۱۳۹۹-۷-۹، ۰۸:۴۸ صبح
هو اللطیف
تو این موضوع مطالب طنز و سرگرم کننده ای که می خونم و خوشم اومده رو به اشتراک میزارم.
تو این موضوع مطالب طنز و سرگرم کننده ای که می خونم و خوشم اومده رو به اشتراک میزارم.
توسط حساب کاربریتان در شبکه های اجتماعی متصل شوید |
[تولید انجمن] شنگول آباد | جوک و طنزهای اینور آبی |
|||
۱۳۹۹-۷-۹، ۰۸:۴۸ صبح
هو اللطیف
تو این موضوع مطالب طنز و سرگرم کننده ای که می خونم و خوشم اومده رو به اشتراک میزارم.
۱۳۹۹-۷-۹، ۰۸:۵۵ صبح
کوتاه ترین جوک دنیا
. . . . . . سایپا مطمئن
۱۳۹۹-۷-۹، ۱۲:۱۴ عصر
ﺧﺮﮔﻮﺵ ﻣﯿﺮﻩ ﺗﻮ ﺟﻨﮕﻞ، ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻦ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﺮﯾﺎﮎ ﻣﯿﮑﺸﻪ.
ﻣﯿﮕﻪ : آﻗﺎ ﺭﻭﺑﺎﻫﻪ ﺍﯾﻦ چه ﮐﺎﺭﯾﻪ ﭘﺎﺷﻮ ﺑﺪﻭﻭﻭﻭﯾﻢ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ. ﻣﻴﺮﻥ ﻣﻴﺮﻥ ﻣﯿﺮﻥ ﺗﺎ ﻣﯿﺮﺳﻦ به ﮔﺮگه... ﻣﯿﺒﯿﻨﻦ ﺩﺍﺭﻩ ﻫﺸﯿﺶ ﻣﯿﮑﺸﻪ، ﺧﺮﮔﻮﺵ ﻣﯿﮕﻪ : آﻗﺎ ﮔﺮﮔﻪ ﺍﯾﻦ چه ﮐﺎﺭﯾﻪ ﺁﺧﻪ، ﭘﺎﺷﻮ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ، ﺑﺪﻭﯾﯿﻢ. ﮔﺮﮔﻪ ﭘﺎﻣﯿﺸﻪ ، ﻣﯿﺮﻥ ﺳﻪ ﺗﺎﯾﯽ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﺑﻪ ﺷﯿﺮﻩ... ﻣﯿﺒﯿﻨﻦ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﻣﯿﮑﻨﻪ! ﺧﺮﮔﻮﺵ ﻣﯿﮕﻪ : آﻗﺎ ﺷﯿﺮﻩ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﯾﻪ؟ ﭘﺎﺷﻮ ﻭﺭﺯﺵ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﺪﻭﯾﯿﻢ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ... ﺷﯿﺮﻩ ﻫﻢ ﻣﯿﭙﺮﻩ ﻣﯿﺨﻮﺭﺗﺶ ...ﮔﺮﮒ ﻭ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻣﯿﮕﻦ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﺭﺩﯾﺶ ﺣﺮﻑ ﺑﺪﯼ ﻧﺰﺩ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ... ﺷﯿﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ... ﺍﻳﻦ ﭘﺪﺭ ﺳﮓ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺷﯿﺸﻪ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻓﺎﺯﻩ ﻭﺭﺯﺵ ﻣﯿﮕﻴﺮﻩ... هی ﻣﯿﺎﺩ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻭﻭﻧﻪ
۱۳۹۹-۷-۹، ۱۲:۱۶ عصر
یکی از دوستام تعریف می کرد : “با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ء ۵-۶ ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش. منم کرمم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم.
یکم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میوفته.رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی. خلاصه حل شد.یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.دوباره رفتم…سومین بار دیگه مسافرا چپ چپ نیگا میکردن. اینبار خیلی خودمو نگه داشم دیدم نه انگار نمیشه رفتم راننده گفت برو بشین ببینیم توام مارو مسخره کردی… رفتم نشستم سر جام از مامان بچه پرسیدم ببخشید این شکلاته چی بود؟ گفت این بچه دچار یبوسته، ما روی شکلاتا مسهل میمالیم میدیم بچه میخوره!!!خلاصه خیلی تو مخمصه گیر کرده بودم.خیلی به ذهنم فشار آوردم بالاخره به خانومه گفتم ببخشید بازم ازین شکلاتا دارین؟گف بله و یکی داد..رفتم پیش راننده گفتم باید اینو بخورین. الا و بلا که امکان نداره دستمو رد کنین.خلاصه یه گاز خوردو من خوشحال اومدم سر جام . ده دقیقه طول نکشید راننده ماشینو نگه داشت!!!منم پیاده شدم و خوشحال از نبوغی که به خرج دادم! یه ربع بعد باز ماشینو نگه داشت…! بعد منو صدا کرد جلو گفت این چی بود دادی به خورد من؟ گفتم آقا دستم به دامنت منم همین مشکلو داشتم! کار همین شکلاته بود!شما درکم نمیکردین! خلاصه راننده هر یه ربع نگه میداشت منو صدا میکرد میگفت هی جوون! بیا بریم! نتیجه اخلاقی : وقتی دیگران درکتون نمی کنند ، یه کاری کنید درکتون کنند.!!! ??
۱۳۹۹-۷-۹، ۱۲:۲۷ عصر
یک ایرانی در امریکا برای شغل دوم یک کلینیک باز می کند بایک تابلو به این مضمون:
"درمان مشکلات بیماری کرونا شما با 50 دلار. در صورت عدم موفقیت 100 دلار پرداخت می شود." یک دکتر آمریکایی برای مسخره کردن او و کسب 100 دلار به آنجا می رود و می گوید: من به علت کرونا حس ذائقه خود را از دست داده ام ؛ ایرانیه به دستیار خود می گوید: از داروی شماره 22 سه قطره بهش بده . دکتر دارو را می چشد اما آن را تف می کند و می گوید این دارو نیست که گازوییل است! ایرانیه می گه شما درمان شدید! چون طعم گازوییل را حس کردید و 50 دلار می گیرد. چند روز بعد دکتر آمریکایی برای انتقام بر می گردد و می گوید که به علت کرونا حافظه اش را از دست داده است. ایرانیه به دستیار خود می گوید: از داروی شماره 22 سه قطره بهش بده . دکتر اعتراض می کند که این دارو که مربوط به ذائقه بود! و ایرانیه می گوید شما حافظه خود را به دست آوردید و درمان شدید !!!! و 50 دلار می گیرد. به عنوان آخرین تلاش دکترچند روز بعد مراجعه می کند و می گوید که به علت کرونا بینایی خود را از دست داده است. ایرانیه می گه متاسفانه نمی توانم شما را درمان کنم، این 100 دلاری را بگیرید! اما دکتر اعتراض می کند که این یک50دلاری است. ایرانیه می گوید شما درمان شدید و 50دلار دیگر می گیرد. ایرانیه میزنه رو شونه دکتر آمریکایی و میگه : هیچوقت ایرانی هارو دست کم نگیر اینو به اون ترامپ هم بگو ??????
۱۳۹۹-۷-۹، ۰۴:۵۳ عصر
حاج ناصر تو بیمارستان بستری بود
۱۵ نفر از اهالی محل خواستن برن عیادتش یک مینیبوس دربست گرفتن با راننده توافق کردن که نفری ۵ تومن بدن راننده گفت یک نفر دیگه هم بیارید که صندلیها تکمیل بشن میریم بهش گفتن نه دیگه کسی نیست فقط ماییم خواستن حرکت کنند که از دور یک نفر بدو اومد طرف مینیبوس راننده گفت آها یک نفر هم جور شد بهش گفتن ولش کن این جاسم نحسه اگه بامون بیاد حتما نحسیش مارو میگیره و یک اتفاقی میفته راننده گفتن نه من اعتقاد ندارم به این خرافات مهم صندلیها تکمیل بشن و ۵ تومن بیشتر گیرم بیاد خلاصه ایستاد و جاسم رسید تا در مینیبوس رو باز کرد گفت پیاده شید حاج ناصر مرخص شد نمیخاد برید بیمارستان ??
۱۳۹۹-۷-۱۰، ۰۵:۴۸ عصر
جوکی که بارها در بانک های ایران خواهید شنید
کپی از کارت ملی هوشمند، آنهم پشت و رو
۱۳۹۹-۷-۱۱، ۰۶:۵۹ صبح
اونهایی که کنکور رو خراب کردن ناراحت نباشند
مملکت رییس جمهور هم لازم داره
۱۳۹۹-۷-۱۸، ۰۱:۳۵ عصر
دکتر به داداشم گفته بود برای کاهش وزنت شبا به جای شام باید پیاده روی کنی...
شیش ماه رفت دیدیم از قبلم چاقتر شده... یه روز تعقیبش کردم دیدم پیاده میره تا سر خیابون یه پیتزا میخوره برمیگرده
۱۳۹۹-۷-۲۸، ۱۰:۴۶ عصر
طبق فرمایشات همسر الان اینطوری شدم که دستکش دستم میکنم. میرم مغازه تو راه هم به همه چی دست میزنم. تا میشینم پشت میز، یهو خارشتَک میگیرم.
سر و صورت و لب و دهن و دماغ و چش و چال. دستکش رو در میارم. متوجه میشم حین درآوردن،دستم دستکشی شده. میرم دستمو میشورم. با دستمالی که داره تموم میشه خشک میکنم. چش و چالو میخارونمو دستکش رو بر میدارم و باز دستم دستکشی میشه. همونطوری دستمونو میکنم توش. حالا دیگه توی دستکش هم دستکشی میشه. ویروسِ احتمالیِ روی دستکش به درونش انتقال پیدا میکنه. بعد تصمیم میگیرم تو خارِش بعدی دستکش رو در نیارم و با پشتش بخارونم که در حین خاروندن یادم میفته که نمیدونم الان دستکشِ دست راست رو تو دست چپ کردم یا تو همون دستِ راست کردم!!!!! اینی که روی دستکشه، در واقع کفِ دستکشه؟ یا همون روی دستکشه؟ پس دستکش رو در میارم میدوم دستِ دستکشیمو میشورم و چش و چالی که دستکشیش کردم هم میشورم و یه نفس عمیق میکشم که آخیـــش ، نزدیک بود کرونا بگیرم. خوب دیگه دستکش دستم نمیکنم و میام همونطور میشینم پشت میز که دستم میخوره به صندلی و صندلیای میشه. دست صندلیای رو میزنم به موس و کیبورد و موس و کیبورد هم صندلیای میشن. ای بابا! حالا هم دستم صندلیای شده هم موس و کیبورد. پس باید ضدعفونی کنم. قوطی الکل رو بر میدارم و موس و کیبورد رو از صندلی، میزدایم و میرم دستمو میشورم و باز خشکش میکنم و میام که بشینم میبینم باید باز صندلی رو بکشم عقب که. دستکش هم ندارم. ترجیح میدم پشت میز نَنِشینم که مشتری میاد تا کار هاش رو ببینه. حالا مجبوری بشینی پشت میز و با دست صندلیای موس و کیبوردت هم دوباره صندلیای کنی و تازه مشتری تا حلقومِ مانیتور میره جلو و بزاقش رو میپاشونه به موس و کیبورد و مانیتور و نظرش رو میده و میره و من میمونم یه موس و کیبوردِ صندلیای که بزاقی هم شدن. زیر دماغم میخاره و نه دیگه پشت دستم تمیزه از بس بزاق پراکنی کرد، و نه کف دستم که صندلیای شده. دستمال هم ندارم. پس سعی میکنم زبونم رو برسونم به جای مورد نظر تا لااقل با لیسیدن زیر دماغم بخارونمش که نمیشه. کرونا منو نکُشه، این دست و دستمالی نشدنهاش حتما منو میکُشه.... یه وقت منم کرونا گرفتم و مُردم. ولی بالاغیرتاً هرکی بعد از مرگم حسن روحانی رو دید، یه دونه عوض من بزنه زیر گوشش. روحم جلا پیدا میکنه اون دنیا.... | |||
|
موضوعهای مشابه… | |||||
موضوع | نویسنده | پاسخ | بازدید | آخرین ارسال | |
طنزهای تبلیغ روحانیون | ADMIN | 14 | 3,548 |
۱۳۹۹-۸-۹، ۰۲:۱۳ عصر آخرین ارسال: ADMIN |
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|