مشاوره خانواده رایگان عطاملک

نسخه‌ی کامل: زن و شوهر عفیف
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سدید الدین محمد عوضی در جوامع الحکایات مینویسد: در زمان گذشته مرد خیاطی بود زنی پاکدامن و با عفتی داشت، و همچنین دارای صورتی زیبا و با کمالاتی بود و هر گز خیانتی از وی ظاهر نگشته بود. روزی زن نزد شوهر خود نشسته بود و شروع کرد به صحبت کردن، به طوری که می خواست منت بر سر شوهر بگذارد، که، تو قدر عفاف من چه دانی و قیمت صلاح من چه شناسی، که من در صلاح، زیبنده ی وقت و رابعه ی عهدم.

مرد گفت: راست می گویی، اما عفاف تو به نتیجه ی عفاف من است. چون من در حضرت آفریدگار راست باشم، او تو را در عصمت بدارد. زن خشمگین شد و گفت: هیچ کس زن را نگاه نتواند داشت اگر من زن صالحه و با عفت نبودم هر کاری می خواستم می کردم.

مرد گفت: به تو اجازه میدهم به هر جا که می خواهی بروی و هر کاری که می خواهی بکن. زن روز دیگر خودش را آرایش کرد و چادر در سر کشید و از خانه بیرون شد و تا شب بیرون بود اما هیچ کس به او توجهی نکرد مگر یک مرد که چادر او را کشید و رفت. چون زن به خانه باز آمد مرد گفت:

تمام روز را گشتی و هیچ کس به تو توجهی نکرد مگر یک کس و او نیز تو را رها کرد. زن گفت: تو از کجا دیدی؟گفت:من در خانه بودم، جریان به این صورت است که من در عمر خود به هیچ زن نا محرم به چشم خیانت نگاه نکرده ام، مگر وقتی در کودکی که گوشه ی چادر زنی را گرفتم و در همان حال پشیمان شدم و چادر او را رها کردم. دانستم که اگر کسی قصد داشته باشد به زن من نگاه کند و تجاوز کند بیش از این انجام نمیدهد.

زن به پای شوهرش افتاد و گفت: برای من معلوم شد که عفاف و عفت و پاکدامنی و با حجاب بودن من از عفاف تو است. هر کس خواهد نامحرمان به چشم خیانت به ناموس او نگاه نکنند، او باید به ناموس مسلمان نگاه نکند که حق تعالی به برکت عفت او اهل و عیالش را در پرده ی عفت نگه می دارد.

گفتم که “مکن” گفت “مکن تا نکنند” این یک سخنم چنان خوش آمد که مپرس

(چشم زخم و چشم چرانی..شیخ جواد آذر گون)
سلام فرزندان ایران سلام فرزندان جوین
تشکر