۱۳۹۱-۱۲-۱۲، ۰۵:۰۵ عصر
اگر خودتان را بشناسید، میتوانید از یک شکست عشقی جان سالم بهدر ببرید.
فراموش نکنید
اولین چیزی که بعد از جدایی افراد بهآن تاکید میکنند، «فراموش کردن» است. اما واقعیت این است که در روان ما چیزی به عنوان فراموش کردن وجود ندارد. در واقع ناخودآگاه ما، مسئولیت افکار و خاطراتی که به گمان خودمان فراموششان میکنیم را برعهده میگیرد و آنها را در خود نگه میدارد. پس اگر میخواهید دوری از او شما را آزار ندهد، به «فراموش کردن» رو نیاورید. چراکه تلاش برای از بین بردن موضوعات – بهخصوص موضوعات ناراحت کننده- تنها به انکار و سرکوبی منجر میشود و میتواند تا پایان عمر ما را آزار دهد.
رابطهای که ماهها یا سالها برای بهسرانجام رسیدنش تلاش کرده بودید، از دست رفته است. کسی که تا دیروز نامزدتان بود، میگوید شما را نمیخواهد و شاید مشکلی که نه شما و نه او از پس برطرف کردنش بر نمیآیید، به این جدایی منجر شده است. اما دلیل جدایی شما هر چه که باشد، چیزی از دلتنگی و ناراحتی هر روزهتان کم نمیکند. هنوز هم گاهی با تمام وجود میخواهید که برگردد و برای همیشه، شاهزاده سوار بر اسب شما بماند. گاهی فکر میکنید هیچ مرد دیگری میتواند به اندازه او شما را عاشق کند و گاهی هم به خود میگویید، شاید همه این عشق و عاشقیها بیسرانجام باشند. اگر شما هم با چنین شرایطی دست و پنجه نرم میکنید و میخواهید هرچه زودتر، از تلخی این روزها بیرون بیایید و دوباره به زندگی برگردید، در ادامه این مطلب با ما باشید. ما به شما میانبرهای آرام شدن را نشان میدهیم و با کمک یک تست، به شما میگوییم احساسی که داشتهاید، تا چه اندازه منطقی و تا چه حد نادرست بوده است.
سوگواری کنید
اتفاقی که افتادهاست را بپذیرید وحتی به خاطرش ناراحت باشید. این حق شماست که برای از دست دادن فردی که در زندگیتان تاثیرگذار بوده است، غمگین باشید. پس سعی کنید با تمام وجود این واقعیت را بپذیرید که این رابطهتمام شده است و از این به بعد باید زندگیتان را بدون آن فرد سپری کنید.
ریشه مشکل را پیدا کنید
اگر سوگواری شما برای این از دست دادنبیش از اندازه طول کشیده است، باید به دنبال دلیل این اتفاق در خودتان بگردید. آن فرد چه ویژگیهایی داشت که نمیتوانید از او بگذرید و در آن رابطه چه چیزهایی را به دست میآوردید که نمیتوانید از آنها بگذرید؟ در هر رابطهای احتمال از دست رفتن هم هست. اما اگر شما یک نفر را نمیتوانیدفراموش کنید و خاطراتش را رها کنید باید برای خودتان به دنبال دلیل این اتفاق بگردید. احتمالا در این رابطه نیازی از شما ارضا میشده و تا به دنبال راهی تازه برای پاسخگویی به آن نیاز نگردید، نمیتوانید برای زندگیتان قدم تازهای بردارید.
واقعیت را بپذیرید
میتوانید در مورد یک موضوع حرف نزنیدیا بگویید بیاهمیت است، اما این تلاش مشکل شما را بیشتر میکند. اگر میخواهید از این مشکل رها شوید، باید به چیزی که ناراحت کننده است بپردازید. از تلاش برای فکر نکردن به آن دست بردارید. همه آنچه که در این رابطه گذشته است را بررسی کنید. از خودبپرسید «چه شد که این فرد تا این اندازه روی من تاثیر گذاشت؟» چرا این موضوع شما را تا این حد رنجانده؟ چطور میتوانید خودتان را تسکین دهید؟ چطور میتوانید با نبودن آن فرد کنار بیایید و با وجود این از دست دادن، زندگی خوبی داشته باشید؟
یادتان نرود که باز هماز دست میدهید
این واقعیت را فراموش نکنید که ماقرار است در جریان زندگیمان خیلی افراد را از دست بدهیم. انسان از زمانی که به دنیا میآید تا زمانی که از دنیا میرود، قرار است بسیاری از نزدیکانش را از دست بدهد و روند طبیعی زندگی است. اما اگر این روند، شما را بیش از اندازه عذاب میدهد، باید از خود بپرسید «چرا من نمیتوانم این از دست دادن را فراموش کنم و از سوگواری بیرون بیایم؟» طبیعی است که شما تا مدتی برای این فقدان ناراحت و پریشان باشید اما سوگواری طولانی مدت، آرام آرام تبدیل به افسردگی میشود و همه زندگی شما را در بر میگیرد.
اتفاقی که افتادهاست را بپذیرید وحتی به خاطرش ناراحت باشید. این حق شماست که برای از دست دادن فردی که در زندگیتان تاثیرگذار بوده است، غمگین باشید
به نیازهایتان پاسخ دهید
بعد از شناختن نیازهایی که در آنرابطه ارضا ميشديد، باید به دنبال راهی دیگر برای برطرف کردن آن نیازها بگردید. اگر آن نیازها واقعی بوده است، باید در جای دیگری راهی برای پاسخ گفتن به آنها را جستوجو کنید و اگر کاذب بوده است، باید در خودتان دلیل این نیازهای غیرمنطقی و تغيير را جستوجو کنید.
حستان را زیر ذرهبینبگذارید
آبا بودن این فرد در زندگیتان،منفعتی را به دنبال داشته است؟ برای مثال با او به شما خوش میگذشته یا باعث میشده چیزی از او یاد بگیريد؟ اگر این منفعت منطقی باشد، میشود از آن گذشت و پاسخ آن نیاز منطقی را در جای دیگری پیدا کرد. اما اگر یک نیاز کاذب دلیل دلبستگی بیش از حد شما باشد، با هیچ چیز نمیتوانید آن را جایگزین کنید. تنها راه شما این است که در خودتان دلیل اصلی این دلبستگی را پیدا کنید و با برطرف کردن مشکلات خودتان، به این سوگواری هم پایان دهید. بعد از، از دست دادن یک رابطه عاطفی، کنار آمدن با دلایل منطقی آسان است. شما بهراحتی میتوانید جایگزین دیگری برای آنها پیدا کنید و به زندگیتان ادامه دهید. اما اگر دلایل احساسی و نادرست شما را به این رابطه پیوند زده باشد، بیرون آمدن از آن کار آسانی نیست. اگر میخواهید بدانید دلبستگیتان به این ارتباط منطقی است یا به دليل ناتوانیهای خودتان در آن ماندگار شدهاید، به سؤالاتی که در این مطلب آمده، پاسخ دهید.
حستان راست میگوید؟
اگرمیخواهید بدانید کجای کارید و تاچه اندازه رابطهتان با نامزدتان منطقی است، به سؤالات زیر پاسخ دهید. این تست کوچک به شما میگوید که بهخاطر منطق احساس عاشقی میکنید یا دلایل نادرستی شما را وادار به عاشق بودن میکنند، پس صادق باشید و بدون خودسانسوری پاسخ دهید.
به من احساس امنیت میدهد
خیالم از این رابطه راحت است و دلم رانمیلرزاند. وقتی مشکلی برایم پیش میآید، از اینکه او حامی من است دلگرم میشوم.
بله خیر
به او احساس خوبی دارم
به او علاقه مند هستم. دلایل زیادی رابرای این علاقه دارم و رفتارها و ویژگیهاي او برای ادامه رابطه به من انگیزه میدهند.
بله خیر
نیاز به احترامم را برطرف میکنم
خانواده، همکاران و دوستانم بدونمقاومت این رابطه را به رسمیت میشمارند و از بودن او در زندگیام استقبال میکنند.
بله خیر
به من توجه میکند
حواسش با من است و نمیگذارد در این رابطه تنهایی یا خلأيی را احساس کنم. مرتب با من تماس میگیرد و از حالم باخبر میشود.
بله خیر
حسش را در این رابطه درگیر میکند
تغییراتم را میفهمد و بدون آنکهبگویم، متوجه احساساتم میشود. با رفتارش میگوید به ظاهرم و شرایط روانی که در آن قرار دارم توجه میکند.
بله خیر
چه نمرهای میگیرید؟
اگر پاسخ شما به سؤالهای زیر مثبتباشد، شما احساسی منطقی داشتهاید و میتوانید تکتک این احساسها را در دنیای بیرون، بار دیگر به دست آوريد. اما اگر پاسخ شما به 3 سؤال از 5 سؤال ذکر شده منفی است، ترسهاو کاستیهای درونتان شما را تا این حد عذاب میدهند. پس در اولین فرصت، برای ترمیم خود آسیب دیدهتان، با یک روانشناس مشورت کنید.
فراموش نکنید
اولین چیزی که بعد از جدایی افراد بهآن تاکید میکنند، «فراموش کردن» است. اما واقعیت این است که در روان ما چیزی به عنوان فراموش کردن وجود ندارد. در واقع ناخودآگاه ما، مسئولیت افکار و خاطراتی که به گمان خودمان فراموششان میکنیم را برعهده میگیرد و آنها را در خود نگه میدارد. پس اگر میخواهید دوری از او شما را آزار ندهد، به «فراموش کردن» رو نیاورید. چراکه تلاش برای از بین بردن موضوعات – بهخصوص موضوعات ناراحت کننده- تنها به انکار و سرکوبی منجر میشود و میتواند تا پایان عمر ما را آزار دهد.
رابطهای که ماهها یا سالها برای بهسرانجام رسیدنش تلاش کرده بودید، از دست رفته است. کسی که تا دیروز نامزدتان بود، میگوید شما را نمیخواهد و شاید مشکلی که نه شما و نه او از پس برطرف کردنش بر نمیآیید، به این جدایی منجر شده است. اما دلیل جدایی شما هر چه که باشد، چیزی از دلتنگی و ناراحتی هر روزهتان کم نمیکند. هنوز هم گاهی با تمام وجود میخواهید که برگردد و برای همیشه، شاهزاده سوار بر اسب شما بماند. گاهی فکر میکنید هیچ مرد دیگری میتواند به اندازه او شما را عاشق کند و گاهی هم به خود میگویید، شاید همه این عشق و عاشقیها بیسرانجام باشند. اگر شما هم با چنین شرایطی دست و پنجه نرم میکنید و میخواهید هرچه زودتر، از تلخی این روزها بیرون بیایید و دوباره به زندگی برگردید، در ادامه این مطلب با ما باشید. ما به شما میانبرهای آرام شدن را نشان میدهیم و با کمک یک تست، به شما میگوییم احساسی که داشتهاید، تا چه اندازه منطقی و تا چه حد نادرست بوده است.
سوگواری کنید
اتفاقی که افتادهاست را بپذیرید وحتی به خاطرش ناراحت باشید. این حق شماست که برای از دست دادن فردی که در زندگیتان تاثیرگذار بوده است، غمگین باشید. پس سعی کنید با تمام وجود این واقعیت را بپذیرید که این رابطهتمام شده است و از این به بعد باید زندگیتان را بدون آن فرد سپری کنید.
ریشه مشکل را پیدا کنید
اگر سوگواری شما برای این از دست دادنبیش از اندازه طول کشیده است، باید به دنبال دلیل این اتفاق در خودتان بگردید. آن فرد چه ویژگیهایی داشت که نمیتوانید از او بگذرید و در آن رابطه چه چیزهایی را به دست میآوردید که نمیتوانید از آنها بگذرید؟ در هر رابطهای احتمال از دست رفتن هم هست. اما اگر شما یک نفر را نمیتوانیدفراموش کنید و خاطراتش را رها کنید باید برای خودتان به دنبال دلیل این اتفاق بگردید. احتمالا در این رابطه نیازی از شما ارضا میشده و تا به دنبال راهی تازه برای پاسخگویی به آن نیاز نگردید، نمیتوانید برای زندگیتان قدم تازهای بردارید.
واقعیت را بپذیرید
میتوانید در مورد یک موضوع حرف نزنیدیا بگویید بیاهمیت است، اما این تلاش مشکل شما را بیشتر میکند. اگر میخواهید از این مشکل رها شوید، باید به چیزی که ناراحت کننده است بپردازید. از تلاش برای فکر نکردن به آن دست بردارید. همه آنچه که در این رابطه گذشته است را بررسی کنید. از خودبپرسید «چه شد که این فرد تا این اندازه روی من تاثیر گذاشت؟» چرا این موضوع شما را تا این حد رنجانده؟ چطور میتوانید خودتان را تسکین دهید؟ چطور میتوانید با نبودن آن فرد کنار بیایید و با وجود این از دست دادن، زندگی خوبی داشته باشید؟
یادتان نرود که باز هماز دست میدهید
این واقعیت را فراموش نکنید که ماقرار است در جریان زندگیمان خیلی افراد را از دست بدهیم. انسان از زمانی که به دنیا میآید تا زمانی که از دنیا میرود، قرار است بسیاری از نزدیکانش را از دست بدهد و روند طبیعی زندگی است. اما اگر این روند، شما را بیش از اندازه عذاب میدهد، باید از خود بپرسید «چرا من نمیتوانم این از دست دادن را فراموش کنم و از سوگواری بیرون بیایم؟» طبیعی است که شما تا مدتی برای این فقدان ناراحت و پریشان باشید اما سوگواری طولانی مدت، آرام آرام تبدیل به افسردگی میشود و همه زندگی شما را در بر میگیرد.
اتفاقی که افتادهاست را بپذیرید وحتی به خاطرش ناراحت باشید. این حق شماست که برای از دست دادن فردی که در زندگیتان تاثیرگذار بوده است، غمگین باشید
به نیازهایتان پاسخ دهید
بعد از شناختن نیازهایی که در آنرابطه ارضا ميشديد، باید به دنبال راهی دیگر برای برطرف کردن آن نیازها بگردید. اگر آن نیازها واقعی بوده است، باید در جای دیگری راهی برای پاسخ گفتن به آنها را جستوجو کنید و اگر کاذب بوده است، باید در خودتان دلیل این نیازهای غیرمنطقی و تغيير را جستوجو کنید.
حستان را زیر ذرهبینبگذارید
آبا بودن این فرد در زندگیتان،منفعتی را به دنبال داشته است؟ برای مثال با او به شما خوش میگذشته یا باعث میشده چیزی از او یاد بگیريد؟ اگر این منفعت منطقی باشد، میشود از آن گذشت و پاسخ آن نیاز منطقی را در جای دیگری پیدا کرد. اما اگر یک نیاز کاذب دلیل دلبستگی بیش از حد شما باشد، با هیچ چیز نمیتوانید آن را جایگزین کنید. تنها راه شما این است که در خودتان دلیل اصلی این دلبستگی را پیدا کنید و با برطرف کردن مشکلات خودتان، به این سوگواری هم پایان دهید. بعد از، از دست دادن یک رابطه عاطفی، کنار آمدن با دلایل منطقی آسان است. شما بهراحتی میتوانید جایگزین دیگری برای آنها پیدا کنید و به زندگیتان ادامه دهید. اما اگر دلایل احساسی و نادرست شما را به این رابطه پیوند زده باشد، بیرون آمدن از آن کار آسانی نیست. اگر میخواهید بدانید دلبستگیتان به این ارتباط منطقی است یا به دليل ناتوانیهای خودتان در آن ماندگار شدهاید، به سؤالاتی که در این مطلب آمده، پاسخ دهید.
****************************************************
حستان راست میگوید؟
اگرمیخواهید بدانید کجای کارید و تاچه اندازه رابطهتان با نامزدتان منطقی است، به سؤالات زیر پاسخ دهید. این تست کوچک به شما میگوید که بهخاطر منطق احساس عاشقی میکنید یا دلایل نادرستی شما را وادار به عاشق بودن میکنند، پس صادق باشید و بدون خودسانسوری پاسخ دهید.
به من احساس امنیت میدهد
خیالم از این رابطه راحت است و دلم رانمیلرزاند. وقتی مشکلی برایم پیش میآید، از اینکه او حامی من است دلگرم میشوم.
بله خیر
به او احساس خوبی دارم
به او علاقه مند هستم. دلایل زیادی رابرای این علاقه دارم و رفتارها و ویژگیهاي او برای ادامه رابطه به من انگیزه میدهند.
بله خیر
نیاز به احترامم را برطرف میکنم
خانواده، همکاران و دوستانم بدونمقاومت این رابطه را به رسمیت میشمارند و از بودن او در زندگیام استقبال میکنند.
بله خیر
به من توجه میکند
حواسش با من است و نمیگذارد در این رابطه تنهایی یا خلأيی را احساس کنم. مرتب با من تماس میگیرد و از حالم باخبر میشود.
بله خیر
حسش را در این رابطه درگیر میکند
تغییراتم را میفهمد و بدون آنکهبگویم، متوجه احساساتم میشود. با رفتارش میگوید به ظاهرم و شرایط روانی که در آن قرار دارم توجه میکند.
بله خیر
چه نمرهای میگیرید؟
اگر پاسخ شما به سؤالهای زیر مثبتباشد، شما احساسی منطقی داشتهاید و میتوانید تکتک این احساسها را در دنیای بیرون، بار دیگر به دست آوريد. اما اگر پاسخ شما به 3 سؤال از 5 سؤال ذکر شده منفی است، ترسهاو کاستیهای درونتان شما را تا این حد عذاب میدهند. پس در اولین فرصت، برای ترمیم خود آسیب دیدهتان، با یک روانشناس مشورت کنید.