مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک
شیخ رجبعلی خیاط مکتب نرفته عالم شد - نسخه‌ی قابل چاپ

+- مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک (https://atamalek.ir)
+-- انجمن: حیات طیبه (https://atamalek.ir/forum-15.html)
+--- انجمن: سمت خدا (https://atamalek.ir/forum-17.html)
+--- موضوع: شیخ رجبعلی خیاط مکتب نرفته عالم شد (/thread-3099.html)



شیخ رجبعلی خیاط مکتب نرفته عالم شد - متین - ۱۳۹۱-۱۰-۲۶

دوستان سلام:
شیخ رجبعلی خیاط حدود هفتاد سال پیش به رحمت الهی پیوسته است ایشان درتهران شا گرد خیاطی بوده و به زحمت هزینه های زندگی را تامین می کرده در دوران جوانی روزی درمنزل تنها بوده است .دختری زیبا از بستگان وی از فرصت استفاده کرده وارد منزل شیخ می شود .و درب را می بندد و از او درخواست گنا ه میکند شیخ خود را در معرض گناه می بیند اما هرچه تلاش میکند که مرتکب گناه نشوند .لیکن دختر دست بردار نبوده و اصرار بر ارتکاب گناه می نماید وقتی شیخ می بیند نصایح او در دختر اثر ندارد به خدای خود میگوید خدایا من بخاطر تو از این گناه چشم می پوشم و از بالای دیوار منزل فرار میکند وقتی وارد خیابان می شود. یکباره متوجه می شود که چشم ارزخ اش باز شده و بعضی از آدم ها را در شکل حیوانات می بیند.پس از آن عنایت امام زمان (عج) هم شامل حال اش می شود .و به دیدار و زیارت حضرت نائل می گردد .و این دیدار ادامه پیدا میکند و از طرفی هم کارش رونق می یابد و بجایی می رسد که علمای بزرگ تهران در سر کلاس او حاضر می شوند و درس اخلاق از او می آموزند.شیخ به مکتب نرفته عالم می شود.در یکی از کلاسهایش به شاگردانش می گوید هر کس دوست دارد امام زمان علیه السلام را زیارت کند .تا چهل شب .شبی یکصد مرتبه آیه شریفه 80 سوره مبارکه اسراء را با اخلاص قرائت کند. یکی از شاگردان این کار را شروع می کند .و چهل شب هرشب یکصد بار آیه شریفه را می خواند. بعد از چهل شب به شیخ اعتراض میکند و میگوید من این کار را انجام دادم اما امام را زیارت نکردم . شیخ به او میگودید شما او را دیده ای اما نشناخته ای و ادامه می دهد. یادت هست فلان روز مریض حال بودی و به درمانگاه مراجعه کردی .شاگرد اظهار می دارد بلی درست است .شیخ اضافه میکند وقتی شما از پله های درمانگاه پائین می آمدی سیدی بالا میرفت و در پله ها تن سید به تن شما خورد و سید لبخندی زد. شاگرد میگوید درست است شیخ می فرماید همان امام زمان (ع) بودند اما شما او را نشناختی . دوستان این عمل تجربه شده و مجرب است. فقط اخلاص می خواهد.انشاالله اگر هرکدام از رفقا این عمل را انجام دادند و به زیارت حضرت نائل شدند همه را دعا کنند و حقیر را هم فراموش نفرمایند.(لازم به توضیح است که خواندن 100 بار آیه 20 دقیقه بیشتر بطول نمی انجامد)بنده دراینجا آیه را نمی آورم تا دوستداران خود به قرآن کریم مراجعه کنند زیرا ثواب اش بیشتر است.ضمنا براساس روایت از پیامبر مکرم اسلام(ص) مبنی بر اینکه هرکس امام زمان خود را نشناسد وبمیرد به مرگ جاهلیت مرده است (من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه) وبراساس روایت از حضرت امام جواد (ع)هرکس به مرگ جاهلیت بمیرد هیچ عمل صالح او در درگاه الهی پذیرفته نیست. پس لازم است در مورد شناخت امام زمان(ع) تلاش بیشتری بنمائیم .هر چند ما ایرانی ها شناخت شناسنامه ای داریم اما این شناخت کفایت نمی کند و باید سیره و روش حضرت را یاد بگیریم.حقیر توفیق داشته ام و حدود 10 سالی است که درمورد حضرت و آخرالزمان تحقیقاتی انجام داده ام لذا آمادگی دارم چنانچه دوستی سوالی داشته باشد .اگر در توان خودم بود پاسخ را با مدرک اش ارائه دهم اگر در توان خودم نباشد پاسخ را از آگاهان دریافت و با کمال میل دراختیارتان قرار خواهم داد.پرسیدن عیب نیست ندانستن عیب است.
ارسال توسط :متین


RE: شیخ رجبعلی خیاط مکتب نرفته عالم شد - ADMIN - ۱۳۹۱-۱۰-۲۶

قبلا با کرامات جناب شیخ اشنا بودذم
به همه دوستان توصیه می کنم کتابهای ایشون رو که شرح کرامات و زندگی ایشون رو دارن از دست ندن


RE: شیخ رجبعلی خیاط مکتب نرفته عالم شد - محمدی پور - ۱۳۹۱-۱۰-۲۶

ضمن عرض سلام و ارادت به حاج آقای متین پور و آقا احسان
اگر نگاهی به کتاب نفیس و گران سنگ اصول کافی بیاندازیم خواهیم دید اولین موضوعی که در آن مرحوم شیخ کلینی بیان می کنند موضوع عقل و جهل است که در این بخش روایات زیادی بیان شده که به ما می آمزد تا یافته های خود را به عقل که حجت باطنی می باشد عرضه کنیم.
حال در باره مرحوم رجبعلی خیاط نمی خواهم خدشه وارد کنم اما نیاز دانستم تا توجه شما و خوانندگان محترم را به نکته ای معطوف کنم.
استاد ارجمندم حضرت حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد باقر شریعتی سبزواری که از اساتید بنام حوزه قم و از محققین برجسته و خطیبان توانمند محسوب می شوند مطلبی را در همین رابطه بیان فرمودند که شما را دعوت می کنم به آن عنایت داشته و تا آخر مطلب آن را مطالعه بفرمایید.
این مقاله در پایگاه خبری حوزه علمیه قم درج شده است.
البته قسمتی از متن را در اینجا درج می کنم و متن کامل را می توتنید از لینک زیر دریافت کنید.

http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/5387/5405/50601?ParentID=83929



... از زبان یکی از صالحان و مردان نیک الهی به نام شیخ رجبعلی
خیاط بازگو ساخته اند که او از مادرش نقل می کند که می گفت: «موقعی که تو را در شکم داشتم [شبی پدرت غذایی را به خانه آورد] خواستم بخورم دیدم که تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شکمم می کوبی، احساس کردم که از این غذا نباید بخورم. دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم...؟ گفت: حقیقت این است که اینها را بدون اجازه [از مغازه ای که کار می کنم ]آورده ام، من هم از آن غذا مصرف نکردم».(17) نویسنده کتاب کیمیای محبت اعتراف می کند که پدر شیخ ویژگی قابل توجهی نداشته است، ولی از جناب شیخ نقل کرده که: «احسان و اطعام یک ولی خدا توسط پدرش موجب آن گردیده که خداوند متعال او را از صلب این پدر خارج سازد».(18)
یکی از مراجع معظّم تقلید به نویسنده کتاب فوق اعتراض می کند که چرا این مطالب سست را می نویسید، که وی در پاسخ می گوید: امام راحل (ره) فرموده است که کرامات اولیا را منکر نشوید. آن مرجع بزرگوار می گوید: آیا امام فرموده کرامت اولیا را حتی در شکم مادر هم نباید انکار کنیم و هر چیزی را که به نام کرامت از کسی نقل می کنند، باید بپذیریم!؟ غافل از این که ایشان در یکی از وصایای خود فرمود: «من نمی خواهم تطهیر مدعیان را بکنم، که ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد؛ من می خواهم اصل معنا و معنویت را انکار نکنی؛ همان معنویتی که کتاب و سنت از آن یاد کرده اند و مخالفان آن به توحید عامیانه پرداخته اند.»(19)
این جانب نیز بر این باورم که برخی از این نوع کرامت ها که با عقل و منطق نمی سازد، موجبات ترویج دینِ عوامانه را فراهم می سازد. مگر بچه ای که در رحم مادر بوده از همان کودکی از اولیای خدا بوده که با لگد زدن به جدار رحم، مادرش را متوجه لقمه حرام کرده باشد. وانگهی، همگی در زندگی خود اشخاصی را سراغ داریم که احسان و اطعام فراوانی به بندگان خدا کرده اند، ولی از صلب آنها مردان و زنان صالح و ممتازی به وجود نیامده است. صلاحیت هر انسانی بستگی به تقوا و اراده جدی و مربیان شایسته و عارف و با ایمان دارد. اگر بنا بود عنایت ویژه در کار باشد باید برای همه بندگان خدا می بود، نه در خصوص ایشان. از این رو دزدی همچون «فضیل عیاض» و یا مرد عیّاشی مانند «بُشر حافی» با توبه نصوح و تلاش معنوی از اولیای خدا می شوند که خلفای زمان هم برای موجّه شدن نزد مردم به خدمت ایشان مشرّف می شدند.
مرحوم شیخرجبعلی
خیاط ، یکی از مردان خوب زمان بوده، ولی دعوی اولیای الهی بودن نداشته است، لیکن به قدری سخنان غیر منطقی از او نقل کرده اند که به جای تعریف، او را کوبیده و زیر سؤال برده اند...



RE: شیخ رجبعلی خیاط مکتب نرفته عالم شد - متین - ۱۳۹۱-۱۰-۲۷

حاج آقا محمدی پور سلام علیکم: انشاالله زیارت تان (در مشهد )قبول باشد.

اما بعد :از اینکه زحمت کشیدید و عرائض بنده را نقد کرده اید ممنونم:اما هم نظر جنابعالی وهم نظر آقا احسان را به موضوع ذیل معطوف می دارم:

اولا زندگی نامه مرحوم شیخ رجبعلی خیاط را دانشمند عالیقدر حاج آقای ری شهری از قول شاهدان

و شاگردان شیخ روایت کرده واظهار فرموده هنوز تعدادی از آنان در قید حیات هستند. لذا اگر مطالبی غیر واقع در مورد شیخ نوشته می شد. حتما باعث اعتراض آقایان قرار می گرفت .

ثانیا خود جنابعالی در ابتدای مطلب تان از ایشان به عنوان صالح و مرد نیک الهی یاد کرده اید.

ثالثا موضوعی که بنده به آن اشاره کرده ام هیچ ارتباطی به اینکه ایشان در رحم مادر چکار کرده ندارد. شاید این مورد درست نباشد اما دلیل نیست که به دیگر کرامات و اخلاقیاتش هم اعتماد نکنیم.

هر چند که موضوعی را که شما فرموده اید .برای حقیر هم کمی صقیل است .اما توجه داشته باشید که امام راحل بنیان گذار جمهوری اسلامی به فرزندشان مرحوم حاج احمد آقا در مورد اهل مقامات معنوی چنین فرموده اند:

پسرم !سعی کن اگر اهل مقامات معنوی نیستی ،انکار مقامات روحانی و عرفانی را نکنی .که از بزرگترین حیله های شیطان و نفس اماره که انسان را از تمام مدارج انسانی و مقامات روحانی باز میدارد.
و در توصیه به همسر حاج احمدآقا می فرماید من نمیخواهم تطهیر مدعیان را بکنم که بسا خرقه

که مستوجب آتش باشد من می خواهم اصل معنی ومعنویت را انکار نکنی همان معنویتی که

کتاب و سنت نیز از آن یاد کرده اند ومخالفان آن یا آنها را نادیده گرفته و یا به توحید عامیانه پرداخته

اند .ومن به تو توصیه میکنم که اول قدم .بیرون آمدن از حجاب ضخیم انکار است. که مانع رشد وهر

قدم مثبت است .این قدم کمال نیست لکن راهگشای به سوی کمال است.

رابعا:از معصوم (ع) به این مضموم روایت است که فرموده اند قبل از ظهور ولیعصر ارواحنا له الفداء

ظالمینی در صلب صالحان هستند که باید خارج شوند و همچنین صالحانی در صلب ظالمان هستند که باید آنها نیز خارج شوند پس استدلال شما مبنی بر اینکه پدر مرحوم شیخ آدم خوبی نبوده نمی تواند دلیل بر عدم صالح شدن شیخ باشد. شما که بیشتر از ما اطلاع دارید در مورد پدر حضرت ابراهیم فکر کنید و برعکس پسر حضرت نوح که فرزند پیامبر خدا بود .اما غیر صالح بود.

مگر همین حالا از این قبیل افراد کم هستند ؟ضمنا فرموده اید هر کس که احسان واطعام کند باید فلان گردد. عرض میکنم اگر قرار بود همه صالح می شدند پس خداوند جهنم را برای چه کسانی درست کرده و شیطان و نفس اماره را چرا آفریده است. در جامعه هم صالح است هم ظالم . خیلی ها بوده اند که با یک عمل خوب جز اولی الله شده اند. مگر همین چند سال پیش در اطراف قزوین فردی بیسواد یکباره قاری قرآن نشده بود و مگر قرآن را از انتها و برعکس نمی خواند تا آنجا که ذهنم یاری میکند این فرد را چندین نفر از مراجع آزمایش نموده و تصدیق اش کرده بودند.

و حرف آخر اینکه دهها بلکه صدها کتاب در مورد کرامات بزرگان وصالحان نوشته شده است .اگر

قرار باشد که کسی کرامتی نداشته باشد. پس این کتاب ها چرا نوشته شده اند. اگر به آن کتاب ها مراجعه کنید .خواهید دید که صدها نفر به اذن خداوند به کراماتی دست یافته اند. مگر نه این است که در صورت تلاش انسان می تواند به لقاء الله برسد. انسان می تواند به عرش برسد و می تواند در قعر چاه قرار گیرد والسلام .

برای سلامتی و تعجیل در فرج امامزمان (عج) صلوات.


RE: شیخ رجبعلی خیاط مکتب نرفته عالم شد - محمدی پور - ۱۳۹۱-۱۰-۲۷

حاج آقای متین پور سلام علیکم
از اینکه توفیق نداشتم شما را زیارت کنم عذرخواهم ، چون بنده با هیئت بودم و برنامه نماز جماعت و سخنرانی داشتم ، به همین خاطر نتوانستم خدمت برسم.
اما بعد...
اولا : بنده در صدد نقد فرمایشات حضرتعالی نبوده و این جسارت را هم به خود نمی دهم .فقط خواستم نظر شخصی خود را هم بیان کنم.
ثانیا:اگر خاطرتان باشد عرض کردم که در باره مرحوم رجبعلی خیاط نمی خواهم خدشه وارد کنم و حقیر نسبت به ایشان همانطور که در نوشته قبلی اشاره داشتم به عنوان فردی صالح و مردی نیکو کار ارادت قلبی دارم.
ثالثا: حرف بنده این است که مرحوم شیخ رجبعلی خیاط، یکی از مردان خوب زمان بوده، ولی دعوی اولیای الهی بودن نداشته است، لیکن به قدری سخنان غیر منطقی از او نقل کرده اند که به جای تعریف، او را کوبیده و زیر سؤال برده اند.
رابعا: نظر شما را به چند نمونه که استاد شریعتی سبزواری به آن اشاره فرمودند جلب می کنم :


حضرت آیت الله ری شهری در کتاب خود «کیمیای محبت» مطلبی را در کتابش به این مضمون بازگو می کند که مرد دانشمندی در آرزوی زیارت حضرت بقیة الله بود و از عدم توفیق رنج می برد. مدت ها ریاضت ها کشید، ولی میسّر نشد. در این اثنا شنید که در بین طلاب نجف معروف است هر کس چهل شبِ چهارشنبه نماز مغرب و عشای خود را در مسجد سهله بخواند، سعادت تشرّف نزد امام زمان (ع) را خواهد یافت. با زحمت فراوان این مرحله را طی کرد، اما باز نتیجه نگرفت. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شده و چله ها نشست و ریاضت ها کشید و اثری ندید؛ ولی به یمن ناله های سحرگاهی صفایی پیدا کرد. گاهی حالت خلسه به او دست می داد و حقایقی را می دید. در یکی از همین حالات به او گفتند: شرف یابی میسّر نمی شود مگر این که به فلان شهر سفر کنی. با زحمت به آن شهر رفت، گفتند: حضرت در بازار آهنگران در مغازه پیرمرد قفل سازی نشسته است. خود را رسانید، ولی مأمور به سکوت شد. در این حال دید پیر زنی ناتوان و قد خمیده از راه رسید، قفلی را نشان داد و گفت ممکن است این قفل را «سه شاهی» از من خریداری کنی؟ پیرمرد گفت: خواهرم! این «دو عباسی» ارزش دارد و پول کلید آن بیش از «ده دینار» نیست. اگر کلید آن را درست کنم، این قفل، «دو عباسی» ارزش پیدا می کند. گفت: من به پول آن نیازمندم. قفل ساز گفت: هشت شاهی می ارزد، من هفت شاهی می خرم. چون بیرون آمدیم. امام فرمود: آقای عزیز! دیدی انصاف قفل ساز را، این طور باشید تا ما به سراغ شما بیاییم. لازم نیست متوسل شوید و چله نشینی کنید.(سرمایه سخن، ج 1، ص 613 - 611؛ به نقل از: محمد محمدی ری شهری، کیمیای محبت، ص 38 - 36) سؤال این است که اگر داشتن انصاف به این اندازه توفیق تشرّف را فراهم می کند پس بسیاری از مسلمان ها باید به محضر آن حضرت شرف یاب شده باشند.
بنده (استاد شریعتی)این عمل را در ترکیه به وفور دیده ام که جنس دیروز را که عین جنس امروز است، ارزان تر می فروشند؛ ولی همان جنس را چون امروز گران تر خریده اند، گران تر می فروشند و این الفبای اسلامی است، کرامت نیست.
از جانب دیگر، در آن کتاب نامی از آن دانشمند برده نشده و راوی، مجهول الهویه است. ضمن این که از کتابی موثّق نیز نقل نشده است؛ کتاب استفاده شده برای نقل این مطلب با پول اداره اوقاف در زمان شاه چاپ شده که از نظر امام (ره) مشروعیت نداشت.
فرزند مرحوم شیخ درباره ایثار پدرش به نقل از مادرش می گوید: رفتم پشت بام دیدم حسن و علی آتش روشن کرده اند تا دو نفری پوست خیکی را سرخ کرده و بخورند. ناراحت شدم. مقداری مس و مفرغ برداشتم و بردم زیر بازارچه فروختم تا دم پختک برای آنها درست کنم. برادرم قاسم خان مرا دید و پرسید: چه می کنی؟ ماجرا را شنید. گفت: چه می گویی، شیخ رجبعلی را در بازار دیدم صد فیش چلوکباب میان مردم تقسیم می کند، چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. همسرش گفت: شب که شیخ به خانه آمد، به او اعتراض کردم و با ناراحتی خوابیدم. نیمه های شب ناگاه متوجه شدم که مرا صدا می زنند، بیدار شدم دیدم امیرالمؤمنین علی (ع) در خانه است. فرمود: او بچه های مردم را نگه داشته، ما هم بچه های تو را نگه می داریم. هر وقت بچه هایت از گرسنگی مردند، حرف بزن.(محمد محمدی ری شهری، کیمیای محبت، ص 42 - 41)
اولاً: از کجا معلوم که امیرالمؤمنین (ع) بوده است؛ ثانیاً: قبل از شناختن حضرت، وقتی این زن عفیف بیدار شد و مردی را در خانه دید، به طور طبیعی باید فریاد می کشید و شیخ را بیدار می کرد؛ ثالثاً: این حرف منطقی به نظر نمی رسد: « وقتی بچه هایت از گرسنگی مردند، حرف بزن». این که نوش دارو بعد از مرگ سهراب است. رابعاً: چرا شیخ رجبعلی جواب زنش را نداد و او با ناراحتی خوابید. وانگهی، پوست خیک خوردن از باب اضطرار است. چگونه شیخ در آن زمان صد عدد فیش چلوکباب را توزیع می کند، ولی دوتای از آنها را به خانه نمی آورد. مضافاً این که آیا نسبت دادن این کلام به بزرگ ترین حکیم جهان، امام علی (ع) صحیح است!؟ وانگهی، یک زن متشرّع چگونه بدون اجازه شوهرش مس ها و مفرغ های خانه را فروخته است.
یکی از فرزندان شیخ نقل می کند: روزی با پدرم به کوه «بی بی شهربانو» می رفتیم، در راه به ریاضت کشی برخوردیم که ادعاهایی داشت. پدرم به او فرمود: حاصل ریاضت های تو چیست؟ آن شخص خم شد، یک قلوه سنگ را برداشت و تبدیل به گلابی کرد و گفت: بفرمایید میل کنید. پدرم گفت: این کار را برای من کردی، برای خدا چه کرده ای؟ مرتاض با شنیدن این سخن، به گریه افتاد.(محمد محمدی ری شهری، کیمیای محبت، ص 179)
آیا واقعاً قلوه سنگ تبدیل به گلابی شد یا جادو بود. وانگهی، می توانست بگوید نتیجه ریاضت من این بود که سنگ را به اذن خدا برای یکی از اولیای خدا به «گلابی» تبدیل کردم.
نویسنده کتاب (حضرت آیت الله ری شهری)در ادامه می نویسد: شیخ این اعتقاد را که: «جز خداوند، چیزی نخواهد» از دو فرشته آموخته است: یکی از ارادت مندان شیخ از او نقل می کند: «شبی دو فرشته با دو جمله به من راه فنا آموختند و آن جملات این بود: از پیش خود هیچ مگو و غیر از خدا هیچ مخواه».(محمد محمدی ری شهری، کیمیای محبت، ص165) این در صورتی است که گفتارهای نقل شده از این شیخ غالباً از خود اوست و کمتر از کتاب و سنت می باشد و بیشتر آنها مکاشفه است.
ونکته مهم اینکه:

یکی از تناقض های کتاب مذکور این است که از یک سو می نویسد: شیخ با این که خود از اهل کشف و شهود بود، می فرمود: در مکاشفات یقین نداشته باشید و هیچ وقت بر مکاشفات تکیه نکنید. همیشه باید رفتار و گفتار امامان را الگو قرار دهید؛ اما بیشترین فضایل شیخ رجبعلی ها و همانند او را مکاشفه تشکیل می دهد و اگر کارها و سخنان مکاشفه شونده ها را از نوشته ها منها کنیم، چیزی به نام کرامت باقی نمی ماند.

باز هم تاکید بنده این است که خود مرحوم شیخ انسانی صالح بوده اما اینکه بعضی مطالب را به گونه ای انعکاس بدهند که به جای تعریف منجر به تخریب و کوبیده شدن شخصیت والای مرحوم شیخ بشود ، این درست نیست.

بازهم عذر خواهم به خاطر اظهار نظر شخصی خودم.
التماس دعا


RE: شیخ رجبعلی خیاط مکتب نرفته عالم شد - متین - ۱۳۹۱-۱۰-۲۸

حاج آقای محمد پور مجددا سلام عرض میکنم:
بنده از حضور شما در مشهد مطلع نبودم و زمانی اطلاع یافتم که جنابعالی در حال بازگشت بودید .واگر نه خدمت تان می رسیدم. واما از اینکه موضوع مورد بحث واقع شده باید عرض کنم که از این قضیه خوشحالم .زیرا بحث و نقد در این گونه مسائل باعث روشنگری می شود.لذا بسیار مفید است. حال اگر در مورد ولیعصر علیه السلام هم در جامعه چنین بحث های صورت بگیرد. باعث ارتقاء سطح آگاهی می شود و بسیار بجاست.
ببینید حاج آقا شما پاسخ سوالات بنده را نفرموده اید وباز در روی عقیده خود اصرار فرموده اید .حقیر سوال کردم اگر قرار است کرامات به زیر سوال رود پس این همه کتاب که در مورد افراد وحتی علما که دارای کرامات بوده اند نوشته شده چه پاسخی دارید؟
ثانیا مگر میشود کسی یا کسانی از روی اخلاص وصداقت بخواهند دستی در ماورا ء ا لطبیئه داشته باشند و موفق نشوند .پس اینکه فرموده اند انسان می تواند به عرش خدا برسد چه می شود؟ آیا اینها سرکاری است.؟که نیست.

کسانی کرامات داشته اند که اصلا قابل انکار نیست حال ممکن است در این بین تعدادی هم سوء استفاده ها کرده باشند. ولی اصل موضوع قابل انکار نمی باشد.
شما به کتاب برکات حضرت ولیعصر (عج) (حکایات العبقری الحسان )نوشته
حاج شیخ علی اکبر نهاوندی (ره) نگاهی بیندازید. بیش از 85 تشرف و16 مکاشفه و23رویای و17 موردتوسل را ایشان نوشته اند.آیا اینها قا بل انکارند.
و یا دهها کتاب که در اینگونه موارد نوشته شده آیا همه اینها بیخود هستند؟ ضمنا معلوم است کسی که به فناالله برسد خود چیزی نمی گوید .مگر دیگران که به جاهایی رسیدند خودشان اعلان کردند که مثلا بنده فلان کرامت را دارم .تا خود شیخ رجبعلی از خود تعریف کند .مگر مرحوم آیت الله بهجت از خودشان چیزی گفتند؟ مگر افرادی همانند شیخ کم داریم.؟
اگر کمی بررسی کنیم از این گونه افراد نظیر مرحوم نخودکی ها علامه بحرالعلوم ها .علامه حلی ها بسیارند.
شخن کوتاه کنم ودر پایان باز عرض میکنم بنده از این بحث خوشحالم .چون حداقل برای خودحقیر باعث روشنگری می شود.ونکته آخر اینکه درست است شما خود تصدیق کرده اید که شیخ مرد خدا بوده است اما یکی به نعل زده اید یکی به میخ .والسلام وخدانگهدار.حرم مشرف شدید همانند گذشته ما را هم یاد کنید باتشکر


RE: شیخ رجبعلی خیاط مکتب نرفته عالم شد - محمدی پور - ۱۳۹۱-۱۰-۲۹

ضمن عرض سلام مجدد خدمت شما حاج آقا متین پور
ضمن تشکر از عنایت حضرتعالی به عرایض بنده.
درباره سوال حضرت عالی اینکه اگر قرار است کرامات به زیر سوال رود پس این همه کتاب که در مورد افراد وحتی علما که دارای کرامات بوده اند نوشته شده چه پاسخی دارید؟باید عرض کنم که بین کرامت و مکاشفه تفاوت است که نظر شما را به فرمایشات حضرت علامه مصباح یزدی (که مقام معظم رهبری فرمودند ایشان مطهری زمان هستند) در باره این تفاوت جلب می نمایم :

كشف و كرامت چيست؟

دو لفظ كشف و كرامت مترادف نيستند بلكه كشف مقوله اي جدا از مقوله
ي كرامت است.مكاشفه عبارت است از اينكه انساني در حال هوشياري و
بيداري يا در حال بين خواب و بيداري كه از آن به خلسه تعبير مي
شود، چيز هايي را ببيند يا درك كند كه ديگران درك نمي كنند.

گاهي گفته مي شود فلان شخص در عالم مكاشفه فلان مطلب را ديده است
كه منظور همين حالت كشف است. حالتي براي انسان پيش مي آيد كه گاهي
شبيه خواب است ولي خواب نيست،ممكن است حتي چشم انسان هم باز باشد و
چيزهايي را ببيند ،شبيه اين كه شخص خواب مي بيند،كه اين حال را حال
مكاشفه مي گويند.

اما منظور از كرامت اينستكه از شخص كارهاي خارق العاده اي سر
بزند.يعني داراي قدرت روحي باشد كه بتواند تصرفاتي در علم طبيعت يا
در اشخاص انجام دهد.مثلا مريضي را شفا دهديا طي الارض كند يا بدون
اسباب ظاهري چيزي را از مكاني به مكان ديگر منتقل مند و به هر حال
كار خارق العاده اي انجام دهد كه اگر مستند به اذن الهي و نشانه
ارتباط با خدا باشد،كرامت ناميده مي شود.

يكي از مسايلي كه مدعيان عرفان و مقامات عالي انساني علم مي كنند و
آن را دستاويزي براي تبليغ مسلك و مكتبشان قرار مي دهند، همين
ادعاست كه فلان شخص صاحب كشف و كرامت است،لذا بر حق است و مسلكش،
مسلك صحيحي است.

ولي آيا واقعا كشف و كرامت در مورد او واقعيت دارد؟ و اگر واقعيت
دارد دليل بر اينستكه او از اولياي خداوند است و خداي متعال نظر
خاصي نسبت به او دارد؟و اگر كسي واقعا كرامت الهي داشت،اين دليل مي
شود كه همه مطالبي كه او ادعا مي كند درست باشد؟ اگر اين مسئله
روشن نشود، سوء استفاده هايي كه از ادعاي كشف و كرامت مي كنند از
بين نمي رود.

اين مطلب كه بعضي افراد در حالاتي چيز هايي را ببينند يا بشنوند كه
ديگران از ديدن يا شنيدن آنها عاجزند،امري واقعي است.چنين حالاتي
براي بسياري از انسانها پيش مي آيد و درك فوق العادهاي برايشان
حاصل مي شود.اما اين ادراكات دااي انواعي هستند،دسته اي از
آنهاشناخته شدهاند و در روانشناسي به نام تله پاتي ناميدهمي شوند.

در كتاب فوق طبيعت آمده است كه خانمي روسي كه ظاهراماركسيست و
كمونيست است چشمانش ويژگي خاصي دارد كه درون بدن اشخاص را مي
بيند.به طوري كه به بدن شخص نگاه مي كند و اندامهاي داخلي بدنش را
مي بيند و گاهي به جاي اينكه مريض را به آزمايشگاه و راديو لوژي
ببرند كه تشخيص دهند چه افتي در بدنش هست،اين شخص به بدن مريض نگاه
مي كند مي گويد در كجاي بدنش اختلالي وجود دارد و به اين وسيله مرض
او كشف مي شود.گاهي ديد اين خانم به حدي دقيق است كه از دستگاههاي
عكسبرداري هم دقيقتر مي بيند،اين زن هيچ ادعايي ندارد و هيچ
ارتباطي هم با علام غيب ندارد فقط خاصيتي در اندامهاي چشم او با در
سيستم عصبي اش هست و چيزهايي را درك مي كند كه ديگران درك نمي كنند.

(برداشتهايي ازسخنراني آيت الله مصباح يزدي)
شما فرمودید که
نقل قول: حاج شیخ علی اکبر نهاوندی (ره) بیش از 85 تشرف و16 مکاشفه و23رویای و17 موردتوسل را ایشان نوشته اند
،واین در حالی است که درباره کرامت چیزی ایشان نقل نکرده است پس باید یک بار دیگر در معنا و مفهوم کرامت و مکاشفه دقت کنیم.
عرض حقیر این است که آنچه در کیمیای محبت آمده اکثرا تشرفات است و بنا به تعریف علامه مصباح یزدی ، کرامت شاید تک و توکی در این کتاب پیدا شود.
وباز هم عرض کنم که بنده ایشان را به عنوان بنده صالح رد نمی کنم و لی درباره این کتاب و امثال آن اشکال دارم که چرا به جای کلمه کرامت از مکاشفه استفاده نکرده اند و چرا چیزی را که عقل نمی پسندد باید بنویسند که این مایه خرابی چهره واقعی این انسانهای صالح می شود.
اگر به حالات و منش مرحوم آیت الله العظمی بهجت(ره) نگاه بکنیم خواهیم دید که اینطور نیست ، چرا که مرجع بزرگی مثل ایشان، که فقیهی بزرگ و اسلام شناسی عقل گرا بود، و در تهذیب نفس و دوری از ذخارف دنیا، شهره عام و خاص بود و به تعبیر مقام معظم رهبری” عارفی روشن ضمیر و معلم بزرگ اخلاق و عرفان و سرچشمه فیوضات معنوی بی‌پایان” بود، هیچ گاه ادعاهایی از این دست نداشته و از ایشان هم چیزی جز توصیه به تقوا و دوری از گناه و رعایت حدود الهی نقل نشده است.
و اینکه فرمودید :
نقل قول: ضمنا معلوم است کسی که به فناالله برسد خود چیزی نمی گوید .مگر دیگران که به جاهایی رسیدند خودشان اعلان کردند که مثلا بنده فلان کرامت را دارم .تا خود شیخ رجبعلی از خود تعریف کند .مگر مرحوم آیت الله بهجت از خودشان چیزی گفتند؟ مگر افرادی همانند شیخ کم داریم.
حال سوال بنده اینجاست اگر این آقایان خود چیزی نگفته اند پس دیگران از کجا دانسته اند مگر آنها غیب می دانند که اگر از غیب خبر داشته باشند اینها خود باید از اولیاء الهی باشند ، واین بعید است و شاید محال!!؟؟
و اینه فرمودید:
نقل قول: شما خود تصدیق کرده اید که شیخ مرد خدا بوده است اما یکی به نعل زده اید یکی به میخ
باید عرض کنم مگر مرد خدا بودن به داشتن کرامت یا مکاشقه است؟ درباره مرحوم محمد کاظم ساروقی که خود شما بهتر از من می دانید مرد خدا بود و در اواخر عمرشان عنایتی شد و حافظ قرآن و نهج البلاغه شدند و از این دست انسانهای پاک زیاد داریم که مخصوصا در روستاها گمنام و بی نام و نشان هستند.
از اینکه حوصله به خرج دادید متشکرم
بنده هم التماس دعا دارم هنگام تشرف به حرم ولی نعمتمان


RE: شیخ رجبعلی خیاط مکتب نرفته عالم شد - ADMIN - ۱۳۹۱-۱۱-۱

شيخ مكتب نرفته ما،باهمان صفاي باطن و صميمت دوست داشتني خود به چنان باور و ايماني رسيد كه تادم مرگ ،دمي از دعا و مناجات به درگاه الهي غافل نبود .
داستان واپسين لحظات زندگي او از زبان يكي از ياران او همچون لحظه لحظه زندگاني اوخواندني و آموزنده است .
سر انجام ،پس از هفتاد ونه سال بندگي و عبادت خدا وند در اين دنياي گذرا ،در روز دهم شهريور 1340 هجري شمسي ،مرغ وجود از قفس تن پر مي كشدو شيخ به خاطره ها مي پيوندد.

گزارش وفات شيخ در بيان يكي از همنشينان اواز اين قرار است:
خواب ديدم كه دارند در مغازه هاي سمت غربي مسجد قزوين را مي بندند .
پرسيدم :چرا؟
گفتند آشيخ رجبعلي خياط از دنيا رفته است .
نگران و پر دلهره از خواب برخاستم .
ساعت سه نيمه شب بود .خواب خود را رؤياي صادقه يافتم .
پس از اذان صبح ،نماز خواندم و بي درنگ روانه منزل يكي از دوستان شدم
با شگفتي از دليل اين حضور بي موقع سؤال كرد جريان رؤياي خود را تعريف كردم
ساعت پنج بود كه به طرف منزل شيخ راه افتاديم .
شيخ در را گشود داخل شديم و در اتاق همراه شيخ نشستيم و قدري صحبت كرديم .
شيخ به پهلو خوابيد و گفت چيزي بگوئيد ،شعري بخوانيد ! يكي خواند :
خوشتر از ايام عشق ايام نيست
صبح روز عاشقان را شام نيست
هنوز يك ساعت نگذشته بود كه حال شيخ را دگرگون يافتم
و از شيخ خواستم كه برايش دكتر بياورم .
فرمود:
مختاريد ،دكتررا آوردم و شيخ را معاينه كرد و رفتم نسخه را بگيرم .
هنگامي كه برگشتم ،ديدم شيخ را به اتاقي ديگر برده اند ،
رو به قبله نشسته و شمد سفيدي روي پا انداخته و با انگشتانش يكسره با شمد بازي مي كند ،
يك مرتبه حالتي پيدا شد و گويا در گوش اوچيزي گفتند كه گفت :
ان شاءالله.
سپس فرمود امروز چند شنبه است ؟ دعاي امرورا بياوريد تا بخوانيم.
هر سه نفر خوانديم .
سپس فرمود :
دستهايتان را به سوي آسمان بلند كنيد و بگوييد :
العفو.عظيم العفو،العفو :ياكريم العفو:خدامرا ببخشايد.
سپس من دنبال يكي ديگر از دوستان رفتم ،
كه معلوم شد قبل از رسيدن من به سوي منزل شيخ رفته است .
وقتي برگشتم ،مغرب بود و شيخ قالب تهي كرده بود .
گويا همينكه دوست ديگرمان ميرسد شيخ آغوش مي گشايدو اور ابغل مي كند
و در دامان اوجان به خدا مي سپارد .
پيكر پاك او با تجليل ،از منزل تشييع مي شود ودر صحن مزار ابن بابويه دفن مي گردد.
با درگذشت شيخ رجبعلي خياط ،پرونده اعمال آن خدايي مرد با صفت بسته نمي شود
بلكه با ادامه راه او توسط دانش آموختگان مكتب اخلاص و عشق به خدا ،
هر روز بر حسنات او افزوده مي گرددو درحاتش فزوني مي يابد.


RE: شیخ رجبعلی خیاط مکتب نرفته عالم شد - محمدی پور - ۱۳۹۱-۱۱-۱

آقا احسان سلام
خیلی جالب بود
ولی حیف و صد حیف که اسم گوینده را نیاوردی و این دو نفری که با شیخ شروع به خواندن دعای روز شنبه کرده بودند چه کسانی هستند.
اعتقاد بنده این هست که مطالب باید مستند و دقیق باشد.
مثلا در بحث مهدویت اگرمطالب حاج آقا متین پور را مطالعه کنیم ، خواهیم دید که برای مطالب خود سندهایی ذکر می کنند که این خواننده را ترقیب می کند و خواننده با اعتماد تمام به نوشته نگاه می کند.
اگه شما هم لطف کنید اسم این دو نفر را بنویسید خیلی خوبه.ممنون از مطلبی که نوشتید


RE: شیخ رجبعلی خیاط مکتب نرفته عالم شد - متین - ۱۳۹۱-۱۱-۲


حاج آقا محمدپور بعد عرض ادب و احترام از ارائه مطالب تان ممنون ومتشکرم. ای کاش دیگردوستان هم در چنین موضوعاتی علی الخصوص در مباحث مهدویت بی تفاوت نباشند ومشارکت کنند .ضمنا انتخاب مطلبی همانند موضوع مرحوم شیخ رجبعلی پیش زمینه است برای مباحث مهدویت که در آیند ارائه خواهدشد . چون فکر میکنم بیان تشرفات باعث امید در خوانان می شود. با توجه به فعالیت دشمنان و وهابیت که منکر وجود مقدس ولیعصر می شوند.فکر میکنم وظیفه داریم.تشرفات ره یافتگان خوش اقبال را مستند ومنطقی به اطلاع جوانان برسانیم تا پاسخی بر ایجاد تشکیک دشمنان باشد و امید در جوانان .والسلام : برای تعجیل در فرج مولا صلوات.