۱۳۹۳-۱۰-۲۵، ۱۱:۰۳ عصر
آیا یک مدیر پروژه می تواند یک رهبر پروژه شود.مدیریت پروژه در اغلب اوقات ریشه در عقل سلیم دارد،الیته رهبری پروژه هم به همچنین .امروزه کناب ها و مقالات زیادی درباره رهبری ارائه گردیده است که هر یک به جنبه ای از این مبحث بسیار مهم توجه نموده ایند .مقاومت در برابر تمایل به ارائه مباحث جالب و جذاب رهبری مرا بر ان داشت تا فقط به مباحثی بپردازم که در پیشبرد پروژه به شما کمک می نماید .زیرا بسیار معتقدم که در نظر گرفتن چند اصل کاربردی همواره بهتر از سرگشتگی در میان اطلاعات زیاد است.میلر در تحقیقات خود ابراز نموده است که ظرفیت حافظه ی جوانان در حدود هفت جز است، یعنی شامل هفت عدد ،شش حرف و پنج کلمه می شود.بنابراین تمرکز کتاب هم بر پنج اصل استوار است.این درس از انجایی اموختم که پس از خواندن کتاب رهبری که به ده اصل اشاره نموده بود پس ازمدتی به ندرت توانستم اصلی را به خاطر بیاورم هر چند برخی از مفاهیم را در ذهن داشتم .در جهت عکس این تلاش به یاد می اورم که چگونه چند سال پیش که مدیریت پروژه ای را بر عهده گرفتم که هدفش ایجاد نرم افزاری جدید برای منسجم نمودن اطلاعات در زمان ثبت رکورد بود ،درک یک قانون توانست نتیجه ی خیره کننده ای را برایم به دنبال داشته باشم .در این پروژه زمان و بودجه مشخص بود.در تلاش برای پیشبرد پروژه از همان ابتدا رهنمودی که سرمشقق کارکرد روزانه باشد را پیشنهاد کردم که عبارت بود از :کارکرد هوشمندانه نه سخت تر . تیم را از همان ابتدا ترغیب به تبعیت از این شعار نمودم. این بحث را در اهدافی چون استفاده از بهترین رویکرد به مدیریت پروژه ،تولید نرم افزار و هر جایی ممکن دیگر مانند تقسیم دانش و تجربه ،و روش شناسی تعمیم دادیم که آموخته های جدید بصورت هفتگی مورد بحث قرار می گرفت و مستند میشد.پروژه موفقیت کامل را به ارمغان آورد .نه تنها اهداف را در محدود زمانی و بودجه ی در نظر گرفته شده به اتمام رساندیم ،بلکه در طول اجراا مواردی مانند همکاری و عملکرد و یادگیری در سطح فردی و تیمی بسیار بالا گزارش شد.همگی بسیار خوب کار کردیم و اوقات خوبی را در طی راه داشتیم .این راهکار کوچک از ابتدای پروژه و از همان روز اول مورد شناسایی قرار گرفت .ابتدا به صورت شعار مطرح بود ولی بتدریج همه آن را درونی کردیم و بتدریج به عنوان روش کاری ما درامد و به نتایج بزرگی منجر گردید.این مثال گویای آن است که کتاب درباره ی فهرست بلند بالایی از انچه که می تواند پروژه را به موفقیت برساند نیست بلکه معتقد است اصول ساده در اولویت هستند و تعداد کم اصول نیز زیاد است.اگر بدانیم که فقط پنج اصل ساده داریم که می توانیم به راحتی بخاطر بسپاریم و درک کنیم و با آن زندگی نماییم مطمئنا به راحتی از آن نمیگذریم.
مدیریت و رهبری پروژه
مقالات ،کتب ،و عقاید مختلفی در رابطه با رهبری و انچه برای رهبر بودن لازم است وجود دارد .من نیز برای شناسایی اصول رهبری پروژه که در این کتاب اورده شده تحقیقات خود را محدود به مدیریت پروژه نکردم ،چه کتاب های مدیریت پروژه باشد یا راهکار های برتر در این زمینه و یا حتی تجارب خودم.بلکه بررسی های خود را به دنیایی که هر روز در ان زندگی می کنم کشاندم .این سوال را مطرح کردم که چه چیزهایی بین رهبران واقعی و افراد معمول و یا زیردستان تفاوت ایجاد کرده است.در بررسی هایم در نهایت به پنج زمینه ی مهم مشترک دست یافتم.به تمامی رهبران بزرگی که می اندیشم ابتدا می بینم همه ی انها چشم اندازی و آرمانی در ذهن دارند که در باره آن صحبت و از ان پیروی می کنند.انها الهام بخش دیگران هستند .دوم آنکه تنها کار انها صحبت و مجذوب کردن نیست ،انها با تعدادی از افراد متصل هستند که به اندازه کافی قانع شده اند و به این نتیجه رسیده اند که از انها پیروی کنند و بتوانند برای رسیدن به چشم انداز یا ارمان مشخص با یکدیگر همکاری کنند.سوم رهبران فقط در رابطه با چشم انداز صحبت نمی کنند ُ،بلکه انها خود به عنوان یک الو از پیشگامان آنها پذیرای بازخورد هستند و استراتژی های خود را سازگار با محیط های متغییر تغییر می دهند .در نهایت انها نتایج واقعی ارائه می دهند و دستاورد ها در حد حرف باقی نمی ماند.امروزه چهره های مشهوری به عنوان رهبر و الگوی رفتاری شناخته می شوند که از آن میان می توان به مهاتما گاندی ،مارتین لوتر کینگ ،جان اف کندی و بسیاری دیگر اشاره کرد.گاندی کسی بود که ملت هند را از استعمار به سوی استقلال رهبری کرد.انها به مردم الهام بخشیدند و حرف را به عمل در اوردند.انعطاف پذیری انها در تطبیق استراتژی ها با شرایط و تغییرات بسیار شاخص بود و توانستند تفاوت های درازمدتی ایجاد نمایند.
رهبری و موفقیت پروژه
پروژه موفق ساخته و پرداخته تخیلات نیستند .انها هر روز حادث می شوند .این بستگی به شما دارد که ایا مایلید پروژه شما یکی انها باشد یا نه .پس این مساله به میزان زیادی به انتخاب شما نیز بستگی دارد.میدانیم که مدیریت پروژهبیش از هر چیز بر عقل سلیم و یا خردمندی و تدبیر استوار است.وظیفه شما نیز آن است که این موارد را به صورت اصولی در عمل بکار گیرند و از آن پیروی نمایند و تیم پروژه نمایند و تیم پروژه را ترغیب به پیروی از خود کنید .گروه را رهبری نمایید و عنوان یک تیم پیش روید. توجه داشته باشید که این روند یک شبه حاصل نمی شود.البته برخی از افراد می پندارند که صرف توجه و درک مسائل از دیدگاه عقلی برای پیشرفت تیم کافی است .ولی من معتقدم لازم هست ولی کافی نیست .هر چند تیم با استفاده از عقل سلیم می تواند پروژه را پیش ببرد ولی در نهایت به یک نفر برای برای رهبری کل کار نیاز داریم.در کل مهارت درست و مناسب در مدیریت پروژه بعلاوه ی درک اصول رهبری ،از الزامات موفقیت پروژه است.تلفیق مدیریت پروژه و اصول رهبری اکسیری بدست می دهد که ما به آن رهبری پروژه می گوییم.بنابر این طبق این صل می توان نتیجه گرفت که ر مدیر پروژه ای رهبر پروژه نیست.باید توجه داشت این امر هیچ تداخلی معماری داخلی با اهمیت نقش و روابط تیمی ندارد.تیم نیز به همان ترتیب سهم مهمی در موفقیت پروژه دارد.