۱۴۰۰-۵-۱۲، ۰۳:۲۶ عصر
در این ماجرا حکایت واقعی از یک نفر نقل میشود که از خوردن کباب میگذره، حالا چرا و چطوری رو باید بخونید
منبع حکایت کباب ها هم در آخر آورده شده.
?یک روز بعد از تمام شدن کارها در اهواز، گفت: برو طرف یکی از کبابیها.
در دل خیلی خوشحال شدم که بالاخره بعد از چند روز یک غذای گرم و درست حسابی میخوریم. حسین رفت داخل کبابی. برگشتنی مقدار زیادی کباب خریده بود.
?با خودم گفتم لابد به جز من، حسین مهمانهای دیگری هم دارد که این همه خرج کرده است.
گفتم: این همه کباب خریدهای برای چه؟ زیاد میآید.
?گفت: نترس زیاد نمیآید.
سوار ماشین شدیم. خودش نشست پشت فرمان. تا به خود بیایم حسین به سمت یکی از محلههای فقیرنشین اهواز راند. محله حصیرآباد. در خانهای نگه داشت. یکی دو تا از کبابها را لای نان پیچید. در خانه را زد. پسر بچهای بیرون آمد. گفت بفرمایید نذری است.
?در آن روز، حسین شاید چهار پنج خانه دیگر هم سر زد و به هر کدام از آنها هم یکی دو تا کباب داد. حالا فقط دو کباب مانده بود برای خودمان.
رفتیم خانه حسین. حسین کبابها را جلوی من گذاشت و خود را با نان و پنیر و سبزی مشغول کرد. هرچه اصرار کردم نخورد.
?میگفت به مزاج من میسازد. مزاج معنویاش را میگفت.
?سه روایت از یک مرد، محمد رضا بایرامی، صفحه ۷۹-۷۸
شهید سیدحسین علم الهدی
منبع حکایت کباب ها هم در آخر آورده شده.
?یک روز بعد از تمام شدن کارها در اهواز، گفت: برو طرف یکی از کبابیها.
در دل خیلی خوشحال شدم که بالاخره بعد از چند روز یک غذای گرم و درست حسابی میخوریم. حسین رفت داخل کبابی. برگشتنی مقدار زیادی کباب خریده بود.
?با خودم گفتم لابد به جز من، حسین مهمانهای دیگری هم دارد که این همه خرج کرده است.
گفتم: این همه کباب خریدهای برای چه؟ زیاد میآید.
?گفت: نترس زیاد نمیآید.
سوار ماشین شدیم. خودش نشست پشت فرمان. تا به خود بیایم حسین به سمت یکی از محلههای فقیرنشین اهواز راند. محله حصیرآباد. در خانهای نگه داشت. یکی دو تا از کبابها را لای نان پیچید. در خانه را زد. پسر بچهای بیرون آمد. گفت بفرمایید نذری است.
?در آن روز، حسین شاید چهار پنج خانه دیگر هم سر زد و به هر کدام از آنها هم یکی دو تا کباب داد. حالا فقط دو کباب مانده بود برای خودمان.
رفتیم خانه حسین. حسین کبابها را جلوی من گذاشت و خود را با نان و پنیر و سبزی مشغول کرد. هرچه اصرار کردم نخورد.
?میگفت به مزاج من میسازد. مزاج معنویاش را میگفت.
?سه روایت از یک مرد، محمد رضا بایرامی، صفحه ۷۹-۷۸
شهید سیدحسین علم الهدی