مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک
عطاملک جوینی - نسخه‌ی قابل چاپ

+- مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک (https://atamalek.ir)
+-- انجمن: شهرستان جوین (https://atamalek.ir/forum-9.html)
+--- انجمن: آثار و مفاخر (https://atamalek.ir/forum-13.html)
+--- موضوع: عطاملک جوینی (/thread-1047.html)



عطاملک جوینی - ADMIN - ۱۳۹۰-۹-۹

عطاملک جوینی در سال 623 ه ق در جوین از توابع سبزوار دیده به جهان گشود.پس از اتمام تحصیلاتش از آنجا که پدر وبرادرش به مشغول بودند وارد کارهای دیوانی شد. او پیش از حمله هلاکو به ایران ، سفرهایی به مغولستان انجام داده بود. در سال 657 ه.ق. به دنبال فتح بغداد توسط هلاکوخان ، او حکومت عراق را به عطاملک جوینی واگذار کرد و جوینی تا سال 680 ه.ق. حاکم عراق بود. با حضور او در دستگاه اداری مغولان ، اقدامات بی رحمانه آنان علیه مردم کاهش یافت و از تباه شدن آثار فرهنگی ایران تا اندازه ای جلوگیری شد.
عطاملک بیست و چهار سال اداره عراق را بر عهده داشت تا اینکه بر اثر دسیسه های دشمنانش ، خان مغول بر او بد بین شد و او را از حکومت بر کنار کرد.
مهمترین اثر جوینی کتاب ” تاریخ جهان گشا ” است که در آن به شرح جنگ های چنگیز خان و هلاکو خان پرداخته است.
از خدمات او می توان به احداث نهر نجف اشاره کرد.
این مورخ بزرگ در چهارم ذیقعده سال 681 ه.ق. در پنجاه و هشت سالگی در گذشت.
(دایرة المعارف تشیع ج 5 ص 530)
از میان دیگر ممدوحان سعدی شاعر پرآوازه ، شمس الدین محمد صاحب دیوان و برادر او علاءالدین عطاملک جوینی بیش از همه مورد ستایش قرار گرفته و استاد در مدح آنان قصیده های غراء سروده است. و آن هردو بزرگ را در حق استاد ، پرورشها و بزرگ داشتهای بسیار بوده است.
قسمتی از دیوان شیخ که در بردارنده قطعه هایی به عربی و فارسی و غالباً در مدح صاحب دیوان جوینی ساخته شده است به نام او ” صاحبیه ” نامیده شده است و بعید نیست که این از تسمیه خود شاعر باشد.
چون قتل و نهب و خرابي و يغماگري حد يقفي پيدا نکند و نائره خوي درندگي و سبعيت، همه کس و همه چيز را به سوي نيستي سوق دهد ، در چنين حالي، جواب کساني که جوياي حال و مستفسر احوال شوند، عبارت بالا خواهد بود.
در بيان مقصود موجز تر از اين عبارت در فارسي نداريم، چه در اين عبارت تمام معاني و مفاهيم جنايت و بيدادگري گنجانده شده است و چون با ايجاز لفظ، اعجاز معني کرده؛ رفته رفته به صورت ضرب المثل در آمده است.
مع الاسف ريشه تاريخي اين ضرب المثل مربوط به عصر و زماني است که ريشه عواطف و احساسات عاليه به دست مشتي درندگان آدم صورت به خشکي گراييده، آدمي و آدميت جانب پستي و سستي گرفته بود.
چنگيز خان سردودمان مغول که در خونريزي و ترکتازي روي همه سفاکان و جنايتکاران روزگار را سفيد کرده بود، بعد از عبور از شط سيحون و تصرف دو حصار زرنوق و نور در غره ذي الحجه سال 616 هجري به نزديکي دروازه بخارا رسيد و شهر را در محاصره گرفت. پس از سه روز سپاهيان محصور به فرماندهي اينانج خان، از شهر بيرون آمده به مغولان حمله بردند ولي کاري از پيش نرفت و لشکر جرار مغول آن جماعت را به سختي منهزم کردند. به قسمي که فقط اينانج خان موفق شد از طريق آمودريا بگريزد و جان بدر برد. اهالي بخارا چون در خود تاب مقاومت نديدند، اضطراراً زنهار خواستند و دروازه هاي شهر را بروي قشون چنگيز گشودند و مغولان در تاريخ چهارم ذي الحجه به آن شهر عظيم و آباد ريختند.
چون قلعه شهر بخارا با چهارصد نفر مدافع خود مدت دوازده روز مقاومت کرده بود، چنگيز بر سر خشم آمد و دستور داد تا آتش در محلات انداختند و تمامت خانه ها را - که از چوب بود - طعمه حريق کردند. به قسمي که غير از مسجد جامع و بعضي از سرايها که از آجر بود، شهر بخارا با خاک يکسان گرديده، بالغ بر سي هزار مرد کشته شدند و باقيمانده سکنه بخارا به روستاها متفرق گشتند .
خلاصه در نتيجه استيلاي مغول، شهري که چشم و چراغ تمام ماوراء النهر و مأمن و مکمن اجتماع فضلا و دانشمندان بود، آنچنان ويران گرديد که فراريان معدود اين شهر جز جامه اي که بر تن داشتند چيزي ديگر نتوانستند با خود برند. يکي از بخاراييان که پس از آن واقعه جان سالم بدر برده به خراسان گريخته بود؛ چون حال بخارا را از او پرسيدند، جواب داد: «آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند ». جماعت زيرکان که اين تقرير شنيدند، اتفاق کردند که در پارسي موجزتر از اين سخن نتواند بود و هر چه درين جزء مسطور گشت خلاصه و ذنابه آن، اين دو سه کلمه است که اين شخص تقرير کرده است؛ و قطعاً به همين ملاحظه صورت ضرب المثل يافته است.



RE: عطاملک جوینی - ADMIN - ۱۳۹۰-۹-۹

علاءالدين‌ عطاملك‌ جويني‌
از دانشمندان‌ و مورخين‌ صاحب‌ نام‌ ايران‌
عــطامـلك‌ جـوينـي‌ (623 ـ 681 ه .ق‌) علاءالدين‌ عطاملك‌ جويني‌ از دانشمندان‌ و مورخين‌ صاحب‌ نام‌ ايران‌ به‌ شمار مي‌رود. اين‌ دانشمند فرزانه‌ به‌ خاندان‌ اصيل‌ جويني‌ تعلق‌ داشت‌ كه‌ در جوين‌ واقع‌ در ايالت‌ خراسان جايگاه‌ مهمي‌ داشتند و از عهد ‌سلجوقيان وظيفه‌ صاحب‌ ديواني‌ و جمع‌ و جبايت‌ خراج‌ و ماليات‌ اين‌ منطقه‌ را بر عهده‌ داشتند. آنان‌ در دوره‌ ‌خوارزمشاهيان در خدمت‌ شاهان‌ اين‌ سلسله‌ بودند و پس‌ از هجوم‌ مغولان‌ به‌ ايران‌ به‌ خدمت‌ آنان‌ درآمدند.
بهاءالدين‌ پدر عطا ملك‌ در عهد خانان‌ مغول‌ وزير خراسان‌ بود و پس‌ از تشكيل‌ حكومت‌ ايلخانان‌ مغول‌ در ايران‌، دو فرزندش‌ شمس‌الدين‌ جويني‌ موسوم‌ به‌صاحب‌ ديوان‌ و عطاملك‌ جويني‌ كه‌ هر دو بهره‌ وافري‌ از علم‌ و ادب‌ و هنر داشتند به‌ مقام‌ بالايي‌ در دربار مغولان‌ دست‌ يافتند.
عطا ملك‌ جويني‌ در جواني‌ پس‌ از كسب‌ علم‌ و دانش‌ به‌ خدمت‌ مغولان‌ درآمد. وي‌ چند سال‌ در خدمت‌ خان‌ بزرگ‌ منكوقاآن‌ بود و چند بار به‌ همراه‌ ارغون‌ آقا، امير خراسان‌، به‌ مغولستان‌ و نواحي‌ دور دست‌ ماوراءالنهر سفر كرد. عطا ملك‌ ذهني‌ فعال‌ و روحي‌ پرتلاش‌ داشت‌ و در طول‌ اين‌ سفرهاي‌ منحصر به‌ فرد به‌ اطلاعات‌ فراواني‌ در خصوص‌ مغولان‌ و نحوه‌ زندگي‌ آنها دست‌ يافت‌.
وي‌ در زمان‌ لشكركشي‌ هلاكوخان‌ اولين‌ ايلخان‌ مغول‌ به‌ اردوي‌ خان‌ پيوست‌ و در سفرهاي‌ جنگي‌ هلاكو بر عليه‌ اسماعيليه و فتح‌ بغداد ملتزم‌ ركاب‌ بود. وي‌ شرح‌ مشاهدات‌ خود را بويژه‌ در تسخير قلعه‌ الموت و به‌ قتل‌ رساندن‌ آخرين‌ خليفه‌ عباسي‌ در بغداد به‌ رشته‌ تحرير درآورده‌ است‌ كه‌ اين‌ خاطرات‌ بسيار جالب‌ و عبرت‌آموز است‌.
جويني‌ به‌ همراه‌ خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسي‌ در طول‌ سفر هلاكو از خراسان‌ تا بغداد تلاش‌ فراواني‌ به‌ خرج‌ داد تا مغولها ويراني‌ كمتري‌ در شهرها و روستاهاي‌ ايران‌ به‌ بار آورند و حتي‌ در چند مورد ايلخان‌ را به‌ تعمير برخي‌ از قنوات‌ و روستاهاي‌ ويران‌ شده‌ برانگيخت‌. هلاكو به‌ عطا ملك‌ جويني‌ احترام‌ مي‌گذاشت‌ و بنا به‌ خواهش‌ اين‌ دانشمند فرزانه‌ بسياري‌ از كتب‌ موجود در قلعه‌ افسانه‌اي‌ الموت‌ و برخي‌ از آلات‌ و ادوات‌ رصدگيري‌ ستارگان‌ در اختيار وي‌ قرار گرفتند و عطاملك‌ با تمهيداتي‌ خاص‌ موفق‌ شد كه‌ از نابودي‌ اين‌ كتب‌ و به‌ آتش‌ كشيده‌ شدن‌ آنها جلوگيري‌ نمايد. اين‌ اطلاعات‌ ذيقيمت‌ و دست‌ اول‌ در كتاب‌ بزرگ‌ او توضيح‌ داده‌ شده‌ است‌.
عطاملك‌ پس‌ از گشوده‌ شدن‌ بغداد و به‌ قتل‌ رسيدن‌ خليفه‌ عباسي‌، از سوي‌ هلاكو به‌ امارت‌ بغداد منصوب‌ گشت‌ و بيست‌ سال‌ در مقام‌ خود باقي‌ ماند. وي‌ حاكمي‌ عادل‌ و اميري‌ دانشمند و با فرهنگ‌ بود و در دوران‌ حكومت‌ خود بر عراق‌ عرب‌ و خوزستان‌، به‌ تجديد خرابي‌ها و ويراني‌هاي‌ بيگانگان‌اشغالگر پرداخت‌ و با كمك‌ برادرش‌ شمس‌الدين‌ صاحب‌ ديوان‌ بر بسياري‌ از مشكلات‌ اقتصادي‌ واجتماعي‌ مردم‌ محنت‌زده‌ عهد خود مرهم‌ نهاد..(1)
وي‌ شاهكار بزرگ‌ خود تاريخ‌ جهانگشاي‌ را كه‌ به ‌تشويق‌ جهانگشايان‌ مغول‌ آغاز كرده‌ بود در سال‌ 659 ه. ق‌ به‌ پايان‌ رسانيد و در سه‌ مجلد عظيم‌ تاريخ‌ امپراطوري‌ مغول‌ از نخستين‌ لشكركشي‌هاي‌ چنگيزخان‌ تا لشكركشي‌ هلاكوخان‌ به‌ ايران‌ وبغداد را به‌ تفصيل‌ مورد بحث‌ و بررسي‌ قرار داد. وي‌ با وجود اينكه‌ به‌ اصرار خانان‌ مغول‌ نگارش‌ اين‌ كتاب‌ را آغاز نمود ولي‌ در عين‌ حال‌ در لابه‌ لاي‌ صفحات‌ آن‌ جوانب‌ سياه‌ و تاريك‌ حكومت‌ خانان‌مغول‌ نظير ويراني‌ شهرها و نواحي‌ و غارت‌ بي‌بند و بار و سياست‌ مالياتي‌ وحشيانه‌ حكام‌ مغول‌ را توصيف‌ كرده‌ است‌.
عطا ملك‌ و ساير خاندان‌ جويني‌، همانند ساير ايرانياني‌ كه‌ خالصانه‌ به‌ خدمت‌ مغولان‌ درآمدند،سرنوشت‌ دردناكي‌ داشتند. خواجه‌ شمس‌الدين‌ محمد جويني‌ كه‌ وزير هلاكو، اباقاخان‌ و ارغون‌ خان‌ بود، در زمان‌ ارغون‌ مورد خشم‌ خان‌ قرار گرفت‌ و پس‌ از ضبط كليه‌ اموال‌ بطرز فجيعي‌ به‌ قتل‌ رسيد.فرزندان‌ شمس‌الدين‌ نيز در پي‌ پدر كشته‌ شدند.
عطا ملك‌ جويني‌ نيز كمي‌ قبل‌ از به‌ قتل‌ رسيدن‌ برادرش‌ به‌ سبب‌ توهين‌هاي‌ وارده‌ دچار سكته‌ قلبي‌ شد و درگذشت‌. وي‌ را يكي‌ از بزرگ‌ترين‌ مورخان‌ ايراني‌ دانسته‌اند كه‌ عموم‌ جنايات‌ وارده‌ بر ايران‌ را در اثر حمله‌ مغول‌ها به‌ تصوير كشيده‌ است‌ (هنوز تا رستاخيز اگر توالد و تناسلي‌ باشد، سكنه‌ مردم‌ بعشر آنچه‌ بوده‌ است‌ نخواهد رسيد وآن‌ اخبار از آثار اطلال‌ و دمن‌ توان‌ شناخت‌ كه‌ روزگار عمل‌ خود بر ايوانها چگونه‌ نگاشته‌ است‌).
خاندان‌ جويني‌ نام‌ و يادي‌ نيك‌ و آثار آباداني‌ از خود بر جاي‌ گذاشتند و عطا ملك‌ جويني‌ به‌ همراه‌ برادر خردمندش‌ خواجه‌ شمس‌الدين‌ نام‌ خود را بر تارك‌ قله‌ رفيع‌ فرهنگ‌ و ادب‌ ايران‌ زمين‌ به‌گونه‌اي‌ جاوداني‌ ثبت‌ نمود.
--------------
1 -نقل‌ كرده‌اند كه‌ وي‌ در طول‌ حكومت‌ بر بغداد، اين‌ شهر را به‌ اوج‌ آباداني‌ و شكوه‌ رسانيد و ضمن‌ ترميم‌كامل‌ خرابي‌هاي‌ مغولان‌، بغداد را به‌ بهترين‌ وجهي‌ آراست‌.



RE: عطاملک جوینی - ADMIN - ۱۳۹۰-۹-۹

عــطامـلک جـوینـی
● تاریخ و محل تولد : ۶۲۳ ه .ق جوین خراسان
● تاریخ و محل وفات : ۶۸۱ ه .ق
● تخصص : عالم و مورخ
● آثار : تاریخ جهانگشا
● زندگی نامه :
عــطامـلک جـوینـی (۶۲۳ ـ ۶۸۱ ه .ق) علاءالدین عطاملک جوینی از دانشمندان و مورخین صاحب نام ایران به شمار می رود. این دانشمند فرزانه به خاندان اصیل جوینی تعلق داشت که در جوین واقع در ایالت خراسان جایگاه مهمی داشتند و از عهد سلجوقیان وظیفه صاحب دیوانی و جمع و جبایت خراج و مالیات این منطقه را بر عهده داشتند. آنان در دوره خوارزمشاهیان در خدمت شاهان این سلسله بودند و پس از هجوم مغولان به ایران به خدمت آنان درآمدند. بهاءالدین پدر عطا ملک در عهد خانان مغول وزیر خراسان بود و پس از تشکیل حکومت ایلخانان مغول در ایران، دو فرزندش شمس الدین جوینی موسوم به صاحب دیوان و عطاملک جوینی که هر دو بهره وافری از علم و ادب و هنر داشتند به مقام بالایی در دربار مغولان دست یافتند. عطا ملک جوینی در جوانی پس از کسب علم و دانش به خدمت مغولان درآمد.
وی چند سال در خدمت خان بزرگ منکوقاآن بود و چند بار به همراه ارغون آقا، امیر خراسان، به مغولستان و نواحی دور دست ماوراءالنهر سفر کرد. عطا ملک ذهنی فعال و روحی پرتلاش داشت و در طول این سفرهای منحصر به فرد به اطلاعات فراوانی در خصوص مغولان و نحوه زندگی آنها دست یافت. وی در زمان لشکرکشی هلاکوخان اولین ایلخان مغول به اردوی خان پیوست و در سفرهای جنگی هلاکو بر علیه اسماعیلیه و فتح بغداد ملتزم رکاب بود. وی شرح مشاهدات خود را بویژه در تسخیر قلعه الموت و به قتل رساندن آخرین خلیفه عباسی در بغداد به رشته تحریر درآورده است که این خاطرات بسیار جالب و عبرت آموز است. جوینی به همراه خواجه نصیرالدین طوسی در طول سفر هلاکو از خراسان تا بغداد تلاش فراوانی به خرج داد تا مغولها ویرانی کمتری در شهرها و روستاهای ایران به بار آورند و حتی در چند مورد ایلخان را به تعمیر برخی از قنوات و روستاهای ویران شده برانگیخت. هلاکو به عطا ملک جوینی احترام می گذاشت و بنا به خواهش این دانشمند فرزانه بسیاری از کتب موجود در قلعه افسانه ای الموت و برخی از آلات و ادوات رصدگیری ستارگان در اختیار وی قرار گرفتند و عطاملک با تمهیداتی خاص موفق شد که از نابودی این کتب و به آتش کشیده شدن آنها جلوگیری نماید. این اطلاعات ذیقیمت و دست اول در کتاب بزرگ او توضیح داده شده است. عطاملک پس از گشوده شدن بغداد و به قتل رسیدن خلیفه عباسی، از سوی هلاکو به امارت بغداد منصوب گشت و بیست سال در مقام خود باقی ماند. وی حاکمی عادل و امیری دانشمند و با فرهنگ بود و در دوران حکومت خود بر عراق عرب و خوزستان، به تجدید خرابی ها و ویرانی های بیگانگان اشغالگر پرداخت و با کمک برادرش شمس الدین صاحب دیوان بر بسیاری از مشکلات اقتصادی واجتماعی مردم محنت زده عهد خود مرهم نهاد.(۱) وی شاهکار بزرگ خود تاریخ جهانگشای را که به تشویق جهانگشایان مغول آغاز کرده بود در سال ۶۵۹ ه. ق به پایان رسانید و در سه مجلد عظیم تاریخ امپراطوری مغول از نخستین لشکرکشی های چنگیزخان تا لشکرکشی هلاکوخان به ایران وبغداد را به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار داد. وی با وجود اینکه به اصرار خانان مغول نگارش این کتاب را آغاز نمود ولی در عین حال در لابه لای صفحات آن جوانب سیاه و تاریک حکومت خانان مغول نظیر ویرانی شهرها و نواحی و غارت بی بند و بار و سیاست مالیاتی وحشیانه حکام مغول را توصیف کرده است. عطا ملک و سایر خاندان جوینی، همانند سایر ایرانیانی که خالصانه به خدمت مغولان درآمدند،سرنوشت دردناکی داشتند.
خواجه شمس الدین محمد جوینی که وزیر هلاکو، اباقاخان و ارغون خان بود، در زمان ارغون مورد خشم خان قرار گرفت و پس از ضبط کلیه اموال بطرز فجیعی به قتل رسید.فرزندان شمس الدین نیز در پی پدر کشته شدند. عطا ملک جوینی نیز کمی قبل از به قتل رسیدن برادرش به سبب توهین های وارده دچار سکته قلبی شد و درگذشت. وی را یکی از بزرگ ترین مورخان ایرانی دانسته اند که عموم جنایات وارده بر ایران را در اثر حمله مغول ها به تصویر کشیده است (هنوز تا رستاخیز اگر توالد و تناسلی باشد، سکنه مردم بعشر آنچه بوده است نخواهد رسید وآن اخبار از آثار اطلال و دمن توان شناخت که روزگار عمل خود بر ایوانها چگونه نگاشته است). خاندان جوینی نام و یادی نیک و آثار آبادانی از خود بر جای گذاشتند و عطا ملک جوینی به همراه برادر خردمندش خواجه شمس الدین نام خود را بر تارک قله رفیع فرهنگ و ادب ایران زمین به گونه ای جاودانی ثبت نمود. نقل کرده اند که وی در طول حکومت بر بغداد، این شهر را به اوج آبادانی و شکوه رسانید و ضمن ترمیم کامل خرابی های مغولان، بغداد را به بهترین وجهی آراست.
پایگاه دانش، پژوهش و نشر بین الملل



RE: عطاملک جوینی - ADMIN - ۱۳۹۰-۹-۹

عطاملک جوینی، تاریخ نگار برجسته
علا»الدین عطاملک جوینی متولد سال ۶۲۲ یا ۶۲۳ هجری در قریه جوین خراسان، نگارنده کتاب مشهور تاریخ جهانگشای، از سیاست ورزان برجسته و تاریخنگاران چیره دست ایران زمین در سده هفتم است. وی که به روزگار فرمانروایی ایلخانانی چون هلاکو و اباقا در دستگاه دیوانی مغولان واجد ارج و مقام بود و حتی در برهه ای از روزگار بر قلمرو و پایتخت مشهور خلفای عباسی یعنی شهر افسانه های هزار و یک شب، بغداد، حکم می راند از اعاظم چهره های فرهنگی ایران در گستره ای زمانی به وسعت تمام تاریخ است.
آنچه منابع تاریخی به دست می دهند آن است که عطاملک جوینی با پشتکار فراوان و با استفاده از نفوذ معنوی خویش در دربار ایلخانی گامهای بلندی در جهت دستیابی به هدف ها و آرمان های فرهنگی برداشت و البته در این مسیر چندان موفق طی طریق کرد که امروزه پژوهشگران و جستجوگران وادی تاریخ نقش او را در تجدید حیات فرهنگ ایران هم پایه و برابر با نقش بزرگان و اندیشمندانی هم عصر با او چون خواجه نصیرالدین طوسی و خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی قلمداد کرده اند.
به عنوان نمونه، در این راستا، او دیوان انشا را در دستگاه اداری ایلخانی به گونه ای بازسازی کرد که از آن پس نامه های دولتی را دیگر نه به عربی بلکه به پارسی می نگاشتند. عطاملک همچنین، درجهت غلبه دادن عنصر ایرانی و گرامیداشت دانشمندان، فرهیختگان و تخفیف نفوذ و طرد مخالفان به ویژه بوداییان و مسیحیان همت گماشت. درحقیقت، پی آمد حمایتهای افزون او از خردمندان و اندیشه ورزان بود که دگراندیشان و عالمان برجسته آن عهد در آثار خویش او را مورد ستایش بسیار و تمجید فراوان قرار می دادند.
کمال الدین میثم بحرانی،که از لحاظ اقتباس مسائل فلسفی در امور فقهی، نمونه بارزی از متکلمان شیعه است و از او با عناوینی چون فیلسوف محقق و حکیم مدقق یاد کرده اند شرحی بر نهج البلاغه نگاشت و آن را به نام عطاملک جوینی کرد. شاعر شیرین سخن شیراز، سعدی، نیز در ستایش از عطاملک جوینی بسیار سخن رانده و ابیاتی بسیار زیبا همچون ابیات ذیل در مدح او و وصف توفیق های فرهنگی این بزرگمرد تاریخ ایران سروده است :
زبس که اهل هنر را بزرگ کرد و نواخت
بسی نماند که هر ناقصی شود کامل
هزاردستان بر گل سخن سرای چو سعدی
دعای صاحب عادل علاء دولت و دین را
وزیر مشرق و مغرب امین مکه و یثرب
که هیچ ملک ندارد چنو حفیظ و امین را
جهان فضل و فتوت جمال دست وزارت
که زیر دست نشانده مقربان مکین را
آنچه روشن است گذشته از سعدی سرایندگانی دیگر چون همام تبریزی و مجد همگر نیز ایبات افزونی در ستایش عطاملک و خاندان دانش دوستش سروده اند.
به هر ترتیب آنچه هویدا است در کنار تمامی خدمات و اقدامات ارزشمند آنچه بیش از همه اسباب اشتهار و موجبات جاودانگی نام عطاملک جوینی را فراهم آورده نگارش کتاب ارزشمند و بسیار مشهور تاریخ جهانگشای است. عطاملک جوینی که برای نخستین بار پس از یورش مغولان مراسم نماز جمعه را برپای داشت و برقراری دوباره مناسک حج آن هم پس از دهها سال متروک ماندن نیز در زمره اقدامات بسیار مهم دوران سیاست ورزی اوبود و به تعبیر خودش تنها با تلاش او وقت آن شد تا «ارباب وجه و صفا و عاشقان مروه و صفا لبیک زنان احرام بندند» کتاب تاریخ جهانگشای خود را که یادگاری فراموش نشدنی از آن روزگار است در سه جلد نگاشت.
مجلد نخست این کتاب شامل تاریخ شروع کار چنگیزخان، یاسای چنگیزی، تاریخ قوم اویغور، فتوحات چنگیز در فرارود (ماورا»النهر) و خراسان، انقراض سلسله خوارزمشاهیان و پادشاهی اکتای و گیوک است.
جلد دوم کتاب دربرگیرنده تاریخ سلاطین خوارزمشاهی، پادشاهان قراختایی و حکام مغولی ایران است. جلد سوم نیز مشتمل بر تاریخ منگوقاآن و داستان لشگرکشی هلاکوخان به ایران و شرح تاریخ فرقه اسماعیلیه است.
تاریخ جهانگشای جوینی که با نثری متکلف و مصنوع نگاشته شده در زمره نخستین کتابهایی است که درباره تاریخ مغولان نگاشته شده اند.
نزدیکی زمان نگارش آن با یورش چنگیز سبب شده است امروزه تاریخ پژوهان آن را مستندترین منبع درمورد تاریخچه فتوحات مغول و دهه های ابتدایی فرمانروایی مغول برشمارند. به تعبیر عباس اقبال، نویسنده کتاب تاریخ مغول، این کتاب «یکی از دو سه کتاب تاریخ فارسی است که علاوه بر انشای بلیغ و استحکام عبارت، مولف آن در جمعآوری هرگونه اطلاعات نفیس غالب ایام عمر خویش را صرف کرده و چنان در این کار دقت به خرج داده که قسمت عمده معلوماتی که جوینی در تاریخ جهانگشای آورده در هیچ کتاب دیگر به دست نمی آید.» اما آنچه بیش از همه شایان توجه می نماید آن است که اگرچه جوینی در این کتاب از مخدومان مغول تبار خویش هواداری می کند، اما نه بدکرداری های آنان را مخفی می سازد و نه می کوشد تا آنان را از گناهانی که مرتکب شده اند تبرئه سازد. این نکته ای است که یان ریپکا، از نویسندگان مجموعه عظیم تاریخ ایران دانشگاه کمبریج، نیز آن را از نظر دور نداشته و بر درستی آن صحه نهاده است.
شواهدی بسیار در متن کتاب تاریخ جهانگشای برای اثبات درستی باور فوق وجود دارد. به عنوان نمونه، جوینی شرح وقایع سبعانه رخ داده در خوارزم اشغال شده به توسط مغولان را چنین شرح داده است:
«خلایق را به صحرا راندند، آنچه ارباب حرفت و صناعت بودند زیادت از صد هزار نفر جدا کردند و آنچه کودکان و زنان جوان بود برده کرده و به اسیری بردند و باقی مردان را بر لشگر قسمت کردند، هریک مرد قتال را بیست و چهار نفس مقتول رسید. لشگر به نهب و تاراج مشغول شدند و بقایای بیوت و محلات را ویران کرد. خوارزم که مرکز رجال رزم و مجمع نسا» بزم بود نشیمن بوم و زغن شد. دور از خوشی دور شد و قصور بر خرابی مقصور گشت.»
نکته ای دیگر نیز در کتاب تاریخ جهانگشای شایان توجه می نماید و آن این است که عطاملک به ویژه در مقدمه کتاب با دیدگاهی فلسفی به تاریخ نگریسته است. درواقع همانگونه که عزیزالله بیات، نویسنده کتاب شناسایی منابع و ماخذ تاریخ ایران، نیز اذعان داشته جوینی در این کتاب به مانند ابن خلدون، فیلسوف و جامعه شناس نامدار سده نهم و بنیانگذار علم فلسفه تاریخ، مسایل فلسفی و اصول صحیح اجتماعی را که در انقراض سلسله خوارزمشاهی و پیشرفت چنگیزیان دخالت داشته درنهایت دقت یاد کرده است. درحقیقت، دلایلی که او برای سقوط ایران بیان داشته همسان با براهینی است که ابن خلدون در سده های آتی برای سقوط و انحطاط دول اسلامی یاد کرده است. به هرحال، آنچه روشن است، کمتر کسی از نویسندگان آن زمان به مانند عطاملک جوینی به کنه مسایل اجتماعی تفکر و تعمق کرده است.
این دانشمند عالی مقام، سیاستمدار ماهر و مولف توانا سرانجام در سال ۶۸۱ هجری درگذشت در حالی که نامی نیک از خود برای تاریخ به یادگار نهاده بود.
نویسنده : امیر نعمتی لیمایی



RE: عطاملک جوینی - ADMIN - ۱۳۹۰-۹-۹

عطاملک جوینی، علاءالدین، ابوالمظفر عطاء ملک
( ملیت: ایرانی قرن:7)
(683 / 681 -623 ق)، مورخ و ادیب. ملقب به صاحب دیوان. وى از خاندان بزرگ صاحب دیوانان جوینى است كه در قرن پنجم و ششم و هفتم همواره متصدى مشاغل بزرگ دولتى بودند. از جوانى وارد كارهاى دیوانى شد و به خدمت امیر ارغوان آقا، حكمران خراسان، پیوست، و دوبار به همراه وى به مغولستان سفر كرد و دراى سفرها به احوال مغولان آشنایى پیدا كرد. در 654 ق كه هولاكوخان مغول به خراسان آمد، عطاملك به او پیوست و در جنگ‏هاى وى با اسماعیلیان الموت و با خلیفه‏ى عباس در بغداد همراه او بود. پس از از چندى از جانب هولاكو به حكومت عراق عرب منصوب شد و حدود بیست سال در این مقام بود. پس از مرگ هولاكو به سعایت مجدالملك یزدى مدتى گرفتار شد. چون آزاد شد در اران یا مغان درگذشت و پیكر او را به تبریز آوردند و در آنجاه به خاك سپردند. از مآثر وى: كشیدن نهرى از فرات به جنوب غربى نجف. از آثار علمى وى: «تاریخ جهانگشاى»، در سه مجلد در شرح ظهور چنگیزخان و احوال و فتوحات وى و تاریخ خوارزمشاهیان و حكام مغولى ایران و فتح قلاع اسماعیلیه و شرح جانشینان حسن صباح؛ «تسلیه الاخوان»؛ رساله‏اى در تكمیل «تسلیه الاخوان»؛ «دیوان» شعر.[1]
جوینى، ملقب به علاءالدین بن بهاءالدین محمد، برادر شمس‏الدین محمد صاحب دیوان، از رجال و مورخان معروف اوایل دوره مغول (و. 623- ف. 681 ه.ق.) وى از آغاز جوانى وارد كارهاى دیوانى شد و از عمال امیر ارغون آقا حكمران خراسان گردید. عطاملك چند بار در خدمت امیر ارغون به قراقروم پایتخت مغولستان سفر كرد و در ضمن همین سفرها درباره احوال مغول و یورتهاى اصلى ایشان اطلاع كافى به دست آورد و براى نوشتن تاریخ خود مواد لازم را فراهم كرد. وى در سال 654 به توسط امیر ارغون به هلاكو معرفى شد و نزد او تقرب یافت. پس از فوت هلاكو وى و برادرش صاحب دیوان سبب رونق دولت اباقا بودند و عطاملك حكومت بغداد و عراق یافت. مجدالملك مكرر از عطاملك نزد خان مغول سعایت مى‏كرد و موجب مزاحمت او و دیگر افراد خاندان جوینى را فراهم مى‏ساخت و در نتیجه عطاملك به حبس افتاد ولى با وساطت شاهزادگان و خوانین مغول در 680 از حبس نجات یافت و مورد نوازش اباقا قرار گرفت. دشمنان خاندان جوینى باز از پاى ننشستند ولى نتیجه نبردند. چون تگودار به سلطنت رسید، حكومت بغداد و عراق را كما فى‏السابق به عطاملك واگذاشت. وى مؤلف تاریخ «جهانگشاى جوینى» است. عطاملك این تاریخ را در سال 655 ه.ق.- یعنى مقارن تاریخ فتح قلاع اسماعیلیه به دست هلاكو به انجام رسانید. غالب وقایعى را كه جوینى راجع به دوره چنگیزى در كتاب خود آورده از معمرانى كه با آن ایام هم عصر بوده‏اند شنیده و ضبط نموده و از معتبران مغول نیز كسب اطلاع مى‏كرده و گویا از بعضى از نوشته‏هاى مغول هم استفاده كرده است. تاریخ جهانگشا چنانكه خود مؤلف تقسیم كرده شامل سه جلد است: جلد اول تاریخ شروع كار چنگیزخان و یاساهاى چنگیزى و تاریخ قوم اویغور و فتوحات چنگیز در ماوراءالنهر و خراسان و انقراض سلسله خوارزمشاهیان و سلطنت اگتاى و گیوك و احوال جوجى و جغتاى، جلد دوم در تاریخ سلاطین خوارزمشاهى و قراختاییان و حكام مغول ایران، جلد سوم در تاریخ منگوقاآن و اردوكشى هلاكو به ایران و شرح تاریخ اسماعیلیه تا سال 655 كه بیشتر قسمت اخیر مقتبس از كتاب «سرگذشت سیدنا» است و شرحى كه در باب فتح بغداد منسوب به خواجه نصیر طوسى است غالبا به عنوان ذیل جلد سوم به آخر نسخه‏هاى جهانگشا الحاق شده. انشاء كتاب مزبور بلیغ و از لحاظ احتوا بر اطلاعات نفیس كم‏نظیر است.
برگرفته از کتاب: اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
منابع زندگینامه:
[1] آتشكده‏ى آذر (288 -286 / 1)، از سعدى تا جامى (92 -90 ،35 -27)، تاریخ ادبیات در ایران (1213 -1209 / 3)، تاریخ جهان‏گشاى جوینى (1/ یا- فه)، تاریخ مغول (486 -485)، تاریخ نظم و نثر (136 ،94)، حبیب السیر (3/ صفحات متعدد)،دایره‏المعارف فارسى (1743 / 2)، دستور الوزراء (295 -267)، الذریعه (728 / 9 ،300 / 5 ،248 -247 / 3)، ریحانه (444 / 1)، سبك‏شناسى (100 ،53 -51 / 3)، طبقات اعلام الشیعه (قرن 98 -97 / 7)، گنج و گنجینه (354 -346)، لغت‏نامه (ذیل/ عطاملك جوینى)، مجمع الفصحا (877 / 2)، مؤلفین كتب چاپى (77 -75 / 4). هدیه العارفین (665 / 1).



RE: عطاملک جوینی - ADMIN - ۱۳۹۰-۹-۹

طاملک جوینی
کتابی در بارة تاریخ مغول و خوارزمشاهیان و اسماعیلیان تا 655، به فارسی ، تألیف عطاملک جوینی در حدود 650 یا 651 تا 658. این کتاب از منابع معتبر در تاریخ مغول است ، زیرا مؤلف آن سالها در دربار ارغون و هولاکو و پسرانش ، اَباقا و تگودار، صاحب منصب و شاهد بسیاری از رخدادهای آن دوره بوده و برخی حوادث گذشته را نیز از شاهدان آنها و از خاندان خود ــ که از درباریان خوارزمشاهیان و مغولان بوده اند ــ شنیده بوده است (جوینی ، ج 1، مقدمة قزوینی ، ص د ـ ه ، عز؛ نیز رجوع کنید به جوینی * ، خاندان ). همچنین هنگام اقامت در مغولستان در 650ـ651، به تاریخ سرّی مغولان * دسترسی داشته است و ظاهراً مغولانی که به حوادث اِشراف داشته و معتمد بوده اند، آن را برای وی ترجمه کرده بوده اند. جوینی از منابع اسلامی نیز در نوشتن کتاب بهره فراوان برده است (بویل ، ص 511 ـ512). مطالب تاریخ جهانگشای در بارة اسماعیلیه نیز اهمیت دارد، زیرا پس از فتح قلعة اَلَموت ، به دستور هولاکو کتابخانة الموت در اختیار جوینی قرار گرفت و او تاریخ اسماعیلیه را از منابع آنجا استخراج کرد (جوینی ، ج 1، مقدمة قزوینی ، ص عز).
[تصویر:  image002.jpg]
تاریخ جهانگشای مشتمل بر سه جلد است : جلد نخست ، شامل تاریخ چنگیز و فتوحات او، دوران سلطنت اوگتای قاآن (پسر چنگیز) و سلطنت گیوک خان (پسر اوگتای )؛ جلد دوم ، شامل تاریخ خوارزمشاهیان و قراختائیان ، گورخانیان و سرگذشت حکام و شحنگان مغول در عهد اوگتای قاآن تا ورود هولاکو؛ جلد سوم ، شامل تاریخ منکوقاآن و تفصیل حملة هولاکو به ایران ، قلع وقمع اسماعیلیه و تاریخ ملوک اسماعیلیة الموت و شرح مذهب اسماعیلیان تا انقراضشان . در برخی از نسخه های این کتاب فصلی هم در شرح فتح بغداد به دست هولاکو، نوشتة خواجه نصیرالدین طوسی ، آمده است (شعار، ص 300ـ301).
تاریخ جهانگشای تاریخ سیاسی محض نیست ، زیرا مؤلف هنگام شرح وقایع ، در بارة اوضاع اقتصادی ، اجتماعی ، بافت شهرها و موقعیت جغرافیایی آنها و اسامی قدیمی شهرها نیز توضیحات منحصر به فردی داده است (ج 1، ص 29ـ31، 63، 66، ج 2، ص 87 و جاهای دیگر). در این کتاب در بارة بت پرستی اویغوران و «قامانِ» (دانندگانِ سِحر) اویغوری نیز مطالب جالبی آمده (ج 1، ص 43ـ44) و در بارة بسیاری
از اصطلاحات اقتصادی ، زمینداری ، مناصب درباری و نظامی ــ که از دورة مغول در سرزمینهای اسلامی رایج شده ــ توضیح داده شده است (ج 1، ص 73، 97، 112، ج 2، ص 90، 137 و جاهای دیگر).
جوینی با آنکه از دیوانسالاران مغول بود، ضمن شرح وقایع از بیان حقایق ابا نداشت و چهرة حقیقی مغولان را آشکار می کرد. او در این کتاب بیطرفانه به بررسی و تحلیل علل شکست سلطان محمد خوارزمشاه و سلطان جلال الدین و قیام تارابی و بسیاری حوادث دیگر پرداخته (رجوع کنید به ج 1، ص 4ـ 5، 85 ـ 90، ج 2، ص 78، 90ـ94، 117، 120ـ122، 139) و از این لحاظ شیوة تاریخ نگاری او به شیوة ابن خلدون نزدیک است (بهار، ج 3، ص 52ـ53؛ شعار، ص 301، 306). وی هنگام ذکر ارقام و اعداد گاه اغراق کرده است ، مانند اشاره به «هفتاد هزار لشکر» (ج 1، ص 125).
نثر تاریخ جهانگشای آمیخته با آیات و احادیث و امثال و آرایه های لفظی و معنوی و اشعار عربی و فارسی متناسب با موضوع است . بیشتر اشعار فارسی این کتاب از فردوسی و مسعود سعد و ظهیر فاریابی ، و اشعار عربی آن از شاعران مشهور دورة جاهلی و عباسی است (بهار، ج 3، ص 52 ـ53 ، 88؛ شعار، ص 301ـ302 ؛ صفا، ج 4، ص 49ـ50). در این کتاب لغات و کلمات مغولی برای نخستین بار به کار رفته است . این کتاب در صرف و طریقة استعمال افعال ، لغات و ضمایر فارسی ، با نثر دورة خود تفاوتهایی دارد. نثر تاریخ جهانگشای بخشی کاملاً مصنوع و بخشی تقریباً ساده دارد و بخش سوم ــ که مطالب آن از نویسندگان دیگر نقل شده است ــ از متن مؤلف ساده تر است (بهار، ج 3، ص 53؛ برای اطلاع بیشتر در بارة سبک نثر این کتاب رجوع کنید به همان ، ج 3، ص 52 ـ100).
تاریخ جهانگشای به سبب تقدم و اعتبارش در بارة تاریخ مغول ، از زمان تألیف شهرت یافت و بسیاری از مورخان معاصر جوینی یا پس از او، از این کتاب بهره برده اند، از جمله خواجه رشیدالدین فضل اللّه در جامع التواریخ * (جوینی ، ج 1، مقدمة قزوینی ، ص عز ـ عح ). عبداللّه بن فضل اللّه شیرازی مشهور به وصّاف الحضره نیز خلاصه ای از تاریخ جهانگشای را ضمیمة کتاب خود، تاریخ وصّاف * ، کرد و کتاب خود را ذیل آن خواند (وصّاف الحضره ، ص 64؛ جوینی ، ج 1، مقدمة قزوینی ، ص عح ).
تاریخ جهانگشای میان سالهای 1329 تا 1355 به تصحیح محمد قزوینی و با مقدمة انگلیسی ادوارد براون در سه جلد در لیدن به چاپ رسید. مینورسکی ، تاریخ جهانگشای را به انگلیسی ترجمه کرد که دانشگاه منچستر (1336ش / 1957) و دانشگاه هاروارد (1337ش / 1958) آن را در دو جلد چاپ کرده اند (جوینی ، مقدمة قزوینی ، ص ط ؛ براون ، ج 2، حواشی صالح ، ص 831ـ832). بویل نیز این کتاب را به انگلیسی ترجمه کرده که در 1337ش /1958 در منچستر به چاپ رسیده است . وی همچنین تاریخ جهانگشای جوینی و جامع التواریخ رشیدالدین فضل اللّه را به عنوان منابع تاریخ مغول بررسی نموده ، که اسماعیل دولتشاهی آن را ترجمه و در مجلة سخن (دورة 23، ش 5، فروردین 1353، ص 507 ـ512) چاپ کرده است .
منابع : ادوارد گرانویل براون ، تاریخ ادبی ایران ، ج 2: از فردوسی تا سعدی ، ترجمه و حواشی و تعلیقات علی پاشا صالح ، تهران 1358ش ؛ جان اندرو بویل ، «آثار جوینی و رشیدالدین به عنوان منابع تاریخ مغول »،
سخن ، دورة 23، ش 5 (فروردین 1353)؛ محمدتقی بهار، سبک شناسی ، تهران 1355ـ1356ش ؛ جوینی ؛ جعفر شعار، «تاریخ جهانگشای جوینی : اشاره ای به ارزش ادبی ، تاریخی و اجتماعی آن »، در یکی قطره باران : جشن نامة استاد دکتر عباس زریاب خوئی ، به کوشش احمد تفضّلی ، تهران 1370ش ؛ ذبیح اللّه صفا، گنجینة سخن : پارسی نویسان بزرگ و منتخب آثار آنان ، ج 4، تهران 1353ش ؛ عبداللّه بن فضل اللّه وصّاف الحضره ، تاریخ وصّاف ، چاپ سنگی بمبئی 1269.
/ منیژه ربیعی /



RE: عطاملک جوینی - ADMIN - ۱۳۹۰-۹-۹

ملقب به علاءالدين بن بهاءالدين محمد بردار شمس الدين محمدصاحب ديوان . از رجال و مورخان معروف اوايل دوره مغول . وي به سال 623ه' .ق. در جوين متولد شد و از آغاز جواني وارد کارهاي ديواني گشت و از عمال اميرارغون آقا حکمران خراسان گرديد. عطاملک چند بار در خدمت اميرارغون به قراقروم پايتخت مغولستان سفر کرد و در ضمن همين سفرها درباره احوال مغولها و يورتهاي اصلي ايشان اطلاع کافي بدست آورد و براي نوشتن تاريخ خود مواد لازم فراهم کرد.وي در سال 654 ه' . ق. بتوسط امير ارغون به هلاکو معرفي شد و نزد او تقرب يافت . پس از فوت هلاکو وي و برادرش صاحب ديوان سبب رونق دولت اباقا بودند و عطاملک حکومت بغداد و عراق يافت . مجدالملک مکرر از عطاملک نزد خان مغول سعايت ميکرد و موجب مزاحمت او و ديگر افراد خاندان جويني را فراهم مي ساخت و در نتيجه عطاملک به حبس افتاد ولي با وساطت شاهزادگان و خوانين مغول در 680 ه' . ق. از حبس نجات يافت و مورد نوازش اباقا قرار گرفت . دشمنان خاندان جويني باز از پاي ننشستند ولي نتيجه نبردند. چون تکودار به سلطنت رسيد، حکومت بغداد و عراق را کمافي السابق به عطاملک واگذاشت . وي مولف تاريخ «جهانگشاي جويني » است . عطاملک اين تاريخ را در سال 655 ه' . ق. يعني مقارن تاريخ فتح قلاع اسماعيليه بدست هلاکو به انجام رسانيد. غالب وقايعي را که جويني راجع به دوره چنگيزي در کتاب خود آورده است از معمراني که با آن ايام همعصر بوده اند شنيده وضبط نموده است . و از معتبران مغول نيز کسب اطلاع مي کرد و گويا از بعضي از نوشته هاي مغول نيز استفاده کرده است . تاريخ جهانگشا چنانکه خود مولف تقسيم کرده شامل سه جلد است : جلد اول تاريخ شروع کار چنگيزخان و ياساهاي چنگيزي و تاريخ قوم اويغور و فتوحات چنگيز در ماوراءالنهر و خراسان و انقراض سلسله خوارزمشاهيان و سلطنت اگتاي و گيوگ و احوال جوجي و جغتاي . جلد دوم در تاريخ سلاطين خوارزمشاهي و قراختائيان و حکام مغول ايران . جلد سوم در تاريخ منکوقاآن و اردوکشي هلاکو به ايران و شرح تاريخ اسماعيليه تا سال 655، که بيشتر قسمت اخير مقتبس از کتاب «سرگذشت سيدنا» است و شرحي که در باب فتح بغداد منسوب به خواجه نصيرالدين طوسي است غالباً به عنوان ذيل جلد سوم به آخر نسخه هاي جهانگشا الحاق شده است . انشاء کتاب مزبور بليغ و ازلحاظ احتوا بر اطلاعات نفيس کم نظير است . درگذشت عطاملک به سال 681 ه' . ق. رخ داد.
منبعSadفرهنگ فارسي معين )



RE: عطاملک جوینی - ADMIN - ۱۳۹۰-۹-۹

جوینی‌ ، خاندان‌، از خاندانهای‌ دولتمرد ایرانی‌ در سده ششم‌ و هفتم‌. این‌ خاندان‌ در دولت‌ سلجوقیان‌، خوارزمشاهیان‌ و مغولان‌، در دیوان‌ و دربار مصدر امور بودند و بیشتر آنان‌ مقام‌ صاحب‌ دیوانی‌ (تصدی‌ اداره مالیه‌؛ رجوع کنید به صاحب‌ دیوان‌ * ) داشتند. برجسته‌ترین‌ افراد این‌ خاندان‌، عطاملك‌ جوینی‌، برادر كوچك‌تر او شمس‌الدین‌ محمد، و بهاءالدین‌ بودند.
نَسَب‌ خاندان‌ جوینی‌ به‌ فضل‌بن‌ ربیع‌، حاجب‌ خلفای‌ عباسی‌ و وزیر هارون‌الرشید (حك: 170ـ193) و امین‌ (حك : 193ـ 198)، می‌رسد (ابن‌طقطقی‌، ص‌ 129؛ ابن‌فوطی‌، ج‌ 4، قسم‌ 2، ص‌ 1034ـ 1035؛ جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، مقدمه قزوینی‌، ص‌ یب‌ ـ یج‌). بهاءالدین‌ محمدبن‌ علی‌، نیای‌ اعلای‌ عطاملك‌ و شمس‌الدین‌، در 588 در قصبه آزادوار جوین‌ * به‌ خدمت‌ سلطان‌ تكش‌ خوارزمشاه‌ (حك: 568 ـ596) رسید و پس‌ از سرودن‌ اشعاری‌ نغز، مقرب‌ درگاه‌ او شد. منتجب‌الدین‌ بدیع‌ كاتب‌ جوینی‌ (رجوع کنید به كاتب‌ جوینی‌ * )، دایی‌ بهاءالدین‌، نیز از دبیران‌ مقرب‌ سنجر (حك: 511 ـ552) و رئیس‌ دیوانِ انشای‌ او بود كه‌ در فن‌ انشا و ترسل‌، تصانیفی‌ چون‌ رُقْیه القلم‌ و عتبه الكَتَبَهاز او به‌ جامانده‌ است‌ (عوفی‌، ج‌ 1، ص‌ 78؛ جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ یه‌ ـ یو).
شمس‌الدین‌ محمدبن‌ محمدبن‌ علی‌ جوینی‌ (جدّ عطاملك‌) مستوفی دیوانِ سلطان‌ علاءالدین‌ محمد خوارزمشاه‌ * (حك: 596 ـ617) و پسرش‌ سلطان‌ جلال‌الدین‌ خوارزمشاه‌ مَنكبَرنی‌ * (حك: 617ـ 628) بود (خواندمیر، ج‌ 3، ص‌ 104).
بهاءالدین‌ محمدبن‌ محمد صاحب‌دیوان‌، پدرِ عطاملك‌ و شمس‌الدین‌، در خدمت‌ آن‌ دسته‌ از حكام‌ مغول‌ بود كه‌ در فترت‌ میانِ فتوحات‌ چنگیزخان‌ و آمدن‌ هولاكو به‌ ایران‌، به‌ حكومت‌ بلادِ غربی‌ معین‌ می‌شدند. در حدود 630 جنتمور * صاحب‌دیوانی خراسان‌ و مازندران‌ را به‌ بهاءالدین‌ داد و در حدود 633 وی‌ را همراه‌ گرگوز به‌ رسالت‌ نزد اوگتای‌ قاآن‌ فرستاد. اوگتای‌ قاآن‌، بهاءالدین‌ را نواخت‌ و به‌ او پایزه‌ * و یرلیغ‌ * با آلْتَمغا (فرمان‌ ممهور به‌ مُهر سرخ‌؛



رجوع کنید به تمغا * ) داد و صاحب‌دیوانی‌ كل‌ ممالك‌ را بدو ارزانی‌ داشت‌. بهاءالدین‌ در دوران‌ حكومت‌ گرگوز و ارغون‌ بر خراسان‌ و مازندران‌، همچنان‌ فردی‌ مورداعتماد بود (جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ یح‌ ـ كا، ج‌ 2، ص‌ 244ـ 245، 250؛ اقبال‌ آشتیانی‌، ص‌ 166ـ169) و ارغون‌ وی‌ را به‌ حكومت‌ عراق‌ و یزد گماشت‌. سن‌ بهاءالدین‌ در آن‌ زمان‌ به‌ شصت‌ رسیده‌ و مایل‌ به‌ كناره‌ گرفتن‌ از كارِ دیوانی‌ بود، اما امرا نپذیرفتند و ناچار وی‌ روانه عراق‌ شد و در 651، وقتی‌ به‌ اصفهان‌ رسید، درگذشت‌ (جوینی‌، 1911ـ 1937، ج‌ 2، ص‌ 256ـ 258؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 855 ـ 856؛ اقبال‌ آشتیانی‌، ص‌ 169).
شاعران‌ و عالمان‌ بسیاری‌ همنشین‌ یا ستاینده جوینیان‌ و از جود و كرم‌ ایشان‌ برخوردار بودند و كتابها و اشعار خود را به‌نام‌ آنان‌ می‌نوشتند (رجوع کنید به جوینی‌،1911ـ1937، همان‌ مقدمه‌، ص‌ سد ـ ع‌). به‌ نوشته ذهبی‌ (حوادث‌ و وفیات‌ 681ـ690 ه ، ص‌ 82)، هركس‌ كتابی‌ به‌نام‌ ایشان‌ تألیف‌ می‌كرد، هزار دینار جایزه‌ می‌گرفت‌.
بیشتر افراد خاندان‌ جوینی‌ ادب‌دوست‌ و دانش‌پرور و صاحب‌ ذوق‌، و چند تن‌ از ایشان‌ نویسنده‌ بودند كه‌ نمونه‌هایی‌ از نظم‌ و نثرِ استوار و نغزشان‌ باقی‌مانده‌ است‌.
1) علاءالدین‌ عطاملك‌ جوینی‌. در 622 یا 633 به‌ دنیا آمد (ابن‌فوطی‌، ج‌ 4، قسم‌ 2، ص‌ 1036؛ ذهبی‌، حوادث‌ و وفیات‌ 681ـ690 ه ، ص‌ 83) و چنان‌كه‌ خود در دیباچه تاریخ‌ جهانگشای (ج‌ 1، ص‌ 5 ـ6) نوشته‌ است‌، پیش‌ از بیست‌ سالگی‌ به‌ دیوان‌ راه‌ یافت‌ و از دبیرانِ خاص‌ امیر ارغون‌ شد و چند بار به‌ همراهِ او، كه‌ برای‌ دادن‌ گزارش‌ مالیه ممالك‌ غربی‌ مغول‌ به‌ اردوی‌ قاآن‌ می‌رفت‌، به‌ چین‌ و مغولستان‌ سفر كرد (جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ كا ـ كب‌). پس‌ از آمدنِ هولاكو به‌ ایران‌، عطاملك‌ از دبیرانِ نزدیك‌ او شد و پس‌ از آنكه‌ هولاكو الموت‌ را فتح‌ كرد، وی‌ را راضی‌ ساخت‌ كه‌ كتابخانه نفیسِ اسماعیلیان‌ را بررسی‌ كند و خود به‌ خزانه اسماعیلیان‌ رفت‌ و آلات‌ نجومی رَصَدخانه‌ و كتابهای‌ ارزنده‌ را جدا و حفظ‌ كرد. در 655، هنگامی‌ كه‌ هولاكو روانه بغداد شد، عطاملك‌ همراه‌ وی‌ بود و به‌ تصریح‌ خود او در تسلیه الاِخوان‌(ص‌ 60) در 657، یك‌سال‌ پس‌ از فتح‌ بغداد، هولاكو حكومت‌ بغداد را به‌ وی‌ سپرد. در دوره سلطنت‌ اباقاخان‌ (663ـ680) نیز در ظاهر به‌ نیابتِ امیر سونجاق‌آقا، حاكم‌ بغداد و سراسر عراق‌ عرب‌ بود و در آباد ساختن‌ آن‌ خِطه‌ و آسایش‌ رعایا و ایجاد قُراء و مزارع‌ و انهار كوشید. علاءالدین‌ تا یك‌ سال‌ پس‌ از جلوس‌ سلطان‌ احمد تگودار *و مجموعاً نزدیك‌ 24 سال‌، حكمران‌ بغداد بود (ابن‌فوطی‌، ج‌ 4، قسم‌ 2، ص‌ 1035؛ ذهبی‌، حوادث‌ و وفیات‌ 681ـ 690 ه ، ص‌ 81؛ جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ كو ـ لج‌).
در این‌ سالها و در زمانه‌ای‌ پرآشوب‌ و در دستگاه‌ ایلخانان‌، كه‌ رقابت‌ میان‌ امیران‌ و اعیان‌ و دیوانیان‌ در آن‌ شدید بود، عطاملك‌ و برادرش‌ شمس‌الدین‌، دشمنان‌ و بدخواهان‌ بسیاری‌ داشتند، چنان‌كه‌ علاءالدین‌ حكایت‌ سوءقصد و آزار شحنه مغولی‌ بغداد و نایب‌ او، و نیز سعایتِ نقیب‌النقبا تاج‌الدین‌ علی‌بن‌ محمد حسنی‌ علوی‌ معروف‌ به‌ ابن‌طَقطَقی‌، پدرِ ابن‌طقطقی‌ مؤلف‌ كتاب‌ الفخری‌ ، را بازگفته‌ است‌، اما سرسخت‌ترین‌ بدخواه‌ او و برادرش‌، مجدالملك‌ یزدی‌ بود كه‌ از 679 ایلخان‌، او را به‌مقام‌ اِشراف‌ ممالك‌ (ناظر مالیه مملكتی‌) نایل‌ كرد. علاءالدین‌ شرحِ مصائبِ خود را در دو دفتر نگاشته‌ است‌ كه‌ اولی‌ تسلیه الاِخوان‌ نام‌ دارد و دومی‌ متمم‌ آن‌ است‌. سرانجام‌، مجدالملك‌ به‌ تصرف‌ در اموال‌ دیوان‌ و نیز تبانی‌ با ارغون‌، كه‌ مدعی‌ سلطنت‌ بود، متهم‌ و محكوم‌ به‌ مرگ‌ شد. مجدالملك‌ را در جمادی‌الاولی‌ 681 قطعه‌ قطعه‌ كردند و یاران‌ او را در بغداد و اطراف‌ آن‌ به‌ قتل‌ رساندند. عطاملك‌ نیز در همان‌ سال‌، به‌ سبب‌ مصائبی‌ كه‌ به‌ او رسیده‌ بود، در مغان‌ درگذشت‌. جسد او را به‌ تبریز بردند و در گورستانِ چَرَنداب‌ دفن‌ كردند. تگودار، خواجه‌هارون‌ (پسر شمس‌الدین‌) را به‌ جای‌ او به‌ حكومت‌ بغداد فرستاد (رجوع کنید به جوینی‌، 1361 ش‌، ص‌ 95ـ136؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 1117، 1126ـ1129؛ وصّاف‌الحضره‌، ص‌ 92ـ 108؛ جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ لج‌ ـ س‌؛ قس‌ ابن‌فوطی‌، همانجا، كه‌ محل‌ درگذشت‌ عطاملك‌ را ارّان‌ ذكر كرده‌ است‌). به‌گفته ابن‌فوطی‌ (همانجا)، عطاملك‌ جوینی‌ دارای‌ رسائل‌ و اشعار و حِكم‌ و امثال‌ بود و اجازه روایت‌ تمام‌ مصنفات‌ خود را به‌ وی‌ داده‌ و در 677 در قلعه تبریز اشعار خود را بر او املا كرده‌ بود. علاءالدین‌ عطامك‌ و شمس‌الدین‌ محمد جوینی‌، گرایشهای‌ شیعی‌ داشتند (جعفریان‌، ص‌ 25).
2 ) شمس‌الدین‌ محمدبن‌ محمد جوینی‌. معروف‌ به‌ صاحب‌دیوان‌، برادر كوچك‌تر خواجه ‌عطاملك‌ بود(شبانكاره‌ای‌، ص‌ 264). در منابع‌، شرح‌حال‌ او به‌اختصار آمده‌ و عطاملك‌ نیز در تاریخ‌ جهانگشای‌ از او یادی‌ نكرده‌ است‌. شمس‌الدین‌ از اواخرِ عهدِ هولاكو تا مرگ‌ سلطان‌احمد تگودار (جمادی‌الاولی‌ 683)، صاحب‌ دیوان‌ و وزیر اعظمِ ایلخان‌ بود (جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ س‌). حمداللّه‌ مستوفی‌ مدت‌ صاحب‌ دیوانی‌ و وزارت‌ او را 29 سال‌ نوشته‌ است‌ (ص‌ 595). وی‌ در دوره جانشینان‌ هولاكو (اباقا و تگودار) صاحب‌دیوان‌ بود و در این‌ سالها مناصب‌ و مأموریتهای‌ دیگر هم‌ یافت‌، چنان‌ كه‌ به‌ تصریح‌ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌ (ج‌ 2، ص‌ 1104ـ1105)، اباقا در ربیع‌الاول‌ 676 كه‌ معین‌الدین‌ پروانه‌ در روم‌ كشته‌ شد، شمس‌الدین‌ را برای‌ دلجویی‌ از رعایا و سركوب‌ دشمنان‌ و گرفتن‌ مملكت‌ روم‌ فرستاد و صاحب‌ در آنجا شهرهای‌ خراب‌ را آباد كرد. در راه‌ بازگشتن‌ از روم‌ نیز در دربند و كوه‌ البرز، اقوام‌ لِگزستان‌ [ خقوم‌لَق‌ ] را مطیع‌ ساخت‌.
شمس‌الدین‌ جوینی‌ در رقابت‌ تگودار و ارغون‌ بر سرِ جانشینی اباقاخان‌، كوشید تا تگودار را، كه‌ مسلمان‌ شده‌ بود، به‌ حكومت‌ برساند. پس‌ از تگودار كه‌ ارغون‌ به‌ ایلخانی‌ نشست‌، شمس‌الدین‌ به‌ اصفهان‌ گریخت‌ و اندیشید كه‌ از راهِ شیراز به‌ هرمز و هند برود و باقی‌ عمر را در آن‌ دیار بگذراند، اما به‌ ملاحظه حالِ خاندان‌ و متعلقان‌ خود و با اطمینانِ به‌ یرلیغِ ایلخان‌، به‌ اردوی‌ ارغون‌ شتافت‌ و در سرای‌ امیر بوقا * اقامت‌ كرد. ارغون‌ ابتدا او را نواخت‌، اما به‌ القای‌ امیر بوقا و دیگر بدخواهانِ شمس‌الدین‌، كه‌ می‌گفتند صاحب‌دیوان‌، پدر ارغون‌ (اباقا) را با خوراندن‌ زهر كشته‌ است‌، امر به‌ محاكمه او داد. سرانجام‌، قرار شد كه‌ شمس‌الدین‌ با دادن‌ فدیه‌ جان‌ خود را بخرد، اما چون‌ نتوانست‌، ارغون‌ حكم‌ به‌ قتل‌ او داد و وی‌ را در 4 شعبان‌ 683 بر دروازه اهر كشتند (همان‌، ج‌ 2، ص‌ 1156ـ 1160؛ عقیلی‌، ص‌ 351).
تقریباً همه مورخان‌، شمس‌الدین‌ را به‌ جود و احسان‌ و حُسنِ تدبیر و عمارتْدوستی‌ ستوده‌اند (رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 1049؛ وصّاف‌الحضره‌، ص‌ 55؛ حمداللّه‌ مستوفی‌، ص‌ 593؛ شبانكاره‌ای‌، ص‌ 264، 266؛ عقیلی‌، ص‌ 276). از شمس‌الدین‌ محمد جوینی‌ اشعاری‌ باقی‌مانده‌ كه‌ از آن‌ جمله‌ ابیاتی‌ است‌ كه‌ در آستانه مرگ‌، در حسب‌ حالِ خود سروده‌ (رجوع کنید به عقیلی‌، ص‌ 278ـ279) و قطعه‌ای‌ است‌ كه‌ در طلبِ آمدن‌ شمس‌الدین‌ كَرْت (مَلِكِ هرات‌) به‌ دربارِ اباقاخان‌ نوشته‌ است‌ (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 1106).
شمس‌الدین‌ املاك‌ بسیار و ثروت‌ فراوان‌ گرد آورد، چنان‌ كه‌ به‌ نوشته وصّاف‌الحضره‌، درآمد املاكِ او در سال‌، 360 تومان‌ بود (ص‌ 56؛ قس‌ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 1158؛ حمداللّه‌ مستوفی‌، همانجا؛ عقیلی‌، ص‌ 276). رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌ (ج‌ 2، ص‌ 1489ـ1492) از تبانی‌ شمس‌الدین‌ با پیشه‌ورانِ وامخواهِ دیوان‌ ــ كه‌ با دادن‌ رشوه‌ به‌ خاتونان‌ و امرا، رسید گرفته‌ بودند كه‌ سلاح‌ به‌ خزانه‌ تحویل‌ داده‌اند ــ یاد كرده‌ است‌.
فرزندانِ شمس‌الدین‌ محمد جوینی‌. شمس‌الدین‌ جوینی‌ فرزندان‌ متعددی‌ داشت‌ كه‌ از آن‌ میان‌، بهاءالدین‌ محمد و شرف‌الدین‌ هارون‌، هر دو، در پی آموختنِ علم‌ و ادب‌ بودند. هارون‌ باهوش‌ و با ذكاوت‌ بود و طبعی‌ لطیف‌ و نظم‌ و نثری‌ نیكو داشت‌. وی‌ صفی‌الدین‌ عبدالمؤمن‌، موسیقیدانِ معاصرش‌، را ملازم‌ خود ساخت‌ و نزد او شاگردی‌ كرد و صفی‌الدین‌ نیز رساله شرفی‌ را در فنون‌ موسیقی‌ به‌نام‌ وی‌ نوشت‌ (وصّاف‌الحضره‌، ص‌60ـ61). هارون‌ از افاضل‌ عصرِ خود به‌شمار می‌آمد و با رابعه‌، معروف‌ به‌ سیده‌ نبویه‌، نواده مستعصم‌ عباسی‌، ازدواج‌ كرد و از او چند فرزند داشت‌. وی‌ به‌ سعایتِ فخرالدین‌ مستوفی‌ (عموزاده حمداللّه‌ مستوفی‌) در جمادی‌الا´خره 685 به‌ فرمان‌ ارغون‌ كشته‌ شد و سیده‌ نبویه‌ نیز در همان‌ روز وفات‌ یافت‌ (همان‌، ص‌ 65؛ حمداللّه‌ مستوفی‌، ص‌ 597).
بهاءالدین‌ محمد نیز در زمان‌ پدرش‌ به‌ حكم‌ ایلخان‌ اباقا، حاكم‌ اصفهان‌ و تومانات‌ عراق‌ و یزد شد. وی‌ پرخشم‌ و سخت‌كُش‌ و بی‌رحم‌ و كم‌عفو بود و در عهد او مردم‌ اصفهان‌ همواره‌ در وحشت‌ و اضطراب‌ به‌سر می‌بردند، اما او توانست‌ دستِ اشرار را كوتاه‌ كند و بدین‌ ترتیب‌، اصفهانیان‌ امن‌ و فراغتی‌ یافتند. بهاءالدین‌ محمد به‌ فضل‌ و ادب‌شناسی برادرش‌، هارون‌، حَسَد می‌برد. او در شعبان‌ 678 و در زمانِ حیات‌ پدرش‌ درگذشت‌ (وصّاف‌الحضره‌، ص‌60ـ66).
در 688، ارغون‌ فرمان‌ داد كه‌ همه فرزندانِ صاحب‌دیوان‌ را به‌ یاسا برسانند. به‌ این‌ ترتیب‌، چهار تن‌ از پسران‌ شمس‌الدین‌ (یحیی‌، فرج‌اللّه‌، مسعود و اتابك‌) را در تبریز به‌ قتل‌ رساندند و از نوادگانش‌ علی‌ را در اصفهان‌ كشتند. محمود، از مرگ‌ نجات‌ یافت‌، اما از ترس‌، به‌ بیماری‌ خفقان‌ مبتلا شد و پس‌ از چند سال‌ درگذشت‌؛ فقط‌ زكریا، كه‌ در آن‌ هنگامه‌ در اَبخاز بود، خلاص‌ یافت‌ (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 1174ـ 1175). فرزندان‌ شمس‌الدین‌ محمد جوینی‌ حامی‌ علما، فضلا و هنرمندان‌ بودند (اصفهانیان‌، ص‌ 18).
فرزندان‌ علاءالدین‌ عطاملك‌ جوینی‌. منصور، پسر علاءالدین‌ عطاملك‌ جوینی‌، را در همان‌ سالِ قتل‌ شمس‌الدین‌ محمد، از حِلّه‌ آوردند و بر سرِ جسرِ بغداد كشتند. در 692، كه‌ وصّاف ‌الحضره‌ مؤلف‌ تاریخ‌ وصّاف‌ به‌ تبریز رسید، مقبره‌های‌ علاءالدین‌ عطاملك‌ و برادرش‌ شمس‌ الدین‌ و هفت‌ پسر ایشان‌ را در گورستانِ چَرَنداب‌ زیارت‌ كرد. وی‌ شرحی‌ دلسوز و مؤثر از پایان كارِ آنان‌ نوشته‌ است‌ (رجوع کنید به ص‌ 141ـ143؛ نیز رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌ اللّه‌، ج‌ 2، ص‌1160، 1173ـ 1175).
یكی‌ از دخترانِ عطاملك‌ در 671 با صوفی زاهد، شیخ‌صدرالدین‌ ابوالمجامع‌ ابراهیم‌بن‌ شیخ‌ سعدالدین‌ محمدبن‌ المؤید حَمُّویه‌ جوینی شافعی‌، ازدواج‌ كرد (جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ سب‌ ـ سج‌).
منابع‌: ابن‌طقطقی‌، الفخری‌ فی‌ الا´داب‌ السلطانیه و الدول‌ الاسلامیه، چاپ‌ محمود توفیق‌ كتبی‌، مصر 1340؛ ابن‌فُوَطی‌، تلخیص‌ مجمع‌الا´داب‌ فی‌ معجم‌ الالقاب، ج‌ 4، قسم‌ 2، چاپ‌ مصطفی‌ جواد، [دمشق‌ 1963]؛ داوود اصفهانیان‌، «خاندان‌ جوینی‌ در دستگاه‌ ایلخانان‌»، نشریه دانشكده ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌ تبریز، سال‌ 33، ش‌ 1 (بهار 1369)؛ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌، تاریخ‌ مغول‌: از حمله چنگیز تا تشكیل‌ دولت‌ تیموری‌، تهران‌ 1364 ش‌؛ رسول‌ جعفریان‌، «پیشینه تشیع‌ در اصفهان‌»، وقف‌: میراث‌ جاویدان‌ ، سال‌ 5، ش‌ 3 و 4 (پاییز و زمستان‌ 1376)؛ عطاملك‌بن‌ محمد جوینی‌، تسلیه الاخوان‌، چاپ‌ عباس‌ ماهیار، تهران‌ 1361 ش‌؛ همو، كتاب‌ تاریخ‌ جهانگشای‌، چاپ‌ محمدبن‌ عبدالوهاب‌ قزوینی‌، لیدن‌ 1911ـ1937، چاپ‌ افست‌ تهران‌ [بی‌تا.]؛ حمداللّه‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده؛ خواندمیر؛ محمدبن‌ احمد ذهبی‌، تاریخ‌ الاسلام و وفیات‌ المشاهیر و الاعلام‌، چاپ‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، حوادث‌ و وفیات‌ 681 ـ690 ه، بیروت‌ 1421/2000؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌؛ محمدبن‌ علی‌ شبانكاره‌ای‌، مجمع‌الانساب‌، چاپ‌ میرهاشم‌ محدث‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ حاجی‌بن‌ نظام‌ عقیلی‌، آثارالوزراء، چاپ‌ جلال‌الدین‌ محدث‌ ارموی‌، تهران‌ 1364 ش‌؛ عوفی‌؛ عبداللّه‌بن‌ فضل‌اللّه‌ وصّاف‌الحضره‌، تاریخ‌ وصّاف‌، چاپ‌ سنگی‌ بمبئی‌ 1269.
/ هاشم‌ رجب‌زاده‌ /
نیمِ نگاهی به تاريخ جهانگشای جويني…. و جنبه های ادبی و هنری آن
قبول احمد نثاري
تاریخ که به گفتۀ برخی دانشمندان حافظۀ ملت هاست؛ از چند هزار سال بدين سو انسان ها به انواع گوناگون به آن پرداخته اند؛ جمعی برای حفظ افتخارات دینی، ملی و هویتی شان به تسوید تاریخ دست یازیده اند؛ عده ای یادمان های تلخ و شیرین گذشتگان را برای عبرت آیندگان و متابعت ایشان به قید کتابت درآورده اند و بدین لحاظ می توان گفت که حضور «تاریخ» در میان انسان ها در هر عرصه و زمان به مثابۀ روح در پيكر است در غیر آن ملتی بدون تاریخ، بدان ماند که طفلی در نبود پدر و مادر سیرتکاملی خویش را بپیماید، که نتیجه اش هم مشخص است.
باید پذیرفت که نقش مؤرخین در پاسداری و نگهداشت از یادمان ها، نشیب و فراز ها، صلح و نبردها، انتقال فرهنگ ها و… و نیز دوره های تمدنی و رشد و جاهلیت و انحطاط ملت ها غیرقابل انکار است؛ همچنان باید اذعان داشت که در پهلوی این رسالت عظیم و مسئولیت بزرگ با گزارش تاریخ و ابلاغ آن به آیندگان، ماندگاری زبانی که تاریخ به وسيلۀ آن نگارش یافته است؛ نیز تثبیت می گردد.
چنانچه بیشتر تاریخ ها که به زبان فارسی نوشته شده، از بُعد زبانی نیز حایز اهمیت بوده است.
بدین ترتیب تاریخ جهانگشای جوینی که برخی آن را «شاهکار تاريخ نگاري مغول» خوانده اند، از جمله تواریخی است که گذشته از جایگاه و ارزش تاریخی؛ در جمع متون ادبی معتبر زبان فارسی شمار می گردد.
گفتنی است که نثر فارسی در دوره های بین حملۀ چنگیزخان و تیمورکورگانی رونق بسیار داشت و موضوعی که به رواج نثر فارسی در این دوره کمک کرد تألیفات متعدد و مفصلی است که در تاریخ اعم از تاریخ عمومی و تاریخ مغول معین شده است. سبک نثر دوره مغول خصوصاً سبک قرن هفتم با شدت تمام تحت تأثیر سبک نثر آخر دورۀ سلجوقی و خوارزمشاهی است. مهمترین سبک رایج این دوره، سبک نثر مصنوع است و تاریخ جهانگشای جوینی یکی از کتاب هایي است که به همین سبک نوشته شده است. بهره‌گیری از صنایع بدیعی اعم از لفظی و معنوی در این کتاب (به قدر کافی) مشهود است. 1)
در این نبشته سعی بر آن است تا برخی از مشخصه ها و ویژگی های هنری و ادبی این اثر که مشتی است نمونۀ خروار؛ برای خوانندگان عزیز بیان گردد.
ویژه گی های سبکی این اثر تاریخی- ادبی
این اثر که از لحاظ پرداخت تاریخ معتبری از عصر مغولان، خوارزمشاهیان و اسماعیلیان بوده، در همان حال یک اثر ادبی زیبایی نیز می باشد که مؤلف خواسته است کتابش را از یکنواختی و ملال انگیزیی بعضی کتاب های دیگر تاریخ که در اکثر موارد زمینه های ملالت خواننده را فراهم می سازد، خارج کند و به آن با استفاده از آرایه ها لفظی و معنوی، چون تشبیهات، استعارات، کنایات، اسجاع و… زیبایی بخشیده که خواننده و شنونده را هیچگاهی خسته نمی سازد، مگر در برخی موارد که مؤلف از واژه های عربی و ترکی- مغولی به وفور استفاده نموده است، که حتی در بعضی جاها، رشتهء مطلب از دست خواننده گسیخته می شود، مثلاً در ذیل عنوان« ذکر قواعدی که چنگز خان نهاد» چنین می نویسد: «هنگام کار در غلبه و اقتحام سباع ضاری اندر شکار و در ایّام امن و فراغت گوسفندان با شیر و پشم و منافع بسیار در حالات و علات بأس و نوش از مباینت و مخالفت نفوس فارغ باشند، لشکری اندر شیوهء رعیت که احتمال صنوف مؤن کنند.» (کتاب تاریخ جهانگشای جوینی، ص 22)
به هر حال این کتاب با وجود الفاظ فخیم و در عین حال پُر تکلّف و مصنوع از شیرینی و عذوبت خاصی برخوردارست، ولی همواره چنین نیست که درک مفهوم به خواننده دشوار باشد در بعضی از موارد مؤلف با وجود اینکه اثرش مصنوع و دارای آرایه های زیادی است به موضوعی بر می خوریم که از اول تا آخر جز یک یا دو واژهء ترکی یا عربی، هرچه هست واژه های سرهء فارسی، که گویی این اثر به «نثر مرسل» نگاشته شده است، مثلاً دربارهء جنگ چنگیز خان با سپاه اونک خان می نویسد: «این حکایت آنست که اونک خان با قومی بسیار در طلب او برفت و چنگز خان با قومی اندک بود چشمه ایست که آنرا ” بالجونه” گویند، آنجا بیکدیگر رسیدند و بسیار کوششها نمودند عاقبت چنگیزخان با لشکر اندک اونک خان را با گروه انبوه منهزم گردانید.» (همان کتاب، ص27)
حالا به شرح مختصری از ویژه گی های سبکی شماره وار می پردازیم:
1- مختصهء قرآنی:
در این اثر مؤلف بنا بر دانش قرآنیی که داشته در اکثر موارد استناد و استشهاد به آیات کلام الله مجید نموده و موضوع را با یک آیه یی مؤکد و مؤید ساخته است، طوری که در کتاب اول در ذکر نسب «ایدی قوت» و شرح بلاد ایغور می نویسد:« و آن ناحیت را از اثر مکیدت و رجس عقیدت آن کفار فجار پاک کردند” فقطع دابر القوم الذین کفروا والحمد لله رب العلمین”» (همان کتاب، ص38
ترجمه: پس به كيفر و جزای ستمگرى ريشۀ گروه ظالمان و ستمگاران كنده شد و ستايش، خداى را كه پروردگارجهانيان است. (انعام / 45)
2- ویژه گی خبری:
همچنان در این کتاب به احادیث نبوی صل الله علیه وسلم نیز برای تفهیم و تشدید مطلبی استناد شده است، مثلاً در قسمت اول کتاب در « ذکر قواعدی که چنگیز خان نهاد» آورده است:« و حدیثی است منقول از اخبار ربانی ” اولئک هم فرسانی بهم انتقم ممن عصانی” ( همان کتاب، ص17
ترجمه: ( ایشان سواران منند، یعنی سواران خدا، و به واسطه ایشان از کسانی که نسبت به من نافرمانی می کنند، انتقام می گیرم.)
3- کاربرد مقوله های عربی و اشعارعربی نیز درین کتاب به وفور دیده می شود و مؤلف با تبحری که در زبان و ادبیات عرب داشته، از مقوله های عربی و اشعارآن بهرهء زیادی گرفته است، چنانچه در موضعی مقوله یی را به این طور ذکر می کند:« و اذا ادبر ادبر و اذا اقبل اقبل» (6)(ص14) و در جای دیگری به شعری استناد می جوید و می گوید:
« فهم یطفئون المجد و الله موقد
وهم ینقصون الفضل والله واهب» (همان کتاب ، ص 35)
4- همچنان کاربرد اشعار فارسی نیز این کتاب را مشحون ساخته و به جایگاه ادبی و هنری این کتاب هر چه بیشتر افزوده است، که ما برای تایید سخن خویش به استناد بیتی ازین کتاب اکتفا می کنیم:
« نیک خواهان دهند پند و لیک
نیـک بخــتان بُوَند پنــد پذیر» (کتاب تاریخ جهانگشای جوینی، ص37 .
5- استفاده از آرایه های لفظی و معنوی نیز از مختصات هنری این کتاب می باشد، مؤلف چیره دست، درین اثر چنانچه در بالا نیز یادآور شدیم، از استعارات، سجع ها، جناس ها،کنایه ها، امثله های فارسی و عربی، مترادفات، شبه اشتقاق ها، جناس و… در زیبایی کتاب خود بهره جسته و آنرا زینت بخشیده است که ما در اینجا از هر یک از این ها مثالی می آوریم تا گواهی باشد بر صدق دعوی ما.
ضرب المثل عربی:- « اجع کلبک یتبعک» (همان کتاب، ص22.
ضرب المثل فارسی:- « در امثال عجم است که ازسگ سیر شکار نیاید» (همان کتاب، ص22.
استعاره:- « در آغاز بهار جوانی که هنگام استواری دادن به قواعد علم و دانش و آداب است»(تحریرنوین جهانگشای جوینی، ص.37.
سجع:- « هر نیرنگ بازی امیر، و هر بخت برگشته یی دبیر» (همان کتاب، ص.37.
شبه اشتقاق:- « هرآزاده یی، بی زاد است و هر راد مردی، مردود» (همان کتاب، ص.37.
مترادف:- « مسخر فرمان او شدند و مطیع و منقاد حکم او گشتند» (کتاب تاریخ جهانگشای جوینی، ص.30.
جناس تام:- « خواسته، خان ختای از ایشان می خواسته است» (همان کتاب، ص15.
جناس خطی:- « از خشنات خشبات تتار آنچه در سینه نهان داشتند» (همان کتاب، ص37.
کنایه:- « چون بخت بیدار و دولت یار بود» (همان کتاب، ص27 .
نتیجه:
این اثر که حاوی موضوعات تاریخی سودمند در مورد مغولان، خوارزمشاهیان و اسماعیلیه ها است و از ارزش تاریخی بالایی برخوردار است، جایگاه تاریخی این اثر را همه کس ستوده و به آن ارج گذاشته چون مؤلف علاوالدین عطا ملک جوینی رحمه الله آنچه درین کتاب نگاشته به حق یا که خود شاهد و ناظر همان واقعه و حادثه و مسئله بوده یا آنکه از منابع دست اول گیر آورده که حایز اهمیت زیادی است، به ویژه پس از فتح قلعۀ الموت و اضمحلال اسماعیلیه ها، در ارتباط به پا درمیانی مؤلف جهت حفاظت از کتابخانهء عظیم و غنی ای که آنان در مدت زمان سلطنت خود گرد آورده بودند و قرار بود تا آن را آتش زنند؛ وی نگذاشت تا همه کتاب ها را بسوزانند، بلکه سعی ورزید تا کتاب های مفید است را از نابودی نجات دهد و چنین هم کرد.
لذا در مستند بودن و صحت این تاریخ جای هیچ شک و تردیدی وجود ندارد و از همه مهمتر که بخش سوم این کتاب شامل معلومات ارزنده و نهایت مفید در مورد مذهب اسماعیلیه ها، نهضت صباحیهء اسماعیلیه، سلاطین فاطمی مصر، واقعهء جانگداز بغداد و جنگ های خونین هلاکو با اسماعیلیه ها الی منقرض ساختن آنان؛ همه و همه در خور توجه است.
این اثر غیر از اینکه یک تاریخ مستند است که قبلاً ذکر شد، اثر ادبی نهایت زیبا نیز می باشد که مؤلف در انشای این کتاب رنج زیاد کشیده تا به این اثر تاریخی روح ادبی و هنری شگفت انگیزی دمیده و کتابش را از قطار آثار تاریخی ملال آور و خسته کننده و یکنواخت بیرون کرده که خواننده از مطالعهء آن نه تنها بهرهء تاریخی می برد که متوجه جنبه های ادبی آن نیز می شود از جمله ابیات زیبا، ضرب المثل های شیرین و سجع های نغز که به این کتاب زیبایی زیادی بخشیده است.
علاوه براین اگر از بُعد تاریخی و ادبی آن بگذریم یک اثر اخلاقی نهایت مفیدی نیز هست که برای حکمت اندوزی و پند و اندرزگیری و همچنان عبرت گرفتن از مردمان پیشین که مؤلف حتی المقدور سعی نموده تا همواره بعد از ذکر واقعه یا حادثه یی به خواننده ها درس عبرت دهد و آنانرا به صلاح و رشاد دعوت کند و از وخامت کارهایی که به اثر خودخواهی ها و جاه طلبی ها و کبر و غرور به وجود می آید، آنان را انذار کند.
بالآخره از محتوای این اثر چنین بر می آید که این کتاب دارای سه بُعد برجسته یی است، بُعد تاریخی، بُعد ادبی و بُعد اخلاقی که هر یک در جای خود به این اثر ارزش والایی داده اند و نام آن را در صحیفهء تاریخ به خط زرین مخلد و مثبّت ساخته اند.
سرچشمه ها:
1- تفسیر نور، سورۀ انعام؛ ذیل آیۀ: 45.
2- از مقالۀ (تضاد و مطابقه) در تاریخ جهانگشای جوینی؛ گردآورنده: حسین عبدی، پایگاه انترنتی حوزۀ هنری استان گلستان.
3- تحریر نوین جهانگشای جوینی، تألیف عطا ملک جوینی؛ نگارش دکتر منصور ثروت؛ موسسهء انتشارات امیر کبیر، چاپ دوم 1378،.
4- کتاب تاریخ جهانگشای جوینی، سنهء 658 هجری قمری، به سعی و اهتمام و تصحیح محمد بن عبد الوهاب قزوینی، نوبت چاپ دوم 1378.






RE: عطاملک جوینی - ADMIN - ۱۳۹۰-۹-۹

مشاهده فهرست مطالب کتاب
آ- ترجمه مصنف کتاب
- صاحب دیوان علاء الدین عطاملک جوینی تغمده اله برحمته
- حکایت سعایت مجدالملک یزدی و اختلال احوال مصنف در اواخر عمر
- شمه از احوال خانواده مصنف بطریق اجمال
- بعضی از علما و شعرا که از مخصوصین این خانواده بوده اند
- حکایت شیخ سعدی با شمس الدین و علاء الدین صاحب دیوان
- تالیفات دیگر علاء الدین مصنف کتاب
ب- جهانگشای
- اشتهار جهانگشای از همان زمان تالیف
- وضع و ترتیب جهانگشای
- تاریخ تالیف جهانگشای
- نسخ جهانگشای
- خصایص رسم الخطی
- تبنیه
ج- بعضی نصوص مورخین عرب راجع به ترجمه حال مصنف
- منقول از نهایه الارب النویری
- منقول از تاریخ الاسلام للذهبی
- منقول از ذیل صقاعی بر این خلکان
- منقول از فوات الوفیات لابن شاکر الکتبی
- ایضا منقول از فوات الوافیات لابن شاکر الکتبی
- منقول از المنهل الصافی لابی المحاسن بن تغری بردی
- بسم اله الرحمن الرحیم
- فصل در چگونگی احوال مغول پیش از عهد دولت و خروج چنگزخان
- ذکر قواعدی که چنگزخان بعد از خروج نهاد و یاساها که فرمود
- ذکر خروج چنگزخان و ابتدای انتقال دولت و مملکت ملوک جهان بدو و احوال آن
- ذکر ابناء چنگزخان
- ذکر استخلاص بلاد ایغور و انقیاد ایدی قوت
- ذکر تتمه احوال ایشان
- ذکر نسب ایدی قوت و بلاد ایغور بر موجب زعم ایشان
- ذکر احوال کوچلک و توق تغان
- ذکر امام شهید علاء الدین محمد الختنی رحمه اله علیه
- ذکر استخلاص نواحی المالیغ و قیالیغ و فولاد و احوال امرای آن
- ذکر سبب قصد ممالک سلطان
- ذکر توجه خان جهانگشای بممالک سلطان و استخلاص اترار
- ذکر توجه الش ایدی بجند و استخلاص آن حدود
- ذکر استخلاص فناکت و خجند و احوال تیمور ملک
- ذکر استخلاص ماوراء النهر بر سبیل اجمال
- ذکر استخلاص بخارا
- ذکر خروج تارابی
- ذکر استخلاص سمرقند
- ذکر واقعه خوارزم
- ذکر حرکت چنگزخان بجانب نخشب و ترمد
- ذکر عبور چنگزخان بر معبر ترمد و استخلاص بلخ
- ذکر توجه چنگزخان بحرب سلطان
- ذکر مراجعت چنگزخان
- ذکر رفتن تربای تقشی بطلب سلطان جلال الدین
- ذکر یمه و سبتای بر عقب سلطان محمد
- ذکر استخلاص تولی خراسان را بر سبیل اجمال
- ذکر احوال مرو و کیفیت واقعه آن
- ذکر واقعه نیشابور
- ذکر جلوس پادشاه جهان قاآن در مسند خانی و دست جهانبانی
- ذکر حرکت پادشاه جهان قاآن بجانب ختای و فتح آن
- ذکر قوریلتای دوم
- ذکر صادرات افعال قاآن
- ذکر منازل و مراحل قاآن
- ذکر توراکینا خاتون
- ذکر فاطمه خاتون
- ذکر جلوس کیوک خان در چهار بالش خانی
- ذکر احوال اغول غامیش خاتون و پسران او
- ذکر توشی و احوال او و جلوس باتو بموضع او
- ذکر استخلاص بلغار و حدود آس و روس
- ذکر خیل کلار و باشغرد
- ذکر جغتای
- توضیحات: در بیان نسبت بعضی از ابیات مذکور در جهانگشای بقائلین آن
- ضمایم
- فهرست اسامی اشخاص
- فهرست اماکن و قبایل
- فهرست کتب
- لغت نامه
>> جلد دوم :
- مقدمه مصحح
- خصایص نحوی و صرفی
- خصایص لغوی
- بعضی خصایص رسم الخطی
- ذکر مبدا دولت سلاطین خوارزم انار اله براهینهم
- ذکر جلوس سلطان علاء الدین محمد خوارزمشاه
- ذکر مسلم شدن ملک سلاطین غور سلطان محمد را
- ذکر احوال خرمیل بعد از مراجعت سلطان
- ذکر کزلی و عاقبت کار او
- ذکر استخلاص مازندران و کرمان
- ذکر استخلاص ماوراء النهر
- ذکر مراجعت سلطان بار دوم بجنگ کورخان
- ذکر استخلاص فیروزکوه و غزنین
- ذکر خانان قراختای و احوال خروج و استیصال ایشان
- ذکر بقیه احوال سلطان سعید محمد و اختلال کار او
- ذکر موجبات وحشتی که سلطان محمد را با امیرالمومنین الناصرالدین اله ابوالعباس احمد
- ذکر استیصال سلطان سلاطین و سبب آن
- ذکر سلطان جلال الدین
- ذکر احوال او در هندوستان
- ذکر حرکت سلطان جلا الدین بجانب بغداد
- ذکر احوال سلطان و گرجیان و قمع ایشان
- ذکر مراجعت سلطان با گرجستان
- ذکر حرکت سلطان باخلاط و فتح آن
- ذکر حرکت سلطان بحرب سلطان روم
- ذکر یمین ملک و اغراق و عاقبت کار ایشان
- ذکر والده سلطان ترکان خاتون
- ذکر احوال سلطان غیاث الدین
- ذکر سلطان رکن الدین
- ذکر استخلاص نواحی کرمان و احوال براق حاجب
- ذکر جنتمور و تولیت او خراسان و مازندران را
- ذکر نوسال
- ذکر احوال کرکوز
- ذکر وصول کرکوز بخراسان و احوال او
- ذکر احوال امیر ارغون
- ذکر توجه امیر ارغون بقوریلتای بزرگ
- ذکر احوال شرف الدین خوارزمی
- حکایت خط کاتب نسخه آ
- حواشی و اضافات
- ضبط منکبرنی
- شجره نسب سلاطین خوارزمشاهیه
- فهرست اسامی اشخاص
- فهرست اماکن و قبایل
- فهرست کتب
>> جلد سوم :
- مقدمه مصحح
- ذیل خواجه نصیرالدین طوسی بر جهانگشای
- جامع التواریخ
- تم
- فائت حواشی
- بسم اله الرحمن الرحیم
- ذکر احوال الغ نوین و سرقویتی بیکی
- ذکر احوال بجمن و استیصال او
- ذکر جلوس پادشاه هفت کشور و شهنشاه دادگستر منکوقاآن بر تخت خانی و گستردن بساط عدل
- نوشروانی و احیای مراسم جهانداری و تمهید قواعد شهریاری
- ذکر نموداری از محاسن ذات همایون پادشاه جهان منکوقاآن بعد از استقرار او بر سریر ملک
- ذکر ارکان دولت
- ذکر حرکت پادشاه زاده جهان هولاکو ببلاد غربی
- ذکر حرکت پادشاه جهان هولاکو بفتح قلاع ملاحده
- نسخه فتح نامه الموت
- ذکر تقریر مذاهب باطنیان و اسماعیلیان و احوال جماعت مذکور
- ذکر محضر مهدی مقدوح
- ذکر جلوس مستنصر پسر ظاهر
- ذکر کیفیت و سبب این احوال
- ذکر حسن صباح و تجدید او و دعوت ملاحده که آنرا دعوه جدیده خوانند لا جددها اله تعالی
- ذکر ولادت حسن بن محمد بزرگ امید
- ذکر احوال رکن الدین خورشاه بعد از وفات پدرش
- ذکر قلاع رکن الدین بعد از نزول او
- ذکر احوال رکن الدین و انتهای کار ایشان
- حکایت خط کتاب نسخه آ
- تنبیه
- ذیل کتاب: کیفیت واقعه بغداد
- حواشی و اضافات
- نقل از رجال کشی طبع بمبئی ص 247
- نقل از فهرست نجاشی طبع بمبئی ص 148
- نقل از فهرست شیخ طوسی، طبع کلکته، ص 197- 198
- نقل از خلاصه الاقوال علامه حلی، طبع طهران، ص 53
- نقل از کتاب کافی محمد بن یعقوب کلینی
- عقیده مورخین اهل سنت و جماعت در باب عبداله بن میمون قداح
- فذلکه مآخذ راجع باحوال عبداله بن میمون قداح
- مآخذ شیعه
- فذلکه مآخذ راجع باحوال شاور
- الموت
- فیشان ناحیه یا ترکان فیشان
- اندج رود
- آتان ناحیه یا الموت بن
- بالا رودبار
- رودبار
- صورت اسامی قری و قصبات و مزارع بلوک رودبار
- طالقان
- صورت اسامی قری و قصبات و مزارع بلوک طالقان
- قصیده معزی در مدح بومسلم رازی
- حاشیه در خصوص آل جستان
- پای تخت جستانیان
- تعداد ملوک این سلسله
- شجره انساب این خاندان
- حاشیه در خصوص سلیمانشاه بن برجم الایوانی
- فائت حواشی جلد اول (حاشیه در خصوص تاکور)
- فائت حواشی جلد دوم (حاشیه در خصوص جانیت)
- فهرست اسامی اشخاص
- فهرست اماکن و قبایل
- فهرست کتب
- سوالات کارشناسی ارشد
* به سعی و اهتمام محمد بن عبدالوهاب قزوینی *
جوینی از جمله بزرگترین مورخان و نویسندگان ایرانی در قرن هفتم هجری است. وی از خاندان بزرگ صاحب دیوانان جوینی است که در قرن پنجم و ششم و هفتم همواره متصدی مشاغل بزرگ دولتی بودند و علی الخصوص در دوره تسلط مغول، خواه در عهد حکام بزرگ مغولی که پیش از هولاگو به ایران آمده بودند و خواه در قسمتی از دوره ایلخانان قدرت بسیار حاصل کردند.
عطا ملک جوینی تاریخ جهانگشای جوینی را در سال 655 ه ق یعنی مقارن تاریخ فتح قلاع اسماعیلیه به دست هلاکو به انجام رسانید. غالب وقایعی را که جوینی به دوره چنگیزی در کتاب خود آورده از معمرانی که با آن ایام هم عصر بوده اند شنیده و ضبط نموده و از معتبران مغول نیز کسب اطلاع می کرده و گویا از بعضی از نوشته های مغول هم استفاده کرده است.
تاریخ جهانگشا چنان که خود مولف تقسیم کرده شامل سه جلد است:
* جلد اول : تاریخ شروع کار چنگیز خان و یاساهای چنگیزی و تاریخ قوم ایغور و فتوحات چنگیز در ماوراء النهر و خراسان و انقراض سلسله خوارزمشاهیان و سلطنت اوکتای و گیواک و احوال جوجی و جغتای
* جلد دوم: تاریخ سلاطین خوارزمشاهی و قراختاییان و حکام مغول ایران
* جلد سوم: تاریخ منگوقاآن و اردو کشی ها هلاکو به ایران و شرح تاریخ اسماعیلیه تا سال 655 که بیشتر قسمت اخیر مقتبس از کتاب « سرگذشت سیدنا » است و شرحی که در باب فتح بغداد منسوب به خواجه نصیر طوسی است غالبا به عنوان ذیل جلد سوم به آخر نسخه های جهانگشا الحاق شده است.
انشاء کتاب مزبور بلیغ و از لحاظ احتوا و اشتمال بر اطلاعات نفیس کم نظیر است .