۱۳۹۰-۸-۲۶، ۱۱:۲۳ عصر
خاطرات روسپیان غمگین من (به اسپانیایی: Memoria de mis putas tristes) آخرین رمان منتشر شده گابریل گارسیا مارکز است. این اثر در سال ۲۰۰۴ منتشر شد.
کتاب حکایت روزنامه نگار پیری است که در نودمین سالگرد تولدش تصمیم میگیرد بکارت دختر روسپی چهارده ساله ای را زایل کند اما هنگامی که فرد مورد نظر خود را مییابد متوجه میشود که دختر روسپی بر اثر مواد مخدری که رئیسه روسپی خانه به او داده است، به خواب رفته و نمیتواند از خواب برخیزد
جلد کتاب
این اثر برای اولین بار توسط امیرحسین فطانت در خارج از کشور منتشر شد. این کتاب بعدها جهت دریافت اجازه چاپ در ایران تغییر نام داد و با نام «خاطرهٔ دلبرکان غمگین من» منتشر شد
این اثر توسط کاوه میرعباسی نیز به فارسی ترجمه ترجمه شدهاست و چاپ اول آن در آبان ماه سال ۱۳۸۶ به وسیله انتشارات نیلوفر وارد بازار شد. چاپ اول این کتاب که با حرف و حدیثهای فراوان همراه بود با استقبال خوبی مواجه شد و ۵۵۰۰ نسخه آن در مدت سه هفته به پایان رسید. به تازگی و در پی درخواست ناشر برای کسب مجوز چاپ دوم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این اثر را غیرقابل چاپ عنوان کرد و از صدور مجوز برای این کتاب خودداری کرد.
این کتاب به دستور صفارهرندی وزیر ارشاد وقت توقیف شد
ترجمه به فارسی
تا کنون دو ترجمه از این کتاب صورت گرفته است یکی توسط کاوه میرعباسی با نام «خاطرهٔ دلبرکان غمگین من» و دیگری توسط امیرحسین فطانت با نام «خاطرات روسپیان سودازدهٔ من» که ترجمهٔ دوم توسط ناشرش در آمریکا به صورت پیدیاف به طور رایگان منتشر شده است.
آغاز رمان در ترجمه میرعباسی
«در سالی که سنم به نود رسید، خواستم شب عاشقانهای دیوانهوار بادختر تازهسالی باکره به خودم پیشکش کنم. یاد روسا کاربارکاس افتادم، مالک خانهای مخفی که معمولاً وقتی جنس جدیدی در بساطش بود، مشتریان خوبش را خبر میکرد.»
کتاب حکایت روزنامه نگار پیری است که در نودمین سالگرد تولدش تصمیم میگیرد بکارت دختر روسپی چهارده ساله ای را زایل کند اما هنگامی که فرد مورد نظر خود را مییابد متوجه میشود که دختر روسپی بر اثر مواد مخدری که رئیسه روسپی خانه به او داده است، به خواب رفته و نمیتواند از خواب برخیزد
جلد کتاب
این اثر برای اولین بار توسط امیرحسین فطانت در خارج از کشور منتشر شد. این کتاب بعدها جهت دریافت اجازه چاپ در ایران تغییر نام داد و با نام «خاطرهٔ دلبرکان غمگین من» منتشر شد
این اثر توسط کاوه میرعباسی نیز به فارسی ترجمه ترجمه شدهاست و چاپ اول آن در آبان ماه سال ۱۳۸۶ به وسیله انتشارات نیلوفر وارد بازار شد. چاپ اول این کتاب که با حرف و حدیثهای فراوان همراه بود با استقبال خوبی مواجه شد و ۵۵۰۰ نسخه آن در مدت سه هفته به پایان رسید. به تازگی و در پی درخواست ناشر برای کسب مجوز چاپ دوم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این اثر را غیرقابل چاپ عنوان کرد و از صدور مجوز برای این کتاب خودداری کرد.
این کتاب به دستور صفارهرندی وزیر ارشاد وقت توقیف شد
ترجمه به فارسی
تا کنون دو ترجمه از این کتاب صورت گرفته است یکی توسط کاوه میرعباسی با نام «خاطرهٔ دلبرکان غمگین من» و دیگری توسط امیرحسین فطانت با نام «خاطرات روسپیان سودازدهٔ من» که ترجمهٔ دوم توسط ناشرش در آمریکا به صورت پیدیاف به طور رایگان منتشر شده است.
آغاز رمان در ترجمه میرعباسی
«در سالی که سنم به نود رسید، خواستم شب عاشقانهای دیوانهوار بادختر تازهسالی باکره به خودم پیشکش کنم. یاد روسا کاربارکاس افتادم، مالک خانهای مخفی که معمولاً وقتی جنس جدیدی در بساطش بود، مشتریان خوبش را خبر میکرد.»