مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک

نسخه‌ی کامل: ســــلیمان و مورچه عاشق
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
ســــلیمان و مورچه عاشق 


روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد...
نقل قول:
خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد...

خیلی جالب بود
اینا همه ساخته ذهن انسان هستش وگرنه همچین چیزی روایت نشده اگه ادعا میشه که هست  لطفا منبع ارائه بدید