یافت بشود بلکه یک پدیده چند بعدی است که آشکار شدن بعد های دیگر آن ، مستلزم عمل کردن به آن علم است بنابراین اگر فرد نتواند به خوبی این مرحله را پشت سر بگذارد به فردی تکرو و خودبین تبدیل می شود که به علت مطالعه زیاد، خود را سرتر از دیگران فرض می کند و چون هیچ گونه تجربه کار اجرایی در کارنامه خود ندارد و با ملاحظات و مصلحت سنجی های این حوزه آشنا نیست به راحتی همه چیز را به باد انتقاد گرفته و زیر سوال می برد که به همین دلیل باید به آنها لقب آرمانگرای کتابی، آرمانگرای کاغذی(نشریه ای) ، آرمانگرای وبلاگی و... داد که متاسفانه با ظهور و گسترش وبلاگ ها و رسانه های صوتی و تصویری، روز به روز بر تعداد این آرمانگریان مجازی(نه عملی) افزوده می شود . (فضای ناب تجربه که در تشکل ها وجود دارد به هیچ وجه قابل مقایسه با فضای دانشجویی نیست. بودن مربی، صمیمیت های ریشه دار، امکان تجربه زندگی به وسیله اردوها و برنامه های مختلف و...نمونه های از مزایای متعدد امکان کسب تجربه برای اعضا تشکل های مردمی است که باید قدر دانسته شود.)
 برگرفته از یادداشتی در وبلاگ
Razeatash.mihanblog.com