۱۴۰۰-۷-۴، ۰۶:۴۶ عصر
ماجرای جالب و شنیدنی عنایت شهید هادی به بانوی جوینی
روایت خانم حسین زاده از روستای محمد آباد گفت که چگونه شهید هادی حاجت ایشان را دادند:
این خانم شب گذشته با خبر می شود که کاروان اردوی زیارتی بسیجیان روستای محمد آباد روز جمعه عازم شهرستان جوین و دیدار از موزه شهدای جوین می شوند
می گوید : شب کلی گریه کردم به شوق دیدار از موزه شهدا . نمی دانم چه جور جایی است ؟
با ابراهیم هادی درد دل کردم و از ایشان خواستم تا من را در این اردوی شهدایی کمک کند تا موثر باشم برای شهدا و راهشان …
اتوبوس صبح جمعه راه افتاد یک ساعتی تو راه بودیم سر خیابان فرهنگ رسیدیم
نخل های بلند و سربریده باقی مانده از خونین شهر تمام قد به احترام زائران شهدا تعظیم مان کردند ..
داخل محفل و موزه شهدا شدیم
خدایا ممنونم که بار دگر در روز های نا امیدی از زیارت اربعین این زیارت را نصیب مان کردی !
راوی در داخل موزه برای ۴۰ نفر از خواهران بسیجی محمد آباد روایت می کرد
از شهدا و غیرتشان می گفت
از رزمندگان و خلوصشان
چشم راوی ناگهان به مروارید های اشک این خواهر خیره شد و گفت : خواهر از امروز شما خادم الشهدای این مرکز باشید
این گفته راوی همان و شدت گرفتن گریه های این خواهر همان …چرا که شهید ابراهیم وی را حاجت روا کرده بود .. و به خواسته اش رسیده بود … و خدا را شکر کرد ..
منبع
ابراهیم هادی اشک خانم جوینی را در آورد !!! | دفاع مقدس جوین
روایت خانم حسین زاده از روستای محمد آباد گفت که چگونه شهید هادی حاجت ایشان را دادند:
این خانم شب گذشته با خبر می شود که کاروان اردوی زیارتی بسیجیان روستای محمد آباد روز جمعه عازم شهرستان جوین و دیدار از موزه شهدای جوین می شوند
می گوید : شب کلی گریه کردم به شوق دیدار از موزه شهدا . نمی دانم چه جور جایی است ؟
با ابراهیم هادی درد دل کردم و از ایشان خواستم تا من را در این اردوی شهدایی کمک کند تا موثر باشم برای شهدا و راهشان …
اتوبوس صبح جمعه راه افتاد یک ساعتی تو راه بودیم سر خیابان فرهنگ رسیدیم
نخل های بلند و سربریده باقی مانده از خونین شهر تمام قد به احترام زائران شهدا تعظیم مان کردند ..
داخل محفل و موزه شهدا شدیم
خدایا ممنونم که بار دگر در روز های نا امیدی از زیارت اربعین این زیارت را نصیب مان کردی !
راوی در داخل موزه برای ۴۰ نفر از خواهران بسیجی محمد آباد روایت می کرد
از شهدا و غیرتشان می گفت
از رزمندگان و خلوصشان
چشم راوی ناگهان به مروارید های اشک این خواهر خیره شد و گفت : خواهر از امروز شما خادم الشهدای این مرکز باشید
این گفته راوی همان و شدت گرفتن گریه های این خواهر همان …چرا که شهید ابراهیم وی را حاجت روا کرده بود .. و به خواسته اش رسیده بود … و خدا را شکر کرد ..
منبع
ابراهیم هادی اشک خانم جوینی را در آورد !!! | دفاع مقدس جوین