۱۳۹۱-۱۲-۲۵، ۰۶:۲۳ عصر
نصفه شبی دارم درس میخونم مادر اومده تو اتاق میوه داد بهم.خواست بره بیرون گفت زبونتو ببینم! منم زبونمونو در اوردم یهو گفت سلام رکس. بعدم خوشحال و خندان رفت بیرون. نمیدونم خنده و شادی به چه قیمت اخه؟ فک و فامیله داریم؟
***
یه بار هم رفتم دست کشیدم رو آفتابه ، ازش یه غول اومد بیرون ...
بهم گفت آرزو کن , گفتم یه خونه میخوام , گفت خب من اگه خونه داشتم تو آفتابه میخوابیدم!!؟؟
خیلی منطقی بود لامصب
***
یه بار هم رفتم دست کشیدم رو آفتابه ، ازش یه غول اومد بیرون ...
بهم گفت آرزو کن , گفتم یه خونه میخوام , گفت خب من اگه خونه داشتم تو آفتابه میخوابیدم!!؟؟
خیلی منطقی بود لامصب