مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک
اشعاری برای شهادت حضرت رقیه خاتون - نسخه‌ی قابل چاپ

+- مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک (https://atamalek.ir)
+-- انجمن: حیات طیبه (https://atamalek.ir/forum-15.html)
+--- انجمن: هنر (https://atamalek.ir/forum-119.html)
+---- انجمن: کتاب | رمان | ادبیات (https://atamalek.ir/forum-31.html)
+---- موضوع: اشعاری برای شهادت حضرت رقیه خاتون (/thread-13083.html)

صفحه‌ها: 1 2 3


اشعاری برای شهادت حضرت رقیه خاتون - ADMIN - ۱۴۰۰-۶-۲۰

برای شهادت حضرت رقیه علیه السلام دختر نازدانه امام حسین اشعار زیبای جانسوزی سروده شده است
در این موضوع عطاملک چند شعر از شعرای معاصر در وصف شهادت حضرت رقیه آوردیم

همچنین شعر بسیار زیبای انتقامش را گرفت با اعجاز آه از سیدحمیدرضا برقعی را آنلاین گوش کنید


https://up.20script.ir/files/2a62-roghaye1-2.mp3


RE: اشعاری برای شهادت حضرت رقیه خاتون - ADMIN - ۱۴۰۰-۶-۲۰

خوش آمدی به خرابه سراغ دختر بابا
نشین به دامنم امشب سر مطهر بابا 
اجازه ده که ببوسم دوباره صورت ماهت
نشد اگر که ببوسم چو عمه حنجر بابا
 نثار مقدم تو جان دختر تو پدر جان
ببین خرابه نشین گشته این کبوتر بابا
از آن زمان که دواندند اسب روی تن تو
خبر به ما نرسیده ز حال پیکر بابا
سر تو بر روی نیزه انیس روز و شبم شد
نگاه حسرت من بر سر معطر بابا
تو می زدی به سر من همیشه شانه پدرجان
اجازه ده بنوازم به دست خود سر بابا
ز گریه های خودم عمه را کلافه نمودم 
مرا ببر ز خرابه به جان خواهر بابا
ز تازیانه ی دشمن کبود گشته تن من
ولی دو دیده ی من خون ز داغ اصغر بابا
سر عمو روی نیزه دو رد خون ز پی او
روان دو چشمه ی خون از سر برادر بابا
به روی نیزه برایم سر تو کرد تلاوت 
به نغمه های حجازی به روی منبر بابا 
مرا نبود تصور که پای نیزه نشینم
به روی نیزه ببینم سر منوّر بابا
پدر سرت به سلامت، بگو وصیت خود را 
جدایی و غم و درد و  کلام آخر بابا
۰۱ مهر ۹۹ ، ۰۶:۱۰
علی اسماعیلی وردنجانی


RE: اشعاری برای شهادت حضرت رقیه خاتون - ADMIN - ۱۴۰۰-۶-۲۰

خاطرات سفر شام



فصل بی آب و غم بود
موسم ظلم و ستم بود
سرد و خاموش و ملال انگیز بودم
من پریشان حال تر از موسم پائیز بودم 
برگهای آرزوهایم یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد
آسمان سینه ام از غصه ها پر درد می شد
دم به دم طوفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشکهایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
در کنار قتلگه همراه عمه
می شنیدم ناله ی جانکاه عمه
پا برهنه می دویدم روی شن های بیابان
زیر شلاق ستم چشمان من بودند گریان
پیکر بابا به روی خاک گرم افتاد خونین
عمه ام شد زار و غمگین
دشت و هامون گریه می کرد
آسمان خون گریه می کرد
شد اسیر موج طوفان، کشتی اسلام و ایمان 
آتش کین شعله ور شد تا بسوزاند گلستان
دست های ساقی لب تشنگان آنجا قلم شد
دیده ها از غصه خون و سینه ها لبریز غم شد
 ظهر عاشورا شد و هنگامه ی جانسوز محشر 
در میان قتلگه سرها جدا می شد ز پیکر
پاره پاره قطعه قطعه یک به یک آیات قران 
رفت سرها روی نیزه تا پدید آرد نیستان
بی خدایان ظلمشان از حد فزون گشت و فراوان
گشت نیلی گونه ها از سیلی آن بی خدایان
کاروان غصه ها راهی سوی شام بلا شد
بر تن آل علی(ع) رخت عزا شد
بر لب اهل حرم هم ناله ی واویلتا شد
هر زمان از ناقه ای افتاد طفلی
تازیانه خورد از دستان رذلی 
ضرب سیلی، روی نیلی سهم اطفال حرم شد
از زمین تا آسمان جولانگه اندوه و غم شد
بسته شد در بند کین طفل یتیم و مرد بیمار
وای بر من برده شد ناموس حیدر(ع) بین انزار
دختر شیر خدا، بزم شراب ای وای ای وای
چسم خونین حسین(ع) در آفتاب ای وای ای وای
قاری قرآن به چوب خیزران آزرده می شد
ترجمان وحی و معنای اذان آزرده می شد
در میان کوچه ها صد طعنه از دشمن شنیدیم
طعم تلخ سیلی و زخم زبان ها را چشیدیم
ناگهان آمد به گوشم نغمه هایی آسمانی 
سوختم از داغ هجران 
از شرار آتش و دردی نهانی
همچو آوای نسیم پر شکسته
زخم غم می ریخت در دلهای خسته
پیش رویم
چهره ی تلخ جدایی از برادر
پشت سر
آشوب عاشورا و آن غوغای محشر
سینه ام
از داغ و درد و غم مکدّر
همره من 
تا قیامت ماجرای نیزه و سر
ماجرای نیزه و سر
۰۱ مهر ۹۹ ، ۰۶:۰۶
علی اسماعیلی وردنجانی


RE: اشعاری برای شهادت حضرت رقیه خاتون - ADMIN - ۱۴۰۰-۶-۲۰

حل معما



یک بار دگر دلم هوایی شده است
تا اوج فلک رفته خدایی شده است
همراه تمام سینه سوزان جهان
با پای پیاده کربلایی شده است
---
ویرانه شبی بزم عزاداری شد
اطفال یتیم کارشان زاری شد
می خواند رقیه(س) روضه ی بابا را
از چشم فلک چشمه ی خون جاری شد
---
کار من و دل بی سر و بی سامانی است
از موج بلا و غم دلم طوفانی است
من بهر پدر سفره ی دل بگشایم
چون دست تهی و شب شب مهمانی است
---
با درد و غم و بلا مدارا کردند
بزم غم و درد و رنج برپا کردند
اسلام نبی به دستشان احیا شد
آنان همگی کار مسیحا کردند
---
سیمای پدر را چه تماشا می کرد
با راس پدر، رقیه(س) نجوا می کرد
سرّی است نهان در سر خونین پدر
 در نیمه ی شب حل معما می کرد
 
۱۰ مهر ۹۸ ، ۱۱:۱۹
علی اسماعیلی وردنجانی


RE: اشعاری برای شهادت حضرت رقیه خاتون - ADMIN - ۱۴۰۰-۶-۲۰

شعر شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها



گریه کمتر کن که هنگام سحر خواهد رسید
بعد از این ظلمت تو را قرص قمر خواهد رسید
بعد عاشورا اگر ایام تلخی داشتی
غم مخور ایام چون شهد و شکر خواهد رسید
ای که پاهای تو شد آزرده از خاشاک دشت
بهر پاهایت دوایی مختصر خواهد رسید
عمه می گوید که بابای تو باشد در سفر
گریه کمتر کن که بابا از سفر خواهد رسید
بی خبر هستی اگر از حال بابا غم مخور
هاتفی با کوله باری از خبر خواهد رسید
گریه کمتر کن که بابا می شود مهمان تو
رو به استقبال چون آسیمه سر خواهد رسید
بسکه دارد شوق دیدار تو را بابای تو
جای با پا آمدن با سر پدر خواهد رسید
راس بابای تو را در یک طبق می آورند
چون سری ارزنده تر از صد گهر خواهد رسید
بوده آن سر بر سر نی گر نشان سنگها
در طبق ایمن ز هر خوف و خطر خواهد رسید
چون که سیلی خورده ای در پیش چشمش بارها
اشک او را پاک کن، با چشم تر خواهد رسید
گاه بوده در تنور و گاه هم در طشت زر
خورده چوب خیزران در طشت زر خواهد رسید
راس بابا را نوازش کن در این ساعات شب
صبح نزدیک است و هنگام ظفر خواهد رسید
۰۹ مهر ۹۸ ، ۱۰:۱۹
علی اسماعیلی وردنجانی


RE: اشعاری برای شهادت حضرت رقیه خاتون - ADMIN - ۱۴۰۰-۶-۲۰

عزادار رقیه سلام الله علیها



جبریل نشسته سر بازار رقیه(س)
عیسای نبی هست خریدار رقیه(س)
پوشیده به تن رخت عزا حضرت موسی(ع)
با نوح نبی هر دو عزادار رقیه(س)
ایوب ز کف داده شکیبایی خود را
زد دست عزا بر سر و شد زار رقیه(س)
در عرش الهی به دو صد شوق ملائک
 پروانه صفت بر خط پرگار رقیه(س)
چون شوق ملاقات رقیه(س) به سرش بود
   با سر پدرش آمده دیدار رقیه(س)
عباس(ع) که افتاده دو دستش به روی خاک
سر بر سر نی گشته علمدار رقیه(س)
جان داد که آئین خدا زنده بماند
آئین خداوند بدهکار رقیه(س)
از عطر خوشش عالم هستی شده گلبو
فردوس گل گلشن و گلزار رقیه(س)
از نور وجودش شده روشن همه عالم
خورشید شعاع مه رخسار رقیه(س)
با این همه فضل و کرم و لطف و عنایت
هستند گروهی پی انکار رقیه(س)
«با آل علی(ع) هر که در افتاد ور افتاد»
بنگر که خدا هست نگهدار رقیه(س)
۰۷ مهر ۹۸ ، ۱۲:۴۶
علی اسماعیلی وردنجانی


RE: اشعاری برای شهادت حضرت رقیه خاتون - ADMIN - ۱۴۰۰-۶-۲۰

دختر بابا




مثلا زخم تنت گشته مداوا بابا
نیست عریان بدنت خفته به صحرا بابا
و علی اصغر(ع)ما خفته به گهواره خود
مثلا بسته نشد آب روی ما بابا
مثلا عمه کشد دست نوازش به سرم
و نیازرده مرا سیلی اعدا بابا
آب آورده عموجان مثلا در خیمه
خیمه ی ما مثلا بر لب دریا بابا
مثلا صورت من نیست ز سیلی نیلی
چشم عمو مثلا روشن و بینا بابا
چون که همبازی ام امشب شده عموجانم
ماه را من بنشینم به تماشا بابا
بغلم کرده عمویم مثلا بابا جان
و اجابت کندم هرچه تمنا بابا
مثلا من به روی زانوی تو بنشستم
می زنی تو مثلا شانه به موها بابا
مثلا احمد مختار(ص) تویی بابا جان
و منم فاطمه ی ام ابیها(س) بابا
قول دادی که مرا تو به سیاحت ببری
یا که امشب مثلا یا که به فردا بابا
قصه گوید مثلا عمه برایم امشب
قصه باغ جنان، شاخه طوبی بابا
گاه از مسجد و محراب برایم گوید
گاه هم  از فدک حضرت زهرا(س) بابا
ولی افسوس که این ها همگی رویا بود
هست بر زانوی من راس تو حالا بابا
خیز تا هر دو سوی جنت رضوان برویم
شام غم ، وقت سحر، دختر بابا بابا
۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۰:۵۷
علی اسماعیلی وردنجانی


RE: اشعاری برای شهادت حضرت رقیه خاتون - ADMIN - ۱۴۰۰-۶-۲۰

مظهر خرابه ی شام



منم شهیده همان دختر خرابه ی شام
که پر شد ازغم من دفتر خرابه ی شام
به ظهر حادثه جانم رسیده بود به لب
گرفت جان مرا خنجر خرابه ی شام
اگر چه گلشن مارا زده عدو آتش
منم یگانه گل پرپر خرابه ی شام
 شب شهادت من کربلا ی دیگر بود
شب شهادت من محشر خرابه ی شام  
هزار زخم زبان از عدو رسیده به ما   
کجاست مرهم  زخم تر خرابه ی شام
خرابه گشته خراب از پی شهادت من
منم رقیه(س) همان لنگر خرابه ی شام
شکست خورد عدوی ستمگر از مرگم
چه سنگری است مرا سنگر خرابه ی شام
ز ضرب سیلی دشمن دو گونه ام نیلی است 
سه ساله ای که شده مادر خرابه ی شام
به روی زانوی خود تا سر پدر دیدم
شدم شهیده، همان مظهر خرابه ی شام

۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۰:۰۰
علی اسماعیلی وردنجانی


RE: اشعاری برای شهادت حضرت رقیه خاتون - ADMIN - ۱۴۰۰-۶-۲۰

خرابه شام



دلم گرفته از این گوشه ی خرابه ی شام
که می رسد همه دم بوی درد و غم به مشام
اگر چه تا به سحر من اسیر درد و غمم
بگویدم به دم  صبح باز غصه سلام
به پیش چشم من خسته، بارها خورده
به صورت پدرم سنگ کینه از روی بام
ز روی ناقه فتادم به روی خاک زمین
که دیده است سه ساله ولی فتاده به دام ؟
به راه شام  کتک خورده ام  من از دشمن
هزار طعنه شنیدم میان کوچه مدام
خواصشان سر بابا ز تن جدا کردند
زدند سنگ به سرها ز پشت بام عوام
حریم آل علی(ع) را شکسته اند اینجا
شنیده اند بسی آل مصطفی(ص) دشنام
عزیز فاطمه(س) در خاک و خون شده غلطان
سقیفه تازه شد و غصب گشته حق امام
به گونه های پدر چون که خیزران می خورد
رسید جان به لب و عمر نیز گشت تمام
۲۰ مهر ۹۶ ، ۱۱:۳۳
علی اسماعیلی وردنجانی


RE: اشعاری برای شهادت حضرت رقیه خاتون - ADMIN - ۱۴۰۰-۶-۲۰

آبی که ریخت ...


ای آن که با وفاتر از تو به عالم کسی ندید
آبی که ریخت خون شد و از دیده ات چکید
ای غوطه ور به خون شده در نزد نهر آب
طفلی سه ساله منتظر توست، پر امید
وقتی که دید راس عمو را به روی نی
از غصه گشت زلف سیاهش ز غم سپید
ای بهترین عموی جهان در عزای تو
طفلی سه ساله پیر شد و قامتش خمید
خشکید بعد تو گل لبخند روی لب
جز رنج و درد و غصه و ماتم کسی ندید
آن بی پناه دخت سه ساله برهنه پا
از ترس روی خار بیابان غم دوید 
در یک شب سیاه میان خرابه ای
ما را دچار داغ خودش کرد و آرمید
۱۶ مهر ۹۶ ، ۱۲:۵۹
علی اسماعیلی وردنجانی