مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک

نسخه‌ی کامل: داستان کوتاه و زیبا از گریه کودک و پیامبر(ص)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.

میثم

گریه کودک
صدای اذان در کوچه های شهر پیچید و مردم برای خواندن نماز به طرف مسجد راه افتادند. پس از مدتی، عده زیادی زن و مرد در مسجد جمع شدند. حضرت محمّد صلی الله علیه و آله آماده خواندن نماز شدند. مردم پشت سر ایشان به صف ایستادند و پیامبر نماز را شروع کردند ایشان رکعت اوّل و دوم نماز را به آرامی خواندند، اما رکعت سوم را تند و سریع خواندند. مردم نگران شدند و فکر کردند چه پیش آمده است که پیامبر نماز را تند می خواند. به همین دلیل، این مطلب را پس از نماز از پیامبر پرسیدند. پیامبر به آن ها نگاه کرد، سپس لبخندی زد و با مهربانی جواب داد: مگر شما در رکعت سوم نماز، صدای گریه کودکی را نشنیدید؟ من به خاطر آن کودک، نماز را تند خواندم تا مادرش زودتر برود و او را آرام کند. مردم نمازگزار به یکدیگر نگاه کردند و از توجه و مهربانی پیامبر صلی الله علیه و آله به کودکان، شاد شدند.