مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک
سنگ نبشته ها و فرمان داریوش بزرگ برای ساخت آبراه سوئز - نسخه‌ی قابل چاپ

+- مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک (https://atamalek.ir)
+-- انجمن: حیات طیبه (https://atamalek.ir/forum-15.html)
+--- انجمن: هنر (https://atamalek.ir/forum-119.html)
+---- انجمن: کتاب | رمان | ادبیات (https://atamalek.ir/forum-31.html)
+---- موضوع: سنگ نبشته ها و فرمان داریوش بزرگ برای ساخت آبراه سوئز (/thread-2002.html)



سنگ نبشته ها و فرمان داریوش بزرگ برای ساخت آبراه سوئز - kabootar - ۱۳۹۰-۱۲-۲۰



سرزمین مصر در سال 525 پیش از میلاد به تصرف «کبوجیه / کمبوجیه دوم»، دومین پادشاه هخامنشی درآمد. با اینکه مصریان چندین بار شوریدند تا استقلال خود را بازیابند و یک بار نیز برای کوته زمانی موفق به این کار شدند، اما دوران فرمانروایی هخامنشیان بر مصر که به غلبه ی اسکندر مقدونی پیوسته شد، دوران پایان تمدن درخشان و دیرینه ی مصر و پادشاهی بومی فراعنه بود.
از دوران فرمانروایی هخامنشیان بر مصر، آثار و یادمان های پرشماری برجای مانده است که بیشترین آن ها از زمان داریوش بزرگ است. این آثار، از کوشش هخامنشیان برای سازندگی و اصلاحات اداری در مصر و نیز از روحیه ی مدارای مذهبی آنان حکایت دارد. یکی از مهم ترین آثار به جای مانده از زمان داریوش در مصر، آبراهی است که رود نیل را به دریای سرخ پیوند می دهد. در طول مسیر این آبراه، تاکنون پنج ستون سنگی یادمانی از این پادشاه شناسایی شده است.
ساخت آبراهی که دریای سرخ (احمر) را به رود نیل و دریای مدیترانه متصل کند، سرگذشتی طولانی دارد. فراعنه ی مصر دستکم از هزاره ی دوم پیش از میلاد (و شاید از هزاره ی سوم) در اندیشه ی ساخت چنین آبراهی بوده اند و در زمان فرعون «نخائو / نخو»(609 تا 594 پیش از میلاد) ساخت آبراه تا اندازه زیادی پیش رفته بود.
«ابوریحان بیرونی» در «تحدید نهایات الاماکن»، از نخستین فرعونی که فرمان ساخت آبراه را داد با نام «ساسسطراطیس» یاد می کند؛ در حالی که «هرودوت»(کتاب دوم، بندهای 158 و 159) نخائو را آغازگر ساخت آبراه می داند. هرودوت همچنین نقل می کند که کار ساخت آبراه را داریوش به پایان رسانید؛ اما بیرونی و «دیودور سیسیلی»(کتاب یکم، بند 33) آورده اند که داریوش از بیم این که تفاوت سطح دریاها موجب آب گرفتگی مصر شود، از ادامه ی کار خودداری کرد و آبراه را نیمه تمام گذاشت. این دو تاریخ نگار متفقاً گزارش کرده اند که ساخت آبراه در زمان «بطلمیوس دوم / فیلادلفوس»(285 تا 246 پیش از میلاد) دومین پادشاه سلسله ی «بطالسه»(بطلمیوسیان) به پایان رسید. اما گزارش هرودوت مطابق با سنگ نبشته ی داریوش است و از پایان ساخت آبراه و روان شدن کشتی ها در زمان همین پادشاه حکایت می کند.
نظر «استرابو» در این باره مطابق با بیرونی است. او گزارش می دهد که حفر این آبراه را نخستین بار «سوستریس» پیش از جنگ های تروا آغاز کرد و داریوش آن را دنبال نمود. اما به همان دلیل پیش گفته از ادامه ی کار خودداری کرد (کتاب هفدهم، بند 25). نام پادشاهی که استرابو نقل می کند، شباهت فراوانی با نامی دارد که بیرونی آورده است.
چنان که در نقشه دیده می شود، بخشی از مسیر این آبراه باستانی با مسیر فعلی کانال سوئز (در عربی «قناة السُوَیْس») که در سال 1869 میلادی ساخت آن به پایان رسید، متفاوت است. کانال فعلی سوئز از شهر «سوئز» در شمال خلیجی به همین نام که در انتهای بن بست «دریای سرخ / احمر»(دریای قلزم) واقع است، آغاز می شود و پس از عبور از دریاچه های «تلخ» و «تمساح» به بندر «پورت سعید» در کنار دریای مدیترانه (دریای مغرب) می رسد. اما مسیر آبراه باستانی فقط تا دریاچه ی تمساح با مسیر فعلی کانال مطابقت دارد و از این دریاچه به سمت غرب می پیچد و به شهر «زقازیق»(بوباستیس) می رسد که در کنار شاخابه ای از رود نیل واقع است.
تفاوت مسیر آبراه باستانی با امروزی در اهداف سازندگان آن ها نهفته است. هدف از ساخت این آبراه در دوران باستان - برخلاف منظور سازندگان کانل سوئز امروزی - تنها پیوند دریای مدیترانه با دریای سرخ و اتصال آب های آزاد سرزمین های شرق و غرب نبوده است. بلکه هدف اصلی تر، پیوند دریایی ِشهرها و روستاهای بزرگ و پرشمار مصر و حاشیه ی رود نیل با سرزمین های شرقی و ایجاد راه آبی تجاری بوده است. به همین دلیل نیز هست که مسیر آبراه، دریای سرخ و رود نیل را به یکدیگر متصل می سازد.
[تصویر:  suez_map.jpg]
مسیر آبراه باستانی و محل کتیبه های داریوش بزرگ
بازنگاری از غیاث آبادی، 1388
عکس از پژوهش های ایرانی
آبراهی که در زمان فراعنه و داریوش برای اتصال دریای سرخ به رود نیل و دریای مدیترانه ایجاد شده است، دارای چهار بخش طبیعی و سه بخش مصنوعی است.
بخش های طبیعی آبراه عبارتند از : 1- دریاچه ی تلخ، 2- دریاچه ی تمساح، 3- شاخابه ای از رود نیل، 4- رود نیل. بخش های مصنوعی و حفاری شده ی آبراه عبارتند از : 1- فاصله ی میان شهر سوئز تا دریاچه ی تلخ، 2- فاصله ی میان دریاچه ی تلخ تا دریاچه ی تمساح، 3- فاصله ی میان دریاچه ی تمساح تا شاخابه ی نیل که از وادی تومیلات می گذرد و به کنار شهر زقازیق می رسد. از این جا به بعد کشتی ها از طریق شاخابه ی نیل به سوی رود نیل می رفته اند و سپس سوار بر نیل به شهرهای گوناگون عزیمت کرده و یا به دریای مدیترانه وارد می شده اند.
نظریه ای نیز وجود دارد که دریاچه های تلخ و تمساح بخشی از مسیر نبوده اند و آبراهه از کنار این دریاچه ها می گذشته است. در این باره استرابو نظر دیگری دارد. او نقل می کند که چون دریاچه ی تلخ بخشی از مسیر آبراه بوده است، آب شیرین رود نیل موجب رفع تلخی آن و عزیمت ماهی ها و پرندگان به آن جا شده است (کتاب هفدهم، بند 25).
[تصویر:  suez_canal.jpg]
عکس هوایی کانال سوئز از دانشنامه ی زمین ببینید.
اکنون بخشی از این آبراه باستانی در ساخت کانال اسماعیلیه که وظیفه ی آبرسانی به شهر قاهره را دارد، به کار رفته است.
داریوش، پنج کتیبه بر روی سنگ گرانیت سرخ رنگ (سنگ سماق) در کنار این آبراه مهم نگاشته است که یادمانی از انجام این برنامه ی بزرگ و شگفت مهندسی و زمین پیمایی در عصر باستان است. سنگ ها بلندایی در حدود 3 متر دارند و بومی استقرارگاه خود نیستند؛ بلکه از جای دیگری تهیه شده و پس از پایان سنگ تراشی در محل فعلی خود نصب گردیده اند. ظاهراً هر پنج نسخه رونوشتی از یکدیگر هستند و تفاوتی در مضمون با هم ندارند.
نخستین کتیبه در ابتدای آبراه و در نزدیکی شهر فعلی سوئز قرار دارد. دومین کتیبه در شهر «شالوف / الشَلوفه» است که امروزه در میانه ی میدانی در این شهر جای دارد. سومین کتیبه در ابتدای دریاچه ی تلخ و در محل شهر فعلی «کِبرِت / کبریت» برپا شده است. چهارمین کتیبه در نزدیکی شهر «سرابه / سرابیوم» و پنجمین کتیبه نیز در نزدیکی «تل مسخوطه / تل المسخوطه» قرار دارد.
هیچ یک از این پنج کتیبه سالم باقی نمانده اند و آگاهی از محتوا و مضامین آن ها با قیاس با یکدیگر و اصلاح بخش های منهدم شده هر کدام با بخش های سالم مانده در نسخه ای دیگر ممکن می شود.
نخستین کتیبه را «شارل دولسپس»(Charles du Lesseps) در سال 1866 میلادی و در روند ساخت کانال سوئز شناسایی کرد و رونوشت های دیگر آن به مرور تا سال 1913 میلادی به دست آمدند.
سنگ های یادمانی داریوش به جز کتیبه و فرمان او، دربردارنده ی نقوش و نگاره هایی نیز هستند. شخص داریوش در یک سمت سنگ یادمان ها در جامه ی ایرانی و در برابر خدای ایرانی (اهورامزدا) ایستاده و در سمت دیگر، در جامه ی فراعنه ی مصر و در برابر خدای مصری (خدابانو «نوت / نِت») نشسته است. در هر دو سوی سنگ یادبودها، نشان «خورشید / گوی بالدار» بر بالای سر او و خدایان در اهتزاز است. در بخش مصری کتیبه و در زیر نقش داریوش و نوت، نگاره هایی از نمایندگان سرزمین های تحت حاکمیت او در حالی که زانو بر زمین زده اند، همراه با نام سرزمین متبوعه ی آنان به خط و زبان مصری ثبت شده است.
حضور داریوش در سنگ یادمان ها با تشریفات دوگانه ی ایرانی و مصری، و نیز یادکرد توأمان او از خدایان ایرانی و مصری، نشانه ای دیگر از احترام ایرانیان به آیین ها و باورداشت های ملت ها و اقوام دیگر و حتی ملل مغلوب است.
سنگ نبشته های یادمانی داریوش بزرگ در کنار این آبراه با نام کلی «کتیبه ی داریوش در سوئز» و با نشان «DZ» شناخته می شوند. هر تخته سنگ دو رو دارد که در یک روی آن کتیبه هایی به خط ها و زبان های میخی فارسی باستان، عیلامی، اَکـَدی (بابلی نو) و در روی دیگر، کتیبه ای به خط هیروگلیف و زبان مصری نویسانده شده است. متن های اکدی که در پایین ترین بخش سنگ ها قرار داشته اند، تقریباً به طور کامل از میان رفته و متن های عیلامی نیز بسیار آسیب دیده است. در متن هیروگلیف مصری که بخش هایی از آن سالم مانده است، مضامین و تعابیری وجود دارد که در متن فارسی باستان دیده نمی شود.
برای بزرگنمایی روی نگاره کلیک کنید
[تصویر:  02k.gif]
سنگ نبشته ی داریوش در آبراه سوئز، نسخه ی تل مسخوطه، متن هیروگلیف
طرح از کتاب داریوش و ایرانیان، نوشته ی والتر هینتس، ترجمه ی پرویز رجبی به نقل از پوزنر G. Posener
سالم ترین متن بازمانده به هیروگلیف در میان کتیبه های داریوش، نسخه ای است که در نزدیکی تل مسخوطه قرار دارد.
در این متن، نام داریوش به آوای مصری آن یعنی «تریوش» در یک قاب بیضوی در میان تصویر او و تصویر خدابانو «نوت» نوشته شده است. او خود را و خدای خورشید را پسران نوت می خواند و یادآور می شود که به یاری و پشتیبانی نوت و کمانی که او تقدیم داشته، توانسته است همه ی دشمنانش را شکست دهد و همگان برایش خراج آورند و در خدمتش باشند. او همچنین تبار خود را یادآور می شود و می افزاید که نوت دستان خود را برای یاری اش دراز کرده است.
در ادامه ی متن هیروگلیف نام شماری از پادشاهان پیشین مصر و ایران و از جمله نام «کورش» آمده است که البته تا حد زیادی از میان رفته اند. نامبرداری و یاد نیک از پادشاهان پیشین ِیک ملت مغلوب و شکست خورده، کاری جوانمردانه و بسیار نادر و استثنایی در جهان باستان و حتی در دنیای امروز است.
برای بزرگنمایی روی نگاره کلیک کنید
[تصویر:  01k.gif]
سنگ نبشته ی داریوش در آبراه سوئز، نسخه ی کِبرِت، متن فارسی باستان و عیلامی
طرح از همان منبع به نقل از منان J. Ménanat
اما سالم ترین متن فارسی باستان در میان رونوشت های گوناگون این کتیبه متعلق به نسخه های شالوف / شلوف و کِبرِت است.
بخش نخستِ این متن، یک سطر و یک واژه دارد که همانا نام داریوش به تنهایی است. این نام همانند متن هیروگلیف در یک قاب بیضوی در میان تصویر او و تصویر خدا (در این جا اهورامزدا) نوشته شده است. بخش دوم دارای هفت سطر به فارسی باستان در سمت راست نگاره ها و پشت سر داریوش، و نیز چهار سطر به عیلامی و سه سطر به اکدی است که در سمت چپ نگاره ها و پشت سر اهورامزدا نوشته شده است. بخش سوم که در بر گیرنده ی متن اصلی فرمان ساخت آبراه است در زیر نگاره ها، دارای دوازده سطر به فارسی باستان و هفت سطرِ بازمانده به عیلامی است که ادامه ی متن عیلامی به همراه کل متن اکدی آن از میان رفته است. روی دیگر این تخته سنگ به مانند نسخه ی تل مسخوطه دارای متنی آسیب دیده به هیروگلیف است.
نخستین آوانویسی و ترجمه ها از متن فارسی باستان را «کایتان آندره ویچ کاسوویچ»(C. Kossowicz) در سال 1872 در سن پترزبورگ، «تولمن»(H. C. Tolman) در سال 1908، «ویسباخ»(F. H. Weissbach) در سال 1911 و «کنت»(R. G. Kent) در سال 1942 به زبان های فرانسه، انگلیسی و آلمانی منتشر کردند. این آوانویسی و ترجمه ها تا زمان رونالد کنت به مرور درست تر و تکمیل تر شده اند. ترجمه ی این نگارنده به ویژه بر خوانش کاسوویچ از متن اصلی و پیشنهادهای «والتر هینتس»(W. Hinz) برای تلفظ واژگان فارسی باستان و بازنگری در برگردان پیشین خود در کتاب کتیبه های هخامنشی (چاپ چهارم، 1388) استوار است.
ترجمه ی فارسی سنگ نبشته ی فارسی باستان داریوش بزرگ در سوئز :
بخش نخست (DZa)، بند 1:
داریوش [ فارسی باستان : دارَیَوَهوش ].
بخش دوم (DZb)، بند 1، سطرهای 1 تا 7 :[align=JUSTIFY]شاه بزرگ، شاهانْ شاه، شاه سرزمین ها، شاه در این زمین بزرگ، پسر ویشتاسپ [ ویسْتاسْپـَه]، هخامنشی [ هَخامَنیشیَه ].[align=JUSTIFY]بخش سوم (DZc)، بند 1، سطرهای 1 تا 4 :
[align=JUSTIFY]خدای بزرگ است اهورامزدا [ اهورامَزداه ]، که بیافرید آن آسمان را. که بیافرید این زمین را، که بیافرید آدمی را، که بیافرید از برای آدمی شادی را، که داریوش را شاهی فرا داد، که داریوش را شهریاری ای فرا داد بزرگ، با اسبان خوب، با مردمان خوب.
بخش سوم، بند 2، سطرهای 4 تا 7 :
من داریوش، شاه بزرگ، شاهانْ شاه، شاه سرزمین هایی با گوناگون مردمان، شاه در این زمین بزرگ، پهناور و دورکرانه، پسر ویشتاسپ، هخامنشی.
بخش سوم، بند 3، سطرهای 7 تا 12 :
گوید داریوش شاه، من پارسی ام، از پارس [ پارسَه ] مصر [ مودرایَه ] را گرفتم، من فرمان دادم به کندن این آبراه [ یَوْیا ]، از رودی به نام نیل [ پیراوَه ] که در مصر روان است، به سوی دریایی که از پارس می رود، پس آنگاه این آبراه کنده شد، چنان که فرمان من بود، و کشتی ها [ ناوْیا ] در این آبراه از مصر به سوی پارس رفتند، چنان که خواست من بود.
مقدمه ی داریوش در این کتیبه تفاوت هایی با دیگر کتیبه های او دارد. برای نمونه در این جا آفرینش آسمان پیش از آفرینش زمین آمده است و یا این که از آوردن عبارت معروفش «یک شاه از بسیاران، یک فرمانروا از بسیاران» خودداری شده است.
داریوش در کتیبه ی سوئز با آوردن عبارت «از رودی به نام نیل که در مصر روان است، تا دریایی که از پارس می رود» ابتدا و انتهای آبراه را که رود نیل و دریای سرخ باشد، مشخص کرده است. در این جا خواننده انتظار دارد که به جای «تا دریایی که از پارس می رود»، جمله «تا دریایی که به پارس می رود» نوشته شده باشد. اما گویا این متن در حالی دیکته شده که داریوش در پارس (ایران) بوده و به جای واژه ی «اَبییْ»، واژه ی «هَچا» را به کار برده است. در نتیجه متن کتیبه در یک جا از دید گوینده ی مقیم در مصر و در جای دیگر از دید گوینده ی مقیم در ایران نوشته شده است.
نکته ی دیگر در کتیبه ی داریوش اشاره ی او به «گرفتن» مصر است؛ در حالی که می دانیم مصر در زمان کبوجیه / کمبوجیه دوم تصرف شده بود. این نه یک اشتباه است و نه انتساب دستاورد پیشینیان به نفع خود. بلکه این سخن داریوش اشاره به تصرف دوباره ی مصر پس از مرگ مشکوک کمبوجیه و نبردش با حاکم ایرانی مصر دارد.
سنگ نبشته های ارجمند داریوش بزرگ هخامنشی در سوئز به همراه بیش از یکصد کتیبه ی دیگر هخامنشی در مصر و آثار فراوان دیگری که از آنان در مصر به جای مانده است، اسناد مهمی از حضور سازنده ی آنان در کشورها و سرزمین های دیگر است. شاید نتوان از حمله ی هخامنشیان به کشورهای دیگر دفاع کرد؛ اما رویکرد آنان به آبادانی و سازندگی و احترام به ادیان و باورداشت ها، در قیاس با تباه کاری ها و ویرانگری های جهان گشایان دیگر، ارزنده و ستایش برانگیز است.

بن نوشت ها :
بیرونی، ابوریحان، تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن، ترجمه ی احمد آرام، دانشگاه تهران، 1352.
Feierabend, Peter, Egypt, Konemann, Germany, 2005.
Hinz, Walther, Neue Wege im Altpersischen, Wisbaden, 1973.
Kent, Ronald G., Old Persian, Second Edition, American Oriental Society, New Haven, 1953.
Perry. Cheryl, Egypt- Land and Lives of the Pharaohs Revealed, Global Book Publishing, Willoughby, Australia, 2005.