مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک
شعرهای کوتاه عاشقانه - نسخه‌ی قابل چاپ

+- مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک (https://atamalek.ir)
+-- انجمن: حیات طیبه (https://atamalek.ir/forum-15.html)
+--- انجمن: هنر (https://atamalek.ir/forum-119.html)
+---- انجمن: کتاب | رمان | ادبیات (https://atamalek.ir/forum-31.html)
+---- موضوع: شعرهای کوتاه عاشقانه (/thread-2795.html)



شعرهای کوتاه عاشقانه - hamraz - ۱۳۹۱-۶-۷

این تنهایی نیست که از آن می ترسم!


ترسم از این توهم است


که در نبودنم گاه دیوانه وار


سرت را از فرط بی قراری


و از ترس دیدن تمام نبودنم


به دیوار خواهی کوبید . . .


آیا خواهی کوبید؟؟






















...




















قول بده که خواهی آمد


اما . .


هرگز نیا !


اگر بیایی همه چیز خراب می شود .


دیگر نمی توانم اینگونه با اشتیاق


به دریا و جاده خیره شوم . .


من خو کرده ام به این انتظار . .


به این پرسه زدن ها


در ایستگاه و اسکله . .


اگر بیایی


من چشم به راه


چه کسی بمانم . . . ؟
















...


















تو بگو !


وقتی خواب بودم


چه کسی مداد رنگی اش را برداشت


و


فاصله ها را پررنگ کرد . . . ؟






















....














برنگرد!


که برنمی گردی تو هیچوقت . .


نمی خواهمم داشته باشمت،نترس . . . !


فقط بیا . .


در خزان خواسته هایم


کمی قدم بزن


تا ببینمت!


دلم برای راه رفتنت تنگ شده . . .


















....
















تمام من


از آن تو می شود


جز خودم!


که گرداگرد تنت


تاب می خورد . . .














...
















شاید


شعر همین است




که من عاشق تو باشم


و تو


با هرکه می خواهی . . . !










...




چراچنین؟

بغض های کال من چرا چنین؟
گریه های لال من چرا چنین؟


جزر و مد یال آبی ام چه شد؟
اهتزاز بال من چرا چنین؟


رنگ بال های خواب من پرید
خامی خیال من چرا چنین؟


آبگینه تاب حیرتم نداشت
حیرت زلال من چرا چنین؟


دل مجال پایمال درد بود
تنگ شد مجال من چرا چنین؟


خشک و خالی و پریده لب دلم
کاسه ی سفال من چرا چنین؟


داغ تازه ی تو، داغ کاغذی
داغ دیر سال من چرا چنین؟



هرچه و همه،تمام مال تو
هیچ و هیچ مال من ، چرا چنین؟



سا ل و ماه و روز تو چرا چنان ؟
روز و ماه و سال من چرا چنین؟



در گذشته سرگذشتم این نبود
حال،شرح حال من چرا چنین؟


نسل اعتراض انقراض یافت..
حیف شد،زوال من چرا چنین؟



ای چرا و ای چگونه ی عزیز
جرأت سوال من چرا چنین؟








....







امشب

تمام حوصله ام را

در یک کلام کوچک

در "تو"

خلاصه کردم:

ای کاش می شد

یک بار

تنها همین یک بار

تکرار می شدی !

تکرار . . .






...






دیروز

ما زندگی را

به بازی گرفتیم


امروز او


ما را . . .


فردا ؟ ؟ ؟






....












RE: شعرهای کوتاه عاشقانه - hamraz - ۱۳۹۱-۶-۱۷

من ترانه می سرایم

تو ترانه می نوازی

در ترانه های من اشک است و بی قراری

یک بغل از آرزوهای محال . . .

تا ابد چشم انتظاری

فکر پایان و جدایی . . .

ترسم از این است که شاید

در نگاهت من بیابم

ردی از یک بی وفایی . . .


RE: شعرهای کوتاه عاشقانه - hamraz - ۱۳۹۱-۶-۱۷

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

آنچنان که تار و پود قلب من از هم گسست

می روم با زخم هایی مانده از یک سال سرد

آن همه برفی که آمد آشیانم را شکست

می روم اما نگو بی وفا بود و نماند

از هجوم سایه ها دیگر نگاهم خسته است

راستی یادت بماند از گناه چشم تو

تاول غربت به روی باغ احساسم نشست

طرح ویران کردنم اما عجیب و ساده بود

روی جلد خاطراتم دست طوفان نقش بست . . .


RE: شعرهای کوتاه عاشقانه - hamraz - ۱۳۹۱-۷-۴

با ساعت دلم

دقیق وقت آمدن توست.

من ایستاده ام

مانند تک درخت سر کوچه

با شاخه هایی از آغوش

با برگ هایی از بوسه

با ساعت غرورم اما..

من ایستاده ام

با شاخه هایی از تابستان

با برگ هایی از پاییز

هنگام شعله ور شدن من

هنگام شعله ور شدن توست..

چشم ها را می بندم

گوشها را می گیرم

با ساعت مشامم

اینک :

وقت عبور عطر تن توست . . .


RE: شعرهای کوتاه عاشقانه - hamraz - ۱۳۹۱-۷-۱۸

به زخم هایم می نگری؟

دردر ندارد دیگر

روزی که رفتی

مرگ تمام دردرهایم را با خودش برد...

مرده ها درد نمی کشند!

از تو خواهشی دارم:

برنگرد دیگر

زنده ام نکن . . .