۱۳۹۰-۱۲-۹، ۰۷:۵۷ عصر
اسکار حق فرهادی بود؟
آقای فرهادی به خاطر فیلم خوشساخت «جدایی نادر از سیمین» باید هم جایزه اسکار را دریافت کند.
رسول علمالهدی در یادداشتی برای سایت آوینی نوشت: آقای فرهادی به خاطر فیلم خوشساخت «جدایی نادر از سیمین» باید هم جایزه اسکار را دریافت کند، چون در این فیلم:
1.از همان ابتدای فیلم، دعوا شروع میشود و تا آخر، مخاطب در استرس وقایع فیلم نگه داشته میشود.
2. هر دو طرف دعوا (نادر و زن خدمتکار) در دادگاه دروغ گفتند و برای دروغ گفتن خود، دلیل منطقی داشتند.
3.تنها کسی که دروغ نگفت «سیمین» بود که نماینده قشری است که دیگر تحمل ماندن در ایران را ندارند و میخواهند با مهاجرت، خود را از این کشور دروغزده نجات دهند. البته همین فرد (که نماینده نسل مورد اشاره است) آنقدر به خانواده متعهد است که در ازای درخواست شوهرش برای ماندن، حاضر است ایثار کند و بماند.
4.آنهایی که دروغ گفتند، متشرّع بودند و حتی برای کارهای روزمره خود از دفتر مرجع تقلید استفتا میکردند.
5.«ترمه» هم بخاطر پدرش مجبور شد دروغ بگوید...
6.در همان ابتدای فیلم، سیمین پولها را از کشو برداشت اما نادر (که میخواهد صادق باشد) بدون تحقیق قضاوت کرد و به خدمتکار تهمت دزدی زد.
7.در دادگاههای ایران عدالت اجرا نمیشود... اولاً شوهرِ خدمتکار، گرفتار همین بیعدالتیها شده بود، ثانیاً دادگاه و قاضی نفهمیدند که چه کسی راست میگوید و هر دو طرف دعوا خودشان به نتیجه رسیدند.
8. قاضی بعنوان نماینده حکومت، چهرهای دارد ... عبوساً قمطریراً...!
9. در کشاکش دعوای اول در دادگاه، صدای اذان حزنانگیز پخش میشود... درست براساس شیوهای که در فیلمهای اسلامهراسی هالیوود مرسوم است. (نگوییم اینها توهم توطئه است؛ هالیوود به همین ریزهکاریها اسکار میدهد.)
10. تمام اماکنی که در فیلم به تصویر کشیده شد، نشان دهنده کهنگی و عقب ماندگی جامعه بود... بیمارستان، دادگاه و دادسرا، خیابانها، حتی خانه نادر.
11. یکی از دلایل نادر برای خارج نرفتن، نگهداری از پدرش بود که در دادگاه آخر لباس سیاه بر تن کرده بود، یعنی پدرش مرحوم شد، پس به چه دلیل دیگری حاضر نشد؟
12. نادر به عنوان نماینده قشری که برخلاف سیمین برای ماندن در کشورش ارزش قائل است، قُد است و حتی برای یک بار هم دوستیاش را به همسرش ابراز نمیکند.
13. حالا شما جای دختر 11ساله خانواده، به سمت پدر و استرسهای روزگار ایرانیان میروید یا به سمت مادر و جهانِ جدیدِ پیش رو؟
14. تمام آنچه برای مخاطب در پایان فیلم میماند، تلخی ناشی از درماندگی نادر و سیمین برای رفتن یا نرفتن است.
ابراهیم حاتمی کیا در برنامه «راز» عید سال 1390 گفت: خفقانی که هنرمند با هنرش ایجاد می کند صد برابر بدتر از خفقان سیاسی است . نباید در فیلممان بگوییم که هیچ امیدی نیست و نشان دهیم که همه دروغ می گویند . بچه و بزرگ دروغ می گویند . همه جبرا دروغ می گوییم و تقصیر خودمان نیست و در آخر نتیجه گیری کنیم که برویم آن سوی آب . متاسفم که به چنین شرایط هنری رسیده ایم.(سینمافا)
این کارگردانِ منتقدِ دولت، در نامهای به سید رضا میرکریمی مینویسد: سيّد عزيز، متوقع نباش که با اين حَبّه قندت قادر به شيرين کردن کامِ جفامسلکان باشي. اين تلخي به بلنداي نسلِ اين نهضت همچنان ادامهدار است، ولي بدان، اين بارانِ سياهِ جفايِ غريبههايِ دوستنما، پاياني دارد. تو حوصله کن و مباد که شکايت به غريبه بري. تو شاگردِ مکتبِ فردوسي و حافظي که نه کوچيدند و نه شوقِ ترکِ سرزمين به فرزندانشان دادند. اين عصر وارونگي پاياني دارد برادر!(سینت)
مرتضی آوینی نیز در موارد مشابهی، چنین اظهاراتی داشته است: بنده مخالف شركت در جشنواره هاي جهاني و دعوت از منتقدان بين المللي نيستم، اما مخالف آن هستم كه به ارزيابي جشنواره ها و داوري منتقدان بين المللي ايمان بياوريم. سينماي ايران بايد در جهت دستيابي به يك هويت مستقل حركت كند. و خود را در آينه صيقلي وجود مردم ببيند، نه در سراب روشنفكري و روشنفكرنمايي.
ویکتوریا نولند، سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحده گفت: «ما میخواهیم رسما به اصغر فرهادی، کارگردان ایرانی، تبریک بگوییم... ما موفقیت او را تحسین میکنیم... موفقیت او سندی است بر غنا و انعطافپذیری فرهنگ ایرانی»(رادیو فردا)
آقای فرهادی، صمیمانه جایزه آمریکایی به فیلم ایرانیتان را تبریک میگوییم.
آقای فرهادی به خاطر فیلم خوشساخت «جدایی نادر از سیمین» باید هم جایزه اسکار را دریافت کند.
رسول علمالهدی در یادداشتی برای سایت آوینی نوشت: آقای فرهادی به خاطر فیلم خوشساخت «جدایی نادر از سیمین» باید هم جایزه اسکار را دریافت کند، چون در این فیلم:
1.از همان ابتدای فیلم، دعوا شروع میشود و تا آخر، مخاطب در استرس وقایع فیلم نگه داشته میشود.
2. هر دو طرف دعوا (نادر و زن خدمتکار) در دادگاه دروغ گفتند و برای دروغ گفتن خود، دلیل منطقی داشتند.
3.تنها کسی که دروغ نگفت «سیمین» بود که نماینده قشری است که دیگر تحمل ماندن در ایران را ندارند و میخواهند با مهاجرت، خود را از این کشور دروغزده نجات دهند. البته همین فرد (که نماینده نسل مورد اشاره است) آنقدر به خانواده متعهد است که در ازای درخواست شوهرش برای ماندن، حاضر است ایثار کند و بماند.
4.آنهایی که دروغ گفتند، متشرّع بودند و حتی برای کارهای روزمره خود از دفتر مرجع تقلید استفتا میکردند.
5.«ترمه» هم بخاطر پدرش مجبور شد دروغ بگوید...
6.در همان ابتدای فیلم، سیمین پولها را از کشو برداشت اما نادر (که میخواهد صادق باشد) بدون تحقیق قضاوت کرد و به خدمتکار تهمت دزدی زد.
7.در دادگاههای ایران عدالت اجرا نمیشود... اولاً شوهرِ خدمتکار، گرفتار همین بیعدالتیها شده بود، ثانیاً دادگاه و قاضی نفهمیدند که چه کسی راست میگوید و هر دو طرف دعوا خودشان به نتیجه رسیدند.
8. قاضی بعنوان نماینده حکومت، چهرهای دارد ... عبوساً قمطریراً...!
9. در کشاکش دعوای اول در دادگاه، صدای اذان حزنانگیز پخش میشود... درست براساس شیوهای که در فیلمهای اسلامهراسی هالیوود مرسوم است. (نگوییم اینها توهم توطئه است؛ هالیوود به همین ریزهکاریها اسکار میدهد.)
10. تمام اماکنی که در فیلم به تصویر کشیده شد، نشان دهنده کهنگی و عقب ماندگی جامعه بود... بیمارستان، دادگاه و دادسرا، خیابانها، حتی خانه نادر.
11. یکی از دلایل نادر برای خارج نرفتن، نگهداری از پدرش بود که در دادگاه آخر لباس سیاه بر تن کرده بود، یعنی پدرش مرحوم شد، پس به چه دلیل دیگری حاضر نشد؟
12. نادر به عنوان نماینده قشری که برخلاف سیمین برای ماندن در کشورش ارزش قائل است، قُد است و حتی برای یک بار هم دوستیاش را به همسرش ابراز نمیکند.
13. حالا شما جای دختر 11ساله خانواده، به سمت پدر و استرسهای روزگار ایرانیان میروید یا به سمت مادر و جهانِ جدیدِ پیش رو؟
14. تمام آنچه برای مخاطب در پایان فیلم میماند، تلخی ناشی از درماندگی نادر و سیمین برای رفتن یا نرفتن است.
ابراهیم حاتمی کیا در برنامه «راز» عید سال 1390 گفت: خفقانی که هنرمند با هنرش ایجاد می کند صد برابر بدتر از خفقان سیاسی است . نباید در فیلممان بگوییم که هیچ امیدی نیست و نشان دهیم که همه دروغ می گویند . بچه و بزرگ دروغ می گویند . همه جبرا دروغ می گوییم و تقصیر خودمان نیست و در آخر نتیجه گیری کنیم که برویم آن سوی آب . متاسفم که به چنین شرایط هنری رسیده ایم.(سینمافا)
این کارگردانِ منتقدِ دولت، در نامهای به سید رضا میرکریمی مینویسد: سيّد عزيز، متوقع نباش که با اين حَبّه قندت قادر به شيرين کردن کامِ جفامسلکان باشي. اين تلخي به بلنداي نسلِ اين نهضت همچنان ادامهدار است، ولي بدان، اين بارانِ سياهِ جفايِ غريبههايِ دوستنما، پاياني دارد. تو حوصله کن و مباد که شکايت به غريبه بري. تو شاگردِ مکتبِ فردوسي و حافظي که نه کوچيدند و نه شوقِ ترکِ سرزمين به فرزندانشان دادند. اين عصر وارونگي پاياني دارد برادر!(سینت)
مرتضی آوینی نیز در موارد مشابهی، چنین اظهاراتی داشته است: بنده مخالف شركت در جشنواره هاي جهاني و دعوت از منتقدان بين المللي نيستم، اما مخالف آن هستم كه به ارزيابي جشنواره ها و داوري منتقدان بين المللي ايمان بياوريم. سينماي ايران بايد در جهت دستيابي به يك هويت مستقل حركت كند. و خود را در آينه صيقلي وجود مردم ببيند، نه در سراب روشنفكري و روشنفكرنمايي.
ویکتوریا نولند، سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحده گفت: «ما میخواهیم رسما به اصغر فرهادی، کارگردان ایرانی، تبریک بگوییم... ما موفقیت او را تحسین میکنیم... موفقیت او سندی است بر غنا و انعطافپذیری فرهنگ ایرانی»(رادیو فردا)
آقای فرهادی، صمیمانه جایزه آمریکایی به فیلم ایرانیتان را تبریک میگوییم.