مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک

نسخه‌ی کامل: مثنوي هفتاد غمي جوين
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
اي جوين حق تو را بس خورده اند
گوئيا غيور مردان ... مرده اند
اي جوين تاريخ زيبايت كجاست
در تمدن در ادب جايت كجاست
اي كه خواهي اين بداني گوش كن
دردهاي اين جوين را نوش كن
روزگاري ما اديبي داشتيم
در دل تاريخ ما گل كاشتيم
او كتابش يك جهاني را گشود
يك به يك كار مغول روشن نمود
هيچ از تاريخ ها پرسيده ايد
يا كه آثار جوين را ديده ايد
ما مغول ها را مسلمان كرده ايم
از چپاول در پي نان كرده ايم
از اديبان فرصت ابراز نيست
نمره هاشان را همه گفتند بيست
باز گويم تا كه اينجا فرصت است
از كشاورزان و تاول هاي دست
از علي گفتن به وقت بيل و داس
صورت تفتيده اي كه چين بست
اي جوين بر سبزه زارت بس درود
مي توان از تو نوشتن صد سرود
درد را پنهان نمودي زير برگ
بانگ برآور كه حقت اين نبود
از جوين گويم قلم ها پر كشد
گفتني هامان به صد دفتر كشد
گر شما اين شعر را طاقت كنيد
حرف هايم قصه را بهتر كشد
« ما مگر نيرو جوين كم داشتيم
هر كجا يك سبزواري كاشتيم
طبق آماري كه دست من رسيد
مشهدي هم سوي ما ها مي دويد
بانك هامان سبزواري گشته اند
روي سردر بانك"ملي" رشته اند
هيچ مي داني چرا آمد فساد
جمكو را هم هديه كردند حزب باد
اي خدا اين حزب ها را قطع كن
ريشه اين كذب ها را قطع كن
حذب يعني شيعه و ديگر تمام
يعني الله و محمد با امام
خوب گفتند اين جوانان مي كنند كاراي زشت
هان آيا بذر اين زشتي ما اسلام كشت
بر سياست هاي پوشالي ما ها ننگ باد
شيعه بودن هاي تو خالي ماها ننگ باد
آن علي كه تهمت سني شنيد
هيچ آيا نقشه منصب كشيد
تخت نشيني را حسين از بن شكست
تا كه بي تن بر سر نيزه نشست
فولاد هم يك خيالي بيش نيست
نرخ بيكاري در اينجا حرف چيست
تا كه نرخ سبزواري هاست حرف
كله هاي ما جوانان ، مي كنند در زير برف
البته از دوست هم ما خورده ايم
آبروي دوست بودن برد ه ايم
كاش اينجا يك كمي احساس بود
كاش جاي تك روي ، اينجا كمي هم پاس بود
آي اي خوش منصبان كاري كنيد
لطف را برسينه ها جاري كنيد
مثل آقا آن اباالفضل رشيد
گاه گاهي هم علمداري كنيد
هان بعضي فكر كردن امليم
بهر شغل و پول ها ما ها هليم
ما جوين را دوست داريم تا ابد
ما جوانان عاشقيم اين است درد
فكر كردن ما كشاورزيم و بس
دادمدار و چون علف هرزيم و بس
ما توان ساختن داريم خوب
دل به كاري باختن داريم خوب
گر شما لطفي كنيد اسبي دهيد
ما توان تاختن داريم خوب
اين جوانان شاعران خوش بيان
عقده ها دارند به دل هاشان نهان
بودجه فرهنگ اين ها پس كجاست
اقتصاد و اجتماع و رنگ اين ها پس كجاست
بس قلم هاشان نوشت و پاك شد
شوق اين مظلوم ها در خاك شد
هيچ كس حتي نگاهي هم نكرد
تا كه گل در قلبشان خاشاك شد
سهم ما ها از ادب اين ها نبود
راست گوئيد بودجه را كرديد دود!!!؟
من خطابم يك كسي اينجا نبود
دردهاي ما همش اين ها نبود
ما كه از ديروز ها هستيم سرد
حرف من امروز بود فردا نبود
من فقط گفتم كه "آگاهيم " ما
ليك مي دانم اول راهيم ما
ليك گر امروز ما ديروز شد
تا به فردا جمله در چاهيم ما »[/font][/size]

عبدالرحمان ايلدرابادي ( جويني ) - تبسم (روستاي قزلقارشي)

بسیار زیبا بود
تمام درد دل های جوینی ها . . .

Gharibe

بله رحمان جان
واقعا قشنگ بود
اگه داری از این شعرا باز هم بیار تو سایت
فکر کنم خودت این شعر رو گفته باشی نه
در هر صورت موفق و موید باشی
(۱۳۸۹-۱۲-۲۸، ۰۴:۵۸ عصر)amin habibi نوشته است: [ -> ]بله رحمان جان
واقعا قشنگ بود
اگه داری از این شعرا باز هم بیار تو سایت
فکر کنم خودت این شعر رو گفته باشی نه
در هر صورت موفق و موید باشی

اره کار خودشه
رحمان از اون حرفه ای هاشه...

سلام
با تشكر از شما
اما قسمت "حرفه ايش" يه كمي زياد در مورد من مبالغه است
بازهم تشكر مي كنم از آقا امين و احسان جان
سلام رحمان جان عزيز واقعا دست درد نكنه خوب بود بازم ازين شعرهاي زيبا بزارين
سپاسگذارم علي جان

چشمان زيبا و قلب دلسوز شما اين دل نوشته را زيبا مي بيند و البته دردهاي واقعي مذكور در اين دل نوشته به نوشته هاي آن روح و جان داده است وگرنه ما اين همه نيستيم !!!!!!!!Idea

چند تا دل نوشته ديگر در حد المپيك و بالاتر به زودي وارد سايت مي كنم

"به عشق تو علي جان و به عشق همه "
از اين جهت كه دردودل شما و منه ؛ بخونين و حالشو ببرين !!!Wink