۱۳۹۰-۱۰-۱۰، ۱۰:۵۰ صبح
سلام فرزندان سلام جوین
ايالات متحده و «فرمول اتمي» امنيت!
[b][1]
[/b] حتي توان بالقوة دستيابي به سلاحهاي اتمي يك موقعيت برتر سياسي ـ نظامي ايجاد ميكند كه غرب نميخواهد كشورهاي در حال توسعه به راحتي به آن دست يابند. بنابراين منع كشورهاي جهان در توليد سلاحهاي هستهاي فقط براي دلسوزي به حال بشريت نيست بلكه ضامن تداوم منافع بيحدوحصر دنياي سرمايهداري نيز محسوب ميشود. در حاليكه استراتژي هستهاي ناتو شديداً مورد انتقاد و اعتراض و بهسوي آيندهاي نامعلوم در حال دگرگوني است، سماجت امريكا و اسرائيل بر كنترل تكنولوژي هستهاي كشورهائي چون ايران و كره شمالي مفهوم معماگونهاي مييابد. در مقالة زير با مقولة سلاحهاي هستهاي و استراتژي امنيتي و نظامي مبتني بر آن آشنا ميشويد تا معلوم شود كه ترس و هراس امريكا و اسرائيل از قدرتمند شدن كشورهائي چون ايران به چه علّت است.
[1]
ـ اين مقاله ترجمهاي از مقاله زير ميباشد كه به سفارش نيروي هوايي امريكا تهيه شده است:
Glenn C. Buchan and David Matonick, Calvin Ship baugh, Richard Mesic “Future Roles of U.S. Nuclear Forces”.
ايالات متحده و «فرمول اتمي» امنيت!
[b][1]
[/b]
گلن سي بوچان
ترجمه: علي گلمحمدي
ويژگي بسيار برجستة تسليحات هستهاي كه همان قدرت مخرب تقريباً نامحدودشان ميباشد، به اين تسليحات وجههاي بيرقيب بخشيده كه به اصطلاح دقيق نظامي بايد گفت: اين تسليحات «رعبآور» هستند و در نوع خود از هر سلاح ديگري موثرترند. علاوه بر اين، توان توليد تسليحات هستهاي بسيار كوچكي كه قابليت استفاده در فضاهاي نسبتاً بزرگ را دارند، به طور قابلملاحظهاي موجب افزايش پتانسيل نظامي آنها ميشود. در نتيجه، تسليحات هستهاي يكسري برتريهاي استراتژيك و تاكتيكي شايان توجه در اختيار كشور دارندة اين تسليحات قرار ميدهند. از تسليحات هستهاي همچنين به عنوان ابزارهايي براي رسيدن به مقاصد زير ميتوان بهره گرفت:
مهار دشمنان از طريق تهديد يا بهكارگيري عملي اين تسليحات؛ پيشگيري از يكسري اقدامات دشمنان از طريق تهديد به تنبيه؛ جبرانكردن نابرابري نظامي غيرهستهاي؛ به راهانداختن يك جنگ تمامعيار؛ انهدام تاسيسات حياتي ويژه؛ كسب اعتبار ملّي و بهدستآوردن يك «جايگاه» در عرصة بينالملل.
امريكا از نيروهاي هستهاي خود تاكنون در بيشتر مقاصد فوقالذكر، استفاده كرده است. مهمتر آنكه اين كشور از زمان واقعة ناكازاكي به اين سو، در هيچ نبردي از اين تسليحات استفاده نكرده است؛ هرچند امريكا با استفاده از سلاحهاي هستهاي بود كه ژاپن را در جنگ جهاني دوم به تسليم واداشت و سپس با پشتوانة يك زرادخانة هستهاي بزرگ، اتحاد جماهير شوروي را از تهاجم هستهاي به امريكا و يا تجاوز به اروپاي غربي با استفاده از برتري در نيروي متعارف نظامي منصرف كرد.
امريكا همچنين بهگونهاي بسيار گسترده تلاش كرد با به رخكشيدن نيروي هستهاي خود در منازعات حاشيهاي، بيشترين منافع سياسي را براي خود كسب كند.
ماهيت متمايز جنگ سرد، راهبردها و ساختار نيروي هستهاي امريكا را به شيوههاي جالب توجهي دچارتحول كرد. تهديد اصلي براي امريكا، اتحاد جماهير شوروي بود؛ يك دشمن ايدئولوژيك، قدرتمند و مسلح به تسليحات هستهاي كه پس از پيشرفت در زمينة موشكهاي دوربرد و برخوردارشدن از يك ارتش برتر در مقايسه با نيروي نظامي متحدان امريكا در اروپاي غربي، به يك تهديد مستقيم براي امريكا تبديل شد. پس از آنكه اتحاد جماهير شوروي در زمينة موشكهاي قارهپيما و زيردرياييهاي مجهز به موشكهاي بالستيك با قابليت حمل كلاهكهاي هستهاي به موفقيتهاي لازم دست پيدا كرد، ديگر هيچ راهي براي محافظت امريكا از يك حملة هستهاي شوروي وجود نداشت. پس از آنكه شوروي توانست موشكهاي خود را در زيردرياييهاي مجهز به موشكهاي بالستيك هستهاي و نيز در مقرهاي نفوذناپذير قرار دهد، ديگر از كارانداختن آنها با اولين ضربة هستهاي تقريباً غيرممكن شده بود؛ هرچند امريكا هرگز از تلاش براي دستيابي به قابليتهاي تكنيكي مورد نياز براي چنين اقدامي دست برنداشت و عاقبت به اين نتيجه رسيد كه ناگزير بهترين راه پيشگيري از حملة هستهاي شوروي به امريكا، بازداشتن اين كشور از ارتكاب به چنين اقدامي، از طريق تهديد به انتقامگيري با تسليحات هستهاي خواهد بود.
اجراي اين راهبرد بازدارندگي، بنيان نيروهاي استراتژيك و اقدامات عملياتي امريكا را به چنان شيوههاي اساسياي شكل داده است كه تا به امروز اين شيوهها بر روي نيروهاي امريكا تأثيرگذار بودهاند:
ــ براي فراهمساختن نيروهاي متنوع و كافي جهت سردرگمكردن و درهمپيچيدن نيروهاي مهاجم به هنگام عمليات تخريبي و پيشگيري از بروز خطاهاي فني، تلفيقي از موشكهاي بالستيك قارهپيما، زيردرياييهاي مجهز به موشكهاي بالستيك و بمبافكنها ـ به اصطلاح نيروهاي «سهگانه» ـ در دهة 1950 ايجاد شد.
ــ به منظور شناسايي و تشخيص يك حملة هستهاي قريبالوقوع بر ضد امريكا، شناسايي نيروهاي مهاجم و دادن فرصتي دستكم چنددقيقهاي به سياستگذاران ارشد امريكا جهت پاسخگويي به حملة صورتگرفته، يكسري سيستمهاي هشداردهندة تاكتيكي و نيز شبكهاي از روشها و سيستمهاي فرماندهي و نظارت ايجاد شد.
ــ نيروهاي راهبردي امريكا در سطح بسيار بالايي از آمادگي قرار گرفتند. بمبافكنها، زيردرياييهاي مجهز به موشكهاي بالستيك و موشكهاي بالستيك قارهپيما ظرف چند دقيقه آمادة پرتاب هستند تا به اين ترتيب از تاثيرات يك حملة غافلگيرانه بكاهند.
ــ تسليحات نظامي امريكا در وضعيتي از پيش طراحي و هماهنگشده، در قالب يك برنامة وسيع و گسترده تحت عنوان برنامة عملياتي واحد
(SIOP)
و به شيوههاي گوناگون، سازماندهي شد تا در حد امكان حملات انتقامجويانه را ساده، سريع و موثر سازد.
(SIOP)
و به شيوههاي گوناگون، سازماندهي شد تا در حد امكان حملات انتقامجويانه را ساده، سريع و موثر سازد.
راهبردهاي فوق البته موفقيت خود را تا حدودي مديون برخي وقايع تاريخي و جغرافيايي است كه عبارتند از:
ــ زمان و وضعيت جدايي دو رقيب و دشمن اصلي از يكديگر.
ــ زمان صرفشده براي توسعه و تكميل موشكهاي هستهاي و قارهپيما در دو طرف.
ــ ماهيت نسبتاً منحصر به فرد اين نيروها.
ــ سادگي و جهالت نسبي جهان دوقطبي.
هرچند اين عوامل به كاهش فشار و تنش حاكم بر مواجهات هستهاي امريكا و روسيه كمك كرد، اما هنوز وضعيت بسيار مخاطرهآميز به نظر ميرسيد. از آنجا كه در اين رقابت منافع بسيار مهمي همچون بقاي ملّي مطرح بود، طرفين خطرات كاملاً حياتي پرتاب تصادفي يا غيرارادي و يا محاسبات غلط را به جان پذيرفته بودند تا در برابر حملات غافلگيرانه از ميزان آسيبپذيري خود بكاهند. باتوجه به قدرت تخريب فاجعهبار سلاحهاي هستهاي، هرگونه اشتباهي ميتوانست پيامدهاي مصيبتباري را در پي داشته باشد. هركدام از طرفين، از همان ابتدا بر اين حقيقت واقف بودند و تلاش ميكردند مخاطرات ممكن را تا حد امكان كاهش دهند اما براي هر دو طرف، نكته حائز اهميت در درجة اول آن بود كه از حملة آگاهانه و عمدي طرف مقابل جلوگيري كنند.
پايان جنگ سرد، چيزهاي زيادي را تغيير داد، اما نه همهچيز را:
ــ فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و پيمان ورشو به نحو قابلملاحظهاي از بروز يك جنگ هستهاي فراگير و يا جنگي بزرگ در اروپا جلوگيري كرد. روابط امريكا و روسيه هرچند از زمان پايانيافتن «ماه عسل» در دوران پس از جنگ سرد، چندان دوستانه نيست اما نسبت به گذشته، به مراتب از رويارويي آنها كاسته شده است.
ــ حجم نيروهاي هستهاي امريكا و روسيه در اندازههاي كوچكتر و در سطوح پايينتري از آمادهباش قرار دارند. با اين حال، نيروهاي هستهاي استراتژيك روسيه به عنوان تنها عامل تهديدكنندة فعلي بر ضد كيان ملّي امريكا هنوز هم مطرح هستند. علاوه بر تهديدات آشكار، مصائب اقتصادي روسيه، تخريب و از كارافتادگي برخي از نيروهاي هستهاي سيستمهاي فرماندهي، نظارت و هشداردهنده و زيرساختهاي هستهاي اين كشور و ناكامي عمومي روسيه در عرصة اصلاحات اقتصادي و سياسي، مشكلات جديدي را براي امنيت امريكا به بار آورد. به عنوان مثال؛ سرقت، تكثير و كاربرد غيرمجاز تسليحات هستهاي رو به فزوني نهاد و مشكلاتي چون بروز جنگ تصادفي و يا از روي اشتباه تشديد شد.
ــ زيرساخت نيروهاي هستهاي استراتژيك امريكا همان شكل اولية خود را حفظ كرده است. (نيروهاي هستهاي تاكتيكي امريكا در سطح وسيعي از رده خارج شدهاند.) در كل بايد گفت كه از زمان جنگ سرد به اين سو، اسلوبهاي عملياتي امريكا در كلّ تغييرات اندكي داشتهاند.
ــ شايد در حال حاضر تكثير سلاحهاي هستهاي نسبت به دوران جنگ سرد مشكل بزرگتري محسوب شود. مشكلات ناشي از كاربرد تسليحات هستهاي از سوي افراد و در مناطق مختلف افزايش يافته است.
ــ در حال حاضر، بازيگران هستهاي ممكن است نسبت به گذشته بيشتر و گوناگونتر باشند و فهم آنان از استراتژي هستهاي نيز باگذشته متفاوت باشد و يا سعي كنند به طرق مختلف به انتقال تسليحات هستهاي اقدام كنند. اين شرايط ميتواند دفاع در برابر نيروهاي هستهاي و يا بازدارندگي در برابر استفاده از اين سلاحها را با مشكلات بيشتري مواجه كند.
ــ در مواجهه با برتري نظامي و اقتصادي امريكا، احتمالاً ساير دولتها و بازيگران غيردولتي براي مقابله با قدرت امريكا، به دنبال راههاي ديگري چون تروريسم و يا بهكارگيري پنهاني سلاحهاي هستهاي يا بيولوژيك ميباشند.
ــ بيثباتي سياسي در كشورهاي جاافتادة هستهاي، خود يك نگراني عمده و اساسي ميباشد. چنانكه بروز آشفتگي و هرجومرج در يك كشور مجهز هستهاي، بدترين تهديد ممكن عليه امنيت امريكا در آينده قابل پيشبيني ميباشد.
در حال حاضر، امريكا با جهاني مسلح به مجموعهاي از تسليحات هستهاي مواجه است كه صرفاً يك نسخة نسبتاً كوچكشدة آن چيزي است كه امريكا، خود سالها آن را در اختيار داشته است. باز هم راهبرد كلّي امريكا تقريباً همان است كه قبلاً بود. اين بار، تنها تفاوت واقعي، آن است كه امريكا كشورهايي را كه به توسعة سلاحهاي شيميايي و بيولوژيك اقدام كنند، آشكارا مورد تهديد قرار خواهد داد.
تحقيقات ما نشان ميدهد كه امريكا طيف بسيار گستردهتري از راهبردها و موضعگيريهاي هستهاي را در پيشرو دارد كه ميتواند راهبرد مناسب را از ميان آنها برگزيند، كه دستكم برخي از اين راهبردها عبارتند از:
برچيدن سلاحهاي هستهاي امريكا؛ كاهش تسليحات هستهاي در اثر فشار يا «معامله»؛ «تجارت مثل هميشه اما در سطحي كوچكتر»؛ اتخاذ مواضع هستهاي تهاجميتر؛ پافشاري بر در اختيارداشتن و توسعة تسليحات هستهاي.
همچنين از راهبرد «تلفيق و رويارويي» نيز ميتواند استفاده كند. به عنوان مثال، اگر شرايط اقتضا كند، يك نيروي هستهاي بسيار كوچكتر اما با عملكردي متفاوت، ميتواند فعالانهتر مورد استفاده قرار گيرد.
اتخاذ يك راهبرد هستهاي براي آيندة امريكا، مستلزم تلفيقي از برآوردهاي تحليلي و قضاوتهاي ارزشي است. موارد زير از جمله ملاحظات كليدي ما در اين زمينه است:
ــ سلاحهاي هستهاي به واسطة تهديد به تنبيه، هنوز كارآمدترين ابزار بازدارندگي محسوب ميشوند، هرچند هيچگاه نميتوان مطمئن بود كه اين تهديدات به چه ميزان مثمرثمر خواهند بود. حتّي نيروهاي هستهاي كوچك نيز بايد قابليت ايجاد اين نوع از بازدارندگي را داشته باشند.
ــ راهبردهايي با هدف حملات هستهاي پيشگيرانه كه در طول جنگ سرد موثر نبودند، ممكن است در حال حاضر، بهويژه بر ضد قدرتهاي هستهاي در حال ظهور، كارايي داشته باشند.
ــ نفوذ امريكا ميتواند همچنان تداوم داشته باشد اما قدرت كنترل سابق را بر «قواعد بازي» ندارد. در نتيجه امريكا در مواجهه با طيفي از تهديدات بالقوة هستهاي، به ابزارهاي متنوع سياسياي سواي بازدارندگي هستهاي نياز دارد.
ــ اينكه امريكا در نبردهاي واقعي تا چه حد به تسليحات هستهاي نيازمند است، به ميزان قابلملاحظهاي به تاثير و كارآمدي ساير انواع نيروها ـ مثلاً تسليحات متعارف پيشرفته ـ بستگي دارد.
ــ در محتملترين شرايط جنگي، سلاحهاي متعارف پيشرفته در صورتيكه به ميزان كافي از سوي امريكا تهيه و مورد استفادة مناسب قرار گيرد، احتمالاً موثر و كارآمد خواهند بود.
ــ سلاحهاي هستهاي هنوز بر ساير انواع سلاحها برتري دارند و در صورت فقدان گزينههاي ديگر، تسليحات هستهاي برتري قاطعي به امريكا در رقابت با سايرين ميدهد.
ــ حملات پيشدستانه بر ضد تسليحات هستهاي كه دامنهاش امريكا را نيز فراميگيرد، نمونهاي صريح در اين زمينه است و الاّ در شرايطي كه ناگزير به جنگيدن با دشمني در سطح جهاني و گسترهاي وسيع باشد و نتواند از طريق سلاحهاي متعارف، حجم و قدرت آتش مورد نياز را فراهم كند، آنگاه ممكن است كاربرد سلاحهاي هستهاي موجه جلوه كند. اين امر احتمالاً مستلزم بهكارگيري تعداد بسيار زيادي از سلاحهاي هستهاي از طريق بمبافكنها خواهد بود. در حال حاضر امريكا فاقد چنين تسليحاتي است.
ــ برخلاف دوران جنگ سرد، شرايط آينده ممكن است اقتضا كند كه امريكا به صورت غيرمنتظره از سلاحهاي هستهاي استفاده كند. از اين رو، انعطافپذيري در برنامهريزي و اجرا، كه آنتيتز برنامة عملياتي واحد
(SIOP)
محسوب ميشود، پيشنيازي براي استفاده از هرنوع راهبرد هستهاي به غير از مبادلات «به دقّت از پيش تعيين شده» با روسيه است.
(SIOP)
محسوب ميشود، پيشنيازي براي استفاده از هرنوع راهبرد هستهاي به غير از مبادلات «به دقّت از پيش تعيين شده» با روسيه است.
ــ عمليساختن راهبرد بازدارندگي و استفادة گزينشي از تسليحات هستهاي، با استفاده از نيروهايي كه در «آمادهباش» كامل هستند ـ با فرض اينكه اين نبرد به شكلي مناسب طراحي شده باشد ـ امكانپذير خواهد بود. در بازدارندگي با تهديد به تنبيه، هيچ نيازي به انتقامگيري سريع نيست و در جهان بيثبات امروزي، يك پاسخ شتابزده به مراتب خطرناكتر از گذشته است. در مورد نيروهايي كه در وضعيت آمادهباش كامل قرار دارند، در نظرداشتن دو فرض امري حياتي است:
خطر وقوع جنگ هستهاي تصادفي به مراتب بزرگتر از خطر يك حملة غافلگيركننده است كه بايد آن را مدنظر داشت.
روسها براي پاسخ به نيروهاي امريكائياي كه در وضعيت كاملاً آمادهباش قرار دارند، چندان بر سيستم موشكي آمادهباش و حملة پيشگيرانه تكيه نخواهند كرد.
ــ پيشبيني تاثير راهبرد هستهاي امريكا و تصميماتي كه دربارة احتمال تكثير بيشتر سلاحهاي هستهاي اتخاذ ميشود، امري مبهم و مشكل است.
ــ حتي اگر امريكا قصد داشته باشد كه همچنان يك قدرت بزرگ هستهاي باقي بماند، «از بينرفتن» توان هستهاياش در گذر زمان امري گريزناپذير است. اين امر، مطمئناً از محتملترين اثرات تداوم سياستهاي هستهاي موجود ميباشد.
خلاصه آنكه تسليحات هستهاي همچنان به عنوان تضمينكنندة نهايي امنيت امريكا باقي خواهند ماند. امريكا در انتخاب يك راهبرد هستهاي كلّي براي آينده و اجراي آن راهبرد، از انعطافپذيري قابلملاحظهاي برخوردار است. در ميان گزينههاي موجود، يك راهبرد مدرن مطرح است كه ميتواند به اميد بازدارندگي از تهديدات جدي بر ضد كيان ملّي امريكا، تهديدات سنّتي را در قالب انتقامگيري هستهاي حفظ كند و همچنين با انعطاف عملياتي در بهكارگيري شماري از سلاحهاي هستهاي همراه است. اگر اين نياز فراگير باشد و ساير گزينهها كفايت نكند، در آن صورت ممكن است امريكا تا زمانيكه گزينة حفظ سلاحهاي هستهاي را انتخاب ميكند، خواستار برقراري توازن ميان فوايد و خطرات اين وضعيت باشد.
ممكن است، هم نيروها و هم اقدامات عملياتي متناسب براي تقويت چنين راهبردي، خيلي متفاوت از رويكرد فعلي امريكا به نظر آيند. در بازدارندگي با تهديد به تنبيه، هيچ نيازي به انتقامگيري سريع نيست و در جهان بيثبات امروزي، يك پاسخ شتابزده به مراتب خطرناكتر از گذشته است.
پينوشتها
[1]
ـ اين مقاله ترجمهاي از مقاله زير ميباشد كه به سفارش نيروي هوايي امريكا تهيه شده است:
Glenn C. Buchan and David Matonick, Calvin Ship baugh, Richard Mesic “Future Roles of U.S. Nuclear Forces”.