مشاوره خانواده رایگان عطاملک
داستان زندگی امیر و مریم - نسخه‌ی قابل چاپ

+- مشاوره خانواده رایگان عطاملک (https://atamalek.ir)
+-- انجمن: خانواده ایرانی (https://atamalek.ir/forum-14.html)
+--- انجمن: خانواده سبز (https://atamalek.ir/forum-18.html)
+--- موضوع: داستان زندگی امیر و مریم (/thread-521.html)



داستان زندگی امیر و مریم - ADMIN - ۱۳۹۰-۵-۱۸

داستان زندگی امیر و مریم
mall">امیر 20 سال دارد اوپسر پر شور و شری است و چند سالی است که با دخترانی هم دوست است . والدین امیر تصمیم می گیرند که

او را به عقد دختری 16 ساله در

آوردند تا به قول خودشان سر به زیر

و سر به راه شود .پدر امیرشغلی برای او دست و پا کرد و

کلیه امکانات زندگی را برای فرزندش فراهم نمود و انها با هم ازدواج کردند .
mall">صحبتهای امیر چند ماه بعد از ازدواج:
mall">مریم حتی نمی تواند یک غذای ساده درست کند و در امور دیگر خانه هم قدرت اداره زندگی را ندارد گاهی اوقات که برای ناهار به منزل می روم غذایی که نیست که بخورم و ترجیح داده ام که ناهار

را در اداره صرف کنم . شبها هم غابل" باید غذای اماده و سوسیس و کالباس بخوریم .
mall">وقتی هم که اعتراض می کنم به مریم که تو که از صبح تا شب

در منزل تنهایی برای چه غذایی برای خوردن نداریم

.می گوید : من حوصله ام سر می رود و به خانه مادرم می روم و چون بعد از ظهر ها می خوابم وقتی برای غذا درست کردن ندارم .

mall">امیر که دیگر از این وضعیت طاقتش طاق شده بود با پدر و مادر خود و همسرش صحبت کرد . پدر و مادر مریم به او می گفتند که خوب می شود و او بچه است و به زمان نیاز دارد و تو هم به او فرصت بده . بعد از مدتی وضع همچنان به همان حالت بود و امیر تصمیم می گیرد که حضور مردانه اش را تثبیت کند و

در اکثر مواقع مانع بیرون رفتن همسرش از خانه می شد .
mall">
mall">صحبت های مریم mall">چند ماه بعد از ازدواج:
mall">از موقعی که با امیر ازدواج کردم نمی دانم چرا این قدر

نسبت به من بدبین است . او در اکثر مواقع دوستان مجردش را به خانه می آورد و به من می گوید که برای آنها غذا درست کنم

و من همیشه به دلیل این که از یک سو قادر به پذیرایی از آنها نبودم و از سوی دیگر هم به این کار تمایل نداشتم به او اعتراض می کردم .یک روز تصمیم گرفتم در مقابل دوستانش بایستم وقتی وارد منزل شدند با لباس استین کوتاه و نامناسب ظاهر شدم و به آنها گفتم اگر شما خانه و زندگی ندارید ولی شوهر من کار و زندگی دارد . امیر از این حرکت من بسیار ناراحت شد و مرا بسیارکتک زد به گونه ای که دیگر رمقی نداشتم

.بعد از خارج شدن امیر از خانه به پدر ومادرم زنگ زدم و همراه آنها به کلانتری رفتم .
mall">
mall">دوستان عزیز هم صحبت های مریم و هم صحبت های امیر را شنیدید . حالا نوبت شماست که بگید اشکال رفتار ایم دو نفر چه بوده و به درستی تقصیر با کیست و چه کسی اشتباه کرده است ؟
mall">برای بهبود رفتارهای این دو زوج چه راهی را پیشنهاد می دهید ؟

منبع : http://saj.ir/Display.aspx?Speech=10