۱۳۹۹-۱۰-۲۰، ۰۶:۰۷ عصر
در حدودی که این فهم در دسترس ماست؛ و همچنین (روی این کلمه تکیه دارم) میزان و حدود روشنگری معلوماتی از اسلام که در دسترس ماست، برای بشر امروز و فردا. درس نمیخوانیم که ملا بشویم، درس میخوانیم که بفهمیم بشر امروز و فردا چه باید بکند؛ در جهت خواستها و نیازها و در ارتباط با توانها و کاراییهای بشر. چه علومی دراینزمینه مورد نیاز است؟ اول آنکه معلوم است؛ زبان عربی، بهویژه عربی کتاب و سنت با ریزهکاریهای آن. میگویند چرا در درس عربی در این مدرسه صرفا به کتابهایی از قبیل مبادی و امثال آن اکتفا نمیشود؟ برای اینکه بسیاری از ریزهکاریهای عربی مورد نیازِ اصلی ما، یعنی فهم کتاب و سنت، با این مقدار معلومات ادبی کتابهای عربی جدید قابل تعمیم نیست. مُغنی را هم باید خواند. بنده خودم از آنهایی هستم که روز اول که به حوزه آمدم، دنبال این هدف آمدم. نه دنبال حرفه آمدم، نه دنبال فن آمدم، نه راه عالیترین مدارس کشور به رویم بسته بود. آزادانه آمدم. نه حتی چون بچه اهل علم بودم یا پدرم مجبورم کرد؛ نه، هیچکدام. پدرم هم، خدا رحمتش کند، من را آزاد گذاشت. آزادانه آمدهام، راهی را رفتهام، محصول تجربهای را که از آغازش تاکنون ٣۶ سال میگذرد میتوانم برای شما بازگو کنم، شاید مفید باشد. طلبهای که میخواهد عربی کتاب و سنت را با ریزهکاریهایش بفهمد، باید مغنی بخواند. اگر میخواستم فقط عربی بخوانم که با عربها حرف بزنم، مغنیخواندن لازم نیست. مسأله را برای خودتان روشن کنید که چه عربیای میخواهید بخوانید؟ تشریف آوردهاید به حوزه که زبان و ادبیات عرب بخوانید، مترجم شوید، نویسنده شوید؟ یا تشریف آوردهاید وحی را بفهمید؟ کدامیک؟ اگر اولی است، مغنی لازم نیست. ما گفتیم مغنی لازم است، محاوره عربی هم لازم است. چقدر زشت است که یک کسی عالمِ کتاب و سنت باشد و آنوقت که بخواهد با یک عالم دیگر عربی صحبت کند، مترجم برایش بیاورند! این خیلی زشت است. این قابل تحمل نیست. بنده عالم کتاب و سنتی را دیدهام که میخواست با یک عالمِ اهلِ جای دیگر حرف بزند و زبان مشترکشان میتوانست عربی باشد. آقا برای عربی مترجم میخواست. مغنی لازم است، محاوره هم لازم است. دیگر چه میخواهیم؟
اگر زبان عربی قرآن را یاد گرفتیم، آیا با یادگرفتن زبان عربی قرآن میشود قرآن را فهمید؟ اگر اینطور بود همه عربها راحت قرآن را میفهمیدند. چه چیز دیگر میخواهیم؟ آشنایی با محیط نزول قرآن، برای فهم صحیح قرآن؛ و آشنایی با محیط صدور سنت در زمان پیغمبر و ائمه، برای فهم صحیح سنت. شما فکر کردید آسان است؟ حتی یک نوشته مربوط به ۴٠ سال پیش را که به فارسی هم باشد و در آن اشارههایی باشد، مثلا قصهای باشد درباره تهران، مثلا یکی از این نوشتههای جمالزاده. نوشتههای جمالزاده را بردارید بخوانید، اگر شما مثلا اهل ملایر باشید، تا حالا هم با تهران آشنایی نداشته باشید، چه میشود؟ آنجا مینویسد من از زرگنده رفتم به گلابدره و از آنجا رفتم به دره رستمآباد و از آنجا رفتم به دروازه دولاب؛ همهاش برایتان نامفهوم است. فارسی هم هست. ولی برایتان نامفهوم است.
علاوهبراین، سنت صادره از پیغمبر و ائمه، سنت صادره از ملا نیست؛ اشتباه است. سنت صادره از ملای رهبر است. پیغمبر، امام است، پیشوا است. امام هم که امام است. میدانید که قرآن هم میگوید ابراهیم را امام قرار دادیم؛ «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاما». بنابراین تا کسی با فوت و فن و مسائل و ریزهکاریهای رهبری آشنا نباشد، مقداری از سنت پیغمبر و امام برایش درست قابل فهم نیست. نهضت، حرکت، مراحل نهضت، مراحل نخستین، مرحله باروری ایدئولوژیک، مرحله سازندگی عناصر نخستین، روندگان نخستین، «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»، پیشتازان، مرحله گستردهشدنش، مرحله مخفیاش، مرحله علنیاش، مرحله بیقدرتش، مرحله دردستگرفتن قدرتش، بعد از دردستگرفتن قدرت، مرحله صلحآمیزش، قهرآمیزش؛ تمام اینها ریزهکاری دارد. بدون اینها هم فهم صحیح کتاب و سنت در برخی از بخشها میسر نیست. اسلام، قرآن، کتاب و
اگر زبان عربی قرآن را یاد گرفتیم، آیا با یادگرفتن زبان عربی قرآن میشود قرآن را فهمید؟ اگر اینطور بود همه عربها راحت قرآن را میفهمیدند. چه چیز دیگر میخواهیم؟ آشنایی با محیط نزول قرآن، برای فهم صحیح قرآن؛ و آشنایی با محیط صدور سنت در زمان پیغمبر و ائمه، برای فهم صحیح سنت. شما فکر کردید آسان است؟ حتی یک نوشته مربوط به ۴٠ سال پیش را که به فارسی هم باشد و در آن اشارههایی باشد، مثلا قصهای باشد درباره تهران، مثلا یکی از این نوشتههای جمالزاده. نوشتههای جمالزاده را بردارید بخوانید، اگر شما مثلا اهل ملایر باشید، تا حالا هم با تهران آشنایی نداشته باشید، چه میشود؟ آنجا مینویسد من از زرگنده رفتم به گلابدره و از آنجا رفتم به دره رستمآباد و از آنجا رفتم به دروازه دولاب؛ همهاش برایتان نامفهوم است. فارسی هم هست. ولی برایتان نامفهوم است.
علاوهبراین، سنت صادره از پیغمبر و ائمه، سنت صادره از ملا نیست؛ اشتباه است. سنت صادره از ملای رهبر است. پیغمبر، امام است، پیشوا است. امام هم که امام است. میدانید که قرآن هم میگوید ابراهیم را امام قرار دادیم؛ «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاما». بنابراین تا کسی با فوت و فن و مسائل و ریزهکاریهای رهبری آشنا نباشد، مقداری از سنت پیغمبر و امام برایش درست قابل فهم نیست. نهضت، حرکت، مراحل نهضت، مراحل نخستین، مرحله باروری ایدئولوژیک، مرحله سازندگی عناصر نخستین، روندگان نخستین، «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»، پیشتازان، مرحله گستردهشدنش، مرحله مخفیاش، مرحله علنیاش، مرحله بیقدرتش، مرحله دردستگرفتن قدرتش، بعد از دردستگرفتن قدرت، مرحله صلحآمیزش، قهرآمیزش؛ تمام اینها ریزهکاری دارد. بدون اینها هم فهم صحیح کتاب و سنت در برخی از بخشها میسر نیست. اسلام، قرآن، کتاب و