مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک

نسخه‌ی کامل: کمک به فردی که در بلوغ فکری به سر میبره
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام؛ وقت بخیر ؛ من ۱۹ سالم هست و با پسری همسن خودم مدتی ارتباط عاطفی داشتم و ارتباط مجازی بود و فقط یک بار هم رو از نزدیک دیدیم ؛ من این آقا رو خوب میشناسم ینی اشناییمون فراتر از مجازی بوده و خانواده هم رو میشناسیم و اینا؛ ینی می‌خوام بگم اینطور نیست که بخواد غریبه باشه برام و بحث سو استفاده وسط باشه و اینا ؛ واقعیت اینه که این آقا الان دارن سن بلوغ عاطفی رو تجربه میکنن انگار ؛ و من نمیدونم چطوری میتونم کمکشون کنم ؛ ینی از بحث مذهبی اگر بگذریم؛ من با این آقا خیلی رشد کردم تو مدت ارتباطمون ؛ ینی الان نزدیک یک سال هست که باهاش در ارتباطم و تو این مدت شکست خوردم و موفق شدم و تلاش کردم و.... و تو تموم این مدت من و ایشون با هم خندیدیم و باهم گریه کردیم و بهم کمک کردیم تا رشد کنیم و بالغ تر و بزرگتر بشیم و این یک سال خیلی خیلی پر فراز و نشیب بود ؛ بعد مدتی ایشون ابراز علاقه کردن و من هم حس کردم که بهشون علاقه مندم و ارتباطمون خیلی جدی تر شد ؛ اما بعد تر ایشون گفتن که سن ما کم هست و خیلی احساسی عمل میکنیم و باید منطقی تر باشیم پس ارتباطمون در حد دوستی معمولی باشه؛ من برام سخت بود و یک ماه فاصله گرفتم ازشون و تو مجازی هم کامل ارتباط رو قطع کردم 
بعد یک ماه دوباره برگشتیم صحبت کردیم اما گفتم بهشون که می‌خوام همین در حد دوستی معمولی باشه ارتباطمون 

واقعیت اینه که من به جرئت ادعا میکنم ایشون رو خوب میشناسم و الان ازون علاقه ای که بهشون داشتم فقط یه حسی مونده که نمیتونم بهش بی تفاوت باشم همین؛ ینی دیگه وابستگی ندارم 
اما ایشون یه جور خوددرگیری داره و با من راحت صحبت می‌کنه در این باره 
الان من فقط می‌خوام کمکش کنم و نمیخوام ارتباط با من بهش آسیبی بزنه؛ ایشون انگار هویتش داره شکل میگیره و از عواطفش فرار می‌کنه و خیلی مواقع سر چیز های کوچیکه دائم از من معذرت خواهی می‌کنه و میگه نمی‌خوام اذیتت کنم و این حرفا 

بعضی وقتا تسلیم احساساتش میشه و میاد با من صحبت می‌کنه( اما دیگه ابراز علاقه نمیکنه چون نمی‌خواد من به لحاظ عاطفی درگیر بشم اینارو مستقیم و غیر مستقیم بهم گفته ) و بعضی وقتا که مسائل جنسی بهش فشار میاره از من دوری می‌کنه و اگر هم با من صحبت کنه بهم میگه تو پاکی و نمیخوام درگیرت کنم و فاصله بگیر و من دارم گرگ میشم و.. 

واقعیتش نمیتونم ارتباطم رو باهاش کامل قطع کنم و نمیتونم هم دوستش داشته باشم مثل سابق ؛ ینی اگر موقعیت مناسب با ارتباط مناسب داشته باشم ازین آدم برای همیشه جدا میشم؛ اما میدونم که در این صورت اذیت میشه
یجور حس خواهرانه ای دارم بهش که دوست دارم مسیر زندگیش رو درست تشخیص بده و کمکش کنم

حالا شاید فکر کنید که من دارم اشتباه میکنم و نمیشه کسیو انقد شناخت اما الان بحث این نیست 
بحث اینه که من چجور میتونم کمکش کنم بدون اینکه خودم و ایشون به لحاظ عاطفی لطمه ای بخوریم 

ایشون هنوزم به لحاظ احساسی درگیر ارتباطشون با من هستن و نمیتونن با دختر های دیگه راحت ارتباط بگیرن و از طرفی با خودشون درگیرن تو شکل گیری هویتشون 
من اگر به عنوان یه خواهر بخوام کمکش کنم چطور میتونم؟  

ببخشید طولانی شد
سلام و ارادت.
ببینید دخترم اولا به بلوغ رسوندن ایشون وظیفه شما نیست‌. این دلسوزی شما کاملا بی مورد است چون به خودتون آسیب می زنید.
اینکه گفتین رابطه خواهر و برادری باشه،با توجه به اینکه قبلا با هم رابطه عاطفی داشتین نمی‌تونید نسبت به گذشته بی تفاوت باشید .ضمن اینکه خودتون هم در سن بحران هستید و قطعا شما نمیتونید کمکش کنید. 
ایشون باید مستقل و با کمک مشاوری با تجربه خودشو پیدا کنه.سما هم بخاطر اینکه آسیب جدی نبینی کلا رابطه رو قطع کن چون واقعا کار شما نیست.
موفق باشید