مشاوره خانواده رایگان عطاملک
وظایف شیعیان وعلما در زمان غیبت: - نسخه‌ی قابل چاپ

+- مشاوره خانواده رایگان عطاملک (https://atamalek.ir)
+-- انجمن: حیات طیبه (https://atamalek.ir/forum-15.html)
+--- انجمن: سمت خدا (https://atamalek.ir/forum-17.html)
+---- انجمن: مهدویت و آخرالزمان (https://atamalek.ir/forum-16.html)
+---- موضوع: وظایف شیعیان وعلما در زمان غیبت: (/thread-2531.html)



وظایف شیعیان وعلما در زمان غیبت: - متین - ۱۳۹۱-۳-۲۶

وظایف شیعیان وعلما در زمان غیبت : ‏یکی ازوظایف و راه های نصرت : سعى و اهتمام در ارشاد و هدايت جاهلين است اعم از آنكه جهالتشان ;جهالت كفر و شرك ‏باشد يا جهالت ضلالت يا جهالت در احكام دين ، يا جهالت در امر فسق و فجور باشد . هدايت چند قسم است:‏
اوّل آنكه به گفتار باشد ; مثل تعليم آنچه رفع جهالت شود ، يا ترغيب و تحريص نمودن جاهل را بر وجهى كه در مقام رفع ‏جهل خود بر آيد ، به گونه اى كه علاقه مند شود كه در مجالس علم نزد علماء حاضر شود .‏
دوّم آنكه با فعل و كردار باشد ، مثل آنكه فعل و حال انسان در كمالات و حسن اخلاق و مواظبت به آداب بطورى باشد كه ‏موجب رغبت و تأليف قلوب جاهلين شود .و اين قسم بهترين وسيله در خصوص هدايت و ارشاد است ، ‏
سوّم آنكه به مال باشد ; مثل آنكه مال خود را بخاطر تأليف قلوب مردم انفاق كند ، به گونه اى كه به اين وسيله در روى ‏آوردن بسوى امر حقّ رغبت نمايند ، و ترك كفر يا شرك يا ضلال يا فسق نمايند ، يا آنكه در امر زندگى آنها كمك كند تا آنها ‏بر تحصيل احكام و امر دين اقدام نمايند ، يا آنكه مجلسى را از جهت مذاكره علم منعقد نمايد ; و در آن آنچه موجب رغبت ‏حضور در آن شود ــ از اطعام و نحو آن خصوص نسبت به عوام و جاهلين و مستضعفين ــ مهيّا نمايد.‏
و تأييد و تأكيد بر حُسن اين نوع ترغيب ; آن است كه خداوند متعال سهمى از زكات( [1] ) را در مورد تأليف قلوب از اهل ‏كفّار از اهل كتاب و غير از آنها يا مطلق ضعفاء ـ و لو از مسلمين ـ مقرّر فرموده ، براى آنكه آنها بسوى اسلام يا به جهاد ‏رغبت پيدا كنند ، كه اين مطلب مفصّلا در كتب فقهى بيان شده است .و همچنين در روايات نقل شده است كه :وقتى حضرت ‏رسول (صلى الله عليه وآله) خواستند اقرباء خود را بسوى دين مبين خود دعوت فرمايند ، به حضرت اميرالمؤمنين (عليه ‏السلام) فرمود : طعامى مهيّا فرمايند ، و بعد از اطعام حاضرين ; دعوت خود را اظهار فرمودند ، و در حديث است كه تا سه ‏روز اين عمل را تكرار فرمودند .( [2] )يك وسيله كاملِ ديگر از وسائل ارشاد و هدايت ; تحرير و تأليف و تصنيف احاديث و ‏اخبار و مطالب علمى و دلائل و برهانهاى حقّه است ، و اين كيفيّت نصرت ; يعنى هدايت و ارشاد جاهلين اگر چه بر حسب ‏تعميمى كه در اقسام آن ذكر شد ، معلوم شد كه اقدام بر آن از براى همه بندگان ، هر كدام به قسمى از اقسام آن بر وجه مقدور ‏و ميسور امكان دارد .‏
بنابراين ; همه بندگان بايد كمال اهتمام را داشته ; در بعضى موارد به عنوان وجوب و در برخى ديگر به عنوان استحباب ; ‏به هر قسم و به هر وجهى كه مقدور و ممكن شود سعى در هدايت جاهلين بنمايند .و هرگاه انسان به اين عمل موفّق شود ; به ‏محبوبترين عبادات پيش خداوند دست يافته ، و اشرف وسائل و اقرب قربات نزد او رسيده است ، و هم مراد واقعى از احياء ‏نفس است كه فضل جليل آن در اين آيه مباركه است ( وَ مَنْ اَحْياها فَكَاَنَّما اَحْيَا النّاسَ جَميعاً )( [3] )يعنى : و هر كس نفسى را ‏احياء نمايد ، پس چنان است كه تمام مردم را احياء نموده باشد .‏
و از حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام)در بيان آن از « كافى » روايت شده كه تأويل اعظم آيه ; آن است كه : هر كس ‏نفسى را از ضلالت و گمراهى بسوى هدايت راهنمائى كند .( [4] )و در اخبار فضائل مهمّ و زيادى نقل شده است .( [5] )و ‏لكن عمده در انجام اين نوع نصرت ، و درجه كامله آن نسبت به علماء كاملين است كه بر حسب اين فرمايش كريمه Sad وَ ادْعُ ‏اِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَن )( [6] )و به اين روش استوار; هركدام از طوائف جاهلين ‏را به مقتضاى حال ; به يكى از وجوه سه گانه هدايت و ارشاد فرمايند .‏
وجه اوّل: كه به طريق حكمت باشد ، يعنى با بيان دقايق و حقايق و اسرار خفيّه در آيات الهيّه كه در ارض و سما و جميع ‏آفاق و در جميع مصنوعات اوست ، بر وجهى كه آن حكمتها و اسرار و دقايق بوسيله حسن بيان روشن و آشكار در عقول و ‏افهام گردد ، كه به سبب آن به وجه يقين به امر آفريدگار اذعان نمايند ، و آيات او را تسليم نمايند ، و همچنين سائر معالم دين ‏آنچه تعلّق دارد به تقديرات ، ونيز احكام حضرت ربّ العالمين را بيان نمايند .‏
و تأثير اين قسم دعوت مخصوص اهل كمال و عرفان است ، و در مورد آنها در صورتيكه رد و انكارى نداشته باشند ; مفيد ‏و مؤثّر مى شود ، و اين انكار از خودخواهى و استكبار حاصل مى شود و از اعظم رشته هاى حبّ دنيا است كه مجموع آنها ‏هفت رشته است ، چنانچه در « كافى » روايت فرموده است .( [7] )وجه دوّم: به طريق موعظه حسنه است ، يعنى در مقام ‏تبشير و بشارت ; فوائد و آثار و فضائل مهمّ و نيكوىِ دنيوى و اُخروىِ حسنات و اعمال نيك را بيان نمايد ، و در مقام تنذير ; ‏مفاسد و مهالك و خطرات عظيم و شديد دنيوى و اُخروىِ گناهان و مناهى الهى را بيان كند ، و در هركدام به نرمى كلام و ‏حسن و زيبائى بيان ; و به ذكر مثالهاى واضح و اخبار و سرگذشت امّت هاى گذشته ، بطورى كه موجب رغبت نفوس و ‏واقع شدن كلام در قلوب باشد ، رفتار نمايد.و تأثير اين قسم دعوت غالباً به صاحبان نفوس طيّبه و قلوب سليمه از مؤمنين ‏است ، خصوص نسبت به ضعفاء از جاهلين آنها .وجه سوّم: به طريق مجادله به وجه احسن است ، يعنى با بيان امر حقّ و ‏اثبات آن به امر واضح و برهان قطعى كه انكار آن ممكن و جايز نباشد مگر از كسى كه مجادل و معاند باشد ، كه در اين حال ‏نتيجه بيان و برهان از براى چنين كسانى اتمام حجّت خواهد بو ، و موجب خوارى آنها و عدم ظفر آنها بر مستضعفين از ‏مؤمنين مى شود ، و با وساوس فريب دهنده آنها ; ضعفاء جاهلين گمراه نمى گردند .و اين قسم دعوت غالباً نسبت به اهل جدل ‏و صاحبان خطاو لغزش است ، و لكن عمده امرى كه در اين جهت شناخت و تذكّر آن لازم و مهم است ; اين است كه : ‏مهمّترين وسيله در نفوذ كلام و تأثير قول هدايت كننده در قلوب و نفوس اخلاقِ نيكوى ظاهرى و باطنى در هدايت كننده است ‏، و ديگر حُسن نيّت و خلوص است به آنكه غرض او همان نصرت امام (عليه السلام)در امر دين الهى و امر حقّ باشد .‏
چرا كه اين نوع نصرت ; يعنى تعليم عباد و هدايت آنها به وجه مزبور ، نصرت كامله ايست كه افضل از تمام اقسام و ‏كيفيّات نصرتها نسبت به آنحضرت (عليه السلام)است ، و اين نوعى نصرت است به وجود مبارك ايشان ، چه آنكه امر ‏هدايت و ارشاد عباد امرى است الهى ، كه از طرف رسول الله (صلى الله عليه وآله)به وجود مبارك حضرت ولى عصر ‏صلواة الله عليه موكول شده است .پس هركس در جهت انجام اين امر ـ به يكى از وجوه سه گانه ـ اقدام نمايد چه از نظر مالى ‏و چه از نظر گفتارى و چه از نظر عملى و كردارى ; و با توفيق الهى وسيله هدايت گروهى بشود ; در واقع حضرت ولىّ ‏الله (عليه السلام) را در امر دين الهى نصرت كرده است ، و به اين عمل ; نصرت الهى محقق شده است ، و مصداق ( اِنْ ‏تَنْصُرُوا الله يَنْصُرْكُمْ ) واقع مى شود ‏
و في نهج البلاغة ، قال أميرالمؤمنين (عليه السلام) فيما كتب للأشتر النخعي (رضي الله عنه) في ضمن ما أوصى به : « أمره ‏بتقوى الله ، وإيثار طاعته ، و اتّباع ما أمر به في كتابه من فرائضه و سننه الّتي لايسعد أحد إلاّ باتّباعها ، و لايشقي أحد إلاّ مع ‏جحودها وإضاعتها وأن ينصر الله سبحانه بقلبه ويده ولسانه ، فإنّه جلّ اسمه قدتكفّل بنصر من نصره ، و إعزاز من أعزّه ».( ‏‏[8] )و همچنين اين نوع نصرت و يارى آنحضرت (عليه السلام)نسبت به متعلّقان و رعايا و دوستان ايشان است ، كه آنها را ‏از هلاكت و عذاب دنيوى و اُخروى خلاص مى كند ، و به فيوضات دنيوى و اُخروى فائز مى نمايد ، و احاديث و اخبار هم ‏در فضل اين نوع ناصرين ــ يعنى علماء هدايتگر ــ بسيار است . ( [9] ) و آنها بعد از انبياء و اوصياء افضل از عامّه طوائف ‏مؤمنين .و از آن جمله روايت شده در «تفسير حضرت امام حسن (عليه السلام)» كه حضرت امام محمّد تقى صلواة الله عليه ‏فرمود :عالمى كه پرستارى كند يتيمان آل محمّد (عليهم السلام)را ، آن كسانيكه از امام خود دور افتاده اند ، و حيران مانده اند ، ‏و در دست شياطين اسير شده اند ، و به دست دشمنان ما گرفتارند ، پس آنها را از حيرت نجات دهد ، و وسوسه هاى شياطين ‏را از آنها دور كند ، و دشمنان آنها را به دليل و برهانى كه از ائمّه آنها رسيده ذليل و مغلوب نمايد ; فضيلت اين نوع از علماء ‏بر عابدها بيشتر از فضيلت آسمان و عرش و كرسى و حجابها بر زمين است ، و مانند فضيلت ماه شب چهارده بر كوچك ‏ترين ستاره هاى آسمان است.( [10] )همچنين در همين روايت است كه حضرت امام محمّدتقى (عليه السلام)فرمود :اگر نباشد ‏به بركت علمائى كه در زمان غائب بودن حضرت قائم (عليه السلام)مردم را بسوى آنحضرت دعوت مى كنند ، و با دلائل ‏محكم شبهات ملحدين را دفع مى نمايند ، و عوام ضعيف را از دام شيطان و دشمنان دين نجات مى دهند ، هر آينه تمام مردم ‏گمراه شوند ، و از دين برمى گردند ، لكن اين نوع از علماء دلهاى ضعفاى شيعيان را نگاه مى دارد ، همانطور كه صاحب ‏كشتى سُكّان كشتى را نگاه مى دارد ، و اين طائفه از علماء نزد خداوند جل شانهاز هر كسى افضل و بهترند.( [11] )روايت ‏ديگرى در « اصول كافى » نقل شده در ضمن روايتى از حضرت صادق (عليه السلام)از حضرت رسول (صلى الله عليه ‏وآله)كه فرمود :‏
فضل عالم بر عابد مثل فضل ماه شب چهارده است بر باقى ستارگان ، و بدرستيكه علماء وارثان انبياء مى باشند ، و همانا ‏انبياء دينار و درهمى را ارث نگذارند ، و لكن علم را ارث گذارند ، پس هر كس آن را اخذ نمايد ; حظّ و بهره كامل برده است ‏‏.( [12] )و عن تفسير العسكري (عليه السلام) أيضا : و قال اميرالمؤمنين (عليه السلام):« من كان من شيعتنا عالماً بشريعتنا ، ‏فاخرج ضعفاء شيعتنا من ظلم جهلهم الى نور العلم الّذي حبوناه ; جاء به يوم القيامة و على رأسه تاج من نور يضيئ لأهل تلك ‏العرصات و حلّة لايقوم لأقلّ سلك منها الدنيا بحذافيرها .ثم ينادي مناد : يا عباد الله ! هذا عالم من تلامذة بعض علماء آل محمّد ‏‏(عليهم السلام) ، ألا فمن أخرجه في الدنيا من حيرة جهله فليتشبّث بنوره ليخرجه من حيرة ظلمة هذه العرصات الى نيرة الجنان ‏، فيخرج كلّ من كان في الدنيا علمه خيراً أو فتح عن قلبه من الجهل قفلا أو أوضح له عن شبهة ».( [13] )‏
پی نوشت ها :‏

‏[‏ــ براى اطلاع بيشتر از احاديثى كه در اين مورد نقل شده به كتاب شريف كافى ج 2 ص 210 باب « في احياء المؤمن » ‏مراجعه شود .‏
ــ حضرت امیر (ع) در نامه ای مالك را امر مى كنند به تقوا و ترس از خدا ، و برگزيدن فرمان او ، و پيروى از كتاب خود ‏كه در آن واجبات و مستحباتى را امر فرموده كه كسى خوشبخت نمى شود مگر به پيروى از آنها ، و بدبخت نمى شود مگر ‏با انكار و ضايع كردن آنها ، و اينكه خداوند متعال را با قلب و دست و زبانش يارى كند ، چراكه خداوند متكفّل و ضامن شده ‏كه يارى كننده خود را يارى نمايد ، و كسى كه ارجمند و عزيز داند او را عزّت بخشد . ( نهج البلاغه فيض ص991 نامه53 ‏‏).‏
حضرت على (عليه السلام) فرمودند: هركس از شيعيان ما عالم به احكام شريعت ما باشد و ضعيفان از شيعيان ما را از تاريكى ‏جهل به نور علمى كه بخشيده ايم راهنمائى كند ، روز قيامت مى آيد در حاليكه بر سر او تاجى نورانى است و بر همه اهل ‏محشر نور افشانى مى كند ، و بر تن او لباسى قيمتى است كه قيمت يك رشته از نخ آن به دنيا و پيرايه هايش مى ارزد.‏
سپس منادى ندا مى كند كه: اى بندگان خدا! اين دانشمندى از بعضى شاگردان آل محمّد (صلى الله عليه وآله)است ، آگاه باشيد ; ‏هركسى را در دنيا از حيرت جهل و نادانى بيرون آورده ; به نور او چنگ زند تا او را از حيرت تاريكى محشر به نور بهشت ‏برساند ، پس تمام كسانيكه در دنيا از او خيرى را آموخته بودند ، يا از قلبشان قفل جهل و نادانى را بازكرده ، يا شبهه اى را ‏از آنها حلّ كرده باشد ; خارج مى شوند. (تفسيرامام حسن عسكرى (عليه السلام) ص 339 حديث 215) .‏