قرارگاه سایبری عطاملک
  • رادیو عشق
  • مشاوره خانواده
  • معجون عشق
  • عضویت طلایی
    • ورود
    • ثبت نام
    ورود
    نام کاربری:
    گذرواژه‌: گذرواژه‌تان را فراموش کرده‌اید؟
     
    یا توسط حساب کاربریتان در شبکه های اجتماعی وارد شود
  • ورود
  • ثبت نام
ورود
نام کاربری:
گذرواژه‌: گذرواژه‌تان را فراموش کرده‌اید؟
 
یا توسط حساب کاربریتان در شبکه های اجتماعی وارد شود
توسط حساب کاربریتان در شبکه های اجتماعی متصل شوید

قرارگاه سایبری عطاملک › حیات طیبه › شکرستان › خنده بازار v
« قبلی 1 … 18 19 20 21 22 23 بعدی »
› محمود و مسعود

آخرین مطالب ارسالی
آمار انجمن
آخرين ارسال ها
موضوع نويسنده آخرين ارسال کننده انجمن
  [ تربیت فرزند ]   Larcin Lazer Game Guide: M... rodeoneerer rodeoneerer مشاوره خانواده و ازدواج
  [ تربیت فرزند ]   در موبایل پسرم عکس پورن دی... هوروش هوروش مشاوره خانواده و ازدواج
  [عشق و ازدواج]  آیا عشق برای ازدواج کافی است؟ mahsa111 mahsa111 مشاوره خانواده و ازدواج
  ایرانسل بسته های اینترنت نامحدود را حذف کر ali5280 ali5280 رایانه و موبایل
  هاست چیست؟ C00028 C00028 مجازیست
  چگونه DNS را تغییر بدهیم؟ ali5280 ali5280 رایانه و موبایل
  [ مشاوره فردی]  ] پدرم به مادرم خیانت میکنه حنا ملایجردی مشاوره خانواده و ازدواج
برترین امتیاز گیرندگان
ADMIN 25933
رمان 6198
~~sara~~ 2495
مشاورانه 2481
*Ertebat* 1299
sarah 1283
محمدی پور 1159
abasaleh 1012
برترين ارسال کنندگان
ADMIN 9448
رمان 1571
kabootar 1216
مشاورانه 751
~~sara~~ 563
narges 414
sarah 274
mohamadi1392 246

فروش دامنه bloger.app | مشاوره خانواده در واتساپ | دانلود سخنرانی‌های رائفی پور | کتاب صوتی لهوف | نذر فرهنگی |
Your browser does not support the audio element.

امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 58 رأی - میانگین امتیازات: 2.74
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حالت‌های نمایش موضوع

محمود و مسعود

ADMIN آفلاین
بنیانگذار قرارگاه سایبری
********
امتیاز: 25,934
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۸۹
محل سکونت: شهرستان جوین
اعتبار: 254
میزان اخطار: 0%
سپاس ها 242
سپاس شده 446 بار در 359 ارسال
#1
۱۳۹۰-۱۱-۱، ۱۱:۴۶ صبح
دو نفر به اسم محمود و مسعود باهم رفاقتي ديرينه داشتن، تا جايي كه مردم فكر ميكردن اين دو نفر باهم برادرند. روزي روزگاري مسعود نقشه گنجي رو به محمود نشان داد و با هم تصميم گرفتن كه به دنبال گنج برن. يك روز محمود و مسعود از خانواده شان خداحافظي كردن و رفتن. محمود نقشه اي در سر داشت كه وقتي به گنج دست پيدا كرد مسعود رو از سر راهش برداره و اونو بكشه. بعد از چند روز سختي به گنج رسيدند. و محمود طبق نقشه اي كه در سر داشت مسعود رو كشت و گنج رو برداشت و به خانه اش برگشت. با آن گنج زندگي اش از اين رو به آن رو شد. ولي زن مسعود كه فهميده بود مسعود به دست
محمود كشته شد با نا اميدي به شهر مهاجرت كرد و بعد از ادامه تحصيل در يك بيمارستاني به پرستاري مشغول شد. بعد از چند سال كه آبها از آسياب افتاد محمود به دليل بيماري به بيمارستان شهر ميره و اونجا بستري ميشه اتفاقا زن مسعود هم توي همون بيمارستان كار ميكرد كه يكدفعه ديد محمود توي يكي از اتاقها بستري هست. رفت توي اتاق و مطمئن شد كه اوني كه بستري هست همون كسي هست كه شوهرش را كشت. اينجا بود كه زن مسعود به فكر انتقام افتاد. از اتاق بيرون رفت و يك سرنگ را پر بنزين كرد و آمد خودش را پرستار كشيك معرفي كرد و سرنگ پر از بنزين را در بدن محمود خالي كرد.
بعد از چند ثانيه حال محمود بد شد و عرق ميكرد در اين لحظه زن مسعود خودش رو معرفي كرد و به محمود گفت تو بودي كه همسرم رو كشتي و حالا من انتقام همسرم رو ازت گرفتم و در بدنت بنزين تزريق كردم. در اين لحظه محمود از روي تخت پايين اومد زن مسعود فرار كرد و محمود به دنبالش مي دويد و با چاقويي كه در دست داشت ميخواست زن مسعود رو هم بكشه. زن مسعود بعد از پايين رفتن پله ها به بن بست رسيد و ديگه راه فرار نداشت، محمود از راه رسيد و با چاقويي كه در دست داشت زن مسعود رو تهديد به مرگ كرد، زن مسعود كه ديگه راه فرار نداشت تسليم شد و روي زانو هايش افتاد و به محمود
گفت منو بكش! محمود نامرد هم دستان خود رو بالا برد و ميخواست چاقو را در قلب زن مسعود فرو كند، زن مسعود چشمان خود را بست و محمود دستان خود را رها كرد ولي ناگهان در فاصله بسيار كم از قلب آن زن، محمود از حركت ايستاد. زن مسعود چشمان خود را باز كرد و ديد كه محمود از حركت ايستاد و چاقو هم در دستانش هست. ازش پرسيد كه چرا نميزني؟ محمود گفت: بنزينم تموم شد!!!

.
.
.خواهشا فحش ندین
میخواستم کمی از اون حالت جدی در بیایین
ان الله مع الصابرین

رادیو عشق ❤


قرائت صلوات و فاتحه برای پسر عمویم
پاسخ
وب سایت ارسال‌ها اعتباردهی
پاسخ اخطار
 سپاس شده توسط
shiva آفلاین
عضو رسمی
**
امتیاز: -13
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۰
محل سکونت: esfahan
اعتبار: 36
میزان اخطار: 0%
سپاس ها 14
سپاس شده 11 بار در 10 ارسال
#2
۱۳۹۰-۱۲-۲۱، ۱۲:۴۸ عصر
Atamalek (13)Atamalek (13)Atamalek (13)
گاهی خدا انقدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تاتو بارها بگویی خدای منHeart
پاسخ
ارسال‌ها اعتباردهی
پاسخ اخطار
 سپاس شده توسط
narges آفلاین
عضو حرفه ای
***
امتیاز: -341
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۹۰
محل سکونت: دنیا
اعتبار: 44
میزان اخطار: 0%
سپاس ها 12
سپاس شده 26 بار در 23 ارسال
#3
۱۳۹۰-۱۲-۲۱، ۰۲:۲۲ عصر
اااااااااااااااااااااه . فقط شما پسر ها با روحیه ی لطیف ما دختر ها بازی می کنید و احساسات ما را از بین می برید .
چون گفتید فحش نده این را گفتم وگر نه .........
زندگی بدون عشق همانند قولی است که به ان عمل نشده باشد .
پاسخ
ارسال‌ها اعتباردهی
پاسخ اخطار
 سپاس شده توسط
ADMIN آفلاین
بنیانگذار قرارگاه سایبری
********
امتیاز: 25,934
تاریخ عضویت: اسفند ۱۳۸۹
محل سکونت: شهرستان جوین
اعتبار: 254
میزان اخطار: 0%
سپاس ها 242
سپاس شده 446 بار در 359 ارسال
#4
۱۳۹۰-۱۲-۲۱، ۰۴:۱۷ عصر
اینو یکی از دوستای دانشگاهم بعد از مدت ها دوری برام فرستاده بود
بهخ یاد اون اینجا گذاشتم

خیلی خیلی خیلی قبلا نسخه اولیه این رو شنیده بودمپاین نسخه جدیدش بود


حالا اگه خوشتون اومد از اون دوستم باید تشکر کنین
ان الله مع الصابرین

رادیو عشق ❤


قرائت صلوات و فاتحه برای پسر عمویم
پاسخ
وب سایت ارسال‌ها اعتباردهی
پاسخ اخطار
 سپاس شده توسط
« قدیمی‌تر | جدیدتر »


  • مشاهده‌ی نسخه‌ی قابل چاپ


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
  • صفحه‌ی تماس
  • بازگشت به بالا
  • بایگانی
  • امتیازات کاربران
قدرت گرفته ازMyBB و پارسی شده توسط MyBBIran.com
طراحی شده توسط Rooloo | ترجمه و طراحی مجدد توسط ParsanIT.ir

برو بالا
حالت خطی
حالت موضوعی