مشاوره خانواده رایگان عطاملک
معنی نقاشی کودکان - نسخه‌ی قابل چاپ

+- مشاوره خانواده رایگان عطاملک (https://atamalek.ir)
+-- انجمن: خانواده ایرانی (https://atamalek.ir/forum-14.html)
+--- انجمن: خانواده سبز (https://atamalek.ir/forum-18.html)
+--- موضوع: معنی نقاشی کودکان (/thread-11188.html)



معنی نقاشی کودکان - ADMIN - ۱۳۹۹-۵-۱۰

بچه ها تا 2/5 سالگی فقط خط خطی می کنند . از 2/5 سالگی تا 4 سالگی مرحلهپیش طراحی است . کودک می خواهد چیزی را بکشد اما نمی تواند . در این مواقع کار اشتباه والدین رخ می دهد . آنها در این مرحه برای آنکه نقاشی کشیدن را به او یاد بدهند خودشان نقاشی را می کشند .
این والدین به جای آموزش ، اعتماد به نفس کودک را می کشند . کم کم کودک دیگر خودش نقاشی نمی کشد . بلکه مداد را به دست والدین می دهد تا آنها برایش نقاشی بکشند و سپس تمایلش به نقاشی را از دست می دهد.
از 4 سالگی نقاشی او شکل می گیرد . یادتان باشد در این مراحل هرگز از نقاشی او ایراد نگیرید . در واقع نقاشی ابزاری برای بروز انتقاد ، نگرانی ، احساسات و هیجانات کودک است . نقاشی ترکیبی از رنگ و تصویر است . هنر یک مادر موفق این است که زبان نقاشی کودک رابفهمد .
یادتان باشد ، زبان کودک ، نقاشی است . اجازه بدهید کودکتان با این زبان احساسش را بیان کند . هرگز کودکتان را به کلاس آموزش نقاشی نگذارید . به او آموزش نقاشی ندهید تا با دیدن نقاشی او به مشکلات و احساسات او پی ببرید.
مثلا" خانه نماد خانواده است . خانه ای که در و پنجره و دودکش دارد نشان می دهد که کودک به خانواده اش علاقمند است . البته مشروط بر اینکه والدین کشیدن این خانه را به او آموزش نداده باشند و کودک خودش آنها را بکشد .
اگر خانه ای دو در داشت نشان از اختلاف میان مادر و پدر است . اگر خانه کوچک کشیده شده یعنی او محیط خانه را زندان می داند.
خورشید نماد پدر است . خورشید پشت ابر و خورشید در حال غروب همه نشان از وضعیت نابسامان رفتار پدر است . وجود دو تا خورشید نشان دهنده این است که مادر رفتار مردانه دارد یا اصطلاحا" در خانه اقتدار دارد . خصوصا" اگر دائما" خورشید سمت چپ تصویر باشد .

برگه نقاشی نباید کادر کشی شده باشد . چون ذهن کودک را محدود می کند . اگر بخش عمده ای از صفحه خالیست و سنگینی نقاشی در مثلا" گوشه راست یا چپ است یعنی اعتماد به نفس او پایین است اما اگر تمام صفحه پر است یعنی اعتماد به نفس او خوب است .
آدمک در صورتیکه کودک نگوید پدر و مادرم است نمادی از خود کودک است . آدمکی که دهان باز دارد یعنی کودک پرخاشگر است . آدمکی که گوش ندارد دو معنا دارد یا کودک خودش را حرف گوش کن نمی داند یا گوشی برای شنیدن حرفهایش نمی یابد.
رنگ سرد نماد آرامش ، رنگ گرم نماد هیجانات و حتی تنفر، نارنجی رنگ عشق و محبت و زرد و قرمز نشان تنفراست . سفید رنگ خنثی ، پاکی و سیاه نماد نیستی است . همین طور بنفش و خاکستری نشان ترس است .
اگر بچه ای نقاشی نمی کشد معمولا" یا خودمان با آموزش بی مورد اعتماد به نفس او را از بین برده ایم یا کاهش تمرکز و توجه دارد .
گاهی برای بچه ها رنگ انگشتی بخرید و از آنها بخواهید تا روی کاشی های حمام نقاشی کنند . از کتابهای رنگ آمیزی استفاده نکنید بلکه دفتر نقاشی به دستش بدهید تا خودش نقاشی بکشد.


RE: معنی نقاشی کودکان - ADMIN - ۱۳۹۹-۵-۱۰

در آخر با توجه به گستردگی مطالب در این خصوص تنها به نمونه هایی دیگر از نمادها در نقاشی کودکان می پردازیم:
اگر در نقاشی کودک خطوط کم رنگ باشد یعنی کودک دچار کاهش تمرکز است و اگر خطوط با فشار و محکمی خاصی همراه باشد نشان از وجود نوعی مشکل و درگیری ذهنی کودک است .
پشت بام نشان دهنده قلمروی فکری کودک است . پنجره کوچک و بسته نشان از درون گرایی و راز داری اوست . پنجره مزین به گل و پرده نشان از خوشبینی او به زندگی است . کوه منحنی نماد عشق و عاطفه و کوه نوک تیز نماد مشکلی در زندگی است .


RE: معنی نقاشی کودکان - ADMIN - ۱۳۹۹-۵-۱۰

یکی از اساتید تعریف می کرد : بنا به سفارش یکی از اقوام نزدیک ، برای تشخیص شرایط روحی دختر کوچولوی خانواده به منزلشون رفته بودم . این خانواده چهارنفره ، صاحب دو تا فرزند بودند یک دختر شیرین و البته حاضر جواب که چهارسالش بود و یک پسر هشت ساله که تازه وارد کلاس دوم شده بود . لازم به ذکر نیست که مثل تمام خواهر و برادرها چقدر با هم مشاجره داشتند .
القصه ... از دختر کوچک خانواده با هزار ترفند خواستم که برایم یک نقاشی از هر چیزی که دوست دارد بکشد . دخترک گمانم دلش به حالم سوخت و بعد از کلی آسمان و ریسمان بافتن مداد رنگی هایش را کف خانه پهن کرد و شروع به نقاشی کشیدن کرد.
نقاشی که تمام شد شوکه شدم . تا به حال همچین تصویری ندیده بودم . چند بار نقاشی را بالا و پایین کردم . زیر و رو کردم . اما چیزی دستگیرم نشد. راستش دلم شور افتاد . هزار و یک تفسیر به ذهنم رسید . نقاشی کاملا سیاه و سفید بود . تمام صفحه نقاشی پر از خطوط ساده یا کج و معوج بود.
دوباره نقاشی را با دقت بررسی کردم : یک دایره بزرگ کج و معوج وسط صفحه جاخوش کرده بود. اطراف دایره بزرگ ، دایره  های کوچک کشیده شده بود . کنار دایره های کوچک هم چند تا نقطه پررنگ سیاه بود . طاقت نیاوردم و نقاشی را پیش یکی از اساتید دانشگاه بردم تا با هم آنرا بررسی کنیم . او هم مثل من نقاشی را پایین و بالا کرد و دست آخر نظرش همان نظر من بود .
این کودک دچار آشفتگی روحی و بی نظمی روانی است و باید حتما" بررسی دقیق شود . دلم ریخت. هزار فکر و خیال به ذهنم هجوم آورد . بدتر از همه این بود که چطور این موضوع را به مادرش منتقل کنم. چطور او را که بین همه فامیل به داشتن روحیه حساس نسبت به فرزندانش معروف بود ، متقاعد کنم که ان شاالله چیز خاصی نیست و می شود موضوع را با آرامش و به زودی رفع و رجوع کرد؟
توی همین افکار بودم که خودم را جلوی خانه شان دیدم . مادر خانواده سینی چای را روی میز گذاشت و به دنبال آوردن وسایل پذیرایی به آشپزخانه رفت . فرصت را مناسب دیدم و دختر خانواده را صدا زدم.
دخترک از اینکه مجبور باشد از بازی دست بکشد دلخور بود اما هر چه بود راضی شد تا برای چند دقیقه ای کنارم بنشیند و به سوالاتم پاسخ بدهد .
صفحه نقاشی را جلویش پهن کردم : عزیزم یادت هست چند روز پیش این نقاشی قشنگ رو برام کشیدی؟ دخترک نگاهی به صفحه نقاشی اش انداخت و با جدیت گفت : این ؟ ! این کجاش قشنگه؟ آب دهانم را قورت دادم و بی خیال حرف دندان شکنش شدم .پرسیدم : بهم می گی اینایی که کشیدی چی هستن ؟ 
بعد انگشت اشاره ام را به سمت دایره بزرگ کج و معوج وسط صفحه گرفتم . بلافاصله انگشتم را به سمت دایره های کوچکتر اطراف دایره ی بزرگ و بعد نقطه های پررنگ سیاه بردم و منتظر ماندم.
دخترک نگاه عاقل اندر سفیهی انداخت و با بی حوصلگی برگه را از دستم گرفت و گفت :
این دایره بزرگه کالباس داداشمه ، این دایره های کوچیک کالباسهایی هست که داداشم برام ریز کرده این نقطه های پررنگ هم تُفه ؟ با چشمای از حدقه بیرون زده گفتم : تُفه ؟!! 
گفت : ای بابا .. خاله جون تُِِف . تُف نمی دونی چیه ؟
بعد هم رفت سراغ بازی ...
هاج و واج مانده بودم چکار کنم . یه ذره بچه منو سر کار گذاشته بود . مادرش با سینی پذیرایی برگشت . پرسید : وضعش چطوره ؟ خودم رو جمع و جور کردم و گفتم : چشمم کف پاش ، خیلی خوبه. خدا براتون نگهش داره ...
چی می گفتم خب ؟ ....