۱۳۹۹-۶-۲، ۰۳:۰۴ صبح
*امام خمینی خطاب به امریکا: به توچه،مملکت را هرجور دلمان میخواهد اداره میکنیم!
الآن، همین حالا که ما نشسته ایم اینجا، شما احتمال بدهید که در ایران چندین جا زد و خورد است؛ مسلسل است. ما میگوییم که نمیخواهیم که شما ما را به «دروازۀ تمدن» برسانید؛ شما بروید بیرون، ما خودمان میدانیم. امریکا برود؛ مستشارهای امریکا بروند. اگر مستشارهای امریکا رفتند، ما خودمان زندگیمان را اداره میکنیم؛ ما خودمان اداره میکنیم؛ چه کار دارید شما؟ شاه هم میخواهد که «رشد» بدهد، ما این رشدی که ایشان میخواهند بدهند، نمیخواهیم. ما اگر توانستیم، خودمان خودمان را رشد میدهیم. اگر نتوانستیم ما خودمان میخواهیم، ما یک دسته اشخاص رعیتی هستیم که میخواهیم خودمان روی زمین خودمان گندم یا جو بکاریم، و خودمان بخوریم. شماییکه آقای امریکا هستی و از آن طرف دنیا آمدی این طرف، دستت را گذاشتهای و همۀ مخازن ایران، مخازن نفت و مس و همه چیز، فولاد و همه چیز ایران را دارید میبرید؛ شما دستت را بردار، ما خودمان اینها را هرجور دلمان میخواهد چه[اداره]میکنیم. میگوید: نمیتوانید! خوب به تو چه؟ من عبایم را نمیتوانم درست بپوشم، به شما چه ربط دارد؟ حالا شما بیایید عبای من را بگیرید، چون من نمیتوانم عبایم را بپوشم؟ و حال آنکه دروغ میگویید؛ شما نمیگذارید.
الآن، همین حالا که ما نشسته ایم اینجا، شما احتمال بدهید که در ایران چندین جا زد و خورد است؛ مسلسل است. ما میگوییم که نمیخواهیم که شما ما را به «دروازۀ تمدن» برسانید؛ شما بروید بیرون، ما خودمان میدانیم. امریکا برود؛ مستشارهای امریکا بروند. اگر مستشارهای امریکا رفتند، ما خودمان زندگیمان را اداره میکنیم؛ ما خودمان اداره میکنیم؛ چه کار دارید شما؟ شاه هم میخواهد که «رشد» بدهد، ما این رشدی که ایشان میخواهند بدهند، نمیخواهیم. ما اگر توانستیم، خودمان خودمان را رشد میدهیم. اگر نتوانستیم ما خودمان میخواهیم، ما یک دسته اشخاص رعیتی هستیم که میخواهیم خودمان روی زمین خودمان گندم یا جو بکاریم، و خودمان بخوریم. شماییکه آقای امریکا هستی و از آن طرف دنیا آمدی این طرف، دستت را گذاشتهای و همۀ مخازن ایران، مخازن نفت و مس و همه چیز، فولاد و همه چیز ایران را دارید میبرید؛ شما دستت را بردار، ما خودمان اینها را هرجور دلمان میخواهد چه[اداره]میکنیم. میگوید: نمیتوانید! خوب به تو چه؟ من عبایم را نمیتوانم درست بپوشم، به شما چه ربط دارد؟ حالا شما بیایید عبای من را بگیرید، چون من نمیتوانم عبایم را بپوشم؟ و حال آنکه دروغ میگویید؛ شما نمیگذارید.