مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک

نسخه‌ی کامل: خاندان پهلوی با ایران چه کردند؟
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
پهلوی با ایران چه کرد؟
کشورهای آمریکا، انگلستان و شوروی هر ماه چیزی نزدیک به 400 میلیون ریال در ایران هزینه می‌کردند. در مقابل اما دولت پهلوی، هیچگونه برنامه‌ای برای حل مشکلات مردم نداشت به‌طوری‌که شاخص هزینه‌ی زندگی بین سال‌های 1318 تا 1323 نزدیک به 700 درصد افزایش یافت.
در پاییز 1321 "بحران نبود نان" در ایران به‌وجود آمد تا جایی‌که در آذرماه، دانش‌آموزانی تهران مدارس خود را تعطیل و به سمت بهارستان به نشانه‌ی اعتراض کردند. در میانه‌ی راه، مردم هم به آنها پیوستند و شعار می‌دادند "یا مرگ یا نان".                                                                                   

در همین حال، تورم بیش از حد به‌دلیل مصرف زیاد و همینطور احتکار کالاها توسط نیروهای اشغالگر، موجب کمبود کالاهای اساسیو ضروری مردم شد. مثلا در پاییز 1321 "بحران نبود نان" در ایران به‌وجود آمد تا جایی‌که در آذرماه، دانش‌آموزانی تهران مدارس خود را تعطیل و به سمت بهارستان به نشانه‌ی اعتراض کردند. در میانه‌ی راه، مردم هم به آنها پیوستند و شعار می‌دادند "یا مرگ یا نان". حکومت پهلوی اما به جای جل مشکل مردم، ارتش را وارد معرکه کرد و به سوی مردم تیراندازی کردند به‌طوری که ده‌ها نفر کشته و زخمی شدند.
 
وضعیت اسفناک روستاهای ایران

پس از کودتای 28 مرداد و برکناری مصدق، دوران دوم سلطنت محمدرضا پهلوی آغاز شد. دولت که در سال 1327 با به‌کارگیری گروهی از کارشناسان آمریکایی که به "تیم مشاوران هاروارد" معروف شدند، اقدام به طراحی برنامه­ های توسعه­ ی عجولانه­ای کرده بود، مجددا اجرای آن را در دستور کار قرار داد و همین امر رفته‌­رفته شرایط جامعه­ی ایرانی را دستخوش تحولات خسارت‌بار دیگری کرد. برای مثال، او که بعد از کودتای 28 مرداد، همواره ترس از تزلزل حکومت خود داشت، مهم‌ترین اولویت خود را توسعه‌ی توان نظامی کشور قرار داد. 
بر این اساس بودجه‌ی نظامی ایران از 67 میلیون دلار در سال ۳۲ به 80 میلیون دلار در سال 33، و 183 میلیون دلار در سال 42 رسید. در سال 1349، این رقم به 844 میلیون دلار بالغ شد؛ یعنی در فاصله‌ی 17 سال، 12 برابر شد! محمدرضا در حالی این کار را می‌کرد که وضعیت اجتماعی و اقتصادی ایران، اسفناک بود. مثلا تنها 4 درصد از روستاهای ایران دارای برق، و فقط 1 درصد از آنها آب آشامیدنی داشتند.
در سال 1333 که دولت به کافی نبودن درآمد نفتی برای تأمین مالی هزینه­های فزاینده­­ی نظامی و برنامه­ی بلندپروازانه­ی توسعه­ی خود پی برد، چاره را در دریافت وام­های هنگفت از آمریکا و نهادهای بین‌المللی دید. همین اقدام هم شروعی بود بر بحران‌های جدید دیگری که دامن دولت پهلوی را گرفت. شرط­های صندوق بین‌المللی پول برای پرداخت یک کمک 35 میلیون دلاری این بود که ایران بودجه‌ی خود را سامان دهد، حقوق و دستمزدها را پایین آورد و برخی برنامه­های توسعه­اش را تعدیل کند. دولت کِنِدی هم پرداخت کمک 85 میلیون دلاری خود را مشروط به "ورود جریان همراه با تصمیمات آمریکایی" و اجرای "طرح اصلاحات ارضی" کرد.
 
سه ستون اصلی حکومت پهلوی

در حکومت محمدرضا نیز اساسا "مردم" جایگاهی نداشتند. او هم حفظ حکومتش را مانند پدرش بر سه ستون نیروهای مسلح، شبکه­ی حمایتی دربار و دیوان‌سالاری گسترده­ی دولتی قرار داد. 
بودجه‌ی نظامی ایران از 67 میلیون دلار در سال ۳۲ به 80 میلیون دلار در سال 33، و 183 میلیون دلار در سال 42 رسید. در سال 1349، این رقم به 844 میلیون دلار بالغ شد؛ یعنی در فاصله‌ی 17 سال، 12 برابر شد
 او که از احتمال کودتا علیه خود می­ترسید، با هدایت بودجه ­ها به بخش نظامی، هم به دنبال راضی نگه­داشتن نیروهای نظامی و فرماندهان آنان بود و هم از طرفی تبدیل به یکی از مشتری­های پروپاقرص ادوات نظامی آمریکا شده بود. به نحوی که دلالان اسلحه به شوخی می­گفتند که شاه کتاب راهنمای  آنها را با چنان دقتی مطالعه می­کند که برخی افراد مجلات ضداخلاقی را می­خوانند.
شبکه‌ی حمایتی دربار نیز عملا این امکان را برای شاه فراهم کرد که از طریق پرداخت حقوق و مزایای هنگفت و ایجاد مشاغل بی­دردسر ولی پردرآمد، تلاش­ها و خدمات پیروان و پشتیبانان خود را تلافی کند و این یعنی، افرایش شکاف طبقاتی بین مردم و دولتمردان پهلوی. منابع غربی دارایی­های خانواده­ی سلطنتی در داخل و خارج از کشور را بین 5 تا 20 میلیارد دلار برآورد می­کردند که البته در اسناد دیگر، از این بالاتر هم تخمین زده شده است. منبع اصلی این درآمدها یکی زمین­های تصرف‌شده از مردم یا مراتع توسط رضاخان بود که در زمان اصلاحات ارضی به بهانه­ی تبدیل به کشت و صنعت واگذار نشد. یکی درآمد نفت بود که به نوشته آبراهامیان، پول‌های هنگفتی- نزدیک به 2 میلیارد- مستقیما به حساب­های مخفی اعضای خانواده سلطنتی منتقل ­شده است. یکی هم از راه تجارت بوده که استفاده­ی از وام­های رانتی، سبب ورود آنها در عرصه‌های مختلف تجاری شد و عملا آنان را سهامدار و مالک شرکت‌های بزرگ در ایران کرد.
 
پولدارها پولدارتر شدند و فقرا فقیرتر!

از طرفی دیگر، مدلتوسعه‌ی کشوردر دوران پهلوی، به نابرابری و فقر در کشور دامن زد به نحوی که در همان طرح اصلاحات ارضی به‌عنوان شاه‌بیت تحولات اقتصادی، از هر دو خانواده که صاحب زمین می­شدند، یک خانواده بی­‌زمین می­‌ماند؛ در شهرها هم درصد خانواده‌های شهری که در یک اتاق زندگی می­کردند از 36 به 43درصد رسید. توزیع درآمد در کشور به نحوی بود که حتی عدالت در توزیع امکانات بین شهرها هم رعایت نشد. توزیع نامناسب ثروت در دسترس افراد طوری بود که بنا بر گزارش اداره‌ی بین‌المللی کار، باعث شده بود تا ایران در ردیف کشورهای با بیشترین میزان نابرابری در جهان قرار بگیرد. آمار سال 1352 مؤید همین نکته است. چراکه 55.5 درصد از کل هزینه­ها به 20 درصد ثروتمندترین­ها، 3.7 درصد از کل هزینه ها به 20 درصد فقیرترین­ها و 26 درصد از کل هزینه ها به 40 درصد از جمعیت متوسط کشور تعلق داشت. همین شکاف فاحش طبقاتی و اقتصادی، عامل مهمی شد که بعدتر و به مرور، پایه‌های لرزان حکومت پهلوی را دچار اضمحلال و فروپاشی کرد.
روز 25 دی‌ماه سال 57، یعنی یک روز قبل از فرار پهلوی از ایران، "جان استمپل"، دبیر دوم سفارت آمریکا در تهران، وضعیت شاه را چنین توصیف می‌کند: "دیدن صدها هزار مخالف و ناراضی همچون صاعقه‌ای بر سر شاه وارد شد و آن شوک آنچنان مؤثر و قوی بود که باعث فلج فکری و ذهنی او شد."
برچسب ها:اخلاق اجتماعیپهلویانقلابمردمجنگمستعمرهآمریکاشاه
منابع:تبیان