مشاوره خانواده رایگان عطاملک
مصر در آخرالزمان - نسخه‌ی قابل چاپ

+- مشاوره خانواده رایگان عطاملک (https://atamalek.ir)
+-- انجمن: حیات طیبه (https://atamalek.ir/forum-15.html)
+--- انجمن: سمت خدا (https://atamalek.ir/forum-17.html)
+---- انجمن: مهدویت و آخرالزمان (https://atamalek.ir/forum-16.html)
+---- موضوع: مصر در آخرالزمان (/thread-3054.html)



مصر در آخرالزمان - متین - ۱۳۹۱-۱۰-۵

مصر در آخرالزمان
در آغاز سخن و پیش از بیان هر مطلبی، شایسته است دو نکته را یادآور شویم:‏
اوّل: ممکن است بعضی از روایاتی که در مبحث «مصر در آخرالزمان» آورده ایم، با حوادث گذشتۀ این سرزمین مرتبط بوده یا ‏ساخته و پرداختۀ ذهن راویان و جاعلان حدیث باشد. بنا بر این باید از تطبیقات شتابزده و نادرست پرهیز کرده و صبر کنیم و ببینیم که ‏کدامین از احادیث یادشده در این مقاله، در آخرالزمان تحقّق می یابد. ‏
دوم: در بارۀ منشأ پیدایش شورشهای مردمی در کشورهای عربی، که از ژانویۀ 2011 برابر صفر 1432 به این سو، از تونس آغاز و ‏به مصر و چند کشور دیگر عربی نیز کشیده شده اند، گروه زیادی از صاحب نظران، با توجّه به وضعیّت کنونی جهان، به ویژه ‏خاورمیانه و شمال افریقا، و با استناد به روایات اسلامی، معتقدند، پدیدارشدن شورشهای مردمی در کشورهای عربی برخاسته از فقر ‏توده های مردم، بیداری اسلامی و تأثیرپذیری ملّتهای مسلمان عرب از انقلاب ایران، نفرت آنان از دولتهای غربی به خاطر حمایت از ‏اسرائیل و حاکمان خودکامۀ عرب و لشکرکشی این دولتها به عراق و افغانستان و ضعف مدیرِیّت امریکا و اروپا در ادارۀ امور جهان ‏است. برخی از کارشناسان نیز، پیدایش شورشهای مردمی در کشورهای عربی را برآیند اجرای طرح از پیش تعیین شدۀ امریکا برای ‏اصلاح ساختار حکومتهای فرسوده و خودکامۀ کشورهای عربی و غیر عربی با هدف تثبیت جایگاه اسرائیل و ایجاد خاورمیانۀ جدید می ‏دانند که از شمال افریقا آغاز شده و تا پاکستان امتداد می یابد و بیشتر اعراب و مسلمانان جهان در این منطقه سکونت دارند؛ چنان که ‏جیمز ویلسی، رئیس اسبق سازمان سیا، در اواخر نوامبر 2002، حدود چهار ماه قبل از حمله به عراق، اعلام کرد: امریکا طرح تغییر ‏نظام همۀ کشورهای عربی را پیاده خواهد کرد و بعد از دگرگونی نظام عراق، نوبت عربستان و مصر خواهد بود. وی حاکمان ‏کشورهای عربی را شدیداً مورد انتقاد و حمله قرار داد و گفت: بعد از سرنگونی صدّام، نوبت سرنگونی مبارک است و بعد از ‏مبارک، نوبت عربستان خواهد رسید(1).‏
در هر حال، شورشهای مردمی پدیدارشده در کشورهای عربی، به ویژه مصر، می توانند زمینه ساز حوادث بزرگتری شوند که در ‏زمانی نزدیک به قیام امام مهدی(علیه السلام)، در خاورمیانه و شمال افریقا، به ویژه مصر وشام، رخ خواهند داد.‏

مصر به خاطر همسایه بودن با فلسطین و اسرائیل و قرارگرفتنش میان دریای مدیترانه و دریای سرخ از موقعیّتی راهبردی برخوردار ‏است، و بنا بر روایات اسلامی، از جمله کشورهایی است که کمی پیش از ظهور امام مهدی(علیه السلام) و در سال ظهور دستخوش ‏حوادث مهمّی می شوند، و برای مردم این سرزمین سرنوشت دهشتباری رقم خواهد خورد.‏
امام علی(علیه‏السّلام)، در بیان پاره ای از حوادث آخرالزمان، در بارۀ مصر چنین می فرماید: ... دروغ در مصر رواج می یابد، و ‏میان اهل آنجا سختی و فرار روی خواهد داد...(2). شاید بتوان گفت، منظور امام علی(علیه السلام) از رواج دروغ در مصر، ‏دروغگویی بسیار زمامداران نیرنگباز این کشور است که در ظاهر، خود را دوستدار مسلمانان و اعراب نشان می دهند و در عمل، در ‏مسیر خواسته های اسرائیل و امریکا گام می نهند. نیز می تواند سخن امام علی(علیه السلام) به وعده های دروغی که حاکمان مصر، ‏در ارتباط با بهبود وضعیّت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این کشور به مردم می دهند، اشاره داشته باشد.‏

ابی زمعه و عبدالله بن عمرو و ابوذر گفته اند: بی گمان، امنیّت از مصر بیرون می رود. خارجه گفت: پس، هنگامی که امنیّت از ‏دست می رود، رهبر فراهم آورنده ای نخواهد بود؟ گفت: نه، بلکه بندهایش (نظامش) گسیخته می شود...(3).‏
کعب الأحبار نیز از فروپاشی نظام سیاسی اجتماعی مصر خبر داده است: بی گمان، نزدیک است که عراق همانند مالیده شدن پوستِ ‏دبّاغی شده مالیده شود، و شام چون جدا شدن مو شاخه شاخه گردد و مصر مانند سرگین شتر پاشیده شود. در این هنگام، امر (ظهور) ‏فرا می رسد(4).‏
بر اساس احادیث اسلامی، در آستانۀ ظهور امام مهدی(علیه السلام) و در پیِ بروز دگرگونیهای مهم در خاورمیانه، به ویژه سرزمین ‏مصر و شام، ابتدا رومیها و سپس اهل مغرب یا بربرها(5) با پرچمهای زرد وارد سرزمین مصر و شام می شوند.‏
به نظر می رسد، مراد از رومیها، نیروهای غربی وابسته به دولتهای اروپایی و امریکایی و عضو ارتش ناتو می باشد، و مقصود از ‏اهل مغرب، نیروهایی اند که از کشورهای شمال غربی افریقا، وارد مصر می شوند، و هرچند، دو گروه یادشده هم پیمان نیستند، هر ‏دو با هدفی مشترک و برای تقویت دوستانشان یا سرکوبی نیروهای شورشی در سرزمین مصر و شام، وارد این مناطق می شوند. طبق ‏برخی روایات اسلامی، ورود نیروهای رومی به مصر، در پیِ فرار یکی از حاکمان مصر به روم و کمک گرفتن وی از رومیها بر ‏ضدّ مردم مسلمان این کشور رخ می دهد. ابوذر گفته است: شنیدم رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) می فرمود: به زودی مردی اَخنَس ‏از بنی امیّه در مصر به حکومت می رسد که بر حکومتش چیره می شوند یا از او گرفته می شود. پس، به روم فرار می کند و ‏رومیها را به سوی مسلمانان می آورد، و این، نخستین درگیریهای خونین است(6). گفتنی است، در زبان عرب «اخنس» به مردی گفته ‏می شود که دارای بینی فروهشته و نوک برجسته باشد. کعب الأحبار از بندۀ عبدالله بن عمرو و او از عبدالله بن عمرو شنید که می ‏گفت: هر گاه دیدی یا شنیدی که مردی از فرزندان زورگویان در مصر که برای او حکومتی است، بر حکومتش چیره شوند و سپس به ‏روم فرار کند، این، نخستین درگیریهای خونین است. رومیها را به سوی اهل اسلام می آورد. گفته شد به او: چنان که خبر داده شده به ‏ما، بی گمان اهل مصر که برادرانمان هستند، به زودی اسیر می شوند، آیا این خبر درست است؟! گفت: بله. هر گاه دیدی اهل مصر ‏رهبری را که در میان ایشان است، کشتند، خارج شو اگر توانستی و نزدیک قصر نشو. زیرا بی گمان، بر ایشان (مصریها) اسارت ‏فرود می آید(7).‏
ممکن است، مراد از رهبر و حاکمی که پیش از قیام امام مهدی(علیه‏السّلام)، در مصر کشته می شود، آخرین حاکم این کشور پیش از ‏قیام ابقع مصری باشد، و احتمال دارد مقصود، ابقع مصری باشد که در پیِ تهاجم سفیانی به این سرزمین، کشته می شود. شیخ مفید، از ‏اخبار مرتبط با نشانه‏های پیش از قیام قائم(علیه‏السّلام)، چنین دریافته است: ... کشتن اهل مصر فرمانروایشان را...(8).‏
ابن حَجَر نیز، با بهره گیری از احادیث اسلامی، گفته است: پیش از او (مهدی) فرمانروای شام و حاکم مصر کشته می شوند...(9).‏

بر اساس روایات اسلامی، پرچم نیروهای اهل مغرب زردرنگ و زمامدارشان مردی لنگ از بنی امیّه و قبیلۀ کِندَه به اسم عبدالله ‏عبدالرحمان یا عبدالرحمان است. عقبة بن عامر جهنی گفته است: هر گاه اهل مغرب خروج کردند، رومیها با مغربیها درگیر می ‏شوند(10). پس در آن هنگام اسکندریّه، مصر و ساحل شام خراب می شود(11).‏
نجیب بن سری گفته است: خروج می کند عبدالرحمان با اهل مغرب، در حالی که پیشتر رومیها بر اسکندریّه چیره شده اند. پس ایشان ‏‏(رومیها) در آنجا (اسکندریّه) هستند و اهل مغرب با ایشان (رومیها) کارزار می کنند و شکستشان می دهند و از آنجا دورشان می ‏سازند(12). کعب الأحبار گفته است هر گاه بربرها شوریدند، پس در مصر فرود آمدند، میان ایشان دو درگیری خواهد بود: درگیری ‏ای در در مصر و درگیری ای در فلسطین...(13). نیز از کعب روایت شده است: نشانۀ خروج مهدی پرچمهایی اند که از مغرب ‏روی می آورند و بر آنها مردی لنگ از کنده است(14).‏
در روایتی دیگر از کعب می خوانیم: هر گاه مغربیها بر مصر چیره شدند، در آن روز برای اهل شام دل زمین از روی آن خوبتر ‏خواهد بود... و زمامدار مغرب مردی لنگ از کنده است(15).‏
تبیع گفته است: هر گاه پرچمهای زرد وارد مصر و بر آنجا چیره شدند و بر منبرش نشستند، اهل شام باید سوراخهایی در زمین ‏بکنند. زیرا بی گمان، این [حادثه] بلاست(16).‏

حسان یا غیر او گفته است: هر گاه پرچمهای زرد به مصر رسیدند، فرار کن در زمین تا آنجا که می توانی فرارکردنی. پس هر گاه ‏شنیدی ایشان در شام فرود آمدند، یعنی میانۀ شام (دمشق)، اگر توانستی نردبانی در آسمان یا سوراخی در زمین بیابی، انجام بده(17).‏
کعب گفته است: هر گاه دیدی پرچمهای زرد در اسکندریّه و سپس در میانۀ شام (دمشق) فرود آمدند، در آن هنگام آبادی ای از ‏آبادیهای دمشق که به آن حَرَستا گفته می شود، فرو می رود(18).‏
حذیفۀ یمانی، در بارۀ پیامدهای اسفبار ورود اهل مغرب به مصر، از رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) نقل کرده است:‏
‏.. و در سال فلان و فلان خروج اهل مغرب و فرود ایشان در مصر خواهد بود، و این، هنگامی است که سپاه اهل مغرب امیر اهل ‏مصر را بکشند. پس وای بر مصر؛ چه می بینند اهل آنجا از خواری بسیار و کشتار فراگیر و گرسنگی شدید!(19).‏
در حدیثی دیگر از حذیفه در این باره چنین می خوانیم: هر گاه اهل مغرب وارد سرزمین مصر و در آنجا فلان و فلان مدّت ماندگار ‏شدند، اهل آنجا کشته و اسیر می شوند. پس در آن روز زنان نوحه گر به پا می خیزند؛ پس زن گریه کننده ای می گرید بر تجاوز به ‏نوامیسش و زن گریه کننده ای می گرید بر خواریش در پیِ عزّتش و زن گریه کننده ای می گرید بر کشته شدن فرزندانش و زن گریه ‏کننده ای می گرید بر کشته شدن مردانش و زن گریه کننده ای می گرید در اشتیاق رفتن به سوی قبرهایش(20).

در برخی احادیث اسلامی آمده است، پیش از چیره شدن حاکم مغرب بر مصر، نامه ای از عبدالله، یکی از حاکمان بنی عبّاس در ‏مشرق زمین، در مصر یا شام خوانده می شود، و در پیِ آن، نامه ای از زمامدار مغرب خوانده می شود، و این، آغاز نابودی حکومت ‏بنی عبّاس است.‏
به نظر نگارنده، روایاتی که در آنها به خوانده شدن نامه ای از حاکمی به نام عبدالله از تبار بنی عبّاس در مصر یا شام اشاره شده است، ‏اگر ساختۀ دانشمندان طرفدار بنی امیّه نباشند، می توانند مرتبط با حوادث مصر در دوران بنی عبّاس قدیم باشند که بر تمام سرزمینهای ‏اسلامی، از جمله مصر و شام، حاکم بودند؛ و چنان که دانشمند بزرگ شیعی، محمّدباقر مجلسی، نیز یادآور شده است(21)، مراد از ‏‏«عبدالله»، در این گونه احادیث، عبدالله مستعصم آخرین حاکم از بنی عبّاس قدیم می باشد.‏
ابو قبیل می گوید: هر گاه خوانده شد نامه ای از عبدالله عبدالله امیرالمؤمنین بر منبر مصر، درنگ نمی کند مگر اندکی تا آنکه خوانده ‏شود از عبدالله عبدالرحمن امیرالمؤمنین، و او زمامدار مغرب و بدترین کسی می باشد که حکمرانی کرده است(22).‏
عتبة بن تمیم تنوخی می گوید: حکومت برای بنی عبّاس خواهد بود تا آنکه به شما برسد نامه ای که در مصر خوانده می شود از عبدالله ‏عبدالله ‏امیرالمؤمنین، پس هر گاه چنان شد، همان آغاز نابودی حکومت ایشان (بنی عبّاس) و پایان دورۀ آنان است(23).‏
بر اساس روایات اسلامی، در سال ظهور امام مهدی(علیه السلام)، در پیِ بروز اختلاف میان زمامداران بنی عبّاس و هوادارانشان در ‏مشرق زمین، مردی ابقع (گندمگون)، کوتاه قد و زورگو در مصر به قدرت می رسد. به نظر می آید ابقع حاکمی وابسته به دولتهای ‏غربی و مخالف فلسطینیهاست که نیروهایش را به شام می آورد و ابتدا با اصهب (گلگون) و سپس با سفیانی که هوادار سرسخت ‏فلسطینیها و مخالف دولتهای غربی است، درگیر می شود. وی سرانجام از سفیانی شکست می خورد و کشته می شود.‏
ابن حمّاد می گوید: حدیث گفت برای ما سعید ابو عثمان، از جابر، از ابی جعفر- امام باقر(علیه السلام)- که فرمود:‏

هر گاه [بنی عبّاس] اختلاف کلمه پیدا کردند و گیسوی سختی آور طلوع کرد، درنگ نمی کنند جز زمانی کوتاه تا آنکه ابقع در ‏مصرآشکار شود. مردم را می کشند تا آنکه به ارم (دمشق) برسند. سپس زشترو بر او (ابقع) می شورد. در نتیجه، میان آن دو ‏درگیری خونین بزرگی خواهد بود. آن گاه، سفیانی نفرین شده پدیدار می شود و بر همۀ آن دو چیره می گردد...(24).‏
گفتنی است، بر مبنای این روایت و دیگر روایات اسلامی، پس از بروز اختلاف میان دو گروه قدرتمند از زمامداران بنی عبّاس و ‏پدیدارشدن ستاره ای دنباله دار در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السلام) در مشرق زمین، مدّت زمان کوتاهی از حکومت آنان ‏سپری می شود تا آنکه ابقع در مصر آشکار گردد.‏
نیز شایستۀ یادآوری است، با توجّه به آنکه در احادیث اسلامی، وصف «زشترو» (المُشَوَّه) در بارۀ سفیانی دوم به کار رفته است، و ‏نخستین کسی که در شام با ابقع درگیر می شود اصهب (گلگون) می باشد، بی تردید باید گفت، در متن این حدیث، واژۀ «زشترو» به ‏اشتباه در جای «اصهب» قرار گرفته است.‏
امام علی(علیه السلام) فرمود: هر گاه صاحبان پرچمهای سیاه اختلاف پیدا کردند، آبادی ای از آبادیهای ارم (دمشق) فرو می رود و ‏طرف غربی مسجد آنجا فرو می ریزد. سپس در شام سه پرچم خروج می کنند: اصهب، ابقع و سفیانی. پس سفیانی از شام و ابقع از ‏مصر برمی شورند و سفیانی بر ایشان (اصهب، ابقع و صاحبان پرچمهای سیاه) پیروز می شود(25).‏
در این حدیث، مراد از « صاحبان پرچمهای سیاه»، همان پرچمهای سیاه اوّل یا بنی عبّاسی اند که در آخرالزمان به حکومت می رسند. ‏از روایات اسلامی چنین بر می آید که ابقع مصری شخصی زورگو و کوتاه قد است. ذی قَریات گفته است:‏
مردم در صفر اختلاف می کنند و به چهار نفر می گرایند؛مردی در مکّه: پناهنده، و دو مرد در شام: یکی از آن دو سفیانی و دیگری ‏از فرزندان حَکَم که کبودچشم و گلگون است و مردی از اهل مصر که زورگوست؛ پس اینها چهارتایند. پس خشمگین می شود مردی ‏از کِندَه و می شورد به سوی کسانی که در شام اند و سپاه را به مصر می آورد، در نتیجه آن جبّار کشته می شود و مصر چون پشکل ‏شتر می پاشد. سپس لشکر می کشد به سوی کسی که در مکّه است(26).‏
گفتنی است، مراد از «پناهنده»، امام مهدی(علیه السلام) است که به کعبه پناه می برد، و به نظر می رسد، مقصود از « مردی از ‏کِندَه»، سفیانی یا امیر سپاهش باشد. البتّه با توجّه به آنکه سفیانی داییهایش از قبیلۀ کلب می باشند، و فرماندۀ لشکرش نیز از همین قبیله ‏است، نه از قبیلۀ کنده، می توان گفت در متن این حدیث، واژۀ «کنده» به اشتباه جای «کلب» قرار گرفته است.‏
در روایت مشابه دیگری از ذی قریات می خوانیم: پس اختلاف می کنند مردم بر چهار نفر؛ دو مرد در شام: مردی از آل حَکَم که ‏کبودچشم و گلگون است و مردی از مصر که کوتاه قد و زورگوست و سفیانی و پناهندۀ به مکّه. پس اینها چهار نفرند(27).‏
عمّار یاسر گفته است:نشانۀ ]ظهور[ مهدی است هر گاه .... زمین، در غرب مسجد دمشق، فرو ‏رود و سه نفر در شام خروج کرده، ‏اهل مغرب به مصر هجوم ‏آورند؛ و این، نشانۀ ]خروج[ سفیانی است(28). در این روایت، مراد از سه نفری که در شام خروج می ‏کنند، اصهب، ابقع و سفیانی است.‏
امام صادق(علیه السلام) فرمود: پیش از سفیانی، مصری ای و یمانی ای شورش می کنند(29). در این حدیث، مراد از «مصری ‏ای»، همان «ابقع» (گندمگون)، و مقصود از «یمانی ای»، همان «قحطانی» می باشد که پیش از قیام یمانی موعود، برمی شورد.‏
امام علی(علیه السلام) ، در بیان نشانه های ظهور، چنین می فرماید:... هر گاه بصره ویران شود و سرکردۀ فرماندهان در مصر به پا ‏خیزد...(30). به نظر می رسد، مقصود از «سرکردۀ فرماندهان»، همان ابقع مصری است. جابر از ابی جعفر- امام باقر(علیه ‏السلام)- روایت کرده است: هر گاه آشکار شد [اصهب و] ابقع با گروهی درشت هیکل،
پس میان ایشان نبرد خونین بزرگی خواهد بود. سپس اخوَصِ (چشم گودافتاده) سفیانیِ نفرین شده، ظاهر می گردد.‏
پس با همۀ آن دو کارزار می کند و بر همۀ آن دو چیره می شود..(31). ارطات گفته است: ... پس هر گاه یاری دهندگان ابقع از ‏مصر روی آورند، سفیانی با سپاهش بر ایشان پیروز می گردد...(32).از کعب روایت شده است: هر گاه مردی بر شام و دیگری بر ‏مصر چیره شد، پس شامی و مصری با یکدیگر درگیر شدند و اهل شام قبیله هایی از مصر را اسیر کردند...(33).در این حدیث، مراد ‏از «شامی»، سفیانی و مقصود از «مصری»، ابقع می باشد. محمّد بن حنفیّه گفته است: هر گاه سفیانی بر ابقع چیره شد، وارد مصر ‏می شود. پس، ویرانی مصر در آن هنگام خواهد بود(34).‏

بر اساس سخنی از رسول خدا(صلّی الله علیه وآله)، خرابی مصر در پیِ ویرانی بصره خواهد بود:‏
بی گمان، مصر از ویرانی در امان است تا آنکه بصره خراب شود(35). در روایات اسلامی آمده است که بصره در آخرالزمان بر اثر ‏غرق شدن در آب ویران می شود.‏
حذیفۀ یمانی، در بارۀ پیامدهای اسفبار ورود سفیانی به مصر، چنین می گوید: هر گاه سفیانی وارد سرزمین مصر شد، چهار ماه در ‏آنجا ماندگار می شود.اهل آنجا کشته و اسیر می شوند. پس در آن روز زنان نوحه گر به پا می خیزند؛ زن گریه کننده ای می گرید بر ‏تجاوز به نوامیسش و زن گریه کننده ای می گرید بر کشته شدن فرزندانش و زن گریه کننده ای می گرید بر خواریش در پیِ عزّتش و ‏زن گریه کننده ای می گرید در اشتیاق رفتن به سوی قبرهایش(36).‏
بر اساس روایات اسلامی، لشکرکشی سفیانی به سوی مکّه، برای دستگیرکردن امام مهدی(علیه السلام)، در زمانی خواهد بود که ‏سفیانی بر مصر چیره و ابقع کشته شده باشد؛ چنان که ذی قریات گفته است: هر گاه سفیانی به کسی که در مصر است رسید، لشکری ‏را به سوی کسی که در مکّه است می فرستد(37).‏
در حدیثی از امام علی(علیه‏السّلام)، از استیلای قبطیان بر اطراف مصر سخن به میان آمده است که به نظر می رسد این حادثه، در پیِ ‏بروز هرج و مرج در این کشور و ورود نیروهای رومی مسیحی به مصر رخ دهد:‏
‏... چیره شدن قبطیها بر اطراف مصر...(38).‏
گفتنی است، قبطی نام مردمی از تیرۀ آفریقایی- آسیایی است که بومی مصرند و بازماندگانشان امروزه گروه کوچکی از قبطیها هستند ‏که پیرو آیین مسیحیّت اند(39).‏
نیز شایستۀ یادآوری است، همزمان با برگزاری همه پرسی در کشور آفریقایی سودان (9 ژانویه 2011)، که در اثر آن احتمال تجزیه ‏این کشور اسلامی به دو کشور اسلامی و مسیحی وجود دارد، قبطیهای مصر، دیگر کشور اسلامی شمال آفریقا، نیز خواستار تشکیل ‏دولتی قبطی و جدا از دولت مرکزی مصر شدند. رهبران قبطیهای مصر، همواره به حمایت از رژیم اشغالگر قدس می پردازند، و در ‏مقابل اسرائیل نیز از نفوذش در مصر برای حمایت از این گروه استفاده می کند(40).‏
از جمله حوادث مهمّی که پیش از قیام امام مهدی(علیه السلام) در مصر رخ می دهد، خشکیدن رود نیل است.‏

حذیفه از رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) نقل کرده است:بی گمان، ... خرابی مصر از خشکیدن نیل خواهد بود...(41).‏
حمّاد بن عثمان از امام صادق(علیه السلام) می پرسد: آیا برای خروجش (قائم آل محمّد علیهم السلام) نشانه ای است؟ فرمود:‏
بله. ... فتنه ای که بلا را به اهل مصر می رساند(42) و قطع شدن نیل...(43).‏
گفتنی است، با توجّه به آنکه تمام زمینهای کشاورزی و حاصل خیز مصر در دلتای نیل قرار گرفته اند، تمدّن و آبادانی مصر و مرگ ‏و زندگی مصریها پیوستگی عمیقی با رود نیل دارد، و بی تردید، خشک شدن یا کم آبی آن بر اثر خشکسالی یا ایجاد سد در حوزۀ ‏بالادستی رود نیل، آسیبهای جدّی به این سرزمین و مردم آنجا وارد می سازد(44).‏

نیز شایستۀ یادآوری است، تقسیم آب رود نیل میان کشورهای حوزۀ این رودخانه یک موضوع قدیمی و ریشه دار است، امّا نقش رژیم ‏صهیونیستی در این میان قابل تأمّل است. اسرائیل تلاش می کند با تقویت مناسبات خود با کشورهایی که از لحاظ تقسیم آب رود نیل با ‏مصر رابطۀ خوبی ندارند، از آن به عنوان اهرم فشاری برای پیشبرد اهداف خود در منطقه استفاده کند.‏
رود نیل با 6688 کیلومتر طول، شاهرگ حیاتی مصر محسوب می شود و بیش از 80 درسد آب شرب و کشاورزی را تأمین می کند ‏و 90 درسد جمعیّت مصر نیز در حاشیۀ حاصل خیز آن زندگی می کنند. به هر حال، مصر که در پایین دست نیل قرار دارد، به همراه ‏سودان بیشترین مصرف کنندۀ آب این رود به حساب می آید. بنا بر این، کشورهای بالادست، در اعتراض به این امر، اخیراً اقدام به ‏امضای توافقنامه ای در مورد تقسیم آب کردند که به شدّت مورد اعتراض قاهره و خارطوم قرار گرفته است.‏
اقدام اخیر چهار کشور آفریقایی (تانزانیا، رواندا، اوگاندا و اتیوپی) حوزۀ بالادست نیل برای تقسیم آب این رود، دولتمردان مصری و ‏مردم این کشور را که در پایین دست آن قرار دارند، با نگرانیهای جدّی مواجه کرده است.‏
‏ سودان و مصر به دلایل تاریخی و مصرف بیشتر، احساس مالکیّت بر رود نیل می کنند و با موافقتنامه هایی از این دست مخالفت کرده ‏و آن را بی اعتبار می دانند.از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی که به این امر واقف است، با استفاده از روابط خود با اتیوپی، از آن ‏کشور به عنوان اهرمی برای وارد کردن فشار به مصر برای پیشبرد سیاستهای خود استفاده می کند.از طرفی، به لحاظ اینکه 86 درسد ‏آب نیل، که از خاک مصر عبور می کند، از اتیوپی سرازیر می شود، لذا رژیم صهیونیستی برای اعمال فشار بر مصر، به طور ‏مخفیانه به اتیوپی (که در مورد آبهای نیل با مصر اختلاف دارد) وعده داده بود که آن کشور را در احداث تعدادی سد، بر روی یکی ‏از شاخه های اصلی نیل یاری کند که این اقدام آغاز حرکتی برای گسترش زمینه های همکاری اتیوپی و رژیم صهیونیستی بود.(45)‏
‏1. جوان، ش 1067، 3/9/1381هـ.ش، ص 3.‏
‏. إلزام الناصب، ج 2، ص 183،خطبۀ بیان 2.‏

‏. الفتن، ص 200، جزء 4، ح 813 (در متن عربی این حدیث، مندرج در نسخه های چاپی موجود از کتاب الفتن، اشکالی وجود داشت ‏که آن را با توجّه به متن حدیث، مندرج در کتاب «عصر الظهور»، بر گرفته از نسخه ای خطّی از کتاب الفتن، اصلاح و ترجمه ‏کردیم).. 8. الإرشاد، ج 2، ص 326. الفتن، ص 198، جزء 4، ح 806. 5. کیهان، ش 1966919، 24/3/1389 هـ.ش، ص ‏‏12.سید سلیمان مدنی تنکابنی ارسال توسط :متین