مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک

نسخه‌ی کامل: گفتگو یا کامران رسولزاده
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
-وحید صیرفیان: [تصویر:  rasoulzadehindx.jpg]کامران رسولزاده، خواننده، ترانه سرا، آهنگساز، متولد 4 اسفندماه سال 1356. از سال 75 همزمان با پذیرفته شدن در رشته مهندسی نرم افزار، موسیقی سنتی و شعر را آغاز کرد. آلبوم بی سرانجام، اولین مجموعه با ترانه ها، ملودی ها و به خوانندگی او است که در اوایل زمستان 1387 به بازار عرضه شد و البته از نحوه پخش آلبوم ناراضی بود. پس از آن، در تابستان امسال، آلبوم واژه های بی قرار با سرمایه گذاری شرکت پتروشیمی ماهشهر آماده و عرضه شد. هم چنین به زودی مجموعه ای از اشعار این هنرمند در قالب کتاب عرضه خواهد شد. ظهر گرم تابستان در پارک هنرمندان، مکان مناسبی برای گفتگو با کامران و گوش کردن به درد دلهای یک هنرمند بود:


آقای رسولزاده از چگونگی ورودتان به عرصه شعر و ترانه بگویید.
سال 75 همزمان با ورود به دانشگاه، شعر را آغاز کردم و به خاطر علاقه شخصی و آشنایی که با مرحوم قیصر امین پور داشتم، با خانه شاعران آشنا شدم. البته در آن زمان به بزرگی الان نبود و جمع کوچکی بود. من به طور رسمی عضو خانه شاعران نبودم، ولی به دلیل علاقه به آقای امین پور کارها را دنبال می کردم و در همه جلسات شرکت می کردم و با شاعران آشنا شدم. به واسطه این هنرمندان با بزرگان شعر معاصر مثل استاد منوچهر آتشی و استاد مسلم دکتر شفیعی کدکنی دورادور آغاز کردم. در غزل مدرن آثار آقای محمد علی بهمنی خیلی برای من الهام بخش بود. بعد وارد فضای شعر و ترانه به صورت توام و همزمان شدم. چون در کارهایم ساختار روایی را رعایت می کردم، خیلی زود به یک زبان خاصی رسیدم که حاصل آن مجموعه کار سپید و کوتاه است.

به فکر انتشار کارهای ابتدایی خودتان نبودید؟
البته در وبلاگ من هست ولی خیلی مقبول نظام چاپی و انتشاری ایران نیست، کارهایی است که مخاطب خاص خود را دارد.

ترانه هایتان را خوانندگان دیگری هم اجرا کرده اند؟
از غزل که شروع کردم و به ترانه رسیدم ، فکر می کردم ترانه با توجه به وزن دار بودن و زبان سطح محاوره ای من را راضی می کند. چون ترانه همزمان با ملودی در ذهن من شروع می شد، وقتی ترانه را شروع کردم، ملودی ها هم همراه بود ولی خودم نمی خواندم. یکی دوتا کار، سال 80 به رادیو دادم و یک خواننده آن را اجرا کرد که دیدم آنطور که باید اجرا نشد. پس از اجرای کار رادیو، احساس کردم ملودی هایی که می سازم با فضاهای تحریر صداهای خودم هماهنگ است و خوانندگی را شروع کردم. البته 5 ترانه هم به آقای بهروز مشتاق دادم که شعرها مجوز گرفت ولی ملودی ها مجوز نگرفت و گفتند ملودی ها خلاقیت ندارد.

چگونه وارد موسیقی شدید؟
در سال 75 نزد استاد جواد جواهری، اصول آواز سنتی و ردیف آواز ایران را تا دوره پیشرفته تا اواخر سال 83 گذراندم. برای اینکه ردیف ها در ذهن من ماندگار باشد، سه تار را هم شروع کردم.یک دوره تئوری موسیقی هم نزد آقای شهرام مظلومی تا دوره هارمونی گذراندم و وارد فضاهای شناخت و ساخت ملودی شدم.

دید شخصی شما به موسیقی چگونه است؟ سعی می کنید به سلیقه مردم نزدیک باشید یا علاقه خودتان؟
شخصا اعتقاد دارم موسیقی پروسه فرهنگ ساز است و در ایران باستان هم توجه زیادی به آن می شده است و شاید رمز ماندگاری خیلی از مسائل فرهنگی، موسیقی بوده است. کنفسیوس می گوید اگر می خواهید فرهنگ یک ملت را بگیرید سعی کنید موسیقی آنها را بگیرید. اتفاقی که برای بعضی بنیان های فرهنگی ما افتاده است. با توجه به این، احساس می کردم موسیقی ما باید جهت واقعی خود را داشته باشد. موسیقی ما در دهه 40 و 50 ترانه ها خیلی تاثیرگذار هستند و هنوز هم ما کارهای درخشان آن دوره را گوش می کنیم. کارهای آقایان جنتی عطایی، سرافراز، قنبری. فکر می کنم آن نوع کار برای مردم ما هنوز هم تاثیر گذار و فرهنگ ساز است و به همین خاطر کمی به سمت آن نوع موسیقی رفتم. در واقع از ریتم های تند هم خیلی خوشم نمی آید.

[تصویر:  kamran.jpg]
تاثیر موسیقی بر زندگی شما یا زندگی بر موسیقی شما چگونه بوده است؟
تراک یه راهی نشونم بده، بازخورد یک سفر بود که در زندگی داشتم. در واقع هم زندگی بر موسیقی و شعر من تاثیر داره و هم برعکس. هر چه که می نویسم خودم هستم و به خاطر همین نمی توانم کارهای سفارشی انجام بدهم. سفارش های مختلفی راجع به ترانه داشتم. سفارش یک مجموعه در مورد انتظار داشتم که چون ذهن من به این واژه نزدیک است و برای من مضمون عاشقانه دارد توانستم آن را در یک پکیج 8 تایی عرضه کنم.

ملودی و ترانه های شما چطور متولد می شوند؟
در ذهن من ترانه و ملودی جاری می شود. وقتی یک ملودی در ذهنم نهایی بشود، فراموش نمی کنم که در واقع به خاطر ملودی ترانه و متن را می نویسم. در واقع اگر کسی در این بخش ضعیف باشد، خیلی سخت کارهای ماندگار ارائه می کند. در حال حاضر رضا صادقی ملودی های ماندگاری می سازد و شادمهر استاد بلامنازع ساخت ملودی های به یاد ماندنی و جاودانه است.

آموزش های شما بیشتر مربوط به موسیقی سنتی بود، چه شد در موسیقی پاپ فعال شدید؟
در کارهایم سعی کردم زاویه های قابل ملودیک شدن در موسیقی سنتی و ارائه شدن در قالب پاپ را تلفیق کنم. در آلبوم بی سرانجام کارهایی هست که فضاهای سنتی وجود دارد. مثلا قطعه اگه می شد از دشتی سرچشمه گرفته است.

چرا به فکر ارائه آلبوم افتادید؟
پیوندهایی در آن زمان با استفاده از تجربیات اساتیدی که نزد آنها بودم، بوجود آمده بود و سعی کردم پیوندها را با ترانه به روز کنم. در نتیجه به فضایی رسیدم که برای خودم تازگی داشت. یعنی احساس کردم شبیه کارهای دیگران نیست. چون جنس صدایم هم شبیه نبود تا سال 82 حدود 30 تا 40 ترانه را جمع آوری کردم و طبق روال آن زمان خودم برای اخذ مجوز اقدام کردم و مجوزهای ترانه ها را گرفتم. در سال 85 با آقای جمال خدامی آشنا شدم و وارد جریان تولیدی یک مجموعه شدم. من احساس می کردم که فضای کارهایم با ساز گیتار نزدیکی دارد ولی بعد تصمیم گرفتیم کارهایم را به صورت یک اثر پاپ جدی منتشر کنیم.

در این مدت طولانی چه کارهای دیگری انجام می دادید؟
پس از اینکه تحصیلاتم تمام شد در همان زمینه مشغول به کار شدم، ضمن اینکه همزمان تدریس ساز و آواز سنتی هم می کردم.

از روند اجرایی آلبوم اول بگویید.
همانطور که گفتم دوست داشتم محور اصلی کارهایم گیتار باشد، به همین خاطر از فیروز ویسانلو برای گیتار بهره بردیم که واقعا استادانه ساز زد و در واقع ساختار اصلی کار، آکوردها و ملودی های اورتور گیتاری بود. پس از آن با شرکت پیغام سحر آشنا شدیم و وارد کار شدیم. ولی متاسفانه پیغام سحر به دلایل متعددی پخش درستی انجام نداد، ولی من همچنان امید داشتم که اثر به نحوی به گوش مخاطبان برسد و ظاهرا از فیدبک ها مشخص شد که آلبوم اول من دیده شد. ولی نمی دانم چطور به آن توجه شد.

چرا با جمال خدامی به عنوان تنظیم کننده همکاری کردید؟
در بین تنظیم کننده هایی که به من پیشنهاد شد، جنس آشنایی من با جمال خدامی برای خودم خیلی خاص بود. ضمن اینکه دقیقا حس من را در ملودی درک می کند و با هم به طور کامل تعامل داریم.

در آلبوم اول از نوازندگان برجسته ای مثل فیروز ویسانلو، شاهرخ پورمیامین، ایمان جعفری پویان و نیما نواپور کار کردید. دلیل این انتخاب چه بود؟
احساسم این بود که این گروه نوازندگان می توانند از ترانه های من دفاع می کنند. این هم به دلیل لطف کائنات و تلاشم در حوزه شعر هست که ترانه را خوب می شناسم. حیفم اومد که برای عرضه یک مجموعه حرفه ای از بهترین ها استفاده نکنم. تاثیر حضور نیما نواپور که اصلا فضای کار پاپ نمی کند و افتخار داد به من، خیلی زیاد بود و واقعا تاثیر کارها با حضور یک درام زنده خیلی زیاد بود. شاهرخ در کار درخت، واقعا استادانه زحمت کشید. فیروز با شاهرخ نظرات حرفه ای در مورد کارها دادند. ایمان یک بار کار را به طور کامل گوش کرد و به نظر من بخش پایانی تراک ساحل نوازندگی ایمان واقعا شاهکار است و در همان بخش همه حرف هایی که من می خواستم بگویم را با ساز خود بیان کرد. نوازندگان حرفه ای و با اصول هستند و مزیت کار کردن با نوازندگان حرفه ای این است.

در انتهای قطعه دوم آواز سنتی داشتید. ایده از کجا نشات گرفت؟
در ابتدا برخی همکاران موافق نبودند ولی چون خودم می دانستم که این ملودی از دشتی نشات گرفته است، آواز دشتی می تواند تاثیرگذار باشد. البته یکی هم به من گفت کاش آواز را در انتها نمی خواندی.

در مورد ترانه همین امشب بگویید.
من به خاطر ناظم حکمت با زبان ترکی آشنا شدم و وقتی وارد حوزه زبان استانبولی شدم که هر از گاهی ملودی و ترانه های خوبی می شنیدم. یکی از کارهایی که معروف شده بود و به بافت موسیقی ما نزدیک بود، همین امشب بود. اسم اصلی ترانه، همین امشب می میرم هست. این ترانه وقتی ساخته شد، در ترکیه ممنوع شد. چون در هنگام اجرای زنده قطعه چند نفر خودکشی کردند. تاثیر زیادی داشت ولی من در سال 82 که ترانه را نوشتم مطمئن بودم که مثل ترانه اصلی نمی شود. چون آواها و هجاها را می شناختم. ولی گرته برداری معنایی از شعر اصلی کردم و ترانه را نوشتم که دقیقا روند ترانه اصلی را دارد و مثلا قسمت مثل نور یک شهاب کوچک رد می شم از چشات این تصویر همان کار اصلی است. در لحظات آخر هم مردد بودیم که این کار را در آلبوم قرار بدهیم یا نه. خوشبختانه شعر مجوز گرفت. دوره آقای بهمنی ، کاکایی و اهورا ایمان بود. همین امشب را در لحظات آخر به آلبوم اضافه کردیم. متاسفانه تبلیغات رسانه ای نداشتیم و در آلبوم هم آنطور که انتظار داشتیم به گوش مردم نرسید.

نظر شما در مورد بازخوانی قطعه و اینکه قرار است به عنوان یک قطعه شاخص در آلبوم شخص دیگری قرار بگیرد چیست؟
من اصلا با خوانده شدن کار مشکلی ندارم. چون ملودی از من نیست و فقط شعر متعلق به من است. اگر اشاره کوچکی به آن بشود کافی است و شاید آن فرد بتواند ترانه را بهتر از من اجرا کند. ولی می خواهم یک مقایسه ای انجام بدهم. احساس می کنم تمام حسی که من در ترانه داشتم، این خواننده نمی تواند انتقال بدهد که به خاطر جنس تحریرهایش است. در واقع تحریرهای من هم با خواننده اصلی واقعا تفاوت دارد. تلاش زیادی هم کردم که به حس خواننده اصلی نزدیک شود ولی نشد که به خاطر تفاوت ساختار زبان است.

شما چه اقدامی می خواهید انجام بدهید؟
من خودم روحیه برخورد و تنش را ندارم و به آرامش نیاز دارم. در واقع اینجا من نمی توانم کاری انجام بدهم. فکر می کنم باید به کار آن شخص برسد که اگر می خواهی بخوانی مشکلی ندارد و باعث افتخار من است که کسی علاقه نشان می دهد. ولی زیباتر این است که حداقل کار را معرفی کند. زیرا حتی من هم مدیون کسی هستم که ملودی را ساخته است. من خودم می خواستم اسم
مورات ککیلی
را بزنم ولی اجازه ندادند و بیان کردند که این هنرمند حتی در کشور خودش ممنوع فعالیت هست، شما چطور می خواهید در اینجا اسم ایشان را بنویسید و من فقط به نوشتم ملودی ترکی بسنده کردم. می خواهم هنرمندان تصور کنند که این کار برای خودشان انجام شود، چه اقدامی انجام می دهند؟ در طرف مقابل من هم باید کاری انجام بدهم که بعد من متهم به کپی برداری نشوم.

از قطعه درخت بگویید که از رادیو هم چندین بار پخش شد؟
من فضای رادیو را می شناسم و محدوده کارها را می دانم. در این دوره با کار پاپ مشکل دارند و کارهای پاپ را رد می کنند. در کل آلبوم بی سرانجام فقط این قطعه کمی مطرح شد که زود هم موج اولیه فروکش کرد و به خاطر این بود که از این ترانه تعابیر مختلفی می توانست ایجاد شود. یک ترانه حماسی و اعتراضی بود که خیلی مانور زیادی روی آن داده نشد. ولی کلا سبک حماسی، پاپ – راک خواندن را خیلی دوست دارم. فکر می کنم با جنس صدایم هم هماهنگ باشد.
در مورد برنامه های آینده بگویید.
در واقع دیگر انگیزه ای برای عرضه آلبوم مجوز دار داخلی ندارم. وقتی می بینم ترانه همین امشب به صورت غیر حرفه ای با ساز کیبورد اجرا می شود و همین یک قطعه برای یک خواننده تازه کار تاثیرگذار می شود و معروف می شود، در طرف مقابل من با هزینه زیاد و طی مراحل طولانی اصلا اسمم دیده نمی شود و اینقدر گمنام هستم که می گویند اگر اسم این فرد گفته نشود اتفاقی نمی افتد، انگیزه هایم برای کار داخل بسیار کمرنگ شده است. اگر من فرصت ارائه رسانه ای یا ماهواره ای داشتم در داخل ادامه می دادم. در واقع در داخل نمی شود آزادانه کار کرد وگرنه کسانی مثل شادمهر در داخل می ماندند. برای کنسرت نه پیشنهاد خاصی داشتم و نه روحیه قرار گرفتن در فضاهایی را دارم که برای گرفتن امتیاز کنسرت، هزینه هایی از لحاظ اندیشه بدهم. احساس می کنم کار کردن با فراغ بال برای کارهای ارزشی بسیار سخت شده است، در صورتی که خوانندگان کارهای سطحی، سالی دو آلبوم می دهند و کلیپ هایشان پخش می شود و در ترانه هایشان قرمز را با حافظ هم قافیه می کنند و معشوق ستیزی وحشتناک ارائه می کنند. من خیلی دوست دارم در داخل کار کنم، دیده بشوم، شنیده بشوم ولی در داخل دو راه دارم یا بصورت زیرزمینی کار کنم یا حداقل هزینه نکنم و کار نکنم.
البته ظاهرا از شرکت های موسیقی هم ناراحت هستید!
من یک انتقاد جدی به آقایانی که در شرکت ها و موسسات موسیقی هستند دارم و اینکه داشتن شرکت موسیقی مسئولیت خیلی خیلی مهم و سنگینی هست که در واقع با این وضع و توجه صرف به درآمد و بعد مادی، ناسپاسی است و چوب کائنات را خواهند خورد که به هر قیمتی آلبوم عرضه می کنند، به هر عنوانی مانع عرضه برخی آلبوم ها می شوند. من اسم فعالان این بخش از موسیقی را مافیا می گذارم. امیدوارم مافیای موسیقی ما یک روزی به سمتی برود که صداهای گمشده و نشنیده شده با ترانه های خوب و هنرمندانی که حتی اسم بردن از آنها سخت است هم بتوانند کار کنند.
از کارهای جدید کدام آلبوم ها را گوش کرده اید؟ کلا چه موسیقی هایی گوش می کنید؟
آلبوم بنیامین و سیروان خسروی که همزمان عرضه شد را شنیدم و در حوزه شعر و متن انتظار بیشتری داشتم. گرایش موسیقی های جدید به موسیقی خرد کردن کلام بد نیست، ولی جهت درست و خوبی در داخل ندارد. انتظار داشتم موسیقی بنیامین و سیروان از فضای فنی و تکلف های موسیقیایی فاصله بگیرد و به حوزه اندیشه برود. جدای از ارزش و شخصیت ایشان، این هنرمندان ارزشمند هستند، به خاطر مخاطبان ارزشمندی که دارند. هنرمندانی با این همه مخاطب باید به کارهای خودشان بیشتر توجه کنند. آلبوم جدید شادمهر هم گوش کردم و همیشه دنبال می کنم. چون به انتخاب ترانه ها و نوع ملودی هایی که می سازد علاقه دارم. از کارهای زیرزمینی هم کارهای خوب می شنوم. به نظر من کار موسیقی سخت است و تهیه کارها چه به صورت سمپل چه به صورت زیرزمینی ستودنی است. در کار رپ نقص بزرگ این است که خشت اول کج گذاشته شده است. باید رپرهای خوب ما بیانیه ابتدایی خود را تغییر بدهند. در واقع در رپ نیازی به قافیه و وزن نداریم ولی محدود کردن به وزن و قافیه گاهی رپ را به کاریکلماتور تبدیل می کند. صدای یاس را دوست دارم. کار نامجو را به دلیل نوآوری دوست دارم ولی باید بیشتر به واژه ها توجه کند. احساس می کنم موسیقی که من را راضی می کند تولید می شود ولی خیلی خیلی کم. کارهای خودم را هم زیاد نمی توانم بشنوم. در کارهای اصیل صدای استاد ناظری را خیلی دوست دارم. ولی شاید تاثیرگذارترین موسیقی های ذهن من غیر زبان فارسی است و گمشده هایم را پیدا می کنم.
کلام آخر؟
تشکر از شما و امید به اینکه بتوانم مرزهای سانسور در ذهنم که به دلیل کار در ایران بوجود آمده شکسته شود و بدون ترس از اخذ مجوز فعالیت کنم و امیدوارم جامعه روزی من را به عنوان یک هنرمند قبول کند.
تو اما خودِ من
خودِ با تو بودن
خودِ بی بدیل شُکوهِ رسیدن
تو مثل یه آغوشِ اندازه من
به دادم برس