مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک
[تولید انجمن] چالش سفر در زمان (: - نسخه‌ی قابل چاپ

+- مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک (https://atamalek.ir)
+-- انجمن: حیات طیبه (https://atamalek.ir/forum-15.html)
+--- انجمن: شکرستان (https://atamalek.ir/forum-8.html)
+--- موضوع: [تولید انجمن] چالش سفر در زمان (: (/thread-11569.html)



چالش سفر در زمان (: - ADMIN - ۱۳۹۹-۹-۴

به نام خدا
سفر در زمان برای انسان از آرزوهایی بوده که هرگز قدیمی نشده
و در هر عصر و زمانه ای برای محقق شدنش تلاش میکند تا بلکه فرمول انیشتین را به حقیقت تبدیل نماید
هر چند در واقیت این رویا اجرایی نشده
 ولی ذهن آدمی و تخیل حصر و محدودیتی قائل نیست و شما میتوانید  با تخیل خود در زمان گذشته و آینده سفر کنید
منتظر نوشته ها و سفرنامه های شما هستیم


RE: چالش سفر در زمان (: - hosna - ۱۳۹۹-۱۲-۱۹

ساعت برنارد یا سفر در زمان فانتزی خیلی از هم دوره های من رو تشکیل میده،کاش میشد هایی که تو زندگی مون برهمین اساس شکل گرفته اند،بعضی از ما ها حاضریم بهای سنگینی رو بپردازیم تا فقط لحظه ای در زمان سفر داشته باشیم وقتی هنوز در دوران کودکی بودم همیشه به دنبال آرزوی بزرگ شدن سفری رو به جلو رو آرزو میکردم اما حال که در جوانی به سر میبرم حاضرم بابت عزیزانی که از دست دادم و یا لحظاتی که بیهوده دنبال جزئیات پوچ دنیا زمان گذاشتم به عقب برگردم برای جبران،گاهی یک لبخند یه کلمه ی دوستت دارم میشود حسرت بردل انسانی که به دنبال جبران به دنبال سفر در زمان است شاید در میانسالی و پیری باز سخن از حالات و احوالات امروزم باشد و به دنبال سفر به لحظه که الان در آن می زیستم ...


RE: چالش سفر در زمان (: - ADMIN - ۱۴۰۰-۱-۲۷

سفرنامه تخیلی من با ماشین زمان

اول بزارید درباره ماشینی که میخوام باهش در گذشته و آینده سفر کنم توضیحاتی بدم
ظاهر ماشین  تخم مرغی شکل هست و رنگش هم نقره‌ای  چون بهترین شکلی هست که در سرعت مافوق نور کمترین اصطکاک رو داره و فشار کمی به ماشین و سرنشین وارد میشه.
از داخل هیچ دیدی به بیرون ندارید و علتش رو نمیدونم، احتمالا برای  کم کردن وزن دستگاه سعی کردند کمتر وسایل اضافی بکار ببرند
داخل ماشین یک صندلی راحتی وجود داره شبیه صندلی های گیمینگ، پشتی صندلی 30 درجه به پشت خوابیده شده که فشاری به بدن مسافر نباشد.
جلوی صندلی صفحه نمایش 15 اینچی برای کنترل و ارتباط با مرکز هست تا اگر نیاز بود ازش استفاده بشه البته قابلیت های خیلی زیادتری داره که بعدا گوشه ای از اونها رو براتون میگم!
در ماشین از بالا باز میشه و بعلت جای کمی که داره باید مستقیما روی صندلی نشسته بشه . البته ماشین هایی هم هستند که با ظرفیت 4 نفر کار میکنند و ماشینی که من باهش سفر کردم تک نفره بود.
با نشستن فرد روی صندلی صفحه کنترل آماده کار میشه و  صفحه ای شبیه ماشین حساب ظاهر میشه که میتوان سال را وارد کرد  من سال 1000 شمسی رو وارد میکنم، ماشین به صورت پیشفرض در مکان فعلی سال 1000 میشینه.
البته میشه بهش مکان رو هم بدی ولی من تغییر ندادم. هر 1000 سال تقریبا چیزی بین 2 تا 5 دقیقه بستگی به مکان مقصد طول میکشه که جابجا بشی
دکمه شروع رو میزنم و ماشین با حرکت بسیار ملاین شروع بکار میکنه احساس خیلی عجیبی شبیه جامپینگ و پرش از ارتفاع  به آدم دست میده مخصوصا من که بار اولم بود چون شنیدم با زیاد شدن تجربه سفر این حالات هم کم میشه و تقریبا حس نمیکنی حرکت داری
ماشین بایک بیب اعلام میکنه به مقصد رسیدیم
خب این رو هم بگم با رسیدن به مقصد نقشه هوایی منطقه روی نمایشگر ظاهر میشه و اگر فردی در شعاع 100 متری ماشین باشه هشدار میده که خدا رو شکر منطقه امن بود و از ماشین پیاده شدم
تقریبا نزدیک ظهر بود و جایی که بودم زمین های کشاورزی و درخت های سپیدار و توت بود
کمی دورتر روستایی پیدا بود که سمتش رفتم مردمانی با لباس بلند و شالی که دور کمر بعضی ها بسته شده بود اسم منطقه رو پرسیدم، کویان.
کمی در مرکز روستا دور زدم مردمی که با چهارپایان کار میکردند و مهماننواز بودند
به دعوت یکی از آنها که بعدا فهمیدم خان آن روستاست به منزل وی رفتم
مستخدمین مشغول کارهایی بودند که به آنها واگذار شده بود و بوی آبگوشتی که در مطبخ بود اشتهای هرکسی را برمی انگیخت
هنگام خوردن نهار خان از لباسم پرسید که چرا عجیب است و از کجا آمده ام
گفتن اینکه از آینده سفر کردم برای خان خیلی جالب و مضحک آمد و از خنده ای که داشت نزدیک بود لقمه به گلویش بپرد و خفه شود که لیوان دوغ به دادش رسید.
خب حق داشت باور نکند  و هر کسی جای او بود باور نمیکرد
عصر بعد قیلوله ای که داشتیم به نشانه تشکر انگشتری که داشتم را هدیه دادم و به سمت ماشین حرکت کردم. ماندنم در روستاییدر سال 1000 بیشتر از این صلاح نبود
دوباره سوار ماشین زمان شدم و بجای اینکه بخواهم به حال برگردم سال 3000 شمسی را وارد کردم مکان را هم روی تهران گذاشتم و دکمه شروع را زدم
ماشین به آرامی ایستاد و پیاده شدم تقریبا شب بودو رفت و آمدها کم
توصیف آنچه میدیدم مقدور نیست و شاید باور کردنی نباشد
ربات ها هوشمند شدند و با انسانها زندگی میکنند بسیاری از کارها به ربات ها سپرده شده مثل نظافت اماکن رسیدگی به درختان و گلها همل و نقل و . . .
حمل و نقل و جاده و راه تعریف الان را ندارد
انسانها به صورت یک نفره یا دو نفره روی صندلی رباتی مینشینند و در راستای افق پرواز میکنند
سطح جاده جهت شارژ رباتها در نظر گرفته شده  البته شارژهای خورشیدی هم وجود دارد که من تفاوتش را نفهمیدم!
نکته عجیب، نبود پرنده بود در مدتی که در شهر میگشتم پرنده ای ندیدم و صدایی نیز از انها نبود
هنوز نتونستم با کسی آشنا بشم
مغازها خالی از خریدار هست و اجناس کمی داخل آنها دیده میشه.
ظاهر تمام مغازها یکشکل هست و فقط از روی اسم و محتوای انها قابل تمییز هست
دکه هایی تو شهر به شکل تلفن های عمومی دیدم که یک لپ تاپ و تعدادی وسایل ارتباطی شبیه تلفن توش نصب بود
وارد یکیش شدم و ادرس انجمن عطاملک را وارد کردم وقتی دیدم هنوز عطاملک کار میکنه خوشحال شدم Smile
سر راهم یک ربات راهنما دیدم خودم رو به عنوان گردشگر معرفی کردم و ازش راهنمایی خواستم  و گفت تا جایی که بخوام همراهم هست
ازش خواستم تا برج میلاد بریم تو توضیحاتش گفت برج میلاد تو موزه اماکن قدیمی نگهداری میشه و ارزش دیدن رو نداره که مننم قبول کردم بجاش باغ پرندگان رو پیشنهاد داد چون هیچ پرنده ای ندیدم قبول کردم تا اونجا بریم
یک اسنپگرفتیم و تا باغ پرندگان حرفی نزدم و فقط اطراف رو دیدم
تو باغ از گنجشک و کلاغ تا طوطی و درنا بود و ربات همه انها را گونه های منقرض اعلام کرد
برای استراحت درخواست مکان کردم و لیستی از مکان ها با امکاناتی که داشت رو بهم داد نزدیکترینش رو انتخاب کردم و شب رو اونجا موندم
اتاق هایی کوچک که یک تخت داشت و تلویزیون و سرویس بهداشتی  که برای شب اول برای مسافرین رایگان بود
صبح زود با ربات راهنما  از خلوتی شهر پرسیدم که گفت خیلی از مردمی که توان مالی داشتند به مریخ کوچ کردند و فقط ایرانی های اصیل موندند! و چون اینترنت ماهواره ای و رایگان در اختیار همه هست کارها غیرحضوری انجام میشه.
ظهر به محلی رسیدیم که نذری میدادند  با چند نفری صحبت کردم و از شرایط کشور پرسیدم که راضی بودند .
عصر از ربات راهنما خداحافظی کردم  و سوار ماشین زمان شدم و برگشتم
از اونجایی که تمام چیزهایی که دیدم خاطرم نیست میتونید سوالاتتون رو بپرسید تا جواب بدم.