۱۳۹۱-۱۱-۱۸، ۰۱:۰۹ صبح
پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟
با اینکه دوست داشتم
با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو...
گفتم به خاطر هیچ کس پرسید :
[b] پس به خاطر چی زنده هستی؟
[/b] با اینکه دلم می خواست
داد بزنم به خاطر دل تو...
گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم :
[b]تو بخاطر چی زنده هستی؟
[/b] در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:
بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست