۱۴۰۱-۲-۲۹، ۰۱:۳۴ صبح
سلام منو شوهرم ۶سال ازدواج کردیم و یک دختر ۱ساله دارم.منو شوهرم عاشق هم بودیم و هستیم اما یسری مشکلات باهاش دارم.مخصوصا جدیدا.شوهرم از اول خیلی رفیق داشت و الانم همینطور خیلی با رفیق های مختلف در ارتباطه حداقل هفته ای دوشب میره بیرون یه دورانی ک من باردار بودم ب ۴یا ۵شب درهفته هم رسیده بود و هرچندوقت با روش های مختلف دعوا یا بحث و صحبت و قهر بهتر میشه چندروزی باز همون اش و همون کاسه.کلا ب این نتیجه رسیدم ک اول کار بعد رفیقاش براش مهمن و من هیچ جایگاهی پیشش ندارم.و اصلا پیش من بودن یا نبودن مهم نیست براش و ترجیحش اینه ک با رفیقاش باشه.و مشکل دیگه اینکه کلا خیلی زبون چرب و نرمی داره و ب زبون بازی معروفه دست ب تیکه انداختن و مسخره کردنشم ک حسابی خوبه.ولی برعکس اینکه پیش بقیه مجلش گرم کن و پرحرفه پیش من لال میشه حتی اگر یه هفته هم کنار هم باشیم هیچ حرف مشترکی نداریم ک باهم بزنیم یا خوابه یا تو تلوزیونه یا تو گوشیه ک ولبستگی شدید ب گوشی هم داره.خودش ک حرف نمیزنه منم چیزی بگم یا نمیشنوه یا بصورت تک کلمه ای جواب میده یا میپیچونه ک از گفته خودم پشیمون میشم کلا کم حرفه البته پیش من.من هیچ اطلاعی از کاراش ندارم با همه در جریان میذاره حرف میزنه مشورت میگیره جز من کل ادما در جریان کاراش هستن جز من.تو هیچ زمینه ای ن ازم نظر میخواد ن نشورت و کلا حرف حرف خودشه و هرکاری دلش بخواد میکنه اما همون کارا برای من ممنوعه.ب روش های مختلف برخورد کردم مشاوره رفتیم ولی هیچی ب هیچی میگه من همینم نمیتونم یا بلد نیستم ابراز محبت و علاقه ک صفره.دیگه خسته شدم تو زندگی حکم مترسک رو دارم حس بی مصرفی و بیهودگی دارم وجودم براش بی ارزشه.تو زندگیم هیچی بر وفق من نیست خسته شدم از اینکه همش اینو اون در مورد تصمیمات و تغییرات زندگیم شنیدم ولی خودم خبر نداشتم.حسودیم میشه وقتی زنو شوهرا باهم حرف میزنن توروخدا بگین چیکار کنم همه جوره مرد خوبیه ولی هنوز فکر و رفتار پسر بچه هارو داره البته ۲۹ سالشه ب چیزایی ک درمورد من بابد اهمیت بده نمیده دارم ازش سرد میشم دیگه زورم میاد سمتش برم میخوام مثل خودش رفتار کنم شاید حالیش بشه ولی.....