مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک

نسخه‌ی کامل: علی ای همای رحمت چگونه سروده شد؟
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
ماجرای شگفت سروده شدن شعر زیبا و همیشه نو علی ای همای رحمت را در مطلب امروز بخوانید.

   خاطره جالبی از استاد شهریار در مورد قصیده مشهور علی ای همای رحمت
امروز روز بزرگداشت شهریار شعر پارسی استاد شهریار می باشد
▪️سید محمدحسین بهجت تبریزی، شهریار ایران اهل آذربایجان بود که به زبان‌‌های فارسی و ترکی شعر سروده‌ است وی در تبریز در روستای خشکناب بستان آباد به‌ دنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرة الشعرای تبریز به خاک سپرده شد

+ ۲۷ شهریور را به واسطه روز درگذشت او روز شعر و ادب فارسی نام‌گذاری کرده‌اند، یادش وخاطره اش گرامی ?
بهمین مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ خاطره جالبی از آیت الله مرعشی و استاد شهریار در مورد قصیده مشهور علی ای همای رحمت استاد شهریار

استاد شهریار در خاطراتش میگوید :

تابستان سال ۱۳۵۰ فردی از قم به منزل ما زنگ زد که  وگفت :  سیدمحمد حسین بهجت تبریزی معروف به استاد شهریار شماهستید؟

گفتم : بله .
فرمود:  من فرزند آیت الله مرعشی نجفی هستم و از قم زنگ می زنم . ایشان می خواهند در رابطه با خوابی که برای شما دیده اند شما را حضورا ببینند.

شهریار می گوید گفتم : موضوع خواب چه بوده؟
گفت : به من نفرمودند.
 گفتم : من گرفتارم ولی سعی می کنم بیایم.

فردا تحقیق کردم که مرعشی نجفی کی هست. خیلی از علمای تبریز از درجه علم و تقوای ایشان سخن گفتند. کنجکاو شدم و راهی قم شدم. در دیدار حضوری که آن پیرمرد ابتدا مرا بغل کردند و چند بار پیشانی و سر من را بوسیدند و من باز بیشتر تعجب کردم.

بعد که نشستیم فرمودند : شماقصیده ای در مدح امام علی ابن ابیطالب گفته اید؟
عرض کردم من قصیده در مدح ائمه  زیاد دارم . منظورتان کدام قصیده است .
بلافاصله خواندند : علی ای همای رحمت تو چه ایتی خدا را
 ودرحالی که ایشان ادامه می داند من مات مبهوت گوش می کردم.
 بعد گفتم : ببخشید شما ازکجا می دانید که چنین قصیده ای را من گفته ام  ، چون هنوز به هیچ کس حتی همسروفرزندانم هم نگفته ام و در جایی نیز  یادداشت نکرده ام.
 استاد شهریار می گوید : ایت الله مرعشی گریه کرد و گفت برای همین از شما درخواست کردم که بیایید تا شما را حضوری ببینم و در حالی که اشک می‌ریختند ، گفتند : این قصیده را چه زمانی گفته اید؟
گفتم : می گویم به شرط آن که بگوئید این قصیده را چه کسی به شما گفته است ، پذیرفت .
عرض کردم : شب ۱۷ ماه رمضان گذشته.
 پرسید : چه ساعتی؟
گفتم : ساعت ۲/۵شب تمام کردم و رفتم خوابیدم.
بعداقا فرمود : من همان شب دقیقا ساعت ۲/۵شب درخواب دیدم که در حرم امام علی ابن ابیطالب هستم و شعرا و ادبای زیادی در حال قرائت متن هستند.
بعد سکوتی برقرار شد و گفتند : آقای محمد حسین بهجت تبریزی بیاید و قصیده اش را بخواند . شما جلوتر از من نشسته بودی برخواستی و با صدای بلند و با لهجه نیمه ترکی این قصیده راخواندی. وقتی تمام شد امام علی ابن ابیطالب عبای خودرا درآوردند و بر روی دوش شما انداختند.
شهریار می گوید : دیگر طاقت نداشتم و گریه امانم نمی داد، من واقای مرعشی مدتی همدیگر را بغل کردیم و گریه کردیم.
 بعد که آرام شدیم فرمودند : قصیده رایکبار دیگر با لهجه و صدای خودت برای من بخوان ،کل قصیده را خواندم .
فرمودند : من قصیده را حفظ کرده ام ولی این خیلی بیشتر است .
عرض کردم : ان شب قصیده را تا همان جایی که شما خواندید گفتم، دوهفته بعد حالی دست داد و تکمیلش کردم.
استاد  شهر یار می گوید : تا نماز صبح خدمت ایشان بودم بعد از من خواستند تا در قید حیات هستند از این موضوع به کسی چیزی نگویم.