مشاوره خانواده رایگان عطاملک
مربی باید چگونه باشد - نسخه‌ی قابل چاپ

+- مشاوره خانواده رایگان عطاملک (https://atamalek.ir)
+-- انجمن: فجازی (https://atamalek.ir/forum-41.html)
+--- انجمن: قرارگاه فرهنگی افسران آتش به اختیار (https://atamalek.ir/forum-107.html)
+---- انجمن: ایده، خلاقیت و تجربیات فرهنگی (https://atamalek.ir/forum-110.html)
+---- موضوع: مربی باید چگونه باشد (/thread-11152.html)



مربی باید چگونه باشد - ADMIN - ۱۳۹۹-۵-۸

وقتی پا به عرصه انسان‌سازی و تربیت و آموزش می‌گذاری اولین چیزی که باید بیاموزی این است که تو در مقام یک مربی چه ویژگی‌های را باید در خود داشته باشی. آن‌وقت دیگر فرقی نخواهد کرد که در پایگاه فرهنگی باشی یا مدرسه یا دانشگاه یا ...
شنیدن بعضی از این ویژگی‌ها از زبان استاد راه رفته‌ای که خود به آنچه می‌گفت عمل می‌کرد خالی از لطف نیست؛ استاد مرحوم علی صفایی حائری که همه چیزش را وقف خدا و خلق او کرده بود...
«استاد خوب کسی نیست که فقط درسش را خوب بدهد و برود. یک استاد باید بیشتر از  این‌که مدرس خوبی باشد مربی خوبی هم باشد. بتواند در دانش‌آموز خود شناخت، عشق و استقامت و پشتکار و هماهنگی بوجود بیاورد. درس خوب هنگامی که در جایگاه خوبی ننشیند و با طلب و آمادگی نباشد، همچون فردی است با زبان بیگانه و یا سرودی و زمزمه‌ای در بازار مسگرها. آن درس در میان غوغای درونی دانشجو گم می‌شود و یا مفهوم نمی‌گردد. اما هنگامی که در شاگرد آمادگی و طلب آمد، او خودش کمک می‌کند و حتی کسری استاد را با فکر و بحث و سئوال و پرسش جبران می‌نماید.
برای ایجاد آمادگی و طلب باید به دانشجو شناخت‌هایی داد:
1
بریده ای از کتاب کار باید تشکیلاتی باشد

-  هدف     2- وظیفه    3- مراحل تا هدف     4-مسائل و سختی راه»
که در این قسمت با توجه به اهمیت بحث هدف، موضوع هدف در ادامه بیان خواهد شد:
«هدف
هنگامی که هدف روشن نباشد، بر فرض جنبشی و شوری باشد تقلیدی و سنتی است، ریشه‌ای ندارد و باری نمی‌آورد. بگذر از این که طالب مجهول حتی از روی تقلید و عادت هم نمی‌تواند جنبشی داشته باشد، مگر اینکه بوزینه باشد و یا بی شخصیت و پست!
من افرادی را دیده‌ام که در دوره‌های بالا به حیرت رسیده‌اند که آخر چه کاره‌ایم و چه خاصیتی داریم و یا به نفرت دست داده‌اند که ما بی‌فایده‌ایم و انگل و حتی مضر و مفسدیم! و چرا؟
چون این سئوال‌ها باید از روز اول طرح شده باشد جواب گرفته باشد و باید استاد این مسأله را حل کرده باشد آن هم نه به طور کلاسیک که بدان ایدک الله تعالی، و تو باید این هدف را داشته باشی.
هدف تزریقی نیست و تحمیلی نیست و مربی آن نیست که هدف را به زور بقبولاند. مربی کسی است که مقدمات تصمیم را فراهم می‌کند و زمینه را می‌چیند تا طرف، خود تصمیم بگیرد و بیاید.
مربی می‌تواند با تندی سئوال کند که چرا به این راه آمده‌ای و آن‌گاه از سختی‌هایش بگوید نه از خوبی‌هایش. هنگامی که شاگرد خود عکس العمل نشان داد و مقاومت کرد، خود خوبی‌ها و سختی‌هایش را بیان کند آنچه را که می‌دهد و آنچه را که بدست می‌آورد مقایسه کند. آنچه بدست می‌آید اگر درست شروع کنی و
چی و چگونه جایزه دهیم

درست حرکت کنی، آگاهی و شناخت از خودت و از هستی و از جهت حرکت تو در این هستی است و بر اساس این شناخت‌ها به عقیده‌ها و جبهه‌گیری‌ها می‌رسی و بر اساس این عقیده‌ها زندگی می‌کنی و می‌میری و بر اساس این شناخت و عقیده از سطح غرائز تا حد وظیفه بالا می‌آیی و از بشر بودن به آدم شدن می‌رسی و به آگاهی می‌رسی و در حدی می‌نشینی که بتوانی به دیگران رشد بدهی.
ما داده‌ها و نعمت‌هایی داریم و از آنچه داده‌اند بازدهی می‌خواهند و نعمت‌ها مسئولیت دارد. این‌ها از تو نیست تا به اختیار دل تو باشد. این‌ها از اوست و باید برای او خرج شود؛ یعنی برای نیاز خلق او. ببین اگر این‌ها بقال می‌خواهند، مقنی می‌خواهند، طبیب می‌خواهند، مهندس می‌خواهند، برایشان کار را شروع کن و آن هم با این دید. آنگاه در هر پست و مقامی و در هر شغلی که امکانات برای تو پیش آمد، بکوش که این نیاز را برطرف کنی که کار اصلی تو این ایست و شغل اساسی تو همین. حتی اگر مجبور شدی از شغل‌هایت دست بکشی، بکش. مسأله تأمین مهم نیست؛ چون هنگامی که در این هستی به اندازه استعدادت کوشیدی می‌توانی به اندازه نیازت برداشت کنی که خدا رزق‌هارا بر عهده گرفته است. تو باید مهم‌ترین نیازها و شدیدترین آن‌ها در نظر بگیری که چیست؟ تو در این فرصت زندگی تا مرگ ناچار به کاری دست می‌زنی. فکر کن چه کاری باید انتخاب کنی که از روی عادت و تقلید نباشد. و آنگاه کاری را با فکر انتخاب کن که بر اساس استعدادهایت باشد. پس تو پیش از آن‌که کارت را انتخاب کنی باید سرمایه‌ات را بشناسی؛ چون اگر در خودت یک میلیارد سرمایه سراغ داشته باشی قطعاً به کارهای بزرگتر روی می‌آوری و به کارهای کوچک قانع نمی‌شوی.
سپس برای شناخت سرمایه‌ها به او گوشزد کن که سرمایه تو بیش از بقال شدن و کارگر شدن و کارمند شدن است. تو می‌توانی انسان باشی و انسان بسازی، تو استعدادهایی داری بی‌نهایت، پس باید کاری را شروع کنی تا بی‌نهایت. نه برای یک روز و دو روز و یک عمر، که عمر تو شصت سال و هفتاد سال نیست. چرا؟ چون مایه‌های تو بیش از این شصت سال و هفتاد سال است. تو برای زندگی به این همه استعداد احتیاج نداشتی. زندگی یک بزغاله بیش از غریزه فردی نمی‌خواهد و زندگی اجتماعی نمی‌خواهد، در حالی که تو گذشته از استعدادهای بزغاله و زنبور عسل، فکر و عقل، انتخاب و اختیار و اراده داری، وجدان و فرقان هم می‌توانی داشته باشی و به نیروهای بیشتر می‌توانی دست یابی. پس کار تو نباید محدود به یک روز و یک سال و چند سال باشد و به اندازه کار بزغاله و زنبور. تو سرمایه‌هایی انسانی داری، باید این‌ها را هم به جریان بیندازی و نه تنها در خودت که در خلقِ محبوبِ خودت و آفریده‌های معشوقِ خودت باید این کارها را ادامه بدهی؛ چون کسی که عاشق حق شد عاشق خلق می‌شود.


RE: مربی باید چگونه باشد - ADMIN - ۱۳۹۹-۵-۸

خلاصه آن کس که می‌خواهد خودش را بسازد و خلق را بسازد و رشد بدهد و تربیت کند و مربی باشد؛
1- باید به تمام استعدادها آگاهی داشته باشد.
2- باید میدان کار این استعدادها را شناخته باشد.
3- باید به قانون‌هایی که در این میدان و بر این استعدادها حاکمند احاطه داشته باشد.
با این توضیح‌ها دانش آموز می‌تواند بیابد که ناچار در طول زندگی حرکت‌هایی دارد و در این حرکت‌ها، مقصدها و قله‌ها و مانع‌ها و پرتگاه‌هایی به راهش نشسته‌اند. با شروع حرکت، شروع درگیری است و این درگیری‌ها آفریدگار ورزیدگی و باروری هستند و آموزگارِ چگونه پیش رفتن و چگونه کمبودها را تأمین نمودن. تا در جریان نیفتیم و کمبودها را لمس نکنیم برای تأمین آن نمی‌کوشیم. قله‌های بلندتر نیازهای بیشتری را فراهم می‌کنند و هدف‌های عالی‌تر گام‌های بلندتری می‌خواهند و این
چگونه انگیزه انقلابی ایجاد کنیم؟

هدف‌ها همتها را به دنبال می‌آورد و همت‌ها، نیازها را و نیازها حرکت‌ها را و حرکت درگیری‌ها را و درگیری‌ها ورزیدگی و نیروهای بیشتر برای رفتن بیشتر را.
کسانی که خود را شناخته‌اند و خود را باور کرده‌اند و فهمیده‌اند، نه فقط برای شکم خودشان که برای تمام خودشان و تمام خلق استعداد دارند به اندازه همه وجود خود و همه وجودهای دیگر مایه دارند، برای همه می‌کوشند.
با این شناخت و همراه این بینش تو می‌توانی به تحصیل رو بیاوری. محصل باید پیش از شروع به درس از مسایل بنیادی فارغ شده باشد و یافته باشد که ما محکومیم و حاکمی داریم، از ما به ما نزدیک‌تر و آگاه‌تر و مهربان‌تر. حال این آگاهِ مهربانِ نزدیک به ما...
به ما چه داده؟
برای ما چه کرده؟
از ما چه می‌خواهد؟
این سئوال‌ها باید برای محصل حل شده باشد و گرنه قرآن و دین و عربی و ... می‌شود یک سئوال بزرگ که به عصیان و انزجار منتهی می‌گردد و به نفرت دست می‌دهد.
با این توضیح ها محصل می‌تواند قله‌هایش را ببیند و نیازهایش را بشناسد و قدم در راه بگذارد. این کاری است که مربی باید پیش از اولین درس به دانش‌آموز یاد بدهد، نه این‌که زود درس را شروع کند و طرف را مشغول بدارد، که این اشتغال‌های سیع دوامی نخواهد داشت. این درست است که گاهی به ثمر رسیده و افرادی که اول آگاه نبوده‌اند، سپس به آگاهی و بینش رسیده‌اند. ولی این افتخار را نمی‌توان برای فرار از مرگ تجویز کرد. اگر این‌ها با آگاهی شروع می‌کردند، بهره‌های بیشتری بدست‌ می‌آوردند و در وقت کمتر راه زیادتری را طی می‌نمودند.»