۱۳۹۹-۵-۸، ۰۷:۳۲ عصر
بعد از 5 سال 5 تا 20 نفر توی یه شهر 200 هزار نفره ، هنوز نتونستن با هم باشن . برای چی ؟! من نفهمیدم برای چی !؟
اصلاً نفهمیدم دعوا سر چی بود !؟ بعد می گن قدرت فساد نمیاره .
احساس کاذب قدرت .
بعضی وقتها ما احساس کاذب می کنیم ، این فساد میاره . همون وقت باهاش مبارزه کنید ، وگرنه نظام فرهنگی از هم می پاشه .
توقع خداوند تبارک و تعالی اینه که من و شما همه چیز رو از خدا ببینیم . وگرنه نظام فرهنگی از هم می پاشه .
این فیلمهایی که از بنی صدر و .. نشون میده ، واقعاً همین طوری بوده .
می یومد ، چند صد هزار نفر جمع می شدن . آخه 10 میلیون رأی داشت . آدمی که 10 میلیون رأی داره ، اگه یه سوت بزنه حداقل 1 میلیونشون میان .
توی همون فیلمی که تلویزیون بقیه اش رو نشون نداد ، من یادمه که اون زمان نشون داد .
چون اون زمان تلویزیون دست اینها بود ، قشنگ نشون می داد .
گفت : بریزید چماق دارها رو بزنید . ملت ریختن ، یه مشت بچه حزب اللهی اون ور دانشگاه بودن ، زدن لت و پارشون کردن . همه رو زدن . قدرته دیگه !
به همین راحتی !
اون جمعیت 10 میلیونی که برای بنی صدر اینقدر پای کار بودن ، توی 2 -3 روز یه دفعه ورق برگشت و همین ها رفتن توی خیابون و مرگ بر بنی صدر گفتن .
اون قدرت سیاسیه ، ما هم اگه مراقب خودمون نباشیم این چیزها سراغمون میاد .
قدرتی در کار نیست .
وقتی آدم توی تشکیلات فرهنگی کار می کنه ، قدرت تمام و تام در اختیار خداست . هر یه لحظه ای که احساس قدرت کردی ، یکی از دلایل فروپاشی است .
2- خودرأیی
اسمش در مجموعه های فرهنگی خودرأیی است ، و اسم سیاسیش دیکتاتوری .
یعنی به جایی برسی که فکر کنی تمام حق در اختیار منه .
یکی از مشکلات ما توی بحثهای سیاسی همینه .
یعنی کسانی که صحبت می کنن یه درصد از حق رو توی طرف مقابل نمی دونن .
می گه صد در صدش دست منه . اگه یه درصدش رو توی طرف مقابل بدونه ، کلی برد کردیم .
هیچکس نمیاد بگه ، آقای فلانی در فرمایشات شما فلان قبول ، فلان قبول ، اما من روی فلان و فلان حرف دارم .
[بهش] می گه : تو رمالی ، جادوگری ، همه چیزت داغونه .
اون یکی هم می گه تو مستکبری ، ثروتمندی ، دزدی . تموم شد !
یه طرف می شه دزد ، یه طرف می شه رمال . یعنی یه درصد حق رو توی طرف مقابل نمی دونه .
اگه یه وقتی من فکر کنم آخر کار فرهنگی منم ، هیچکس از من و تو بیشتر نمی فهمه، روی دست کانون هیچ تشکیلاتی نمیاد ، به این می گن خودرأیی .
یه وقت هست من و تو یه رأی داریم .
مثلاً بعضی ها می گن فلانی خودرأیه ، انتقاد پذیر نیست .
انتقاد پذیری به این معنا نیست که هر چی تو گفتی ، من بگم چشم .
خودرأیی یعنی من یه حرفی بزنم ، بعد برام 4 تا دلیل منطقی بگن ، بگم همینی که هست . این می شه خودرأیی . یا اصلاً بگم تو حرف نزن ، تو چیکاره ای ؟!!
چرا ؟ چون این آقا 15 سالشه ، 20 سالشه ...
می گه : اصلاً تو حرف نزن .
بعضی وقتها این حرفِ رو نمی زنیم ، با نوع برخوردمون می گیم .
معمولاً توی کانون میان با انتظامات صحبت کنن ، می خواد یه انتقادی بکنه ، همچین نگاش می کنه می گه بله .
نوع نگاه بهش می گه که تو داری حرف زیادی می زنی ، من چون آدم خوب و متواضعی هستم دارم گوش میدم . بله بله ، باشه ...
یعنی با چشمهاش داره به یارو می گه که حرف تو مهم نیست .
خود رأیی این نیست که شما بگی باشه دارم گوش میدم . توی چهره ات هم باید نشون بدی .
یعنی باید توی چشمات شوق باشه .
ـ آقا داره چرت می گه . خیلی خب ، تو وظیفه اسلامیت رو انجام بده و با شوق گوش بده .
بعضی ها توقع دارن که توی کانون موضع من و تو طوری باشه که هرچی گفتن ، شما بگی بله ، شما راست می گی . اگه هم گوش ندی ، می گن : انتقاد پذیر نیستن .
نه ، خودرأیی یعنی شما حرفت رو بزنی ، بعد هم بشینی [گوش کنی] . تو هم خودرأی نباش . بشین و دلایل منو بشنو .
می خوایم به یه نتیجه برسیم .
نه اینکه انتقاد ناپذیر کسی نیست که هر کی ، هر چی بهش گفت بگه بله ، شما راست می گی و عمل کنه . نه ! انتقاد باید مسائل خودش رو داشته باشه .
اگه توی واحدها ، توی بنده ، توی شما ، خودرأیی باشه . یعنی جوری باشه که من و شما فکر کنیم همه حق مائیم ، هرکی ، هرچی می گه الکی می گه . نه ! خیلی هاشون راست می گن .
ما هیچوقت اعتقاد نداشتیم که مجموعه ما یه مجموعه معصوم بدون اشتباهه .
ما خیلی اشتباه داشتیم ، اینقدر اشتباه داشتیم که اگه اشتباهاتمون رو بشماریم ، کمتر از کارهای درستمون نیست . اشتباه زیاد بوده .
توی رفتارهای ما ، توی صحبتهای ما ، توی برخوردهای ما ، واحد راه انداختیم ، پشیمون شدیم . مسئول واحد اشتباه [انتخاب] شده ، اینقدر از این چیزها بوده ، مگه الکیه !؟
برخوردهای اشتباه توی واحدها ، توی سطح بالاتر ، بنده ، شماها . مگه می شه یه مجموعه ای معصوم باشه ؟!
اما یه کسی که می گه من خودرأی نیستم باید انتقاد رو گوش بده ، جواب انتقاد رو بده .
یعنی بگه این هست !
برادرها و خواهرها ! در مجموعه کانون هر جا انتقادی دیدید که فکر کردید این انتقاد بدرد می خوره ، بیارید یا بررسی می شه یا جواب داده می شه . راه سومی نداره !
پس خودرأیی یه مجموعه فرهنگی یکی از مسیرهای فروپاشی است .
3- عدم توجه به نقد بیرونی و عدم تأسیس مؤسسه ای برای نقد درونی
یعنی من و شما اینقدر ارتباطاتمون رو محدود کنیم که نقدهای بیرون رو نشنویم .
یکی از مشکلات مسائل فرهنگی و سیاسی ما اینه که به نقدها جواب نمیدن .
مثلاً توی تالار گفتمان دارن بحث سیاسی می کنن . یکی از اونور یه چیزی رو paste می کنه ، می ره . یکی دیگه میاد یه چیز دیگه ای رو paste می کنه می ره . نه این مال اونو می خونه ، نه اون مال اینو . اصلاً بسته است !
این مسیر غیر از مسیر بهائیته ؟! بهائیت می گه : فقط باید مال خودمون رو بخونیم . همه کتابها غیر از بیان حرام .
ما داریم همین طوری کار می کنیم . یعنی هیچکس جواب اون یکی رو نمیده ، نقدش هم نمی خونه .
نقد باید باشه و نقد باید جدی گرفته بشه .
یعنی آدم باید نسبت به نقد یه برخورد خوبی داشته باشه .
بیان بگن ، جدی هم بگن . بیان ، قشنگ بگن که این نقد ماست .
نقد بیرونی ، یعنی یه سیستمی نقدها رو از بیرون بگیره ، بیاره توی مجموعه و بررسی کنه . اگه این نباشه باعث فروپاشی می شه .
اصلاً نفهمیدم دعوا سر چی بود !؟ بعد می گن قدرت فساد نمیاره .
احساس کاذب قدرت .
بعضی وقتها ما احساس کاذب می کنیم ، این فساد میاره . همون وقت باهاش مبارزه کنید ، وگرنه نظام فرهنگی از هم می پاشه .
توقع خداوند تبارک و تعالی اینه که من و شما همه چیز رو از خدا ببینیم . وگرنه نظام فرهنگی از هم می پاشه .
این فیلمهایی که از بنی صدر و .. نشون میده ، واقعاً همین طوری بوده .
می یومد ، چند صد هزار نفر جمع می شدن . آخه 10 میلیون رأی داشت . آدمی که 10 میلیون رأی داره ، اگه یه سوت بزنه حداقل 1 میلیونشون میان .
توی همون فیلمی که تلویزیون بقیه اش رو نشون نداد ، من یادمه که اون زمان نشون داد .
چون اون زمان تلویزیون دست اینها بود ، قشنگ نشون می داد .
گفت : بریزید چماق دارها رو بزنید . ملت ریختن ، یه مشت بچه حزب اللهی اون ور دانشگاه بودن ، زدن لت و پارشون کردن . همه رو زدن . قدرته دیگه !
به همین راحتی !
اون جمعیت 10 میلیونی که برای بنی صدر اینقدر پای کار بودن ، توی 2 -3 روز یه دفعه ورق برگشت و همین ها رفتن توی خیابون و مرگ بر بنی صدر گفتن .
اون قدرت سیاسیه ، ما هم اگه مراقب خودمون نباشیم این چیزها سراغمون میاد .
قدرتی در کار نیست .
وقتی آدم توی تشکیلات فرهنگی کار می کنه ، قدرت تمام و تام در اختیار خداست . هر یه لحظه ای که احساس قدرت کردی ، یکی از دلایل فروپاشی است .
2- خودرأیی
اسمش در مجموعه های فرهنگی خودرأیی است ، و اسم سیاسیش دیکتاتوری .
یعنی به جایی برسی که فکر کنی تمام حق در اختیار منه .
یکی از مشکلات ما توی بحثهای سیاسی همینه .
یعنی کسانی که صحبت می کنن یه درصد از حق رو توی طرف مقابل نمی دونن .
می گه صد در صدش دست منه . اگه یه درصدش رو توی طرف مقابل بدونه ، کلی برد کردیم .
هیچکس نمیاد بگه ، آقای فلانی در فرمایشات شما فلان قبول ، فلان قبول ، اما من روی فلان و فلان حرف دارم .
[بهش] می گه : تو رمالی ، جادوگری ، همه چیزت داغونه .
اون یکی هم می گه تو مستکبری ، ثروتمندی ، دزدی . تموم شد !
یه طرف می شه دزد ، یه طرف می شه رمال . یعنی یه درصد حق رو توی طرف مقابل نمی دونه .
اگه یه وقتی من فکر کنم آخر کار فرهنگی منم ، هیچکس از من و تو بیشتر نمی فهمه، روی دست کانون هیچ تشکیلاتی نمیاد ، به این می گن خودرأیی .
یه وقت هست من و تو یه رأی داریم .
مثلاً بعضی ها می گن فلانی خودرأیه ، انتقاد پذیر نیست .
انتقاد پذیری به این معنا نیست که هر چی تو گفتی ، من بگم چشم .
خودرأیی یعنی من یه حرفی بزنم ، بعد برام 4 تا دلیل منطقی بگن ، بگم همینی که هست . این می شه خودرأیی . یا اصلاً بگم تو حرف نزن ، تو چیکاره ای ؟!!
چرا ؟ چون این آقا 15 سالشه ، 20 سالشه ...
می گه : اصلاً تو حرف نزن .
بعضی وقتها این حرفِ رو نمی زنیم ، با نوع برخوردمون می گیم .
معمولاً توی کانون میان با انتظامات صحبت کنن ، می خواد یه انتقادی بکنه ، همچین نگاش می کنه می گه بله .
نوع نگاه بهش می گه که تو داری حرف زیادی می زنی ، من چون آدم خوب و متواضعی هستم دارم گوش میدم . بله بله ، باشه ...
یعنی با چشمهاش داره به یارو می گه که حرف تو مهم نیست .
خود رأیی این نیست که شما بگی باشه دارم گوش میدم . توی چهره ات هم باید نشون بدی .
یعنی باید توی چشمات شوق باشه .
ـ آقا داره چرت می گه . خیلی خب ، تو وظیفه اسلامیت رو انجام بده و با شوق گوش بده .
بعضی ها توقع دارن که توی کانون موضع من و تو طوری باشه که هرچی گفتن ، شما بگی بله ، شما راست می گی . اگه هم گوش ندی ، می گن : انتقاد پذیر نیستن .
نه ، خودرأیی یعنی شما حرفت رو بزنی ، بعد هم بشینی [گوش کنی] . تو هم خودرأی نباش . بشین و دلایل منو بشنو .
می خوایم به یه نتیجه برسیم .
نه اینکه انتقاد ناپذیر کسی نیست که هر کی ، هر چی بهش گفت بگه بله ، شما راست می گی و عمل کنه . نه ! انتقاد باید مسائل خودش رو داشته باشه .
اگه توی واحدها ، توی بنده ، توی شما ، خودرأیی باشه . یعنی جوری باشه که من و شما فکر کنیم همه حق مائیم ، هرکی ، هرچی می گه الکی می گه . نه ! خیلی هاشون راست می گن .
ما هیچوقت اعتقاد نداشتیم که مجموعه ما یه مجموعه معصوم بدون اشتباهه .
ما خیلی اشتباه داشتیم ، اینقدر اشتباه داشتیم که اگه اشتباهاتمون رو بشماریم ، کمتر از کارهای درستمون نیست . اشتباه زیاد بوده .
توی رفتارهای ما ، توی صحبتهای ما ، توی برخوردهای ما ، واحد راه انداختیم ، پشیمون شدیم . مسئول واحد اشتباه [انتخاب] شده ، اینقدر از این چیزها بوده ، مگه الکیه !؟
برخوردهای اشتباه توی واحدها ، توی سطح بالاتر ، بنده ، شماها . مگه می شه یه مجموعه ای معصوم باشه ؟!
اما یه کسی که می گه من خودرأی نیستم باید انتقاد رو گوش بده ، جواب انتقاد رو بده .
یعنی بگه این هست !
برادرها و خواهرها ! در مجموعه کانون هر جا انتقادی دیدید که فکر کردید این انتقاد بدرد می خوره ، بیارید یا بررسی می شه یا جواب داده می شه . راه سومی نداره !
پس خودرأیی یه مجموعه فرهنگی یکی از مسیرهای فروپاشی است .
3- عدم توجه به نقد بیرونی و عدم تأسیس مؤسسه ای برای نقد درونی
یعنی من و شما اینقدر ارتباطاتمون رو محدود کنیم که نقدهای بیرون رو نشنویم .
یکی از مشکلات مسائل فرهنگی و سیاسی ما اینه که به نقدها جواب نمیدن .
مثلاً توی تالار گفتمان دارن بحث سیاسی می کنن . یکی از اونور یه چیزی رو paste می کنه ، می ره . یکی دیگه میاد یه چیز دیگه ای رو paste می کنه می ره . نه این مال اونو می خونه ، نه اون مال اینو . اصلاً بسته است !
این مسیر غیر از مسیر بهائیته ؟! بهائیت می گه : فقط باید مال خودمون رو بخونیم . همه کتابها غیر از بیان حرام .
ما داریم همین طوری کار می کنیم . یعنی هیچکس جواب اون یکی رو نمیده ، نقدش هم نمی خونه .
نقد باید باشه و نقد باید جدی گرفته بشه .
یعنی آدم باید نسبت به نقد یه برخورد خوبی داشته باشه .
بیان بگن ، جدی هم بگن . بیان ، قشنگ بگن که این نقد ماست .
نقد بیرونی ، یعنی یه سیستمی نقدها رو از بیرون بگیره ، بیاره توی مجموعه و بررسی کنه . اگه این نباشه باعث فروپاشی می شه .