مشاوره خانواده رایگان عطاملک

نسخه‌ی کامل: راز دکتر جلالی فاش شد!
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
جهت مشاوره رایگان خانواده به لینک زیر مراجعه کنید

http://atamalek.ir/forum-122.html

او از رازي كه در زندگي نهفته است سخن مي گويد و به زعم خود در صدد آن است و آن را براي مخاطب افشا كند رازي كه از نيروهاي درون آدمي ريشه مي گيرد و از چنان تواني برخورد است كه به دگرگوني در جهان بيرون مي انجام و انسان را به سوي دستيابي به سوي خواسته هايش رهنمود مي شود مجري: امروز در مورد فيلمي با نام راز از كشور استراليا محصول سال 2006 ميلادي مهمان برنامه امشب آقاي دكتر عيسي جلالي روانشناس هستند .آقاي دكتر درباره فيلم راز چه سخني داريد براي بينندگان ما بگويد براي فرآيند موفقيت آرامش سلامتي روح و روان آدمي ايمان لذت از زندگي لذت از بود در كتاب آفرينش ؟ دكتر عيسي جلالي، روانشناس: موضوعي كه فيلم راز مطرح مي كند از اهميت بسيار زيادي برخورد است اين موضوع به صورت يك حلقه مفقوده اي است كه متاسفانه آنطوري كه بايد و شايد ما به آن توجهي يا حتي بگويم تاريخ بشري نكرده است به اندازه اهمتي كه داشته است براي اينكه بهتر بتوانم جواب دهم بد نيست كه اشتياق و علاقه خودم را به اين بحث مهم ببرم به دوران كودكي كه يادم است كه معلم انشا ما كه خيلي دوست داشتني بود يك روزي به هر يك از ما بچه ها گفت كه چه چيزي در زندگيتان برايتان خيلي جالب است يكي گفت دوچرخه يكي گفت ماشين من آن موقع تحت تاثير داستان علاءالدين و چراغ جادو بودم گفتم من آرزو دارم كه چراغ جادو داشته باشم اين معلم ارزنده و محترم كه نقش بسيار مهمي در سرنوشت من داشت آمد پاي تخته و انگشتش را به سر من زد و گفت كه چراغ جادو اينجا در ذهن تو است من ابتدا متوجه نشدم كه چي مي گويد ولي خيلي من را تشويق كرد به اين كه حتما اين راه را دنبال كنم .
مجري: درباره قدرت ذهن و مديريت ذهن من مي دانم كه شما حداقل 35 تا 40 سال است كه داريد كار مي كنيد اين را تدريس مي كنيد و بعد در گردهمايي هاي متفاوت شما در مورد مديريت ذهن سخن گفتيد هر بار كه من در جلسات شما شركت كردم يك چيز ياد گرفتم كه به گفته سخن عاميانه به درد زندگي من خورده است درباره قدرت ذهن اين كه ما مثبت فكر كنيم و هرآنچه كه در كتاب آفرينش براي ما مقدر شده است آن را بطلبيم به آروزهاي خود برسيم خودمان را دست كم نگيريم ضمن اين كه در كتاب آفرينش ما هيچ هستيم در عين حال تك تك سلولهاي ما دنيايي هستند همانطوري كه يك دانه اتم دنيايي دارد دكتر عيسي جلالي، روانشناس: موضوع بسيار مهم است بد نيست كه يك اشاره اي تاريخي به آن داشته باشيم كه فلاسفه دو موضوع برايشان خيلي مهم بود يكي هستي بود و يكي ذهن انسان پس از اين كه انسان براي رسيدن به خواسته ها خيلي برونگرا شد براي اين كه تسخير فضا بكند و همچنين به آروزهاي خودش در بخشهاي مختلف زندگي براي سلامتي براي موفقيت ثروت شهرت تغذيه تلاشهاي بسيار زيادي كرد و بر طبيعت به شكلي فائق شد و كم كم آنطور كه بايد و شايد دور شد از اين كه آن قسمت دوم تحقيق كه ذهن باشد را به آن بپردازد هرچند كه به اين موضوع پرداخته شد ولي براي آنهايي كه معمولا بر اين انديشه هستند كه اين جهان با اين همه پيشرفت هايي كه در تمدن مادي كرده است ولي هنوز در دنيا اين همه جنايت و خودكشي و بيماري رواني است يك جاي كار بايد اشكال داشته باشد مشكلي كه به نظر من خيلي عمده است و اين مسائل را به وجود مي آورد بي خبري ما از معجزه ها و قدرتهای ذهني است به اين معني كه مي توانيم بگويم كه اينجور دانمشندان مغز و ذهن را به تشبيه رايانه نگاه مي كنند و آن اين كه چيزي را به نام مغز مي گويند كه سخت افزار تلقي مي كنند كه در اكثر اوقات و اغلب در انسانها شبيه است و يك بخش ديگري است در مغز كه به آن نرم افزار مي گويند كه آن را معادل ذهن مي گيرند مژده اي كه براي همه دارم اين است كه تجربيات دانشمنداني ثابت مي كند كه ذهن ما را بيشتر روابط انساني خانواده مدرسه رسانه سازمان مديريت و جهان بيرون از ما مي سازد بنابراين اگر بخواهيم كه ذهن سالم ذهن خلاق ذهن محور داشته باشيم بايد يك همچين شرايطي را هم در بيرون فراهم كنيم در واقع ذهن ما به يك شكلي بازتاب شرايط بيروني ما مي شود بحثي كه اينجا مطرح است اين است كه ما يك دانشي را كم به آن پرداختيم كه بر اساس قانون طبيعت بي توجهي به آن بسيار مجازات و گرفتاري براي ما درست كرده است چون از سقراط وقتي پرسيدند كه بدترين جهل چيست گفت جهل مركب حضرت علي فرمودند كه هيچ فقري بدتر از فقر جهل نيست دنيا يك قانوني دارد و قوانين دارد ذهن هم قوانيني دارد اگر بر خلاف آن عمل كنيم نتيجه اش خيلي خلاصه يك زندگي بد است يك ارتباط بد يك كار بد است
اگر موافق قوانين طبيعت و خدا عمل كنيم يك زندگي بسيار خوبي را خواهيم داشت اما آگاهي نمي دانيم كه خلاف قوانين طبيعت داريم عمل مي كنيم همانطور كه در قوانين قضايي قانون جهل به قانون باعث مجازات مي شود يعني اگر كسي حمل هروئين كند و اگر او را بگيرند بگويد من نمي دانستم مي گويند بايد مي توانستي در طبيعت هم همينطور است از خداوند هم ممنونيم كه اين قانون را گذاشته است يعني اگر ما ندانيم و آب آلوده به حسبه را بدهيم بچه بخورد اين باعث نمي شود كه اين حسبه را نگيرد و انگار خداوند به ما مي گويد اين ذهن تو كه اين همه زحمت برايش كشيده شده كه شناخت حاصل كند پيشگيري كند وقتي تو با دقت و توجه به زندگي نمي پردازي بر اساس همين قانون خدا و طبيعت مجازات مي شوي و مجازاتش هم زندگي بد و حال بد كه در اين دنيا ما به اين تجربه رسيديم كه اگر جهنمي قائل بشویم چيزي نيست جز حال بد و بهشت هم چيزي نيست جز حال خوب و اينكه اولين دعاي ما در هنگام سال تحويل اي دگرگون كننده قلبها حال ما را نيكو بگردان مجري: در يكي از سخنرانيهاي شما من به ياد مي آورم مي گفتيد كه سازمان بهداشت جهاني مي گويد كه تعريف گذشته ما هر آن كس كه از نظر جسمي بيمار نيست انسان سالمي شمرده مي شود اين تعريف به كنار گذاشته شده است امروز فرمانرواي تمام اعمال ما ذهن و روح ما است و ما بايد درمورد بهداشت روح و فكر خودمان واقعا يك مديريت دقيق داشته باشيم كه اين فيلم راز را كه ديديم به خودمان مي آيم يك خانه تكاني ذهني مي كنيم دوباره تجديد نظر مي كنيم ببينيم آيا واقا از ذهن خود خوب استفاده مي كنيم يا اينكه همين عامل كاملا مثبت را كه مثال زديد همانند گوشت اگر در آفتاب بماند بعد از چند ساعت تبديل به سم مي شود اصلا فيلم و سينما و تلويزيون تا چه اندازه توانسته با به علم جديد روانشناسي كمك كند دكتر عيسي جلالي، روانشناس: به نظر من به تناسب اهميتش بسيار كم يعني حتي من بر اين باور هستم كه در غرب كه در اين زمينه ها خيلي ادعا دارند هنوز آنطور كه بايد و شايد نيست مهمترين دليل آماري كه هست الان در كشور اروپاي شمالي بالاترين آمار خودكشي هست و ما مي تواني به اين نتيجه برسيم كه يك جاي كار اشكال دارد هنوز انسانها ياد نگرفتند كه چگونه بر خود مسلط باشند چگونه آن چيزي كه مي خواهند برسند چگونه ارزشهاي والاي انساني مثل عدالت را بتوانند در زندگي پياده كنند يكي ديگر اين كه خيلي ها نااميد هستند در اين كه خود را تغيير دهند و نا اميد هستند در اين كه به چيزي كه مي خواهند برسند توجه داشته باشيم كه آرزو براي هر يك از ما مهم است
آيا ما راهي كه با آروزهايمان برسيم بلد هستيم آيا ما فكر نمي كنيم كه ذهن ما را براي اين ساختن كه ما چگونه مي توانيم روياهايمان را به واقعيت تبديل كنيم هر انساني كه نتواند اين كار را كند افسرده مي شود من يك مژده مهمي دارم با كشفيات جديدي كه در رشته روانشناسي شده اگر كسي عظمت مغز را بشناسد ديگر نمي گويد كه من ديگر نمي توانم برديم به آخر خط رسيدم مجري: من از خود شما درس گرفتم به شدت برمي گردم به 4 سال پيش در يكي از سخنراني هاي شما مي گفتيد كه البته داستان مبهم در ذهن من هست كه اتفاقا به موضوع فيلم راز بر مي گردد مي گفتيد كه يك راننده اتوبوسي داشت در جاده مي رفت و بعد رسيد به يه يك جايي و بعد ايستاد مدتيها آن را خواهش مي كنم آن خاطره محو را كه اگر سعي كنم مي توانم به ياد بياورم اما از زبان شما كاملا شنيدني است زيرا هر آنچه كه اتفاق مي افتد آنچه كه تصور ذهني يا انگاري ذهني ما است كه بعد تبديل به يك فرمان مي شود در روح ما حال ما از يك حالي به حال كسل يا خوب تبديل مي كند مجري: من خدمت شما خواهم گفت فقط يك نكته مقدماتي بگويم كه آن را بهتر مي تواند بيان كند براي انتقال محتوا يك فردي نشسته بوده روي يك پيتي سالها گدايي مي كرده يك فرد ثروتمندي رد مي شود به اين فرد مي گويد به من پول بده آن ثروتمند مي گويد تو گدا نيستي كلي ثروت داري مي گويد من را مسخره مي كني مي گويد روي اين پيتي كه نشستي نگاه كن ببين چي مي بيني پيت را درش را باز مي كند مي بيند پر از طلا است اين تشبيهي است كه ما روي پيتي نشستيم كه پر از طلا است و ما خبري از آن ندارم اين ذهن و مغز ما است كه اين پيت طلا است و بلد نيستيم كه از آن استفاده كنيم من تاكيدي كه دارم اين هست كه اگر ما خاصيتهاي مغزي را كه توجه كنيم مثلا يكي از خواص ذهن اين است كه ما اگر بلد باشيم مي تواند از منهاي بي نهايت تا به علاوه بي نهايت يك چيزي را كوچك كند يا يك چيزي را بزرگ كند ببينيد مثلا سزار براي يك دستمال قيصريه را آتش زد چيزي كه از نظر روانشناسي بايد توجه كرد اين است كه اين دستمالي كه ما مي بينيم همان دستمالي نيست كه به خاطرش سزار اين كار را كرد ذهن مي تواند چيزي را بزرگ كند يا كوچك كند . ماجرا اين بود كه ما در هند بوديم سوار يك اتوبوس بوديم وسط راه ايستاد ما هم همينجور معتل مانديم خلاصه پرسش كرديم گفتند كه يك گاو آمده در جاده و راننده گاو پرست است و اين تا اين گاو نرود به شكلي نمي رود براي اين كه بي احترامي مي شود براي ما اين موضوع عجيب بود ولي اين چيزي است كه در ذهن اين فرد راننده كه گاو پرست بود اين فكر و ايده و نظرش بود كه يك همچين چيزي را در ذهنش مي ساخت اين كه او اعتقاد دارد ما به او كاري نداريم ولي ما الان در جوانها كساني مي شناسيم كه وقتي يك نفر مي خواهد با آنها ازدواج كند مي رود مي گويد نه قرص مي خورد خودش را مي كشد آيا آن دختري كه در ذهنش است به خاطر آن دختر واقعي خود را مي كشد يا از آن منهای بي نهايت تا به علاوه بي نهايت كه ذهن ميتواند يك چيز را كوچك يا بزرگ كند آن است كه اين به خاطر او حاضر است خود را بكشد در حالي كه اين وقتي درمان مي شود اهميت آن را در ذهنش كم مي كند اينقدر اذيت نمي شود خيلي جالب است به علت اين كه ما بهداشت رواني و سلامت رواني نداريم آنطور كه بايد و شايد و اهميت اين موضوع را توجه نداريم كه ذهن ما در امر كميت در بزرگ و كوچك كردن به صورت سالم دارد اين كار را مي كند تعادلات را دارد حفظ مي كند خداوند كوچك بزرگ كردن در ذهن ما براي چيزهاي خوب زندگي براي هنري كه شما هستيد اگر در هنر يك مقدار اندازه هاي تعادلي تركيب مناسب اجزاء به هم بخورد يك اثر هنري تبديل به يك چيز زشت ضد هنري مي شود پس اين را داده است كه در آنجاها بتوانيم استفاده كنيم يك دفعه ما مغزمان به علت اين كه مراقبه ندارد وضعيت اينگونه مي شود در اين فيلم كوشش هست كه ما توجه به اين موضوع داشته باشيم علامه طباطبايي ما به ما نسخه داده است كه براي رستگاري مراقبه و تداوم مراقبه يعني مواظب خودت باشد مراقبت اگر در فرهنگ لغت ببينيم يك رابطه با خداوند است كه مراقبه كبير است و يك ميكرو هست كه رابطه ما مراقبه روي رفتار و گفتار و پندار است ما روي ذهنمان مراقبه يا بهداشت نداريم هر فعاليت ذهني مي تواند به ضد خودش تبديل شود ما يك نظريه را دنبال مي كنيم به نام ضد ذهن بعضي ها ذهن ندارند ضد ذهن دارند نريتور : فيلم مستند راز نشان رويكرد هرويت به هستي و قوانين حاكم بر آن است روايت او از زندگي انساني در اين فيلم مستند روايت شخصي با رويكرد هنري نيست تا با روايتهاي مشابه تفاوتهاي زيادي داشته باشد رويكرد مستند هرويت به انسان و جايگاه او در ميان ساير پديده ها شباهت زيادي به نگرش فيلم
ها و منابع مكتوبي دارد كه در زمانه ما تعداد آنان افزايش چشم گير يافته است با اين كه گاهي از لحن پند آميز اين قبيل آثار در فيلم راز نشاني نيست اما به جاي آن نبايد از تصوير سازيهاي خوب فيلم ساز در برخي صحنه ها نيز غافل بود يكي از نكات فيلم اين است كه كارگردان نتوانسته در همه موارد به خوبي قسمتهاي مستند و بازسازي شده را با هم تركيب كند و نظم ساختاري درستي به آن ببخشد بخشهاي بازسازي شده بيشتر به بخشي از فيلم منتقل شده است و ساختار يكسان مصاحبه ها حجم ساير بخشها را انباشته است به نحوي كه گاهي بيننده از ياد مي برد كه سرگرم تماشاي يك فيلم مستند است از سوي ديگر چند پارگي اثر اگر چه ظاهرا ناگزير به نظر مي رساند اما نوعي آشفتگي در مسير روايت پديد آورده است و يكپارچگي را خدشه دار كرده است با اين حال فيلم ساز رويكرد جدي نسبت به فيلم غير داستاني دارد و با مهارت رابطه اي فعال و ماثر بين سوژه ،گفتگو شونده و تماشاگر ايجاد مي كند دكتر عيسي جلالي، روانشناس: من مايل بودم كه آن بحثي كه شما نسبت به آن آگاهي داريد در رابطه با اين فيلم و در واقع ستون اصلي فيلم روي آن مي گردد كه آن بحث قانون جاذبه هست من راجع به اين موضوع شرح بدهم و بگويم كه تمام كساني كه مي خواهند الان زندگيشان از اين رو به آن رو شود تمام كساني كه نا اميد هستند و مي خواهند اميدوار شوند تمام كساني كه فكر مي كنند كه زندگي همين است كه هست و هيچ راهي نيست با اطمينان به آنها مي گويم كه اگر چنانچه به اين اصل مهم كه خوشبختانه هم پيغمبر هم امامان هم دانشمندان هم فلاسفه به آن اشاره كردند كه اينها به عنوان راز مي گويند اين اصل را اگر توجه كنند خيلي برايشان تحول ايجاد مي كند اين بحث چيست بحث قوه جاذبه در يك معنايي كه الان به عنوان يك راز دارند بيان مي كنند ببينيد ما از نیوتن ياد گرفتيم كه سيب مي افتاد ولي نیوتن به علت اين كه آمادگي داشت ديد كه زمين جاذبه دارد و سيب به شكلي مي افتد من اگر اين خودكار را رها كنم بر اساس جاذبه زمين مي افتد ذهن ما يكي از خاصيتهايي كه در آن هست اين است كه فكرهايي كه به هر شكلي در ذهن ما مي آنيد قدرت جاذبه دارند شرحش اين است كه مثلا فرض كنيد كه اين فكر در ذهن من مي آيد كه بروم احوال يك بيمار بپرسم اين فكر اين جاذبه را دارد كه من در واقع ايجاد سلامتي بيشتر براي او را بر اساس اين فكرم فراهم مي كنم يعني وقتي به او مي رسم انگار كه آن خواسته من اين فكر من شده است اساس اين فيلم اين است كه شما هرچه كه در دنيا مي خواهي اگر مشروط به رعايت يك مسائل هستيد كه ما آن را مديريت ذهن مي گويم به آن مي رسي و زماني كه نمي رسي آن را رعايت به شكلي نمي كني حالا هرچه كه شما فكرش را مي خواهي بكني مثلا من مثال مي زنم كه موفقها را ناخودآگاه اين كار را كردند مثلا فرض كنيد اينهايي كه برايشان كنكور مهم است فرض كنيد در ذهنش اين فكر مي آيد كه من مي خواهم در كنكور قبول شوم اين درس قوه جاذبه مي گويد كه اين فكري كه تو به اين معني داري جذب مي كند آن چيزي كه مي خواهي به آن برسي كه آن عبارت است از آن موفقيتي كه در كنكور است اگر تو مهمترين موضوع ذهنت آن ايده قبولي در كنكور باشد و مزاحمتها و پارازيدهايي كه عكسش در ذهن تو مي آيد كنار بزني تو شكار فرصتها را مي كني به اين شكل كه هر چه تهديد هم سر راه تو باشد به شكلي آن را كنار مي زند من مثلا چون روي همين موضوع كنكور كار
كردم مثال مي زنم در يكي از پيش دانشگاهي ها از بچه ها پرسيدم كه مسئله شما چيست يكي گفت من نگران هستم كه سر موقع در امتحان نرسم دوم اين كه من امكانش هست كه سر كنكور دچار استرس و اضطراب بشوم سوم اين كه ممكن است هرچه در ذهنم هست يادم برود اين خلاف قانون جاذبه مثبت است به اين شكل كه الان دارد در ذهنش طرح شكست را طراحي مي كند يعني در اين درس بارها امده گفته شده است كه نرويد سمت اين كه چي نمي خواهيد مغز يك خاصيتي دارد كه هر وقت شما يك چيزي را به صورت من مي خواهم دنبال مي كنيد مغز كمك مي كند كه به آن برسيد ولي اگر سيستم اجتنابي باشد اين بحث سلبي هم است كه يك چيزهايي سلبي است يك چيزهايي ايجابي است در ذهن بيشتر فعاليتهاي سلبي باعث مي شود كه فرد آن طور كه بايد و شايد نرسد كه با فعاليتهاي ايجابي مي رسد خلاصه خيلي از عوامل از كنكور گرفته از مسائل مالي زندگي گرفته از ضعف اختلاف مثلا فرض كنيد كه آدم به يكي قهر است يك اشتباهي كه مي كند در ذهنش اين مسئله را جذب مي كند اين فكر را مي آورد كه طرف جواب من را نخواهد داد اين در قيافه اثر مي گذارد انگار خودش را مي سازد كه طرف ردش كند يك مثال خوب براي فروشنده ها دارم ثابت شده است فروشنده هاي موفق از همين قوه جاذبه مثبت استفاده مي كنند يعني فروشنده كه وقتي از قبل مي رود خريد با خود بگويد منشي كه وقت نمي دهد مدير عامل كه من را نمي پذيريد اين درست كيفيتي در ذهنش مي آورد وقتي مي رود با يك بدني مي رود با يك نگاهي مي رود كه آنجا پذيرفته نمي شود در حالي كه اين اگر عكس اين را در ذهنش بتواند داشته باشد چقدر اثر دارد همكاران پزشك من اين مسئله را تصديق مي كنند كه عوامل رواني به شدت در درمان بيماري ها و پيشگيري بيماري ها نقش دارد مجري: در خود اين فيلم هم بود يعني يك بيمار سرطاني را ما در خود اين فيلم ديديم كه بهبود پيدا كرد ما نمي خواهيم كه روشهاي پزشكي را دست آوردهاي حيرت آور در عالم پزشكي كه هر ساله به اندازه ده سال يا 20 سال به صورت تصاعدي جهش دارد آن را ناديده بگيريم روشهاي علمي كه امروزه دست آورد تمام علوم پزشكي محصوب مي شود ولي در فيلم پروانه آبي ما ديديم يك نفر كه تومار مغزي داشت معالجه شد به وسيله همين چيزي كه شما گفتيد و در خود اين فيلم هم حتي كسي كه هواپيمايش سقوط كرده بود دكتر عيسي جلالي، روانشناس: من مي توانم به صورت يك دو سه چهار اين را مرتب كنم از الان بگويم كه آن چه كه از اين فيلم مي شود گرفت اين است كه يك ما فرهنگي داريم كه به ما گفته است خودشناسي خداشناسي است فرهنگي داريم كه يك ساعت اندیشه را اهميت را بيشتر از 70 سال عبادت مي داند پس نكته اي كه اينجا مهم است اين است كه ما ببينيم اين انديشه اي كه اينقدر مهم است و توصيه علما و دانشمندان اخلاق امور تربيتي شده براي ما چرا رها كرديم در كدام
يكي از مدارس ما آموزشگاه انديشه هست الان خانواده هاي ما دلشان را خوش مي كنند كه شما به برادرزاده تان بگوييد ترم چندم زبان هستيد هيچ وقت نمي پرسيم كه ترم چندم انديشه هستي چرا انديشه جزو يكي از مهمترين درسها نيامده است اگر ما آمده بوديم درسهاي مديريت ذهن اين كه چگونه فرد از ذهنش استفاده كند چگونه از ذهنش فكرش ثروت بسازد الان در دنيا ثروت اصلي فكر و انديشه است كافي بود اينها را ياد گرفته بودند آن موقع كارآفريني مي كردند خودشان اشتغال درست مي كردند الان يك مثالي كه جوانهاي ما خوب مي فهمند اين است كه يك كسي كامپيوتر به اين عظمت را بخرد كه استفاده كند ولي مدام چت كند اين كامپيوتر اين همه مي تواند خدمت كند ولي فقط چت كند ما همين كار را مي كنيم مجري: تازه درد آورد است كه با حروف انگليسي كلمات فارسي را مي زنند كه من براي تمام دوستانم پيامي كه مي فرستم مي گويم كه اين كار را نكنيد يا اين كه فونت فارسي بخريد ژاپني ها تماما فونت ژاپني دارند كره اي ها فونت كره اي دارند و براي خودشان مي خواهند پيام بفرستند با فونت خودشان مي فرستند دكتر عيسي جلالي، روانشناس: من داشتم مرتب مي كردم كه بگويم آن چيزهايي كه خيلي مهم است و ما مي توانيم استفاده كنيم براي يك رفتار و افكار خوب اين بحث هست كه ما اول بايد توجهمان را به اين جلو ببريم كه ذهن ما يك ماشيني است يك سيستمي است كه هزاران فعاليت ارزنده مي شود به كمك ذهنمان ما مي توانيم بشناسيم به كمك ذهنمان مي توانيم خلاقيت و نوآوري داشته باشيم به كمك ذهنمان مي توانيم ثروت داشته باشيم يك خاصيتي ذهن دارد اگر فكر منفي داديم فكر منفي كرد اگر فكر بدبختي داد فكر بدبختي كرد (از كوزه همان برون تراود كه در اوست) در واقع اين چيزي كه در ضرب المثلهاي ما بوده مي گويد در واقع به دنيا بخنديد به تو مي خندد به دنيا اخم كنيد دنيا اخم مي كند آن موقع كه به دنيا مي خندي يك انديشه اي در ذهنت هست كه اين جذب مي كند كه شرايطي به وجود بياورد كه وجود تو يك محركي بشود كه يك محرك خنده را به شكلي بگيرد . يك بحث جديدي كه من مي خواهم مطرح كنم اين است كه غير مستقيم در اين بحث بوده است موضوعي است به نام زبان ذهن همانطور كه ما وقتي زبان كامپيوتر را بدانيم بلد هستيم كه بهتر از آن استفاده كنيم بايد همه ما ياد بگيريم كه ذهن چگونه جواب مي دهد يكي از قوانين كه ذهن به هدفهاي مثبت جواب مي دهد ذهن اگر تمركز بر هدفهاي مثبت باشد آن را دنبال مي كند اشكالي كه در چيزهاي بد اغلب عنوان مي شود يك چيز كثيف كثيفي را به خودش جذب مي كند شما وقتي چيزي كثيف را جايي مي گذاري مدام اين چيز كثيف جذب مي شود فكر هم همينطور است وقتي فكري زشت است فكري سياه است دائم در ذهن فرد هست مي رود به طرف جستجوي اين كه آن چيزهاي منفي را به طرف خودش بكشد ولي مواقعي كه
اين فكر بعدمثبت دارد مي رود به سمت اين كه اين مثبتها را جمع كند يك دانشمندي كه روي اين موضوع كار كرده است رفته است در جامعه هاي مختلف تحقيق كرده است كه تمام مشكلات بشري را مي شود يك چيزي خلاصه كرد درآورده كه همه بدبختي ها از يك چيز است بد فكر كردن كه اين يك معني اش منفي فكر كردن است يك معني هم درست فكر نكردن بنابراين فيلم دارد نشان مي دهد كه تو اين دستگاهي كه در ذهنت است مي تواند معجزه كند و تو را ببرد به سمت آن خواسته ها و آرزوهایي كه دارد و تجربه تاريخي نشان داده است كه اين جواب داده بنابراين اگر نااميد هستيد اين امور را توجه كنيد اول اين كه اهدافي كه دنبال مي كني نبايد جنبه هاي منفي بياوريد بيشتر جنبه مثبت بياوريد مغز اينگونه نگاه مي كند كه مثلا وقتي كسي افسرده هست يك راه اين است كه دائم بگويم من مي خواهم افسرده نباشم يك راه اين كه در ذهنش بياورد برنامه شور زندگي چيست كه آن وقتي تقويت بشود ديگر كم كم انرژي براي افسردگي نمي ماند افت تحصيلي به جاي اين كه مدام فكر كند چرا اينگونه است برنامه ها پيشرفت تحصيلي را بسيار تقويت كند تحقيقات نشان مي دهد كه ذهن به اين صورت بيشتر كمك مي كند كه به آن خواسته برسد پس اولي اهميت كلي ذهن و فكر است دومي اين كه اهداف بايد روي طرح مثبت نوشته شود و سومي اين است كه در خاصيت قوه جاذبه كه روي فكر مي آيد هر فكري مي كنيد فكر شبيه اش را مي گيرد مجري: آقاي دكتر درباره هوشياري و رندي ذهن براي ما قرار بود صحبت كنيد دكتر عيسي جلالي، روانشناس: ببينيد اين صحبت حافظ شناسان مي گويند كه حافظ رند بود به اين معني كه رند با مرد رند فرق دارد مرد رند كسي كه دنگش را نمي دهد سر آدم مي خواهد كلاه بگذارد رابطه نابرابر دارد ولي رند در مفهومي كه به حافظ مي دهند يعني كسي كه گول نمي خورد يعني واقعيات را با هوشمندي مي بيند مثلا يك مثال هم هست كه شما يك بچه اي را سفارش مي كنيد كه وقتي ما رفتيم در خانه اينجوري نكن ولي وقتي هوشياري هستيم گول نمي خوريم مي دانيم اين بالاخره كار خود را مي كند خيلي چيزها را آدم استنباط مي كند حافظ گول اين را نخور كه نفهمد كه ذهن چقدر مهم است به همين دليل كه خيلي از اشعار به اين موضوع توجه كرده است مثلا حال بد را فهميد كه بيشتر از انديشه بد است گفت اي دل غمديده حالت به شود دل بد مكن اين دل بد كردن يعني حالت منفي داشتن به امور فيلم هم عينا يك چنين وضعي را مي گويد حالا فيلم مي خواهد ما را رند كند بگويد كه شما متوجه يك چيزي نبوديد كه آن چيز بسيار مهم بوده است منتها نقدي كه من به فيلم دارم اين است كه توجه به اين موضوع نكرده است كه اين چيزي كه مي گويد كشف فيلم نيست اين را پيغمبر ما امامان ادبيات ما همانطور كه اسم بردم بسياري از افرادي كه در طول تاريخ به اين امور يعني به اين امر كه رند كسي است كه مي داند فكر چه بازيهايي دارد مي داند كه فكر چه قدرتي دارد مي داند كه با فكر هم مي شود سلامت بود مجري: گفتيم بيمار رواني در خود همين فيلم اصلا بايد بگويم چه كسي بيمار رواني است و خودش خبر ندارد دكتر عيسي جلالي، روانشناس: در واقع بر اساس مكاتب مختلف بيمار روانی تعاريف مختلفي دارد ولي انواع بيماريهايي ما داريم كه براي هر كدام يك تفاوتهايي است يك چيزي كه اغلب همه متفق القول هستند به يكي از پايه هاي اساسي بيماري هاي رواني كه اگر ژنتيك و ارثي نباشد تفكر منفي است در واقع اين تفكر
منفي وقتي به ذهن يك كسي مي افتد تمام نظام روحي را به هم می زند الان همه افرادي كه به نوعي كه بيماري رواني دارند يكي از گلايه هايش اين است كه چقدر اين بدبين است و به اين صورت مي بينيم كه چقدر در اين زمينه اذيت مي شود الان يك تحقيقي شده است كه يك دانشمندي آمده كار كرده است روي هفت نفر كه در تاريخ بشري روشهايي براي مراقبه گفتند در اين تحقيقات مربوط به حضرت محمد است و ما مي بينيم كه اين بحثي كه در خود نشان مي دهد كه چقدر اين چيزي كه الان همه دنبالش هستند بروند سراغ اين كه مديتيشن ياد بگيرند چقدر در اسلام خود ما مديتيشن و بحثهاي مراقبه به فراواني بوده است كه به دليل همين كه ما اينها را كم گفتيم ما مثلا از نوعي كه به خودمان مربوط است كمتر به شكلي استفاده مي كنيم بعد نكته اي كه اينجا جالب هست يك مديتيشني كه پيامبر گرامي ما هميشه مي گفتند مثلا فرض كنيد چشممان را مي بنديم در قلب خودمان ارتباط با خداوند برقرار مي كنيم خداوندي كه رحمان است رحيم است اين فكري كه ما از اين نظر در ارتباط با خداوندمان بر اساس قرآن مان داريم دارد از همان قوه جاذبه كه فرض شد استفاده مي كند بعد آن كه مي آيد در قلب ما مي فهميم كه ذكر نام خدا قلبها به آرامش مي رود براي چيست براي كه آن فضاي الهي وقتي مي آيد در قلب ما به ما يك وسعت نظري مي دهد يك بار ديگر هم تعريف كردم ولي آنقدر اينجا مي خورد كه حد ندارد و آن اين است كه يك مردي سوار كشتي بوده اين كشتي غرق مي شود پناه مي برد به يك جزيره كه هيچ چيزي نبوده ناچار مي شود بگردد وسائل اوليه زندگي را درست كند يك كلبه درست مي كند خوشحال بوده كه اينجا مي تواند زندگي داشته باشد مي رود دنبال اين كه غذا تهيه كند اين كلبه مي سوزد بعد مي آيد با حالت ناراحت دست به درگاه خدا بلند مي كند من كه كشتي ام غرق شد و شناكنان تا اينجا آمدم و اينجا اين كلبه را درست كردم و اين هم سوخت مدتي بعد به خواب مي رود بعد از چند وقت يك عده آمدند پا زدند به او در اين جزيره كسي زندگي نمي كرده و يك كشتي كه داشته مي رفته براي اولين بار يك دود مي بيند و اعضاي كشتي مي گويند كه اينجا حتما يك آدم آمده به هواي اين دود مي آيند و اين دودي كه اين خانه سوخته شده باعث نجات اين مي شود و اين نشان دهنده اين است كه چطور اين بحثي كه در مديتيشن پيغمبر ما هست در وقتي اين در ذهن ما به فراواني نيايد يعني آن حالتي كه ما به آن خداجويي مي گويم نمي توانيم اين همه استفاده كنيم كه از عظمت خداوند بتوانيم نيرو بگيريم براي اين كه اموري كه با آن زندگي مي كنيم به شكلي براي ما كم بشود پس مي بينيم كه در خود فيلم هم مكرر اشاره مي شود كه در بخشهاي مختلف زندگي وقتي كه ما مي رويم انديشه خودمان را مثبت مي كنيم چه راجع به سلامتي چه راجع به پول است الان مثلا يك نمونه اين موضوع مربوط به اختلافات خانوادگي است كه الان در خيلي از جوامع مي بينيم كه آمار طلاق بالا است شما وقتي كه نگاه مي كنيد افكاري كه در ذهن اغلب تكرار مي شود دعوت به دعوا و اختلاف مي كند تا آن چيزي كه مولوي ما گفت از ما محبت خارها گل مي شود يعني وقتي كه گل را كاشت يك چنين اثري دارد حتي يك تجربه ما با دانشجويان مي كرديم مي گفتيم شما چند روز با خودتان اين قرار را بگذاريد كه اگر اسم من اكبر عالمي است مثلا اسم رواني من هست گل بعد تصور اين را بكنيد كه در واقع هويت شما يك حالت گل دارد و دائم در ذهنتان يك گلي را كه خيلي مي پسنديد مثل فيلم ها كه منتاج مي كنند بياوريد در ذهنتان بعد چند روز كه شما اين را نگه مي داريد از ديگران بپرسيد مي گويند كه شما لطيفتر عمل كرديد در واقع مثل اين كه از هستي آن چيزي كه به گل مي تواند اهميت بيشتري بدهد دعوت مي كنيد حالا برعكس يك آدمي از صبح تا شب بگويد من خار هستم طبيعتا اين چون در ذهنش مي آيد يك همچين كيفيتي را دارد اين كه در ابعاد مختلف فيلم هر جا كه اين
افراد به عنوان كسي كه فيزيك كوانتوم خوانده است به عنوان كسي كه معلم است هر كدام مي خواهند به شكلهاي مختلف بگويند كه عظمت درونت را حفظ كند درك كن و سعي كن كه آن را مورد استفاده قرار دهي و اين چند صباح عمرت را جوري زندگي كني كه هم خودت هم آدمهاي ديگر بتوانند اين زندگي بهتري را به شكلي داشته باشند مجري: اما اين فيلم تا چه اندازه اي حرف تازه داشت براي ما بگويد آيا اگر حرف تازه اي نداشت لااقل توانست آنچه را كه قدما نه فقط ايرانيان و متفكران ايراني و مسلمان بكله از ملل ديگر آنچه كه قدما به عنوان دست آورد بشري فراهم آوردند تا اين كارگردان نسبتا جوان به كمك همكارانش و كساني كه دعوت كرده بود بتواند آن را عرضه كند كه دنيا خيلي امروز روي فيلم راز دارد بحث مي كند تمام برنامه هاي تلويزيوني پر شده از فيلم راز اصلا اين حرف تازه اي داشت دكتر عيسي جلالي، روانشناس: نكته اي كه خيلي مهم هست اين قسمت مي تواند براي ما آموزنده باشد به نظر من اين چيز تازه اي را به شكلي نگفت ولي يك چيزي در دنيا الان درست شده است كه هم مدير را به آن تشويق مي كنند هم مربي را كه مي گويند تسهيل كننده يعني يك كسي كه مي آيد يك اموري را كنار هم مي چيند و اينها را مدل سازي مي كند و يك نظامي مي دهد الان شما اطلاع داريد كه اينها سايتي درست كردند بر اساس آن برنامه دائم دارند با مردم دنيا تماس مي گيرند آنها را تشويق مي كنند جذب مي كنند به اين كاري كه مي كنند حالا ما هم در واقع خيلي غني تر از آنها در جامعه خودمان داريم بايد يك چيزي كه خيلي مهم است اينها را تئوريزه كنيم مثلا اين جمله ارزنده علامه ما كه من اكسيژن روح مي دانم كه مراقبه و تداوم مراقبه اين را به صورت كاربردي در بياوريم اين را به صورتي در بياوريم كه برايش معلميني باشند كه دائم اين را آموزش دهند مجري: همينجا مي گوييم هم به جوانها مي گوييم به ميان سالگان هم مي توانيم بگوييم به عنوان يك دوست به سالخورده ها مي توانيم بگوييم بگوييم قدر خودتان را بدانيد. مي خواهم يك سوال خصوصي بپرسم راز موفقيت شما چيست ؟ دكتر عيسي جلالي، روانشناس: مديريت ذهن در حدي كه من توانستم بكنم به كارهاي من چه در رسانه چه در تدریس چه در مشاوره بسيار توانسته كمك كند و من فقط اين را در اين حد بگويم كه شهادت بدهم كه چگونه وقتي كه فكر منفي در ذهن من هست از زماني كه من بشينم به اين فكر بد فكر كنم واقعا اثر بد مي گذارد و زماني كه به ديد ديگري ديده مي شود كه بسيار اثر مثبت مي گذارد فقط نكته اي كه مهم است اين است كه من خواهشم اين است كه اگر بخواهيد از اين برنامه يك كار كاربردي بشود واقعا هموطنان عزيز ما كساني كه مطالعات عميق اسلامي و ادبي در جامعه ما دارند در حد كمي كه من بضاعت داشتم مصاديق اين را دربياورند كه در فرهنگ ما بوده است از طريق پيغمبر و امام و ادبا بعد اين راه هايي هست كه اين را مي شود به يك صورتي در چنين برنامه هايي به صورت مدل سازي به شكلي درآورد ارتباط تنگاتنگ قرار دارد به اين شكل كه شما از زماني كه فهميدي كه ذهنت همه چيز است به چه صورت زندگي عوض شد به هر حال چراغ كوچكي از اين بحث كه در جامعه ما چراغ بزرگي داشته است در تاريخمان الان در اين برنامه در حد خودش روشن شده است اين چراغ را مي شود خاموش كرد اين چراغ را مي شود به خاطر سلامتي و سعادت و رستگاري به شكلي تقويت كرد به هر حال من بسيار مصر هستم كه همينگونه
صفحه‌ها: 1 2