مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک
عشق يادوست داشتن؟ كدام يك ارزش بيشتري دارد؟ - نسخه‌ی قابل چاپ

+- مشاوره خانواده آنلاین رایگان عطاملک (https://atamalek.ir)
+-- انجمن: خانواده ایرانی (https://atamalek.ir/forum-14.html)
+--- انجمن: خانواده سبز (https://atamalek.ir/forum-18.html)
+--- موضوع: عشق يادوست داشتن؟ كدام يك ارزش بيشتري دارد؟ (/thread-147.html)



عشق يادوست داشتن؟ كدام يك ارزش بيشتري دارد؟ - ali - ۱۳۹۰-۱-۲۳

عشق یا دوست داشتن؟ کدام یک ارزش بیشتری دارد؟
توسط : ali
جواب دادن به این سوال شاید براتون کمی سخت باشه
شاید هم تجربه اش کردین و جوابشو میدونید
شاید هم هنوز دو دل هستین
نظر چند نفر رو جویا شدم و براتون مینویسم
جالب و خوندنیه
شما چی فکر میکنید؟!
دوست داشتن از عشق برتر است.
عشق یک جوشش کوراست و پیوندی ازسرنابینایی اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت، روشن و زلال.
وقتی به کسی بگی دوستت دارم داری بهش دروغ میگی...
در عمل بهش ثابت کن
احساسی که به زبان بیاد پشیزی ارزشمند نیست...
مخصوصا احساس های عاطفی
دوستت دارم..عاشقتمم بریز دور....توی روابط آدم باید خوش باشه...وابستگی مسخره هست...
با وجود احترامی که واسه نظرات بقیه قایل هستم باید بگم طی بحث های طولانی که در این موضوع داشتم . به این برداشت رسیدم که عشق جزیی از کل نیست و بنا به نظر یکی از دوستانم عشق کل است در کل .در عشق انتخاب نیست . و اصلا عشق و دوست داشتن دو مقوله کاملا متفاوت است و غیر قابل قیاس .در واقع اساس آفرینش عشق است و ما همگی غوطه ور در این عشق.
این ما هستیم که به درک این عشق رسیده ایم یا نرسیده ایم .
خلاصه بگویم اینکه عشق یکباره به وجود نمی آید بلکه از قبل از تولد ما بوده و بعد از مرگ ما نیز همواره خواهد بود .درعشق مادر به فرزند میبینید که انتخابی نیست. و یکباره به وجود نمی آید و هرگز از بین نمی رود .
آگاهی از عشق واقعی .انکه بنیان اساسی آفرینش شما ست بسیار لذت بخش و باعث شادیست
عشق و دوستی هر کدام جایگاه خود را دارند. در دوستی شما دوست میدارید بدون تعهد . در عشق شما متعهد میشید . فرق اینجاست
عشق برتر از دوست داشتن است.
عشقه که مقدسه نه دوست داشتن.
دوست داشتن همواره به همراه منافع است برای طرفین.منافع مالی یا روابطی برای اهدافی خاص یا ...
اما عشق بدون در نظر گرفتن این جور چیزا یکدفعه و نا خود اگاه وارد زندگی افراد میشه و ...
زندگی هرکس به همراه اعتقاداتش معنی دارد کسانی که درزندگیشان عشق راتجربه نکرده باشند هیچوقت عشق رااحساس نخواهند کرد وبرخوردباهرگونه مسئله ای درهرزمینه ای به طرزفکروتجربه شخص ارتباط دارد کسی که عاشق نشده باشد وشما مدام ازشور وحال جذبه وشوق وصال وهزاراصطلاح دیگری نیزبکارببرید آن شخص باسخنان شماهیچ ارتباطی برقرار نخواهد کرد .بحث دوست داشتن نیز همین گونه است هیچکس مثل دیگری فکرنمیکند ونظرات گاها" ضدونقیض خواهد بود. بنابراین اکثراین مسایل به شخص ودنیای اوبرمیگردد.
دوست داشتن تکمیل کننده عشق است. هردو باهم سبب بهترین رابطه است.
دوست داشتن یک حس فطری است و از بین نمی ره مثلا شما مادرتون رو دوست دارین . از وقتی که به دنیا اومدین این حس در وجودتون هست از بین هم نمیره اما ممکنه کمرنگ بشه.
اما عشق یک حس لحظه ای است و اگه به مرحله ی دوست داشتن نرسه خیلی زود از بین می ره وزودتر از ان فراموش می شه.
خدایا: به هر که دوست میداری بیاموز که،عشق از زندگی کردن بهتر است، و به هر که دوســت تر میداری، بچشان که، دوســت داشتن از عشـق برتر. ..شگفتا!وقتی که بود نمی دیدم،وقتی می خواند نمی شنیدم...وقتی دیدم که نبود... وقتی شنیدم که نخواند...!چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد وزلال در برابرت، می جوشد و می خواند و می نالد، تشنهء آتش باشی و نه آب، و چشمه که خشکید، چشمه از آن آتش که تو تشنهء آن بودی بخار شد و به هوا رفت و آتش ،کویر را تافت ودر خود گدا خت و از زمین آتش رویید و از آسمان آتش بارید ، تو تشنهء آب گردی و نه تشنهء آتش و بعد عمری گداختن از غم نبودن، کسی که تا بود ، از غم نبودن تو می گدا خت! ...وتو ای آموزگار بزرگ درسهای شگفت من! ای که دست کینه توز مرگ در آن حال عطشم به نوشیدن جرعه هایی که از چشمهء جاوید پر از عجایبت در پیمانه های زرین کلماتت می ریختی مرا بیتاب کرده بود- در این کویر سوختهء پرهول تنها رها کرد. ای که به من آموختی عشقی فراتر از انسان و فروتر از خدا نیز هست و آن دوست داشتن است و آن آسمان پر آفتاب وزیبای"ارادت" است و آن بیتابی پر نیاز و دردمند دو روح خویشاوند است. آشنایی دو تنهای سرگردان بی پناه در غربت پر هراس و خفقان آور این عالم است که عالمیان همه همزبانان و هموطنان همند برادران وخواهران همند و در خانهء خویشند و بر دامن زمین ،مادر خویش و در سایهء زمان پدر خویش، که زادگان زمین و زمانه اند و ساکنان خاک. و تو آموختی که آنچه دو روح خویشاوند را، در غربت این آسمان و زمین بی -درد،دردمند می دارد و نیاز مند بیتاب یکدیگر می سازد دوست داشتن است، ومن در نگاه تو، ای خویشــاوند بزرگ من،ای که در سیمـایت هراس غربت پیدا بود و در ارتعاش پر ا ضطراب سخنت شوق فرار پدیدار! دیدم که تبعیدی زمینی، ...واکنون تو با مرگ رفته ای و من، اینجا، تنها به این امیـد دم می زنم که با هـر «نفس»، « گامی» به تو نزدیک تر می شوم و... ...و این زندگی من است.