مشاوره خانواده رایگان عطاملک

نسخه‌ی کامل: طاق کسری (ایوان مدائن)2
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.


طاق کسری در طرف مغرب عشایر شمرطوقه واقع شده است . و ایلچی فرستادند تا شهزادگان و سویجاق و بانجونونان و سوسای بتعجیل حاضر شوند، در طاق کسری به بندگی رسیدند. (رشیدی ). و عیسی بهنام در مجله ٔ دانشکده ٔ ادبیات در این باره آرد: خرابه های باقیمانده از شهر قدیم
تیسفون
را مرحوم ارنست هرتسفلد شرح داده و معرفی نموده است : در ۱۹۲۸ م . بوسیله ٔ هیئتی از آلمانی ها بسرپرستی اُ. رتر کاوشهائی در محل
تیسفون
شروع شد و در ۱۹۳۰ میسیون امریکائی موزه ٔ مترو پولیتن نیویورک بسرپرستی ژ.م . اپتن با هیئت آلمانی فوق الذکر در کاوشهای
تیسفون
شرکت کرد. آرتور کریستن سن در کتاب ایران در زمان ساسانیان از صفحه ٔ ۳۷۶ تا ۳۹۰ با استفاده ٔ از نتایج کار کاوش کنندگان در
تیسفون
قبل از
تاریخ
طبع کتاب خود خلاصه ای از اطلاعاتی را که راجع به این شهر در دست داشته انتشار داده و ما قسمتی از آن اطلاعات را در این مقاله از نظر خوانندگان میگذارنیم : پایتخت شاهنشاهان ایران خصوصاً در زمان خسرو اول وسعت و اعتبار یافت و
تیسفون
نام شهر عمده ای است که جزو مجموعه ای از چند شهر بود که بزبان شامی مذینه (شهرها) یا مذیناتا یا ماحوزه ملکا مینامیدند و اعراب آن را به المدائن ترجمه کردند و احتمال دارد که این کلمات ترجمه ٔ کلمه ٔ پهلوی شهرستانان باشد. شهرهای مهم این مجموعه ، شهر وه اردشیر (سلوقیه قدیم ) و
تیسفون
بوده است . آمین میگوید: پایتخت ایران غیر قابل تسخیر بود و از چندین شهر تشکیل شده و حصاری آن را احاطه کرده بود واین حصار درهای بسیار محکمی داشت . «
تیسفون
» در مشرق دجله و «وه اردشیر» در مغرب آن قرار داشت و جسری آن دو را بهم متصل میکرد. و فردوسی در شاهنامه ٔ خود در ضمن بیان تاریخ سلطنت شاپور دوم میگوید چون رفت و آمد روی این پل روز بروز زیاد میشد شاپور در ابتدای سلطنت خود دستور داد پل چوبی دیگری روی دجله انداختند تا عبور از آن پل و مراجعت از پل دیگر انجام گیرد.
تیسفون
اصلی در مشرق دجله حصاری بصورت نیم دایره داشت و برجهای متعددی در این حصار بود که آثارشان هنوز باقی است و مجموع زمینی که در زیر آن بود از ۵۸ هکتارتجاوز نمیکرد و آن را بزبان عربی مدینةالعقیقة مینامیدند. در نتیجه کاوشهای سالهای ۱۹۲۸ – ۱۹۲۹ م . در این ناحیه آثار کلیسائی از زمان ساسانیان ظاهر گردیده است . در مشرق
تیسفون
امروز آرامگاهی بنام سلمان پاک وجود دارد که در محله ٔ سابق اسپانبر واقع است . کاخ شاهنشاهان ساسانی در همین محله قرار داشته و مرکب از حیاطها و طالارها و باغهائی بوده است که طاق کسرای امروزی در میان آن برپا بوده . در جنوب طاق کسری خرابه هائی بنام خزانه ٔ کسری و محل دیگری که بستان کسری نامیده میشود، احتمالاً باقیمانده ٔ شهر «وه آنتیوخ خسرو» میباشد که رومگان نیز نامیده میشد و خسرو اول پس از فتح انتاکیه عده ای از مردم آن شهر را به پایتخت خود انتقال داد و شهر جدید را برای آنها ساخت . قسمتی از مدائن را که در مغرب دجله قرار دارد حصاری از آجر احاطه کرده بود و قسمت مهم آجرهای آن از شهر بابل به این محل حمل شده بود و در محل قدیمترین ساختمان این شهر، یعنی سلوسی ، بنا شده بود. اردشیر قسمتی از آن را تعمیر کرد و آن را « وه اردشیر» نامید (ترجمه ٔ کلمه ٔ وه اردشیر خوب اردشیر یا خانه ٔ اردشیر است ) وه اردشیر مرکز عمده ٔ مسیحیان ایران و مقر کاتولیکوس ، رئیس مذهبی آنان بود و کلیسیائی در آن بنا شده بود که بفرمان شاپور دوم خراب شد و بعد از مرگ این پادشاه مجدداً آن را بر پا کردند: تقریباً در ۵ کیلومتری شمال وه اردشیر شهر کوچک درزنیذان قرار داشت . در مغرب وه اردشیر شهری بنام والاشاباذ واقع بود. بنابراین از مجموع شهرهائی که در زمان خسرو اول پایتخت ایران را تشکیل میدادند امروز پنج شهر آن را میشناسیم (
تیسفون
و رومگان در مشرق دجله ، وه اردشیر «سلوس » درزنیذان ووالاشاباذ در مغرب آن .) اگر محله ٔ اسپانبر در مشرق وماحوزه در مغرب را به پنج شهر فوق اضاقه کنیم تعدادشهرهای پایتخت ساسانیان به ۷ میرسد. در طرفین رود دجله چند کاخ مخصوص شاهنشاه وجود داشته ولی از همه ٔ آنها معروفتر همان «طاق کسری » یا ایوان کسری است که در محله ٔ اسپانبر قرار داشته و خرابه های آن هنوز باعث تعجب و تحسین است . فردوسی بنای آن را به خسرو دوم (خسروپرویز) نسبت داده است :
ز ایوان خسرو کنون داستان
بگویم که پیش آمد از راستان
چنین گفت روشندلی پارسی
که بگذشت با کام دل چارسی
که خسرو فرستاد کسها بروم
بهند و به چین و به آباد روم
برفتند کاریگران سه هزار
ز هر کشوری آنکه بد نامدار
چو صد مرد بگزید اندرمیان
از ایران و اهواز و از رومیان
از ایشان دلاور گزیدند سی
از آن سی دو رومی یکی پارسی
گرانمایه رومی که بد هندسی
بگفتار بگذشت از پارسی
بدو گفت شاه این زمین درپذیر
سخن هر چه گویم همه یادگیر
یکی جای خواهم که فرزند من
همان تا دو صد سال پیوند من
نشیند بدو در نگردد خراب
ز باران و از برف واز آفتاب
مهندس بپذرفت از ایوان شاه
بدو گفت من دارم این دستگاه
چو دیوار ایوانش آمد بجای
بیامد بپیش جهان کدخدای
بریشم بیاورد تا انجمن
بتابند باریک تابی رسن
ز بالای دیوار ایوان شاه
بپیمود تا خاک دیوارگاه
رسن سوی گنج شهنشاه برد
ابا مهر گنجور او را سپرد
و ز آن پس بیامد به ایوان شاه
که دیوار ایوان برآمد بماه
چو فرمان دهد خسرو زودیاب
نگیرم بدان کار کردن شتاب
چهل روز تا کار بنشیندم
ز کاریگران شاه بگزیندم
بدو گفت خسرو که چندین زمان
چرا خواهی از من تو ای بد گمان ؟
نباید که داری تو زین دست باز
بزرّ و بسیمت نیاید نیاز
بفرمود تا سی هزارش درم
بدادند تا وی نباشد دژم
بدانست کاریگر راستگوی
که عیب آورد مرد دانا بدوی
اگر گیرد از کار ایوان شتاب
اگر بشکند گم کند نان و آب
شب آمد شد آن کارگرناپدید
چنان شد کز آن پس کس او را ندید
چو بشنید خسرو که فرغان گریخت
بگوینده بر خشم فرغان بریخت
چنین گفت کو را که دانش نبود
چرا پیش ما درفزونی نمود
دگر گفت کاریگران آورید
گچ و سنگ و خشت گران آورید
بجستند هر کس که دیوار دید
ز بوم و بر شاه شدناپدید
به بیچارگی دست از آن بازداشت
همی گوش و دل سوی اهواز داشت
کزآن شهر کاریگر آمد کسی
نماند چنان کار بی سر بسی
همی جست استاد آن تا سه سال
ندیدند کاریگری را همال
بسی یاد کردند از آن کارجوی
به سال چهارم پدید آمد اوی
همانگاه رومی بیامد چو گرد
بدو گفت شاه ای گنهکار مرد
بگو تا چه بود اندرین پوزشت
بگفتار پیش آید آموزشت
چنین گفت رومی که گر شهریار
فرستد مرا با یکی استوار
بگویم بدان کارها پوزشم
بپوزش کجا باید آموزشم ؟
فرستاد و رفتند از ایوان شاه
گرانمایه استاد با نیکخواه
همی برد دانای رومی رسن
همان مرد را نیز با خویشتن
بپیمود بالای کار و برش
کم آورد کار از رسن هفت رش
چنین گفت رومی که گر زخم کار
بر افزودمی بر سر ای شهریار
نه دیوار ماندی نه طاق و نه کار
نه من ماندمی بر در شهریار
بدانست خسرو که او راست گفت
کسی راستی را نباید نهفت
چو شد هفت سال آمد ایوان بجای
پسندیده ٔ مردم نیکرای
مر او را بسی آب داد و زمین
درم داد و دینار و کرد آفرین
همی کرد هر کس بایوان نگاه
بنوروز رفتی بدان جای شاه
کسی در جهان کاخ چونان ندید
نه از نامور کاردانان شنید
یکی حلقه اززر همی ریختند
از آن جای خرم درآویختند
فروهشته زو سرخ زنجیر زر
به هر مهره ای درفشانده گهر
چو رفتی شهنشاه بر تخت عاج
بیاویختندی بزنجیر تاج
بنوروز چون برنشستی بتخت
به نزدیک او مردم نیکبخت
فروتر ز موبد مهان را بدی
بزرگان و روزی دِهان را بدی
بزیر مهان جای درویش بود
کجا خوردش از کوشش خویش بود
بر آن سان بزرگی کس اندرجهان
ندارد بیاد از کهان و مهان .
هیئت کاوش کنندگان آلمانی اظهار کرده اند که ایوان بزرگی که امروز پابرجاست به امر خسرو اول ساخته شده . مجموع این کاخ و ساختمانهای فرعی آن در زمینی به وسعت ۳۰۰*۴۰۰ متر قرار گرفته و مرکب است از ایوان و آثار بنای دیگری در فاصله ٔ ۱۰۰ متر از آن و تپه ٔ مصنوعی کوچکی بنام حرم خسرو، درجنوب ایوان ، و در شمال آن خرابه های یک گورستان . ایوان کسری مهمترین قسمتی از مجموع کاخ
تیسفون
است که امروز برپاست . نمای آن بطرف مشرق است و ۲۸ و ۲۹ متر ارتفاع دارد و عبارت بوده است از دیواری بدون پنجره که طاقنماهائی در سرتاسر آن ساخته شده و بین طاقنماهانیم ستونهائی در طرفین قوسهای هلالی وجود دارند. مجموع این طاقنماها و قوسها و نیم ستونها در چهار طبقه ٔاز پائین ببالا گنجانیده شده . احتمالاً روی این بنای آجری را بوسیله ٔ گچ سفید کرده بودند و بعضی از قسمتهای آن را رنگ زده بودند و در بعضی قسمتهای دیگر روپوشی از سنگ مرمر ظاهر نمای بنا را میپوشانده است . تا تاریخ ۱۸۸۸ م . تمام نمای این بنا برپابود و نقشی از آن در کتاب دیولافوآ کشیده شده در همین سال قسمت شمالی ایوان بزرگ خراب شد و اکنون برای قسمت جنوبی ایوان نیز خطر از بین رفتن در بین است . ایوان بزرگ بصورت گهواره ای بیضی شکل در میان نمای بنا قرار گرفته و عرض آن ۶۳ – ۲۵ متر و طول آن ۷۶ – ۴۳ متر است . در پشت دیوارهای طرفین ایوان پنج تالار کم ارتفاعتر از ایوان مرکزی با طاق گهواره ای شکل ساخته شده بود، در طرفین ایوان طاقهای متعدد دیگری وجود داشته . ضخامت دیوارهای آجری بطور کلی بسیار زیاد است ، در داخل تالارها تزییناتی بصورت گچ بری وجود داشته که تعداد زیادی از آنها در حفاری هیئت آلمانی پیدا شده است . زیبائی ایوان کسری بیشتر از نظر عظمت آن است . ابن خردادبه آن را به کوهی تشبیه کرده که درآن کاخی تراشیده باشند. می گویند خلیفه المنصور اولین کسی است که دست به خرابی آن زده و از مصالح آن برای ابنیه ٔ شهر جدید بغداد استفاده کرده است . ظاهراً علت اینکه تمام مصالح آن به کار نرفته این بوده است که پس از چندی بنظر رسیده است که خراب کردن و حمل مصالح از ارزش حقیقی آن مصالح تجاوز میکند و از استفاده ٔ از آن صرف نظر کرده اند. این خلاصه ای از اطلاعاتی بودکه از کتاب کریستن سن نقل شد و نگارنده اطلاعات مفصلتری در کتاب دیگری ندیده است . متأسفانه به کتابی که هیئت حفاری آلمانی و هیئت امریکائی در باره ٔ شهر
تیسفون
نوشته اند دسترس پیدا نشد. از نظر اصول ساختمانی وجود طاق کسری مطالبی چند را برای علاقمندان بتحول سبک ابنیه روشن میکند: ابنیه ٔ زمان هخامنشی تماماً ازستونهای سنگی و سقف افقی ساخته میشد و با وجود مصالح فراوان که برای بالا بردن آن مصرف میشد نسبت ببنائی مانند طاق کسری نواقص بسیار داشت . مثلاً در کاخ عظیمی چون کاخ آپادانای تخت جمشید تقریباً یک دهم بنا راپایه های قطور ستونها اشغال کرده بودند و طالار آپادانا بیشتر شباهت بجنگلی پیدا کرده بود که در آن درختهای عظیمی قرار داده باشند. روشنائی در چنین طالاری بزحمت وارد میشد و روزهای «بار عمومی » عده ای از حضار ناچار در پشت ستونها قرار میگرفتند و از دیدن شاهنشاه محروم میماندند. چنین فرض کرده اند که روشنائی از بالای بام وارد میشد ولی با اینحال باز قسمت هائی از طالار در تاریکی قرار میگرفت . بنابراین با ایجاد ایوانی مانند ایوان کسری معماران زمان ساسانی مسائل بزرگی را از قبیل پوشاندن طالار بسیار بزرگی با مصالح سبک و ارزان ، و روشن کردن آن ، و افزودن بر وسعت طالار به وسیله ٔ حذف ستون ، و بر ارتفاع آن بوسیله ٔ ایجاد طاق مرتفع بیضی شکل ، حل کرده اند. ضمناً مسائل مهم دیگری نیز با ایجاد ایوان ساسانی آسان گردیده ، مثلاً در سقف افقی کاخ هخامنشی خطر حریق و موریانه وجود داشت و حال اینکه در کاخ ساسانی هر دوی این خطرها از بین رفته و ضمناً با سبک شدن مصالح از سنگینی بنا کاسته شده ودر حقیقت سنگینی طاق بفشار مختصری در جهت طرفین مبدل گشته و این فشار را روی دیوارها و پایه های ضخیمی وارد آورده اند که آن را تا امروز با وجود ناملایمات طبیعت تحمل نموده است . فردوسی ساختمان طاق کسری را به معمار رومی نسبت داده ولی طاق کسری با عرض و طول کمتر در دو محل در ناحیه ٔ فارس بنام «فیروزآباد» و «سروستان » در زمان اردشیر اول موقعی که هنوز بشاهنشاهی ایران نرسیده بود بنا شده که قسمت مهمی از آن هنوز برپاست و قابل مقایسه با ایوان کسری میباشد و در ساختمان آن بدون شک معمار رومی دخالت نداشته . بعلاوه طاق بیضی شکل اختراع منحصر به معماران ایرانی است و در هیچ نقطه ٔ دیگری از عالم دیده نشده است . بنائی که تقریباً همدوره با طاق کسری است و معماران رومی آن را بنا کرده اند کلیسای سن صوفی در شهر قسطنطنیه است . اگر چه این کلیسا دارای گنبد مرتفع و عظیمی بوده و خود یکی از شاهکارهای معماری قدیم است ، ولی واقعاً شباهت نزدیک از هیچ جهت به ایوان کاخ شاهنشاهان ایران ندارد، بنابراین باید طاق کسری را بمنزله ٔ یکی از افتخارات معماران ایران در قدیم بحساب آورد. (مجله ٔ دانشکده ٔ ادبیات شماره ٔ ۱ سال سوم . مهر ماه ۱۳۳۴). و رجوع به ایران
باستان
صص ۲۷۱۴ – ۲۷۱۵ و حبیب السیر چ ۱ تهران ص ۱۰۲ و خرده اوستا تألیف پورداود ص ۱۴۴ شود.
ممنون کبوتر جان که اطلاع عمومی ما را افزایش میدی .
خواهش میکنم