۱۳۹۸-۸-۱۹، ۰۳:۲۴ عصر
خلاصه کتاب دغدغه های فرهنگی؛ شرح مزجی يكي از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی
,
,
,
,
,
"کتاب دغدغه های فرهنگی " که توسط موسسه جهادی مرکز صهبا چاپ شده شرحی است بر یکی از بیانات محوری رهبری ، حضرت آیه الله العظمی خامنه ای در مقوله فرهنگ؛ متن محوری کتاب، مربوط به دیدار مقام معظم رهبری با عناصر جبههی خودی در حوزهی فرهنگ در تاریخ 22/4/73 میباشد و البته با استفاده از دیگر بیانات معظم له .
" ما به کسانی که اهل کار فرهنگیاند، دائم میگوییم، به بعضی تکرار میکنیم، به بعضی التماس میکنیم، بعضی را در اینجا جمع میکنیم و به بعضی پیغام میدهیم که «آقا! کار فرهنگی بکنید.»؛ جواب کار فرهنگیِ باطل، کار فرهنگی حقّ است." ۱۳۷۶/۶/۲۱
«پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ معمولاً گنجها را یا از زیر زمین پیدا میکنند یا از زیر دریاها. آنهایی که از زیر زمین یافت میشوند، خاک گرفته و پوسیده هستند. آنهایی که از زیر دریاها یافت میشوند، زنگار گرفته و پوسیده. برای یافتن گنج باید زمین و دریا را وجب به وجب گشت و به عمق خاکها و آبها رفت. ما نیز گنجی یافتهایم. اما نه از زیر خاک و آب، نه با کندن و زیر و رو کردن و رفتن به اعماق، گنج را بر روی زمین یافتیم. برقی به چشمانمان خورد و دنبال برق را گرفتیم تا آن را یافتیم. گنج ما خاک گرفته و زنگار گرفته و پوسیده نبود، فقط غبار گرفته بود، غباری به سبب گذر زمان و بیتوجهی رهگذران. ما گنج را بوییدیم و بوسیدیم و بر چشمانمان گذاشتیم. در حد وسع و توانمان غبار را از آن زدودیم و میخواهیم آن را در اختیار دیگران قرار دهیم تا همه از آن بهره ببرند. تنها دو توصیه به عنوان خواهش داریم. اول اینکه این گنج را با دقت ببینید و همهی ظرایف و نکات آن را بررسی کنید. دوم، مراقب باشید این گنج، غبار دوباره نگیرد.
"کتاب دغدغه های فرهنگی " که توسط موسسه جهادی مرکز صهبا چاپ شده شرحی است بر یکی از بیانات محوری رهبری ، حضرت آیه الله العظمی خامنه ای در مقوله فرهنگ .
متن محوری کتاب، مربوط به دیدار مقام معظم رهبری با عناصر جبههی خودی در حوزهی فرهنگ در تاریخ 22/4/73 میباشد و البته با استفاده از دیگر بیانات معظم له . در این جلسه هم مسئولان دولتی در حوزهی فرهنگ حضور داشتهاند و هم گروههای مستقل فرهنگی. عناصر جبههی خودی در حوزهی فرهنگ در حال تکثیر هستند. این جمع ریزشها و رویشهایی داشته است. چه بسا کسانی در این دیدار حضور داشتهاند و هماکنون عضو جبههی خودی نیستند و چه بسا کسانی که در هنگام این سخنرانی، هنوز متولد نشده بودند، اما مخاطب این صحبتها خواهند بود.
چنانکه امیرالمؤمنین بعد از جنگ جمل فرمود:
«و لَقد شَهِدَنا في عَسْكَرِنا هذا أَقْوامٌ في أَصلابِ الرِّجالِ و أَرْحامِ النِّساءِ سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الايمان» چه بسیار کسانی که هنوز به دنیا نیامدهاند و در جنگ جمل همپای امیرالمؤمنین شمشیر زدهاند. لذا همهی کسانی که این کتاب را مطالعه میکنند، میتوانند خود را حاضر در جلسه و ناظر به کلام مبارک ایشان ببینند. این کلماتِ راهگشا امروز چراغ راه رویشهای مبارک جبههی فرهنگ است که همه باید این بیانات را تطبیق دهیم با شرایط فردی، جمعی و جامعهی خودمان.
درفصل اول اين كتاب «طرح دغدغه» مطرح میشودو سه فصل ديگربه عنوان پیشنیازِ ادامهی بحث، آمده است. سه فصلِ «منشأ انقلاب اسلامی»، «فرهنگ و هنر ایران و انقلاب» و «جریان روشنفکریِ بیمار» در مجموع به شرح تاریخچهی جریان فرهنگی ایران بعد از ورود اسلام تا زمان پیروزی انقلاب میپردازد. همهی کسانی که با بیانات مقام معظم رهبری آشنا هستند میدانند که ایشان بیانات متعددی پیرامون انقلاب اسلامی داشتهاند و از ابعاد مختلفی این موضوع را بررسی کردهاند. از میان بیش از پانصد سخنرانی، موردی انتخاب شد که به مقایسهی انقلابها پرداخته و به ریشه و منشأ انقلاب میرسد. این سخنرانی اطلاعات جانبی به مخاطب میدهد که برای فصول بعد به آن نیاز داریم.
فصل پنجم «جریان روشنفکری و انقلاب» را بررسی می کند. سپس به تهدیدات، توقعات میرسیم. فصل ششم «تهدیدات درونی» فصل هفتم « تهدیدات و تهاجمات بیرونی» فصل هشتم «توقع انقلاب از جبهه فرهنگی » و در انتها به فصل نهم «استنتاج » می رسیم. سیر این فصول بر اساس سیری است که در صحبت محوری تنظیم شده است و ترتیب متن محوری به هم نخورده است.
طرح دغدغه
بنده به عنوان گران بارترین مسئوول در نظام جمهوری اسلامی که سنگینی این بار را هم خیلی خوب و با همه وجود حس می کنم، در عالم سیاست هیچ دغدغه ای ندارم.چون امروز در میدان سیاست دردنیا وضع ما بسیار خوب است و دشمن را دنبال خودمان می کشیم...
واما در عرصه ی فرهنگ بنده به معنای واقعی کلمه احساس نگرانی می کنم.این دغدغه از آن دغدغه هایی است که آدمی به خاطر آن گاهی ممکن است نصف شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرع کند، من چنين دغدغه اي دارم.
دغدغه فرهنگي شبيه دغد غه در ميدان جنگ است و به معناي رها كردن سنگر، عقب نشيني و نااميدشدن نيست.
ما بايد مقوله فرهنگ را از نو ارزيابي كنيم .من به ذهنم اين طور مي رسد كه ، در نظام جمهوري اسلامي ، مقوله فرهنگ را قدري دست كم گرفته ايم . به نظر من تاثير فرهنگ ، هم به عنوان يك عامل اصلي و تعيين كننده در رفتارهاي فردي و اجتماعي كشور وامت مان ؛ وهم به عنوان يك حامل براي تاثيرات و اثرگذاريهاي سياسي مغفول عنه قرار گرفته و آنچه كه بايد و شايد نيست.
حرفهايي زده مي شود، چيزهايي مي گوييم، بنده خودم مطالبي را زياد تكرار مي كنم، ليكن در مقام عمل مي بينم كه بهاي آنچناني داده نمي شود.
فرهنگ:
فرهنگ در رفتارهاي جامعه برخواسته از عقايد و اخلاقيات جامعه است.
فرهنگ يعني ذهنيت هاي حاكم بر وجود انسان كه رفتارهاي او را به سمتي هدايت مي كند.
كارفرهنگي:
واقعاً مسأله ی فرهنگی کشور زمین افتاده است. همه خودشان را فرهنگی می دانند، همه نسبت به مسائل فرهنگی اظهار شوق و علاقه می کنند و آنرا در بیانات و نظراتشان مهم نشان می دهند، اما حقیقتاً کار فرهنگی در کشور، متناسب با پیشرفت و ریشه دواندن انقلاب در جامعه نیست. لذا مسائل فرهنگی حقیقتاً در خور این است که به آنها، با سعه ی صدر و اهتمام و دلسوزی عمیق و همواره با خبرگی و کارشناسی رسیدگی بشود.
كاري كه در راستاي حركت فرهنگي باشد، رشد بدهد، روح فرهنگي برآن حاكم باشد و فعل و انفعالات در ذهن و مغز و جان و عواطف انسان بوجود آورد.
نشانه ی کار فرهنگی درست
خصوصیت دیگری که کار فرهنگی دارد، این است که باید هوشمندانه باشد. کار فرهنگی باید هوشمندانه باشد؛ برف انبار نمیشود. انبوه کار فرهنگی مهم نیست؛ بلکه انتظام کار فرهنگی، چیده شدن، گزیده شدن و هر کاری در جای خود قرار داشتن، مهم است که باید هوشمندانه باشد. باید روشن باشد که اصلاً کار فرهنگی را برای چه هدفی انجام میدهیم. بعد هم توجه کنیم که کار، واقعاً ناظر به آن هدف و متوجه به آن جهت باشد. این نشانه ی کار فرهنگی درست است .
ملت وتلاش
یک ملت اگر زحمت نکشد، اگر تلاش نکند و اگر به خودش رنج ندهد، راحتیهای آمیخته با آن رنج را هم، بدست نخواهد آورد. راحتی ناشی از تنبلی را به دست می آورد، اما راحتی ناشی از تنبلی، مثل راحتی بیماری است که در بستر بیماری دراز کشیده، راحت است وکاری هم نمی کند، اما سالم نیست. راحتی ناشی از زحمت و تلاش، مثل راحتی آن ورزش کاری است که ورزش می کند، رنج را می پذیرد، بعد می آید بدنش را شست وشو می دهد، احساس آسایش، آرامش، قدرت و اقتدار جسمانی و روحی می کند.
انقلابی که ازمساجدشروع شد
منشاء انقلاب اسلامی الجزایر را بعد از بیست سال، خود من دیدم؛ سالى که من به الجزایر رفتم، حدود نوزده سال از انقلاب گذشته بود. وضع آنها واقعاً عبرتانگیز است. انقلاب الجزایر، انقلاب اسلامى، انقلاب مساجد و انقلاب علماى دین بود؛ انقلاب،از مساجد،از مدارس دینى و از حوزههاى علمیه شروع شد - مثل انقلاب خود ما - لیکن حتى یک روز، حکومت دینى در الجزایر بهوجود نیامد! از همان اول، فرانسویها توانستند هم فرهنگ و آداب خودشان، هم بىاعتقادى به دین را در الجزایر - که تحت نفوذشان بود و داشت از استعمارشان خلاص مىشد - واردکنند ! در زمان ریاست جمهورى من، یکى از بزرگان الجزایر به دیدنم آمد؛ با من که صحبت مىکرد، به زبان عربى حرف مىزد. بعد مىخواست جملهایى را بگوید، لغت عربى به یادش نیامد؛ با این که زبان خودش و سخنگوى دولت بود! یک خرده فکر کرد، یادش نیامد؛ برگشت و به زبان فرانسه، از همراهش پرسید که این لغت، چه مىشود؟ او لغت عربى را به وى گفت؛ بعد او حرفش را با بنده ادامه داد ! یعنى آنها حتى زبان عربى را - نه دین را، بلکه زبان عربى و عربیت را - که ظاهراً خیلى برایش اهمیت قائل بودند، نتوانستند در الجزایر حفظ کنند و نگه بدارند و زنده کنند .
ایمان کارسازاست...
پس ببینید من منشا این انقلاب را چه می دانم. من می گویم منشادر تدین و در ایمان است. ایمان مذهبی و اسلامی. ایمان مذهبی عبارت است از تضمین و تامین کننده ی بخشی از استعداد و تواناییهای انسان که بیشترین تاثیر را در انتخاب راه ها و پیمودن آنها دارد. ایمان مذهبی به انسان قدرت، شجاعت، معرفت، استقلال،اعتماد به نفس، ثبات و استقامت در میدان های سرشار از خطررامیدهد. ایمان، نقش واقعیات را به انسان، آنچنان که هست، می نمایاند. اگر انسانی باایمان باشد، قدر و ارزش و مقدار پدیده های مادی وقدرت آنها را می شناسد و درباره ی آنها نه زیاده روی میکند و نه کوتاهی. این خاصیت ایمان است. انسانی که ایمان ندارد، برای ارزش های مادی حسابی بیش از آن چه که باید باز کند، باز میکند و پول و مقام و قدرت و نظایر آن، در زندگی او نقش می یابد. انسان باایمان، برای پول و آسایش و رفاه زندگی این دنیا، نقش مناسب آن را قائل می شود و برای معنویت، آخرت، رضای خدا، بهشت و همه ی ارزش های معنوی دیگر که خرد انسان آنها را درمیابد، ارزش مناسب و جایگاه شایسته ای در نظر میگیرد. در بعضی جاها که پای علم لنگ است، ایمان، کارساز است
سیبل دشمن
ملت ایران، ملت مومنی بود. امروز هم ملت، خوشبختانه مومن است. بعد خواهم گفت که اساسی ترین هدف دشمنان انقلاب هم همین ایمان و تعبد است. آماج حملات آنها، این است و منبع لایزالی است که انقلاب، از آن تغذیه کرده و خوشبختانه از خیلی از آسیب ها دور مانده است.
نیازبه فرهنگ غنی
آن کسانی که تصور می کنند انقلاب اسلامی ایران با ادبیات و با هنر سر و کاری ندارد، ربطی ندارد، خیلی پرت از معرکه اند، خیلی دورند و نمی فهمند اصلاً چه دارند می گویند و به کجا دارند میگویند. این انقلاب بیش از همه به یک ادبیات قوی، به یک فرهنگ غنی نیازمند است.
ما امروز يك زبان قوي ويك فرهنگ عميق تاريخي و غني داريم و به يك هنر سطح بالا به شدت نيازمنديم.
اسلام از اول در يك قالب صد در صد هنري ارائه شده است . همه صاحبنظران ، ادبيات و هنر در مقابل برج هنري قرآن اظهار عجز كرده اند.
پيغمبر اكرم بروي شعر وشاعري سرمايه گذاري زيادي كرد. در جامعه اي كه سياحتش ،عزلتش و عزتش جهاد است .شايد بعضي ها فكر كنند توي جامعه جهادي ، ديگر شعر جايش كجاست؟
اما چون آن روز دشمن ضد انقلاب از ظرفيت ادبي بالائي برخوردار بود و شعراي برجسته اي داشتند ، پيغمبر شعراي اسلام را تشويق مي كرد كه بروند به مقابله با آنها تا فقط حرف آخر در تاريخ ثبت نشود و اسلام در مقابل اين حربه تاريخي ماندگار كه اسمش شعر است، بي دفاع نماند . اين صدر اسلام است . خب حالا ما در انقلاب خودمان هم به اين ظرفيت بالاي هنري و توان بالاي هنري نيازمنديم .
ملت ايران سرشار از برجستگي ها و درخشندگي ها است ، اما از لحاظ فرهنگي ،آن پختگي و موج كافي را ندارد.
ما در دوران پهلوي و قاجار شبيخون زده شديم ، يعني از غفلت سردمداران و فرمانروايان اين كشور استفاده شد و عده اي با يك فرهنگ تازه و با نيروي جديدي كه بر اثر رنسانس ، دنيا را به جوش آورده بود و خودشان در آن جوش و خروش بودند، بر سر ما ريختند و ماخواب بوديم . همه چيز را به هم ريختند و ايران را مانند يك كشور خالي الكف مثل اينكه هيچ نداشته باشد نسبت به گذشته اش بدبين كردند .
و نسبت به تاريخش غافل كردند و ترتيبات خودشان را ، منتها ترتيبي كه براي شهروندان درجه2گذاشته مي شد، در اينجا برقرار كردند. در دوران پهلوي مي خواستند تمدن بدوي قبل از اسلام را جايگزين تمدن هزار و سيصد ساله اسلامي كنند.
تا اواخر دوران پهلوي هر چه از فرهنگ بيگانه به ما تزريق كردند،مسموم ،مخدرو نامناسب بود.
شاخصه های مثبت غرب
امروز در فرهنگ غرب، انصافا عناصری وجود دارد که برای ماحیاتی است، ما باید آنها را یاد بگیریم، چیزهای خوب ،زیاد دارند. اگر این چیزها خوب نبود غرب با این همه فسادی که دارد به اینجا نمیرسید. غرب با این فسادهایی که دارد باید اصلا مضمحل میشد و مثل دود به هوا میرفت اما علت اینکه دود نشد و به هوا نرفت، چیست؟ چند عنصر واقعا حسابی در کار اینها بوده است. از جمله اینکه، آدمهای منظمی هستند، آدمهای پرکاری هستند و در تلاششان خستگیناپذیرند. اینها عناصر مثبت و مطلوب فرهنگ آنهاست. اینها را البته باید گرفت و استفاده کرد.
مقوله مظلوم فرهنگ
مقوله ی فرهنگ همچنانی که اهالی درد و سوز می دانند ، در کشور ما مقوله ی مظلومی است.انقلاب ما ، انقلابی مبتنی بر یک منش و نگرش فرهنگی بود و هر حرکت ارزشی، این خصوصیت را دارد. ما باید بیشتر و پیشتر از تلاش های دیگر ، به تلاش فرهنگی اسلامی می پرداختیم.
تولیدفرهنگ
تولید فرهنگ، منفجر کردن سرچشمه ی فرهنگ در دلها و روحها و استعدادهاست. این خیلی مهم است. ما لازم است که مردم را کتابخوان کنیم اما از این واجبتر آن است که استعداد نویسندگی را در بین مردم بیابیم و تولید کتاب کنیم . وادار کنیم که این استعداد به کار بیفتد، قلمها روی کاغذ بیایند، فکرها کار کنند و برای مردم بسازند و تولید کنند. این مهم است. کشور ما کشوری است که از جهت استعدادهای هنری و فرهنگی، باید جزء کشورهای علیالظاهر کمنظیر و نمونه باشد
جريان روشنفكري بيمار
روشنفکرواقعی کیست؟
روشنفکر باید مایه ای از روشنی را در جامعه ایجاد کند، باید پیام آور نور و روشنایی باشد، باید نقاط ابهام را بزداید، باید مغزهای مرده، مغزهای بی خبر، مغزهای ساده اندیش را که جز از طریق چشم نمی توانند پیرامون خود را بشناسند و بفهمند، توجیه کند؛ باید فرهنگ ساز باشد؛ معلم مردم باشد، مرشد مردم باشد
روشنفکری بیمار
روشنفكري ايران با دو خصوصيت بي اعتنايي به ايراني گري و بي اعتنايي به اسلام متولد شد.
اكنون من سه نفر از اين شخصيتها و پيشروان روشنفكري در ايران را اسم مي آورم:ميرزا ملكم خان ارمني - ميرزا فتحعلي آخوندزاده - حاج سياح محلاتي كه انحصارات خارجي دوره ناصرالدين شاه ،دستاورد اولين روشنفكران ايراني بود.
مثلا ميرزا ملكم خان كه داعيه روشنفكري داشت و ميخواست عليه استبداد ناصرالدين شاهي روشن گري كند خود دلال معامله بسيار استعماري و زيان آور رويتر بود
آخوند زاده هم مثل ميرزا ملكم خان است. او به روسيه رفت و بجاي مبارزه با استبداد ، به مبارزه با دين و اعتقادات مردم مي پرداختند .
حاج سياح هم به هر جايي كه پاي يك روحاني آزاده بزرگ در ميان است برخورد مي كند .
در دوره رضا خان روشنفكران درجه يك كشور در خدمت او قرار گرفتند.
و در دوره بعد از رضا خان بخشي از روشنفكران به حزب توده پيوستند .
البته در نهايت پديده اي بنام پديده توبه روشنفكري وجود دارد كه من مظهر توبه روشنفكري را مرحوم آل احمد و مرحوم دكتر علي شريعتي مي دانم .
روشنفكر در ايران كسي بودكه با سنت ها و تاريخ كشورش و همچنين با اسلام و مذهب دشمن باشد .
روشنفكر غربي به نفع ملت هاي ضعيف مبارزه مي كرد اما درايران روشنفكر به دخالت استعمار كمك مي كرد .
روشنفكري كه مسوليتهاي فردي اسلام را قبول نكند نمي تواند اين نظام اسلامي را همراهي كند .
انقلاب اسلامي آمد و بافته هاي ذهني روشنفكراني را كه هم مي خواستند مردمي باشند و هم عياش و مست را باطل و پوچ كرد .
حقیقت این است که حرکت روشنفکری در ایران از اول، یک حرکت انحرافی، وابسته، حرکتی نه در خط ترقّی و تعالی ایران و اندیشه ی ایرانی بود؛ یک حرکت صددرصد وابسته بود. روشنفکری آن روز معنایش این بود که برای آموختن اندیشه و دانش، به مراکز سنتی فکر و علم در داخل جامعه ی خود ما مراجعه نشود .
روشنفكر از غرب برگشته ، براي فرهنگ ايران اسلامي خود هيچ ارزشي قائل نبود .
مردم داری
روشنفکران تکلیفشان و وظیفه شان این است که از مردم جدا نشوند. جدا نشدن از مردم به این نیست که بنشینند وضع فلان روستایدورافتاده ی محروم را تشریح کنند. در میان مردم بودن به این نیست که بنشینند زندگی غم انگیز طبقه ی دهقان یا کاسب یا کشاورز یا مثلاً کارگر را بیان کنند؛ این کافی نیست. توی مردم بودن و با مردم بودن به این است که خواست مردم، احساسات مردم، خط سیاسی و فکری مردم را بپذیرند و در آن خط حرکت کنند. اگر روشنفکران ما این جور مشی و عمل کنند، کار این ملت راحتتر به سامان خواهد رسید.
شهرت پرستی آفت پایداری
یک عده انتظار داشتند که بشوند ستاره ی درخشان انقلاب، به کمتر از آن راضی نبودند. یک ذره پایین ترش را قبول نداشتند. به مجردی که به آنها یک ذره بی محلی شد، از طرف یک کسی یا یک جمعی یا مردمی اسمشان نیامد، یادشان مطرح نشد؛ اینها هم از انقلاب قهر کردند رفتند کنار. البته«انقلابی صادق»اگر بودند یک چنین چیزی پیش نمی آمد.
میدان فرهنگی، میدان فرهنگی است!!!
آنانی که اهل مقولات روشنفکری اند، باید در میدان فعال شوند. جوانان! خودتان را بسازید. یک ملت اگر بخواهد راه رشد و کمال و پیشرفت را طی کند، باید از لحاظ ایمان فکری به جای محکمی متکی باشد. آن ملتی، آن نسلی، آن جوانی که بخواهد به یک مجموعه ی هُرهُری مذهب، بی ایمان، بی اعتقاد به بنیان های اخلاقی و دینی و معنوی، دل بسپارد و با حرف آن ها پیش برود، زیر پایش سست خواهد شد
مثل اصحاب بدر
ای بسا همین هایی که در این بدر کبرای امروز شرکت خواهند کرد، ان شاءالله همان هایی باشند که در ظهور ولیعصرارواحنافداه، جزو آن سیصدوسیزده نفر یاران آن حضرت به حساب خواهند آمد. کسانیکه در این مجموعه هستند -اگر زنده بمانند- بلاشک در آن مجموعه هم خواهند بود. مگر به شهادت یا مرگ صحنه را خالی کننداینها کم نیست
تهديدات دروني
طرف دیگر هم عوامل درونی است. عوامل درونی، یعنی مواردی که در دوران خود ما انقلابیون و ما مؤمنین است؛ اینها کم نیست، زیاد است. من می خواهم عرض کنم که اگر ما این آسیب های درونی را علاج کنیم، آن آسیب های بیرونی، مشکلی برایمان به وجود نخواهد آورد.
آفت سایش ...
من احساس می کنم این جبهه، دچار آفت سایش شده است. انسان سایش پذیر است.همه ی انسانهابجز معصومین، در برخورد ها و سایش ها و اصطکاک ها، ساییده و کم می شوند و برجستگیهای روحیشان تغییر می کند؛ باید مراقببود. اینکه ذکر دائمی گفته اند، برای خاطر این است. انسان دائماً باید متذکر باشد، وا لّا خراب خواهد شد .يكي از عوامل سايش در جبهه خودي ، عدم توجه مسئولين به گزينش و شناسايي استعداد ها بود . این حقیقت قابل انکار نیست
خود باختگی
خود باختگی عناصر جبهه ی خودی در مقابل شخصیت های جبهه ی دشمن بخاطر احساس برتری صنفی آن شخصیتها بر این عناصر بود. این حقیقت قابل انکار نیست. مثلا فرض بفرمایید وقتی یک هنرمند این جبهه، در رشته ای از هنر سرافراز و بی اعتنا مقداری پیش می رفت و بعد در جایی احساس خستگی می کرد و می خواست لحظه ای بایستد و نفس تازه کند، تا چشمش به هنرمند رشته ی خودش در جبهه ی مقابل می افتاد مرعوب او می شد
خود باختگی در مجموعه راه ندهید
ما نباید خودباختگی را در مجموعه ی خودمان راه دهیم. من دیدم کسانیرا از خودی ها، که در مقابل غریبه ها احساس خودباختگی میکنند. بالاخره دلیلی هم برای خودشان میتراشند. یک نویسنده ی قدیمی است، یک شاعر مثلاً گردن کلفت است، یک فیلم ساز نام آور است . و حالا این، در مقابل او احساس خودباختگی و غربت میکند! این برداشت من است. آنی که من میفهمم، این طوری است. بعضی از بچه های ما در مقابل اینها احساس خودباختگی میکنند. شما باید این خودباختگی را در ذهن های اینها به کلی از بین ببرید. آنها محکومند. آنها آن نکته و جوهر اصلی را که در شما هست، ندارند؛ و آن ایمان است، خلوص است، عقیده است
تردید نکنید...
عامل دیگری که وجود دارد، این است که در جبهه ی خودی ، بعضاً به دلایلی، در پایبندی نظام به حرف ها و آرمان های خودش تردید شد . گاهی احساس تردید در عنصر خودی بجا، ولی اکثراً بیجا بوده است. چون خود من در سطوح تصمیم گیری کشور بوده ام و با خیلی از جوانان و عناصر مردّد ارتباطات عاطفی داشته ام، غالباً میدیدم بیهوده دچار تردید شده اند و اصلاً جای تردید و نگرانی نبوده است. آنها بیهوده احساس نگرانی می کردند که هان! چه شد؟! مثلاً یک وقت میدیدیم که رسانه های دشمن، حساب شده و روی مقاصدی، از یک شخص که در جمهوری اسلامی مسئولیتی داشت، تعریف میکردند. این تعریف ایجاد تردید میکرد که هان! چه شد؟
دعواهای خطی
یک عامل دیگر از عوامل هضم جبهه ی خودی و سایش آن، کشیده شدن پای عناصر این جبهه به دعواهای خطی است که در برهه ای از زمان، در این کشور واقعاً فاجعه آفرید. ناگهان بین سیاسیون، نمایندگان مجلس و برخی دیگر از مسئولین، دعواهایی بروز کرد که اصل آن دعواها موجّه نبود. هر دو خط، بلاشک، در حدی جرم داشتند. هردو خط، هم آدم های بسیار خوب داشتند، هم آدم های ناباب داشتند، هم آدم های متوسط داشتند
دنیای فریبنده
عامل دیگر که امتحان بسیار بزرگی بر سر راه همه است، عامل دنیا و جلوه های فریبنده ی آن است. در جبهه ی خودی، برخورداری مادی، کم و امکانات، ناچیز بود. جلوه های دنیا پر جاذبه است و چشم ها و دل ها را میفریبد؛ چنان که بعضی از کسان را فریفت. ماهی وقتی به طمع خوردن کرم، قلاب را فرو داد، دیگر کار تمام شده است
نهج البلاغه
بخش های مهم نهج البلاغه بخش زهد و بی رغبتی به دنیا و بی اعتنایی به مظاهر فریبنده و جلوه گر دنیاست. این یکی از مهم ترین بخش های نهج البلاغه است، چه در کلمات قصار، چه در خطب و چه در مکاتیب و نامه ها، بخش های زیادی مربوط میشود به بی اعتنایی و زهد نسبت به دنیا. سید رضی میگوید: وقتیکه علی علیه السلام درباره ی زهد در دنیا و بی رغبتی و بی اعتنایی به این تجملات و زیورها و غرورها و فریب ها و انگیزه ها و جاذبه های دنیا حرف میزند جوری حرف میزند که شما تصور میکنید که گوینده ی این کلمات جز زهد و جز بی رغبتی به دنیا هیچ کاری و شیوه ای و منشی در زندگی ندارد ،جدی نگیرید...
امیرالمومنین که درباره ی دنیا و ترک دنیا و زهد و این حرف ها بحث میفرماید، خود او جزء پرکارترین و پرتحرک ترین و در میدان ترین افراد است. پس زهد به معنای ترک فعالیت و بریدن از جامعه و مردم نیست. حالاپس به چه معناست؟ به معنای غرق نشدن در شهوت ها و هوس های دنیا، به معنای جدی نگرفتن لذت های دنیوی است، به معنای قربانی نکردن هدف های انقلابی و اصیل و سازنده ی اسلام در پیش پای قدرت طلبیها و انگیزه ها و خودخواهیها و دنیاطلبیها
تکالب بر دنیا
امروز آن چیزی هم که باید خیلی از آن ترسید، «تکالب بر دنیا»ست، تکالب بر حطام دنیاست. «تکالب» تعبیر خیلی پرمغزی است. تکالب یعنی مثل دو سگ بر سر یک جیفه به جان هم افتادن ! این تکالب است. سعی کنیم هر چه ممکن است این جیفه ها از محیط زندگی ما دور شود، کنار برود. بالاخره جوانان دیروز که مبارزه میکردند و فعال بودند، خوب بودند، بااخلاص و بانشاط، پابرهنه در میدان بودند. حالا ما به افراد مسن، پیرمرد و با محاسن سفید تبدیل و وارد نسل دیگری شده ایم. حالا فرزندان ما به میدان آمده اند. باید سعی کنیم آنها مثل دیروز ما باشند. باید سعی کنیم آنها هم به دنیا با این چشم نگاه کنند .
کدام دنیا!!؟
«دنیا» هم که میگویم، فقط پول و خانه و خودرو شخصی نیست. چیزهای دیگر هم هست. اسم درکردن، تعریف شنیدن، ستایش شنیدن، تمتعات ناروا و نادرست جنسی و همه امکاناتی که نفس انسان آنهارامیخواهد؛دنیاوجلوه های آن است. چنین وسوسه هایی هم درعده ای پدیدآمد. البته عده زیادی واقعا ایستادند و مردانه مقاومت کردند. ولی بعضی از افراد هم به ندرت در مقابل این وسوسه ها و جلوه های دنیوی، پایشان سست شد
سایش شوخی ندارد
قدرت مقابله با سایش را در خودتان ایجاد کنید. سایش شوخی ندارد؛ انسان ساییده میشود! همان چکش یا پتکی که شما روی سر آهن می کوبید و آنرا به شکل های مختلف درمیاورید، بعد از مدتی که نگاه کنید، میبینید ته آن ساییده شده است. یعنی با این نیروی فعال قدرتمند، بالاخره تأثیر گرفته؛ یعنی آن، روی این اثر گذاشته است. به فکر این باشید. مقوله ای که شما در آن واردید، از مقوله های خطرناک است.
تهديدات و تهاجمات بيروني
ضعف و ترس
و اما چند جمله هم درباره ی جبهه ی دشمن، یعنی همان جبهه ی مقابل بگویم. اگر کسی خیال کند که آنها با هم تشکل دارند و آدم های پیگیری هستند، به شدت در اشتباه است. شاید در جمع شما معدودی باشند که آن جماعت را به قدر من شناخته باشند. آن جماعت را من میشناسم. آدم هایی بی عرضه، بی پیگیری، بی اراده و اهل نقد و اهل دنیا هستند؛ دنیای در مقابل آخرت. خصوصیت دنیا، نقد بودن است دیگر! و خصوصیتشان اساساً ضعف و ترس است.
تاکتیک
تا عنصر ضعیفی پیدا شود، سعی در جذب و کشاندن او به طرف خودشان دارند. اما تا یکی از عناصر ما را اهل استقامت مییابند، به طور هماهنگ شروع به کوبیدن وی میکنند. تا یک نقطه را نقطه ی خطرناکی برای خودشان، یا نقطه ی امیدی برای آینده ی جمهوری اسلامی میدانند، برای تصرف آن لشکرکشی میکنند. جبهه ی دشمن به چنین کارهایی مشغول است
از تهاجم فرهنگی نگرانم
خدای متعال نگذاشته که بعضی بفهمند «و من لم یجعل الله له نوراً فما له من نور»عده ای هم حاضر نیستند که به این معنا اعتراف کنند. اما بنده میبینم و این تهاجم را در مقابل چشم مشاهده میکنم. وقتی هم تبیین میشود، هرکس میشنود، میبیند که درست است. بعضی هم بدون اینکه ما تبیین کنیم، خودشان مثل ما مشاهده میکنند. اصل قضیه که بنده از آن نگرانم، همین تهاجم فرهنگی است .
اولین دشمن ما "خواب" است
از امیرالمؤمنین بیاموزیم که فرمود «والله لا اکون کالضّبع تنام علی طول اللّدم»،
من مثل آن حیوان خواب آلوده نیستم، مثل آن حیوان سنگین خواب نیستم که با لالایی دشمن که به قصد شکار من و صید من انجام میگیرد به خواب بروم.
نباید به خواب بروید، فریب خوردن هم امروز جرم است، دشمن را نشناختن و دوستانه و صادقانه و مخلصانه کاری را کردن که دشمن میکند هم جرم است. اولین دشمنی که بر ما میتازد، خواب و خواب آلودگی است
به بعضی التماس می کنیم
کسیکه زبان باز و دل روشن و مغز فعال دارد، میتواند مقابل تهاجم فرهنگی را بگیرد. با چه؟ با سنگر فرهنگی، با حصار فرهنگی و با سلاح دوربرد فرهنگی. ابزار فرهنگی لازم است. این است که ما به کسانی که اهل کار فرهنگی اند دائم میگوییم، به بعضی تکرار میکنیم، به بعضی التماس میکنیم، بعضی رادراینجا جمع میکنیم و به بعضی پیغام میدهیم که آقا! کار فرهنگی بکنید. جواب کار فرهنگی باطل، کار فرهنگی حق است
تهاجم یا تبادل فرهنگی
این از آن جاهایی است که نقطه ی حمله ی دشمن است . این قبیل کارها که دشمن میکند تهاجم اوست این نکته را عرض کنیم که تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی متفاوت است تبادل فرهنگی لازم است .هیچ ملتی بی نیاز نیست از اینکه در همه ی زمینه ها از جمله در زمینه ی مسائل فرهنگی آن مجموعه مسائلی که به آنها نام فرهنگ داده می شود از ملت های دیگر بیاموزد همیشه تاریخ نیز همین بوده است هدف تبادل فرهنگي ، بارور كردن فرهنگ ملي و كامل كردن آن است اما هدف تهاجم فرهنگي ، ريشه كن كردن فرهنگ ملي و از بين بردن آن است .
در تعبير اول از تهاجم فرهنگي ، دشمن بعد از ابزارهاي نظامي ، سياسي و اقتصادي به ابزارهاي فرهنگي پناه آورده است .در تعبير دوم از تهاجم فرهنگي ، دشمن فرهنگ انقلابي حاكم بر ذهنيت جامعه را مورد هجوم قرار داده است . آنها به پايه هاي فرهنگي جامعه حمله مي كنند تا آنها را در دل ها سست كنند . روحیه ی جهاد را بکوبد و سعی کند که مجاهد فی سبیل الله را از جهاد گذشته ی خود پشیمان کند .
تهاجم فرهنگي مشخصا از دوران رضا خان شروع شد .
با انقلاب اسلامي ، تهاجم فرهنگي متوقف شد و مجددا آن فرهنگ و اخلاق و آداب و خلقيات اسلامي كه در خميرمايه مردم ما بود ، زنده شد .بعد از جنگ ، جبهه جديد تهاجم فرهنگي به شكل جدي مشغول كار شد . دشمنان فهميدند بايد عقبه ما كه عبارت بود از اخلاق اسلامي ، توكل به خدا و علاقه به اسلام را بمباران كنند .يكي از كارهاي دشمن اين بود كه جريان ادب و هنر و فرهنگ انقلاب را تحقير و مجموعه هاي مومن را منزوي كند . در مقابل تهاجم دشمن بايد موضعي هجومي داشت و نه دفاعي ..عمده نظر اينها سست كردن ايمانها ، كدر كردن اميدها ، متشتت كردن جبهه ها و جذب كردن سرمايه هاست
به هدف نخواهید رسید
می گوید راه مستقیم جاده ای است که در قدم به قدم آن، پنجره ها و در ها از دو طرف باز است، و انسان را همین طور تشویق میکنند به اینکه از این طرف برویم، از آن طرف برویم. اما در مقابل این در ها و پنجره ها، حجاب و پرده ی حرمات الله قرار داده شده؛ که میگوید این حرمات الهی را ندرید و نروید، وا لّا از صراط مستقیم دور خواهید شد. البته اگر پرده را پس زدید و به آن طرف رفتید، رفته اید، اما به هدف نخواهید رسید. هدف فقط از این جاده ی مستقیم پیموده خواهد شد، و لاغیر
توقع انقلاب از جبهه فرهنگي
آرايش نيروهاي فرهنگي بايستي يك آرايش ديني ، اسلامي و انقلابي باشد.
محقق ، هنرمند و نويسنده بايد در فضاي اسلامي بينديشد. چاره كار با قرآن انس گرفتن است ، نهج البلاغه تالي قران است وبعد انس با صحيفه سجاديه.
هنر ايراني از اول تا آخر اسلامي است . نبايد به سمت ارزشهاي بيگانه با اسلام برويم . توقع انقلاب از هنر و هنرمند مبتني بر نگاه زيبا شناختي در زمينه هنر است .
توقع انقلاب از هنر اين است كه از زيبايي دوران دفاع مقدس و انقلاب ، بي تفاوت نگذرد .
هنر انقلابي اين است كه از تاريخ پر رنج و محنت ملت ايران بي تفاوت نگذرد . هنرمند بايد تاريخ را ببيند و درك كند و آن را با زبان هنر تبيين كند . بعد از انقلاب كارهاي هنري با ارزشي انجام شد ولي انتظار هميشه بوده وهست . نمي شود انسان به ارزشها معتقد باشد اما در آثار هنري نسبت به آنها بي تفوت باشد .
هر فرهنگي كه در قالب هنر ريخته نشود شانس ماندن ، نفوذ و گسترش را ندارد .
براي اينكه سايش پيدا نكنيد از عوامل دروني خودتان شروع كنيد . عواملي كه در جمع شما هست . از جمله كارهايي كه بايد بكنيد يكي اين است كه مخاطب خودتان را خلق كنيد . اگر به فكر اين باشيد كه مخاطب جبهه مقابل را تصرف كنيد ممكن است همين فكر ، شما را وسوسه كند كه به تقليد كار جبهه مقابل بپردازيد . ما بايد مخاطب خودمان را خلق كنيم . يعني هماني كه مطابق فكر و ايمان و عقيده ماست .
چرا بايد به تقليد از روش دشمن ، از وضع اسلامي و الهي خودمان انتقاد كنيم.چرا با نيش زدن ، آب به آسياب دشمن بريزيم .چرا از چهره هاي ضد انقلاب و مخالف نظام تجليل كنيم .
در نگرش به عرصه ی فرهنگی کشور، باید به تربیت نیروی انسانی توجه کنیم. برای یک کشور، نیروی انسانی همه چیز است. ما اگر نیروی انسانی نداشته باشیم، هیچ چیزی نداریم. چند سال قبل از این، روی بعضی از کشورهایی که سال ها پیش از ما انقلاب کردند و توفیق هایی هم در عرصه های اقتصادی و صنعتی و فنی و امثال اینها به دست آوردند، مطالعه ای میکردم. دیدم اینها در اوایل انقلابشان، بیشترین تکیه و برنامه ریزی را روی تربیت نیروی انسانی گذاشته اند.
فتح الفتوح
تمام پیامبران و عبادالله الصالحین، همّتشان این بوده که انسان صالح را در این زمین به وجود بیاورند، حفظ کنند، رشد بدهند و تکثیر نمایند. هدف اسلام هم این است. اینکه شما دیدید، امام در بیانیه ای فرمودند«فتح الفتوح انقلاب اسلامی، ساختن جوانانی از این قبیل است»، یک حرف نبود که همین طور بر قلم امام جاری شده باشد. این یک مبنای اسلامی و الهی بسیار مستحکم دارد.
واقعاً فتح الفتوح، یعنی ساختن انسان صالح
هدايت يك انسان ، ارزش و قيمت هدايت همه بشريت رادارد .
حكومت اسلامي نمي تواند نسبت به بازار عرضه فرهنگ و عقيده و اخلاق بي تفاوت باشد .
حرف حق را با شيوه هاي نو ، با زبان هاي جديد و با استدلال هاي تازه و آرايش خوب بيان كنيد ، در مفاهيم قرآني حرف جديد بسيار است .
فریضه ی تشکیلات
ما اعتقادمان این است که بهترین راه و برترین حربه ای که میتواند این راه ها را باز کند و هدایت الهی و هدایت انقلابی را در ذهن ها و جان ها بنشاند و به میوه بیاورد، یک تشکیلات است. ما عقیده داریم که اگر چنان چه کسانی بخواهند برای انقلاب کار کنند و اینها متشکّل نباشند، متجمع نباشند، نخواهند توانست از لحاظ کیفیت و از لحاظ کمیت آن کاری را بکنند که یک گروه متشکّل انجام خواهد داد
اخلاق تشکیلاتی
اخلاق تشکیلاتی، یعنی اخلاق اسلامی؛ اخلاق تشکیلاتی یعنی اخلاق اسلامی منظم، یعنی چگونگی برخورد دو برادر، دو همفکر دو هم آهنگ، دو هم جهت اخلاق باعث مي شود كه مجموعه مقررات و تكاليف اسلامي بدون سائيدگي انجام بگيرد .با اخلاق بد در خودمان دائما مبارزه كنيم و اخلاق نيك را بوجود آورده و رشد بدهيم.
آفات اخلاق تشكيلاتي
آفت عُجب
یکی از اخلاق مذموم و پلید«عُجب»است. عُجب یعنی چه؟ یعنی خودشگفتی؛ این یک خصوصیت است. یک اخلاق است؛ بنده ده ساعت اینجا کار کنم مستمراً، امّا از خودم ممنون باشم، این را می گویند عُجب. خُب چه عیب دارد ما از خودمان ممنون باشیم، از خودمان راضی باشیم که داریم کار می کنیم؟ این خیلی معلوم است؛ عیبش این است که تا خیلی از خودمان متشکر شدیم، متوقع ایم همه از ما متشکر باشند. ما به این خوبی، به این منظمی، اینجور خوب کار می کنیم، زیاد کار می کنیم، باید همه قدر ما را بدانند دیگر ! همين خودشگفتي يكي از بدترين خصلت هاست و اين را علاج كنيد با مقايسه خودتان با كساني كه بهتر و بيشتر و مؤثرتر از شماكار مي كنند . علاج كنيد با بزرگ كردن عيوب كارتان در ذهن خودتان و به كيفيتي اين حالت را در خودتان بشكنيد .
آفت كبر:
آفت ديگر كبر است : يعني خود را بزرگ ديدن كه خدا تكبر و خودبزرگ بيني را در چشم پيامبران زشت كرده است .
آفت دل خو ش كردن
آفت ديگر آفت دل خو ش كردن است . يعني فكر كنيم كه حالا ما مشغول كاريم ، ديگر بيشتر از اين چه كار كنيم . اين يك آفت بزرگ است و بايستي طرز فكر مماس تر ، علمي تر ، قابل تطبيق تر ، و بيشتر متناسب با نيازها باشد .
آفت عجله
عجله در کارها همیشه کار را خراب میکند، احساس اینکه دیر شده و شتاب و سرعت باید داشت دست و پاگیر است. یک لحظه تأنی تحقیقاً روا نیست. امّا یک قدم با عجله هم یقیناً موجب سرنگون شدن و ناکام شدن است. عجله نباید کرد. وضع خودمان را با آن وضع ایدئولوژی رقیب مقایسه نکنیم.
اتقان درکار
اگر کار را تمام کردید؛ کار را کرده اید و الا اگر نهصد و نود و نه جزء کار را تمام کردید، امّا همان یک جزء آخرش را نکردید، کار انجام نشده است. اتقان یعنی این. یعنی نگذارید در هیچ گوشه ی کار اشکال بوجود آید. هرچه میتوانید کار را محکم انجام دهید؛ چون استحکام ضرری ندارد. اگر قدری هم تأخیر خواهد افتاد، بیافتد، اشکالی ندارد و عجله ای نیست. استحکام، یک مقدار خرج بیشتری خواهد داشت؛ داشته باشد
طلبگی کار کنیم
من هم به وجود تنگناها واقفم و نمیگویم نیست؛ وقتی که انسان میبیند که مشکل زیاد است، باید تلاشش را زیاد کند. وقتی میرسیم به جایی که سخت است و نمیشود آنجا را کَند، باید ضربه را قویتر وارد کنیم و قوت را بیشتر کنیم تا خداوند هم کمک کند. باید طلبگی کار کنیم؛ باید فقیرانه کار کنیم. نه این که پول نخواهید، نه اینکه امکانات نخواهید، نه اینکه دنبالش نروید، چرا ،بروید، امّا اگر نشد؛ ره چنان رو که رهروان رفتند. یعنی با همان کمبود و فقر .
غصه و درد کجاست؟!
شما حرکت را علی باب الله و متوکلا علی الله و قاصد لوجه الکریم ادامه دهید؛ تا ان شاء الله خدای متعال از شما قبول کند؛ که اگر قبول کرد، از همه ی این ها عظمتش بیشتر است؛ غصه و درد آنجاست که تلاشی بکنی، امّا خدا آن را قبول نکند؛ به خاطر اینکه اخلاص ما در آن کم است. مخلصاً، موقناً و متوکلاً علی الله راه بیافتید، خدای متعال ان شاء الله کمک خواهد کرد. هم کمک مادی و هم کمک غیر مادی.
حركت شما بايد براي قبول و رضاي خدا باشد .عقايد ما بايد قرص و محكم باشد و آن را با زبان مناسب بيان كنيم . نوشته هاي برآمده از اخلاص ، انسان را تكان مي دهد . براي جاري كردن روحيه اخلاص از دوران هشت سال جنگ بايد استفاده كرد .
خط انقلاب را بدون هيچگونه ساييدگي در اهداف ، با قاطعيت و قوت به سمت اهداف انقلاب ادامه دهيم
بايد خودمان را براي خدمت در هرجا و به هر گونه آماده كنيم .
من صندلی خاصی ندارم
من با این روحیه وارد شدم و بارها به دوستانم میگفتم که آن کسی نیستم که اگر وارد اتاقی شدم، بگویم:«آن صندلی متعلق به من است و اگر خالی بود بروم آنجا بنشینم، و اگر خالی نبود، قهر کنم و بیرون بروم .» گفتن این مطالب شاید چندان آسان نباشد و ممکن است حمل بر چیزهای دیگر شود، امّا واقعاً اعتقادم این است که برای انقلاب باید اینطوری باشیم. از پیش معین نکنیم که صندلی ما آنجاست و اگر دیدیم آن صندلی را به ما دادند خوشحال بشویم و برویم و بنشینیم و بگوئیم حق ما بود و اگر دیدیم آن صندلی نشد و یا گوشه اش ذره ای ساییده بود بگوئیم به ما ظلم شد و قبول نداریم و قهر کنیم و بیرون برویم من از اول این روحیه را نداشتم و سعی نکردم اینطوری باشم. در مجموعه ی انقلاب تکلیف ما این است.
در جمهوري اسلامي هر جا كه قرار گرفته ايد ، همان جا را مركز دنيا بدانيد .
مثل نردبان
برای همیشه خودتان را آماده نگه دارید تا انقلاب به هر طریق که اقتضاء میکند، از شما استفاده کند. این یادگاری را با هم داشته باشیم. یک وقت، بهترین استفاده از یک انسان زنده و عاقل و با شعور این است که مثل نردبان بشود و یک نفر پایش را روی دوش او بگذارد تا دستش به جایی برسد که کاری انجام بدهدو چه اشکالی دارد؟ اگر مصلحت انقلاب و کشور اقتضاء میکند باید چنین کاری هم کرد.
من مطمئنم كه جريان فرهنگي كشور با همه اين ناسازگاري هايي كه مي شود ، از لابه لاي اين پيچ و خمهاي سخت عبور و رشد مي كند .
انك كادح الي ربك كدحا
اي انسان يقينا تو با كوشش و تلاشي سخت به سوي پروردگارت در حركتي پس او را ديدار كن .
تفكرات و ذهن ها و مغزهاي فعال و مبتكر و خوبي كاملا مشاهده مي شوند و اينها پيش خواهند رفت . دشمن انقلاب و دشمن اسلام نمي تواند از طريق فرهنگ ، كاري را كه ميخواهد بكند .
البته مشكلات فراواني درست كرده اند و درست خواهند كرد ، شكي نيست ، اما ان شاء الله ايمان ها و همت هاي شما نخواهد گذاشت آنطور كه آنها مي خواهند ، پيش آيد .
بايد به تكامل بشري و انساني برسيم و مي توان با كار هنري به جايي رسيد كه با افلاكيان در مجاهدت بود . شما خدا را نصرت كنيد ، خدا هم شما را نصرت مي كند
هرچه بار سنگینتر و هرچه غم و غصه و دغدغه ی کار بیشتر، ارزش معنوی کار بالاتر و شاید تأثیر آن در روند عمومی تاریخ و تمدن معرفت بشری ،خصوصیاتی که در تقدیر صحیح عقلانی مورد احترام قرار می گیرد ،والاتر و بالاتر . از تهمت ها و اهانت ها نترسيد .
بار خدا بر زمین نمی ماند ...
البته این نکته را هم به شما بگویم که اگر خدایی ناکرده همگیتان یک وقت بگوئید:«ما میخواهیم این کار و فعالیت و حضور را ببوسیم و کنار برویم.» عقیده ندارم که این میدان خالی خواهد ماند؛ نه. عقیده ی من این است که بار خدا، زمین نمیماند .
بزرگترين افتخار اين است كه خدا ما را بنده خودش بداند و از ما بخواهد كه اين بار را برداريم ....
لينک کوتاه مطلب: http://miniurl.ir/dXA5l
,
,
,
,
,
"کتاب دغدغه های فرهنگی " که توسط موسسه جهادی مرکز صهبا چاپ شده شرحی است بر یکی از بیانات محوری رهبری ، حضرت آیه الله العظمی خامنه ای در مقوله فرهنگ؛ متن محوری کتاب، مربوط به دیدار مقام معظم رهبری با عناصر جبههی خودی در حوزهی فرهنگ در تاریخ 22/4/73 میباشد و البته با استفاده از دیگر بیانات معظم له .
" ما به کسانی که اهل کار فرهنگیاند، دائم میگوییم، به بعضی تکرار میکنیم، به بعضی التماس میکنیم، بعضی را در اینجا جمع میکنیم و به بعضی پیغام میدهیم که «آقا! کار فرهنگی بکنید.»؛ جواب کار فرهنگیِ باطل، کار فرهنگی حقّ است." ۱۳۷۶/۶/۲۱
«پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ معمولاً گنجها را یا از زیر زمین پیدا میکنند یا از زیر دریاها. آنهایی که از زیر زمین یافت میشوند، خاک گرفته و پوسیده هستند. آنهایی که از زیر دریاها یافت میشوند، زنگار گرفته و پوسیده. برای یافتن گنج باید زمین و دریا را وجب به وجب گشت و به عمق خاکها و آبها رفت. ما نیز گنجی یافتهایم. اما نه از زیر خاک و آب، نه با کندن و زیر و رو کردن و رفتن به اعماق، گنج را بر روی زمین یافتیم. برقی به چشمانمان خورد و دنبال برق را گرفتیم تا آن را یافتیم. گنج ما خاک گرفته و زنگار گرفته و پوسیده نبود، فقط غبار گرفته بود، غباری به سبب گذر زمان و بیتوجهی رهگذران. ما گنج را بوییدیم و بوسیدیم و بر چشمانمان گذاشتیم. در حد وسع و توانمان غبار را از آن زدودیم و میخواهیم آن را در اختیار دیگران قرار دهیم تا همه از آن بهره ببرند. تنها دو توصیه به عنوان خواهش داریم. اول اینکه این گنج را با دقت ببینید و همهی ظرایف و نکات آن را بررسی کنید. دوم، مراقب باشید این گنج، غبار دوباره نگیرد.
"کتاب دغدغه های فرهنگی " که توسط موسسه جهادی مرکز صهبا چاپ شده شرحی است بر یکی از بیانات محوری رهبری ، حضرت آیه الله العظمی خامنه ای در مقوله فرهنگ .
متن محوری کتاب، مربوط به دیدار مقام معظم رهبری با عناصر جبههی خودی در حوزهی فرهنگ در تاریخ 22/4/73 میباشد و البته با استفاده از دیگر بیانات معظم له . در این جلسه هم مسئولان دولتی در حوزهی فرهنگ حضور داشتهاند و هم گروههای مستقل فرهنگی. عناصر جبههی خودی در حوزهی فرهنگ در حال تکثیر هستند. این جمع ریزشها و رویشهایی داشته است. چه بسا کسانی در این دیدار حضور داشتهاند و هماکنون عضو جبههی خودی نیستند و چه بسا کسانی که در هنگام این سخنرانی، هنوز متولد نشده بودند، اما مخاطب این صحبتها خواهند بود.
چنانکه امیرالمؤمنین بعد از جنگ جمل فرمود:
«و لَقد شَهِدَنا في عَسْكَرِنا هذا أَقْوامٌ في أَصلابِ الرِّجالِ و أَرْحامِ النِّساءِ سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الايمان» چه بسیار کسانی که هنوز به دنیا نیامدهاند و در جنگ جمل همپای امیرالمؤمنین شمشیر زدهاند. لذا همهی کسانی که این کتاب را مطالعه میکنند، میتوانند خود را حاضر در جلسه و ناظر به کلام مبارک ایشان ببینند. این کلماتِ راهگشا امروز چراغ راه رویشهای مبارک جبههی فرهنگ است که همه باید این بیانات را تطبیق دهیم با شرایط فردی، جمعی و جامعهی خودمان.
درفصل اول اين كتاب «طرح دغدغه» مطرح میشودو سه فصل ديگربه عنوان پیشنیازِ ادامهی بحث، آمده است. سه فصلِ «منشأ انقلاب اسلامی»، «فرهنگ و هنر ایران و انقلاب» و «جریان روشنفکریِ بیمار» در مجموع به شرح تاریخچهی جریان فرهنگی ایران بعد از ورود اسلام تا زمان پیروزی انقلاب میپردازد. همهی کسانی که با بیانات مقام معظم رهبری آشنا هستند میدانند که ایشان بیانات متعددی پیرامون انقلاب اسلامی داشتهاند و از ابعاد مختلفی این موضوع را بررسی کردهاند. از میان بیش از پانصد سخنرانی، موردی انتخاب شد که به مقایسهی انقلابها پرداخته و به ریشه و منشأ انقلاب میرسد. این سخنرانی اطلاعات جانبی به مخاطب میدهد که برای فصول بعد به آن نیاز داریم.
فصل پنجم «جریان روشنفکری و انقلاب» را بررسی می کند. سپس به تهدیدات، توقعات میرسیم. فصل ششم «تهدیدات درونی» فصل هفتم « تهدیدات و تهاجمات بیرونی» فصل هشتم «توقع انقلاب از جبهه فرهنگی » و در انتها به فصل نهم «استنتاج » می رسیم. سیر این فصول بر اساس سیری است که در صحبت محوری تنظیم شده است و ترتیب متن محوری به هم نخورده است.
طرح دغدغه
بنده به عنوان گران بارترین مسئوول در نظام جمهوری اسلامی که سنگینی این بار را هم خیلی خوب و با همه وجود حس می کنم، در عالم سیاست هیچ دغدغه ای ندارم.چون امروز در میدان سیاست دردنیا وضع ما بسیار خوب است و دشمن را دنبال خودمان می کشیم...
واما در عرصه ی فرهنگ بنده به معنای واقعی کلمه احساس نگرانی می کنم.این دغدغه از آن دغدغه هایی است که آدمی به خاطر آن گاهی ممکن است نصف شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرع کند، من چنين دغدغه اي دارم.
دغدغه فرهنگي شبيه دغد غه در ميدان جنگ است و به معناي رها كردن سنگر، عقب نشيني و نااميدشدن نيست.
ما بايد مقوله فرهنگ را از نو ارزيابي كنيم .من به ذهنم اين طور مي رسد كه ، در نظام جمهوري اسلامي ، مقوله فرهنگ را قدري دست كم گرفته ايم . به نظر من تاثير فرهنگ ، هم به عنوان يك عامل اصلي و تعيين كننده در رفتارهاي فردي و اجتماعي كشور وامت مان ؛ وهم به عنوان يك حامل براي تاثيرات و اثرگذاريهاي سياسي مغفول عنه قرار گرفته و آنچه كه بايد و شايد نيست.
حرفهايي زده مي شود، چيزهايي مي گوييم، بنده خودم مطالبي را زياد تكرار مي كنم، ليكن در مقام عمل مي بينم كه بهاي آنچناني داده نمي شود.
فرهنگ:
فرهنگ در رفتارهاي جامعه برخواسته از عقايد و اخلاقيات جامعه است.
فرهنگ يعني ذهنيت هاي حاكم بر وجود انسان كه رفتارهاي او را به سمتي هدايت مي كند.
كارفرهنگي:
واقعاً مسأله ی فرهنگی کشور زمین افتاده است. همه خودشان را فرهنگی می دانند، همه نسبت به مسائل فرهنگی اظهار شوق و علاقه می کنند و آنرا در بیانات و نظراتشان مهم نشان می دهند، اما حقیقتاً کار فرهنگی در کشور، متناسب با پیشرفت و ریشه دواندن انقلاب در جامعه نیست. لذا مسائل فرهنگی حقیقتاً در خور این است که به آنها، با سعه ی صدر و اهتمام و دلسوزی عمیق و همواره با خبرگی و کارشناسی رسیدگی بشود.
كاري كه در راستاي حركت فرهنگي باشد، رشد بدهد، روح فرهنگي برآن حاكم باشد و فعل و انفعالات در ذهن و مغز و جان و عواطف انسان بوجود آورد.
نشانه ی کار فرهنگی درست
خصوصیت دیگری که کار فرهنگی دارد، این است که باید هوشمندانه باشد. کار فرهنگی باید هوشمندانه باشد؛ برف انبار نمیشود. انبوه کار فرهنگی مهم نیست؛ بلکه انتظام کار فرهنگی، چیده شدن، گزیده شدن و هر کاری در جای خود قرار داشتن، مهم است که باید هوشمندانه باشد. باید روشن باشد که اصلاً کار فرهنگی را برای چه هدفی انجام میدهیم. بعد هم توجه کنیم که کار، واقعاً ناظر به آن هدف و متوجه به آن جهت باشد. این نشانه ی کار فرهنگی درست است .
ملت وتلاش
یک ملت اگر زحمت نکشد، اگر تلاش نکند و اگر به خودش رنج ندهد، راحتیهای آمیخته با آن رنج را هم، بدست نخواهد آورد. راحتی ناشی از تنبلی را به دست می آورد، اما راحتی ناشی از تنبلی، مثل راحتی بیماری است که در بستر بیماری دراز کشیده، راحت است وکاری هم نمی کند، اما سالم نیست. راحتی ناشی از زحمت و تلاش، مثل راحتی آن ورزش کاری است که ورزش می کند، رنج را می پذیرد، بعد می آید بدنش را شست وشو می دهد، احساس آسایش، آرامش، قدرت و اقتدار جسمانی و روحی می کند.
انقلابی که ازمساجدشروع شد
منشاء انقلاب اسلامی الجزایر را بعد از بیست سال، خود من دیدم؛ سالى که من به الجزایر رفتم، حدود نوزده سال از انقلاب گذشته بود. وضع آنها واقعاً عبرتانگیز است. انقلاب الجزایر، انقلاب اسلامى، انقلاب مساجد و انقلاب علماى دین بود؛ انقلاب،از مساجد،از مدارس دینى و از حوزههاى علمیه شروع شد - مثل انقلاب خود ما - لیکن حتى یک روز، حکومت دینى در الجزایر بهوجود نیامد! از همان اول، فرانسویها توانستند هم فرهنگ و آداب خودشان، هم بىاعتقادى به دین را در الجزایر - که تحت نفوذشان بود و داشت از استعمارشان خلاص مىشد - واردکنند ! در زمان ریاست جمهورى من، یکى از بزرگان الجزایر به دیدنم آمد؛ با من که صحبت مىکرد، به زبان عربى حرف مىزد. بعد مىخواست جملهایى را بگوید، لغت عربى به یادش نیامد؛ با این که زبان خودش و سخنگوى دولت بود! یک خرده فکر کرد، یادش نیامد؛ برگشت و به زبان فرانسه، از همراهش پرسید که این لغت، چه مىشود؟ او لغت عربى را به وى گفت؛ بعد او حرفش را با بنده ادامه داد ! یعنى آنها حتى زبان عربى را - نه دین را، بلکه زبان عربى و عربیت را - که ظاهراً خیلى برایش اهمیت قائل بودند، نتوانستند در الجزایر حفظ کنند و نگه بدارند و زنده کنند .
ایمان کارسازاست...
پس ببینید من منشا این انقلاب را چه می دانم. من می گویم منشادر تدین و در ایمان است. ایمان مذهبی و اسلامی. ایمان مذهبی عبارت است از تضمین و تامین کننده ی بخشی از استعداد و تواناییهای انسان که بیشترین تاثیر را در انتخاب راه ها و پیمودن آنها دارد. ایمان مذهبی به انسان قدرت، شجاعت، معرفت، استقلال،اعتماد به نفس، ثبات و استقامت در میدان های سرشار از خطررامیدهد. ایمان، نقش واقعیات را به انسان، آنچنان که هست، می نمایاند. اگر انسانی باایمان باشد، قدر و ارزش و مقدار پدیده های مادی وقدرت آنها را می شناسد و درباره ی آنها نه زیاده روی میکند و نه کوتاهی. این خاصیت ایمان است. انسانی که ایمان ندارد، برای ارزش های مادی حسابی بیش از آن چه که باید باز کند، باز میکند و پول و مقام و قدرت و نظایر آن، در زندگی او نقش می یابد. انسان باایمان، برای پول و آسایش و رفاه زندگی این دنیا، نقش مناسب آن را قائل می شود و برای معنویت، آخرت، رضای خدا، بهشت و همه ی ارزش های معنوی دیگر که خرد انسان آنها را درمیابد، ارزش مناسب و جایگاه شایسته ای در نظر میگیرد. در بعضی جاها که پای علم لنگ است، ایمان، کارساز است
سیبل دشمن
ملت ایران، ملت مومنی بود. امروز هم ملت، خوشبختانه مومن است. بعد خواهم گفت که اساسی ترین هدف دشمنان انقلاب هم همین ایمان و تعبد است. آماج حملات آنها، این است و منبع لایزالی است که انقلاب، از آن تغذیه کرده و خوشبختانه از خیلی از آسیب ها دور مانده است.
نیازبه فرهنگ غنی
آن کسانی که تصور می کنند انقلاب اسلامی ایران با ادبیات و با هنر سر و کاری ندارد، ربطی ندارد، خیلی پرت از معرکه اند، خیلی دورند و نمی فهمند اصلاً چه دارند می گویند و به کجا دارند میگویند. این انقلاب بیش از همه به یک ادبیات قوی، به یک فرهنگ غنی نیازمند است.
ما امروز يك زبان قوي ويك فرهنگ عميق تاريخي و غني داريم و به يك هنر سطح بالا به شدت نيازمنديم.
اسلام از اول در يك قالب صد در صد هنري ارائه شده است . همه صاحبنظران ، ادبيات و هنر در مقابل برج هنري قرآن اظهار عجز كرده اند.
پيغمبر اكرم بروي شعر وشاعري سرمايه گذاري زيادي كرد. در جامعه اي كه سياحتش ،عزلتش و عزتش جهاد است .شايد بعضي ها فكر كنند توي جامعه جهادي ، ديگر شعر جايش كجاست؟
اما چون آن روز دشمن ضد انقلاب از ظرفيت ادبي بالائي برخوردار بود و شعراي برجسته اي داشتند ، پيغمبر شعراي اسلام را تشويق مي كرد كه بروند به مقابله با آنها تا فقط حرف آخر در تاريخ ثبت نشود و اسلام در مقابل اين حربه تاريخي ماندگار كه اسمش شعر است، بي دفاع نماند . اين صدر اسلام است . خب حالا ما در انقلاب خودمان هم به اين ظرفيت بالاي هنري و توان بالاي هنري نيازمنديم .
ملت ايران سرشار از برجستگي ها و درخشندگي ها است ، اما از لحاظ فرهنگي ،آن پختگي و موج كافي را ندارد.
ما در دوران پهلوي و قاجار شبيخون زده شديم ، يعني از غفلت سردمداران و فرمانروايان اين كشور استفاده شد و عده اي با يك فرهنگ تازه و با نيروي جديدي كه بر اثر رنسانس ، دنيا را به جوش آورده بود و خودشان در آن جوش و خروش بودند، بر سر ما ريختند و ماخواب بوديم . همه چيز را به هم ريختند و ايران را مانند يك كشور خالي الكف مثل اينكه هيچ نداشته باشد نسبت به گذشته اش بدبين كردند .
و نسبت به تاريخش غافل كردند و ترتيبات خودشان را ، منتها ترتيبي كه براي شهروندان درجه2گذاشته مي شد، در اينجا برقرار كردند. در دوران پهلوي مي خواستند تمدن بدوي قبل از اسلام را جايگزين تمدن هزار و سيصد ساله اسلامي كنند.
تا اواخر دوران پهلوي هر چه از فرهنگ بيگانه به ما تزريق كردند،مسموم ،مخدرو نامناسب بود.
شاخصه های مثبت غرب
امروز در فرهنگ غرب، انصافا عناصری وجود دارد که برای ماحیاتی است، ما باید آنها را یاد بگیریم، چیزهای خوب ،زیاد دارند. اگر این چیزها خوب نبود غرب با این همه فسادی که دارد به اینجا نمیرسید. غرب با این فسادهایی که دارد باید اصلا مضمحل میشد و مثل دود به هوا میرفت اما علت اینکه دود نشد و به هوا نرفت، چیست؟ چند عنصر واقعا حسابی در کار اینها بوده است. از جمله اینکه، آدمهای منظمی هستند، آدمهای پرکاری هستند و در تلاششان خستگیناپذیرند. اینها عناصر مثبت و مطلوب فرهنگ آنهاست. اینها را البته باید گرفت و استفاده کرد.
مقوله مظلوم فرهنگ
مقوله ی فرهنگ همچنانی که اهالی درد و سوز می دانند ، در کشور ما مقوله ی مظلومی است.انقلاب ما ، انقلابی مبتنی بر یک منش و نگرش فرهنگی بود و هر حرکت ارزشی، این خصوصیت را دارد. ما باید بیشتر و پیشتر از تلاش های دیگر ، به تلاش فرهنگی اسلامی می پرداختیم.
تولیدفرهنگ
تولید فرهنگ، منفجر کردن سرچشمه ی فرهنگ در دلها و روحها و استعدادهاست. این خیلی مهم است. ما لازم است که مردم را کتابخوان کنیم اما از این واجبتر آن است که استعداد نویسندگی را در بین مردم بیابیم و تولید کتاب کنیم . وادار کنیم که این استعداد به کار بیفتد، قلمها روی کاغذ بیایند، فکرها کار کنند و برای مردم بسازند و تولید کنند. این مهم است. کشور ما کشوری است که از جهت استعدادهای هنری و فرهنگی، باید جزء کشورهای علیالظاهر کمنظیر و نمونه باشد
جريان روشنفكري بيمار
روشنفکرواقعی کیست؟
روشنفکر باید مایه ای از روشنی را در جامعه ایجاد کند، باید پیام آور نور و روشنایی باشد، باید نقاط ابهام را بزداید، باید مغزهای مرده، مغزهای بی خبر، مغزهای ساده اندیش را که جز از طریق چشم نمی توانند پیرامون خود را بشناسند و بفهمند، توجیه کند؛ باید فرهنگ ساز باشد؛ معلم مردم باشد، مرشد مردم باشد
روشنفکری بیمار
روشنفكري ايران با دو خصوصيت بي اعتنايي به ايراني گري و بي اعتنايي به اسلام متولد شد.
اكنون من سه نفر از اين شخصيتها و پيشروان روشنفكري در ايران را اسم مي آورم:ميرزا ملكم خان ارمني - ميرزا فتحعلي آخوندزاده - حاج سياح محلاتي كه انحصارات خارجي دوره ناصرالدين شاه ،دستاورد اولين روشنفكران ايراني بود.
مثلا ميرزا ملكم خان كه داعيه روشنفكري داشت و ميخواست عليه استبداد ناصرالدين شاهي روشن گري كند خود دلال معامله بسيار استعماري و زيان آور رويتر بود
آخوند زاده هم مثل ميرزا ملكم خان است. او به روسيه رفت و بجاي مبارزه با استبداد ، به مبارزه با دين و اعتقادات مردم مي پرداختند .
حاج سياح هم به هر جايي كه پاي يك روحاني آزاده بزرگ در ميان است برخورد مي كند .
در دوره رضا خان روشنفكران درجه يك كشور در خدمت او قرار گرفتند.
و در دوره بعد از رضا خان بخشي از روشنفكران به حزب توده پيوستند .
البته در نهايت پديده اي بنام پديده توبه روشنفكري وجود دارد كه من مظهر توبه روشنفكري را مرحوم آل احمد و مرحوم دكتر علي شريعتي مي دانم .
روشنفكر در ايران كسي بودكه با سنت ها و تاريخ كشورش و همچنين با اسلام و مذهب دشمن باشد .
روشنفكر غربي به نفع ملت هاي ضعيف مبارزه مي كرد اما درايران روشنفكر به دخالت استعمار كمك مي كرد .
روشنفكري كه مسوليتهاي فردي اسلام را قبول نكند نمي تواند اين نظام اسلامي را همراهي كند .
انقلاب اسلامي آمد و بافته هاي ذهني روشنفكراني را كه هم مي خواستند مردمي باشند و هم عياش و مست را باطل و پوچ كرد .
حقیقت این است که حرکت روشنفکری در ایران از اول، یک حرکت انحرافی، وابسته، حرکتی نه در خط ترقّی و تعالی ایران و اندیشه ی ایرانی بود؛ یک حرکت صددرصد وابسته بود. روشنفکری آن روز معنایش این بود که برای آموختن اندیشه و دانش، به مراکز سنتی فکر و علم در داخل جامعه ی خود ما مراجعه نشود .
روشنفكر از غرب برگشته ، براي فرهنگ ايران اسلامي خود هيچ ارزشي قائل نبود .
مردم داری
روشنفکران تکلیفشان و وظیفه شان این است که از مردم جدا نشوند. جدا نشدن از مردم به این نیست که بنشینند وضع فلان روستایدورافتاده ی محروم را تشریح کنند. در میان مردم بودن به این نیست که بنشینند زندگی غم انگیز طبقه ی دهقان یا کاسب یا کشاورز یا مثلاً کارگر را بیان کنند؛ این کافی نیست. توی مردم بودن و با مردم بودن به این است که خواست مردم، احساسات مردم، خط سیاسی و فکری مردم را بپذیرند و در آن خط حرکت کنند. اگر روشنفکران ما این جور مشی و عمل کنند، کار این ملت راحتتر به سامان خواهد رسید.
شهرت پرستی آفت پایداری
یک عده انتظار داشتند که بشوند ستاره ی درخشان انقلاب، به کمتر از آن راضی نبودند. یک ذره پایین ترش را قبول نداشتند. به مجردی که به آنها یک ذره بی محلی شد، از طرف یک کسی یا یک جمعی یا مردمی اسمشان نیامد، یادشان مطرح نشد؛ اینها هم از انقلاب قهر کردند رفتند کنار. البته«انقلابی صادق»اگر بودند یک چنین چیزی پیش نمی آمد.
میدان فرهنگی، میدان فرهنگی است!!!
آنانی که اهل مقولات روشنفکری اند، باید در میدان فعال شوند. جوانان! خودتان را بسازید. یک ملت اگر بخواهد راه رشد و کمال و پیشرفت را طی کند، باید از لحاظ ایمان فکری به جای محکمی متکی باشد. آن ملتی، آن نسلی، آن جوانی که بخواهد به یک مجموعه ی هُرهُری مذهب، بی ایمان، بی اعتقاد به بنیان های اخلاقی و دینی و معنوی، دل بسپارد و با حرف آن ها پیش برود، زیر پایش سست خواهد شد
مثل اصحاب بدر
ای بسا همین هایی که در این بدر کبرای امروز شرکت خواهند کرد، ان شاءالله همان هایی باشند که در ظهور ولیعصرارواحنافداه، جزو آن سیصدوسیزده نفر یاران آن حضرت به حساب خواهند آمد. کسانیکه در این مجموعه هستند -اگر زنده بمانند- بلاشک در آن مجموعه هم خواهند بود. مگر به شهادت یا مرگ صحنه را خالی کننداینها کم نیست
تهديدات دروني
طرف دیگر هم عوامل درونی است. عوامل درونی، یعنی مواردی که در دوران خود ما انقلابیون و ما مؤمنین است؛ اینها کم نیست، زیاد است. من می خواهم عرض کنم که اگر ما این آسیب های درونی را علاج کنیم، آن آسیب های بیرونی، مشکلی برایمان به وجود نخواهد آورد.
آفت سایش ...
من احساس می کنم این جبهه، دچار آفت سایش شده است. انسان سایش پذیر است.همه ی انسانهابجز معصومین، در برخورد ها و سایش ها و اصطکاک ها، ساییده و کم می شوند و برجستگیهای روحیشان تغییر می کند؛ باید مراقببود. اینکه ذکر دائمی گفته اند، برای خاطر این است. انسان دائماً باید متذکر باشد، وا لّا خراب خواهد شد .يكي از عوامل سايش در جبهه خودي ، عدم توجه مسئولين به گزينش و شناسايي استعداد ها بود . این حقیقت قابل انکار نیست
خود باختگی
خود باختگی عناصر جبهه ی خودی در مقابل شخصیت های جبهه ی دشمن بخاطر احساس برتری صنفی آن شخصیتها بر این عناصر بود. این حقیقت قابل انکار نیست. مثلا فرض بفرمایید وقتی یک هنرمند این جبهه، در رشته ای از هنر سرافراز و بی اعتنا مقداری پیش می رفت و بعد در جایی احساس خستگی می کرد و می خواست لحظه ای بایستد و نفس تازه کند، تا چشمش به هنرمند رشته ی خودش در جبهه ی مقابل می افتاد مرعوب او می شد
خود باختگی در مجموعه راه ندهید
ما نباید خودباختگی را در مجموعه ی خودمان راه دهیم. من دیدم کسانیرا از خودی ها، که در مقابل غریبه ها احساس خودباختگی میکنند. بالاخره دلیلی هم برای خودشان میتراشند. یک نویسنده ی قدیمی است، یک شاعر مثلاً گردن کلفت است، یک فیلم ساز نام آور است . و حالا این، در مقابل او احساس خودباختگی و غربت میکند! این برداشت من است. آنی که من میفهمم، این طوری است. بعضی از بچه های ما در مقابل اینها احساس خودباختگی میکنند. شما باید این خودباختگی را در ذهن های اینها به کلی از بین ببرید. آنها محکومند. آنها آن نکته و جوهر اصلی را که در شما هست، ندارند؛ و آن ایمان است، خلوص است، عقیده است
تردید نکنید...
عامل دیگری که وجود دارد، این است که در جبهه ی خودی ، بعضاً به دلایلی، در پایبندی نظام به حرف ها و آرمان های خودش تردید شد . گاهی احساس تردید در عنصر خودی بجا، ولی اکثراً بیجا بوده است. چون خود من در سطوح تصمیم گیری کشور بوده ام و با خیلی از جوانان و عناصر مردّد ارتباطات عاطفی داشته ام، غالباً میدیدم بیهوده دچار تردید شده اند و اصلاً جای تردید و نگرانی نبوده است. آنها بیهوده احساس نگرانی می کردند که هان! چه شد؟! مثلاً یک وقت میدیدیم که رسانه های دشمن، حساب شده و روی مقاصدی، از یک شخص که در جمهوری اسلامی مسئولیتی داشت، تعریف میکردند. این تعریف ایجاد تردید میکرد که هان! چه شد؟
دعواهای خطی
یک عامل دیگر از عوامل هضم جبهه ی خودی و سایش آن، کشیده شدن پای عناصر این جبهه به دعواهای خطی است که در برهه ای از زمان، در این کشور واقعاً فاجعه آفرید. ناگهان بین سیاسیون، نمایندگان مجلس و برخی دیگر از مسئولین، دعواهایی بروز کرد که اصل آن دعواها موجّه نبود. هر دو خط، بلاشک، در حدی جرم داشتند. هردو خط، هم آدم های بسیار خوب داشتند، هم آدم های ناباب داشتند، هم آدم های متوسط داشتند
دنیای فریبنده
عامل دیگر که امتحان بسیار بزرگی بر سر راه همه است، عامل دنیا و جلوه های فریبنده ی آن است. در جبهه ی خودی، برخورداری مادی، کم و امکانات، ناچیز بود. جلوه های دنیا پر جاذبه است و چشم ها و دل ها را میفریبد؛ چنان که بعضی از کسان را فریفت. ماهی وقتی به طمع خوردن کرم، قلاب را فرو داد، دیگر کار تمام شده است
نهج البلاغه
بخش های مهم نهج البلاغه بخش زهد و بی رغبتی به دنیا و بی اعتنایی به مظاهر فریبنده و جلوه گر دنیاست. این یکی از مهم ترین بخش های نهج البلاغه است، چه در کلمات قصار، چه در خطب و چه در مکاتیب و نامه ها، بخش های زیادی مربوط میشود به بی اعتنایی و زهد نسبت به دنیا. سید رضی میگوید: وقتیکه علی علیه السلام درباره ی زهد در دنیا و بی رغبتی و بی اعتنایی به این تجملات و زیورها و غرورها و فریب ها و انگیزه ها و جاذبه های دنیا حرف میزند جوری حرف میزند که شما تصور میکنید که گوینده ی این کلمات جز زهد و جز بی رغبتی به دنیا هیچ کاری و شیوه ای و منشی در زندگی ندارد ،جدی نگیرید...
امیرالمومنین که درباره ی دنیا و ترک دنیا و زهد و این حرف ها بحث میفرماید، خود او جزء پرکارترین و پرتحرک ترین و در میدان ترین افراد است. پس زهد به معنای ترک فعالیت و بریدن از جامعه و مردم نیست. حالاپس به چه معناست؟ به معنای غرق نشدن در شهوت ها و هوس های دنیا، به معنای جدی نگرفتن لذت های دنیوی است، به معنای قربانی نکردن هدف های انقلابی و اصیل و سازنده ی اسلام در پیش پای قدرت طلبیها و انگیزه ها و خودخواهیها و دنیاطلبیها
تکالب بر دنیا
امروز آن چیزی هم که باید خیلی از آن ترسید، «تکالب بر دنیا»ست، تکالب بر حطام دنیاست. «تکالب» تعبیر خیلی پرمغزی است. تکالب یعنی مثل دو سگ بر سر یک جیفه به جان هم افتادن ! این تکالب است. سعی کنیم هر چه ممکن است این جیفه ها از محیط زندگی ما دور شود، کنار برود. بالاخره جوانان دیروز که مبارزه میکردند و فعال بودند، خوب بودند، بااخلاص و بانشاط، پابرهنه در میدان بودند. حالا ما به افراد مسن، پیرمرد و با محاسن سفید تبدیل و وارد نسل دیگری شده ایم. حالا فرزندان ما به میدان آمده اند. باید سعی کنیم آنها مثل دیروز ما باشند. باید سعی کنیم آنها هم به دنیا با این چشم نگاه کنند .
کدام دنیا!!؟
«دنیا» هم که میگویم، فقط پول و خانه و خودرو شخصی نیست. چیزهای دیگر هم هست. اسم درکردن، تعریف شنیدن، ستایش شنیدن، تمتعات ناروا و نادرست جنسی و همه امکاناتی که نفس انسان آنهارامیخواهد؛دنیاوجلوه های آن است. چنین وسوسه هایی هم درعده ای پدیدآمد. البته عده زیادی واقعا ایستادند و مردانه مقاومت کردند. ولی بعضی از افراد هم به ندرت در مقابل این وسوسه ها و جلوه های دنیوی، پایشان سست شد
سایش شوخی ندارد
قدرت مقابله با سایش را در خودتان ایجاد کنید. سایش شوخی ندارد؛ انسان ساییده میشود! همان چکش یا پتکی که شما روی سر آهن می کوبید و آنرا به شکل های مختلف درمیاورید، بعد از مدتی که نگاه کنید، میبینید ته آن ساییده شده است. یعنی با این نیروی فعال قدرتمند، بالاخره تأثیر گرفته؛ یعنی آن، روی این اثر گذاشته است. به فکر این باشید. مقوله ای که شما در آن واردید، از مقوله های خطرناک است.
تهديدات و تهاجمات بيروني
ضعف و ترس
و اما چند جمله هم درباره ی جبهه ی دشمن، یعنی همان جبهه ی مقابل بگویم. اگر کسی خیال کند که آنها با هم تشکل دارند و آدم های پیگیری هستند، به شدت در اشتباه است. شاید در جمع شما معدودی باشند که آن جماعت را به قدر من شناخته باشند. آن جماعت را من میشناسم. آدم هایی بی عرضه، بی پیگیری، بی اراده و اهل نقد و اهل دنیا هستند؛ دنیای در مقابل آخرت. خصوصیت دنیا، نقد بودن است دیگر! و خصوصیتشان اساساً ضعف و ترس است.
تاکتیک
تا عنصر ضعیفی پیدا شود، سعی در جذب و کشاندن او به طرف خودشان دارند. اما تا یکی از عناصر ما را اهل استقامت مییابند، به طور هماهنگ شروع به کوبیدن وی میکنند. تا یک نقطه را نقطه ی خطرناکی برای خودشان، یا نقطه ی امیدی برای آینده ی جمهوری اسلامی میدانند، برای تصرف آن لشکرکشی میکنند. جبهه ی دشمن به چنین کارهایی مشغول است
از تهاجم فرهنگی نگرانم
خدای متعال نگذاشته که بعضی بفهمند «و من لم یجعل الله له نوراً فما له من نور»عده ای هم حاضر نیستند که به این معنا اعتراف کنند. اما بنده میبینم و این تهاجم را در مقابل چشم مشاهده میکنم. وقتی هم تبیین میشود، هرکس میشنود، میبیند که درست است. بعضی هم بدون اینکه ما تبیین کنیم، خودشان مثل ما مشاهده میکنند. اصل قضیه که بنده از آن نگرانم، همین تهاجم فرهنگی است .
اولین دشمن ما "خواب" است
از امیرالمؤمنین بیاموزیم که فرمود «والله لا اکون کالضّبع تنام علی طول اللّدم»،
من مثل آن حیوان خواب آلوده نیستم، مثل آن حیوان سنگین خواب نیستم که با لالایی دشمن که به قصد شکار من و صید من انجام میگیرد به خواب بروم.
نباید به خواب بروید، فریب خوردن هم امروز جرم است، دشمن را نشناختن و دوستانه و صادقانه و مخلصانه کاری را کردن که دشمن میکند هم جرم است. اولین دشمنی که بر ما میتازد، خواب و خواب آلودگی است
به بعضی التماس می کنیم
کسیکه زبان باز و دل روشن و مغز فعال دارد، میتواند مقابل تهاجم فرهنگی را بگیرد. با چه؟ با سنگر فرهنگی، با حصار فرهنگی و با سلاح دوربرد فرهنگی. ابزار فرهنگی لازم است. این است که ما به کسانی که اهل کار فرهنگی اند دائم میگوییم، به بعضی تکرار میکنیم، به بعضی التماس میکنیم، بعضی رادراینجا جمع میکنیم و به بعضی پیغام میدهیم که آقا! کار فرهنگی بکنید. جواب کار فرهنگی باطل، کار فرهنگی حق است
تهاجم یا تبادل فرهنگی
این از آن جاهایی است که نقطه ی حمله ی دشمن است . این قبیل کارها که دشمن میکند تهاجم اوست این نکته را عرض کنیم که تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی متفاوت است تبادل فرهنگی لازم است .هیچ ملتی بی نیاز نیست از اینکه در همه ی زمینه ها از جمله در زمینه ی مسائل فرهنگی آن مجموعه مسائلی که به آنها نام فرهنگ داده می شود از ملت های دیگر بیاموزد همیشه تاریخ نیز همین بوده است هدف تبادل فرهنگي ، بارور كردن فرهنگ ملي و كامل كردن آن است اما هدف تهاجم فرهنگي ، ريشه كن كردن فرهنگ ملي و از بين بردن آن است .
در تعبير اول از تهاجم فرهنگي ، دشمن بعد از ابزارهاي نظامي ، سياسي و اقتصادي به ابزارهاي فرهنگي پناه آورده است .در تعبير دوم از تهاجم فرهنگي ، دشمن فرهنگ انقلابي حاكم بر ذهنيت جامعه را مورد هجوم قرار داده است . آنها به پايه هاي فرهنگي جامعه حمله مي كنند تا آنها را در دل ها سست كنند . روحیه ی جهاد را بکوبد و سعی کند که مجاهد فی سبیل الله را از جهاد گذشته ی خود پشیمان کند .
تهاجم فرهنگي مشخصا از دوران رضا خان شروع شد .
با انقلاب اسلامي ، تهاجم فرهنگي متوقف شد و مجددا آن فرهنگ و اخلاق و آداب و خلقيات اسلامي كه در خميرمايه مردم ما بود ، زنده شد .بعد از جنگ ، جبهه جديد تهاجم فرهنگي به شكل جدي مشغول كار شد . دشمنان فهميدند بايد عقبه ما كه عبارت بود از اخلاق اسلامي ، توكل به خدا و علاقه به اسلام را بمباران كنند .يكي از كارهاي دشمن اين بود كه جريان ادب و هنر و فرهنگ انقلاب را تحقير و مجموعه هاي مومن را منزوي كند . در مقابل تهاجم دشمن بايد موضعي هجومي داشت و نه دفاعي ..عمده نظر اينها سست كردن ايمانها ، كدر كردن اميدها ، متشتت كردن جبهه ها و جذب كردن سرمايه هاست
به هدف نخواهید رسید
می گوید راه مستقیم جاده ای است که در قدم به قدم آن، پنجره ها و در ها از دو طرف باز است، و انسان را همین طور تشویق میکنند به اینکه از این طرف برویم، از آن طرف برویم. اما در مقابل این در ها و پنجره ها، حجاب و پرده ی حرمات الله قرار داده شده؛ که میگوید این حرمات الهی را ندرید و نروید، وا لّا از صراط مستقیم دور خواهید شد. البته اگر پرده را پس زدید و به آن طرف رفتید، رفته اید، اما به هدف نخواهید رسید. هدف فقط از این جاده ی مستقیم پیموده خواهد شد، و لاغیر
توقع انقلاب از جبهه فرهنگي
آرايش نيروهاي فرهنگي بايستي يك آرايش ديني ، اسلامي و انقلابي باشد.
محقق ، هنرمند و نويسنده بايد در فضاي اسلامي بينديشد. چاره كار با قرآن انس گرفتن است ، نهج البلاغه تالي قران است وبعد انس با صحيفه سجاديه.
هنر ايراني از اول تا آخر اسلامي است . نبايد به سمت ارزشهاي بيگانه با اسلام برويم . توقع انقلاب از هنر و هنرمند مبتني بر نگاه زيبا شناختي در زمينه هنر است .
توقع انقلاب از هنر اين است كه از زيبايي دوران دفاع مقدس و انقلاب ، بي تفاوت نگذرد .
هنر انقلابي اين است كه از تاريخ پر رنج و محنت ملت ايران بي تفاوت نگذرد . هنرمند بايد تاريخ را ببيند و درك كند و آن را با زبان هنر تبيين كند . بعد از انقلاب كارهاي هنري با ارزشي انجام شد ولي انتظار هميشه بوده وهست . نمي شود انسان به ارزشها معتقد باشد اما در آثار هنري نسبت به آنها بي تفوت باشد .
هر فرهنگي كه در قالب هنر ريخته نشود شانس ماندن ، نفوذ و گسترش را ندارد .
براي اينكه سايش پيدا نكنيد از عوامل دروني خودتان شروع كنيد . عواملي كه در جمع شما هست . از جمله كارهايي كه بايد بكنيد يكي اين است كه مخاطب خودتان را خلق كنيد . اگر به فكر اين باشيد كه مخاطب جبهه مقابل را تصرف كنيد ممكن است همين فكر ، شما را وسوسه كند كه به تقليد كار جبهه مقابل بپردازيد . ما بايد مخاطب خودمان را خلق كنيم . يعني هماني كه مطابق فكر و ايمان و عقيده ماست .
چرا بايد به تقليد از روش دشمن ، از وضع اسلامي و الهي خودمان انتقاد كنيم.چرا با نيش زدن ، آب به آسياب دشمن بريزيم .چرا از چهره هاي ضد انقلاب و مخالف نظام تجليل كنيم .
در نگرش به عرصه ی فرهنگی کشور، باید به تربیت نیروی انسانی توجه کنیم. برای یک کشور، نیروی انسانی همه چیز است. ما اگر نیروی انسانی نداشته باشیم، هیچ چیزی نداریم. چند سال قبل از این، روی بعضی از کشورهایی که سال ها پیش از ما انقلاب کردند و توفیق هایی هم در عرصه های اقتصادی و صنعتی و فنی و امثال اینها به دست آوردند، مطالعه ای میکردم. دیدم اینها در اوایل انقلابشان، بیشترین تکیه و برنامه ریزی را روی تربیت نیروی انسانی گذاشته اند.
فتح الفتوح
تمام پیامبران و عبادالله الصالحین، همّتشان این بوده که انسان صالح را در این زمین به وجود بیاورند، حفظ کنند، رشد بدهند و تکثیر نمایند. هدف اسلام هم این است. اینکه شما دیدید، امام در بیانیه ای فرمودند«فتح الفتوح انقلاب اسلامی، ساختن جوانانی از این قبیل است»، یک حرف نبود که همین طور بر قلم امام جاری شده باشد. این یک مبنای اسلامی و الهی بسیار مستحکم دارد.
واقعاً فتح الفتوح، یعنی ساختن انسان صالح
هدايت يك انسان ، ارزش و قيمت هدايت همه بشريت رادارد .
حكومت اسلامي نمي تواند نسبت به بازار عرضه فرهنگ و عقيده و اخلاق بي تفاوت باشد .
حرف حق را با شيوه هاي نو ، با زبان هاي جديد و با استدلال هاي تازه و آرايش خوب بيان كنيد ، در مفاهيم قرآني حرف جديد بسيار است .
فریضه ی تشکیلات
ما اعتقادمان این است که بهترین راه و برترین حربه ای که میتواند این راه ها را باز کند و هدایت الهی و هدایت انقلابی را در ذهن ها و جان ها بنشاند و به میوه بیاورد، یک تشکیلات است. ما عقیده داریم که اگر چنان چه کسانی بخواهند برای انقلاب کار کنند و اینها متشکّل نباشند، متجمع نباشند، نخواهند توانست از لحاظ کیفیت و از لحاظ کمیت آن کاری را بکنند که یک گروه متشکّل انجام خواهد داد
اخلاق تشکیلاتی
اخلاق تشکیلاتی، یعنی اخلاق اسلامی؛ اخلاق تشکیلاتی یعنی اخلاق اسلامی منظم، یعنی چگونگی برخورد دو برادر، دو همفکر دو هم آهنگ، دو هم جهت اخلاق باعث مي شود كه مجموعه مقررات و تكاليف اسلامي بدون سائيدگي انجام بگيرد .با اخلاق بد در خودمان دائما مبارزه كنيم و اخلاق نيك را بوجود آورده و رشد بدهيم.
آفات اخلاق تشكيلاتي
آفت عُجب
یکی از اخلاق مذموم و پلید«عُجب»است. عُجب یعنی چه؟ یعنی خودشگفتی؛ این یک خصوصیت است. یک اخلاق است؛ بنده ده ساعت اینجا کار کنم مستمراً، امّا از خودم ممنون باشم، این را می گویند عُجب. خُب چه عیب دارد ما از خودمان ممنون باشیم، از خودمان راضی باشیم که داریم کار می کنیم؟ این خیلی معلوم است؛ عیبش این است که تا خیلی از خودمان متشکر شدیم، متوقع ایم همه از ما متشکر باشند. ما به این خوبی، به این منظمی، اینجور خوب کار می کنیم، زیاد کار می کنیم، باید همه قدر ما را بدانند دیگر ! همين خودشگفتي يكي از بدترين خصلت هاست و اين را علاج كنيد با مقايسه خودتان با كساني كه بهتر و بيشتر و مؤثرتر از شماكار مي كنند . علاج كنيد با بزرگ كردن عيوب كارتان در ذهن خودتان و به كيفيتي اين حالت را در خودتان بشكنيد .
آفت كبر:
آفت ديگر كبر است : يعني خود را بزرگ ديدن كه خدا تكبر و خودبزرگ بيني را در چشم پيامبران زشت كرده است .
آفت دل خو ش كردن
آفت ديگر آفت دل خو ش كردن است . يعني فكر كنيم كه حالا ما مشغول كاريم ، ديگر بيشتر از اين چه كار كنيم . اين يك آفت بزرگ است و بايستي طرز فكر مماس تر ، علمي تر ، قابل تطبيق تر ، و بيشتر متناسب با نيازها باشد .
آفت عجله
عجله در کارها همیشه کار را خراب میکند، احساس اینکه دیر شده و شتاب و سرعت باید داشت دست و پاگیر است. یک لحظه تأنی تحقیقاً روا نیست. امّا یک قدم با عجله هم یقیناً موجب سرنگون شدن و ناکام شدن است. عجله نباید کرد. وضع خودمان را با آن وضع ایدئولوژی رقیب مقایسه نکنیم.
اتقان درکار
اگر کار را تمام کردید؛ کار را کرده اید و الا اگر نهصد و نود و نه جزء کار را تمام کردید، امّا همان یک جزء آخرش را نکردید، کار انجام نشده است. اتقان یعنی این. یعنی نگذارید در هیچ گوشه ی کار اشکال بوجود آید. هرچه میتوانید کار را محکم انجام دهید؛ چون استحکام ضرری ندارد. اگر قدری هم تأخیر خواهد افتاد، بیافتد، اشکالی ندارد و عجله ای نیست. استحکام، یک مقدار خرج بیشتری خواهد داشت؛ داشته باشد
طلبگی کار کنیم
من هم به وجود تنگناها واقفم و نمیگویم نیست؛ وقتی که انسان میبیند که مشکل زیاد است، باید تلاشش را زیاد کند. وقتی میرسیم به جایی که سخت است و نمیشود آنجا را کَند، باید ضربه را قویتر وارد کنیم و قوت را بیشتر کنیم تا خداوند هم کمک کند. باید طلبگی کار کنیم؛ باید فقیرانه کار کنیم. نه این که پول نخواهید، نه اینکه امکانات نخواهید، نه اینکه دنبالش نروید، چرا ،بروید، امّا اگر نشد؛ ره چنان رو که رهروان رفتند. یعنی با همان کمبود و فقر .
غصه و درد کجاست؟!
شما حرکت را علی باب الله و متوکلا علی الله و قاصد لوجه الکریم ادامه دهید؛ تا ان شاء الله خدای متعال از شما قبول کند؛ که اگر قبول کرد، از همه ی این ها عظمتش بیشتر است؛ غصه و درد آنجاست که تلاشی بکنی، امّا خدا آن را قبول نکند؛ به خاطر اینکه اخلاص ما در آن کم است. مخلصاً، موقناً و متوکلاً علی الله راه بیافتید، خدای متعال ان شاء الله کمک خواهد کرد. هم کمک مادی و هم کمک غیر مادی.
حركت شما بايد براي قبول و رضاي خدا باشد .عقايد ما بايد قرص و محكم باشد و آن را با زبان مناسب بيان كنيم . نوشته هاي برآمده از اخلاص ، انسان را تكان مي دهد . براي جاري كردن روحيه اخلاص از دوران هشت سال جنگ بايد استفاده كرد .
خط انقلاب را بدون هيچگونه ساييدگي در اهداف ، با قاطعيت و قوت به سمت اهداف انقلاب ادامه دهيم
بايد خودمان را براي خدمت در هرجا و به هر گونه آماده كنيم .
من صندلی خاصی ندارم
من با این روحیه وارد شدم و بارها به دوستانم میگفتم که آن کسی نیستم که اگر وارد اتاقی شدم، بگویم:«آن صندلی متعلق به من است و اگر خالی بود بروم آنجا بنشینم، و اگر خالی نبود، قهر کنم و بیرون بروم .» گفتن این مطالب شاید چندان آسان نباشد و ممکن است حمل بر چیزهای دیگر شود، امّا واقعاً اعتقادم این است که برای انقلاب باید اینطوری باشیم. از پیش معین نکنیم که صندلی ما آنجاست و اگر دیدیم آن صندلی را به ما دادند خوشحال بشویم و برویم و بنشینیم و بگوئیم حق ما بود و اگر دیدیم آن صندلی نشد و یا گوشه اش ذره ای ساییده بود بگوئیم به ما ظلم شد و قبول نداریم و قهر کنیم و بیرون برویم من از اول این روحیه را نداشتم و سعی نکردم اینطوری باشم. در مجموعه ی انقلاب تکلیف ما این است.
در جمهوري اسلامي هر جا كه قرار گرفته ايد ، همان جا را مركز دنيا بدانيد .
مثل نردبان
برای همیشه خودتان را آماده نگه دارید تا انقلاب به هر طریق که اقتضاء میکند، از شما استفاده کند. این یادگاری را با هم داشته باشیم. یک وقت، بهترین استفاده از یک انسان زنده و عاقل و با شعور این است که مثل نردبان بشود و یک نفر پایش را روی دوش او بگذارد تا دستش به جایی برسد که کاری انجام بدهدو چه اشکالی دارد؟ اگر مصلحت انقلاب و کشور اقتضاء میکند باید چنین کاری هم کرد.
من مطمئنم كه جريان فرهنگي كشور با همه اين ناسازگاري هايي كه مي شود ، از لابه لاي اين پيچ و خمهاي سخت عبور و رشد مي كند .
انك كادح الي ربك كدحا
اي انسان يقينا تو با كوشش و تلاشي سخت به سوي پروردگارت در حركتي پس او را ديدار كن .
تفكرات و ذهن ها و مغزهاي فعال و مبتكر و خوبي كاملا مشاهده مي شوند و اينها پيش خواهند رفت . دشمن انقلاب و دشمن اسلام نمي تواند از طريق فرهنگ ، كاري را كه ميخواهد بكند .
البته مشكلات فراواني درست كرده اند و درست خواهند كرد ، شكي نيست ، اما ان شاء الله ايمان ها و همت هاي شما نخواهد گذاشت آنطور كه آنها مي خواهند ، پيش آيد .
بايد به تكامل بشري و انساني برسيم و مي توان با كار هنري به جايي رسيد كه با افلاكيان در مجاهدت بود . شما خدا را نصرت كنيد ، خدا هم شما را نصرت مي كند
هرچه بار سنگینتر و هرچه غم و غصه و دغدغه ی کار بیشتر، ارزش معنوی کار بالاتر و شاید تأثیر آن در روند عمومی تاریخ و تمدن معرفت بشری ،خصوصیاتی که در تقدیر صحیح عقلانی مورد احترام قرار می گیرد ،والاتر و بالاتر . از تهمت ها و اهانت ها نترسيد .
بار خدا بر زمین نمی ماند ...
البته این نکته را هم به شما بگویم که اگر خدایی ناکرده همگیتان یک وقت بگوئید:«ما میخواهیم این کار و فعالیت و حضور را ببوسیم و کنار برویم.» عقیده ندارم که این میدان خالی خواهد ماند؛ نه. عقیده ی من این است که بار خدا، زمین نمیماند .
بزرگترين افتخار اين است كه خدا ما را بنده خودش بداند و از ما بخواهد كه اين بار را برداريم ....
لينک کوتاه مطلب: http://miniurl.ir/dXA5l