۱۳۹۰-۱۲-۱۵، ۱۰:۴۳ صبح
وصيت داريوش هخامنشي
داريوش شاه بزرگ زماني که مرگ خويش را نزديک ديد،جانشين خويش،بزرگان پارسي و کاتب را فرا خاند تا پندهايش را پيش روي آنان به فرزندش خشايار،جانشين پادشاهيش بدهد
اين پندها را با اندکي دگرگوني از کتاب سرزمين جاويد براي شما مي نگارم،تفکر در گفتارهاي اين شاه بزرگ بي شک براي هر کسي شگفتي فرهنگ بزرگ نياکانمان را نمايان ميسازد:
اينک که من از دنيا مي روم بيستوپنج کشور جزو کشور ايران هستندودرتمامياين سرزمينها پول ايران رواج داردو ايرانيان در آن کشورهها داراي احترام هستندو مردم آن کشورهها نيز در ايران داراي احترام مي باشند
.
جانشين من خشايار بايد مانند من در نگهداري اين سرزمينها بکوشد و راهش اين است که در امور داخلي آنها دخالت نکندو دين آنها را محترم بشمارد
پسرم،اکنون که من از اين جهان مي روم تو دوازده کرور داريک زر در خزانه پادشاهي داري و اين زر يکي ازارکان نيرومندي توست،زيرا نيرومندي يک پادشاه تنهابه شمشير نيست!پيوسته به ياد داشته باش که تو بايد براين زر بيافزايي نه اين که از آن بکاهي!مادرت اتوسه بهمن کمکهاي زيادي برايرسيدن به پادشاهي کردهاست پس هميشه او را خشنود نگه دار زيرااگر کمکهاي او نبود تو پس از من به پادشاهي نمي رسيدي!اکنون برادرتو آرتوبازان در سين دژ است و من ً الوس ً را براي گشودن آن دژ و دستگيريش فرستادم آرتوبازان پسر بزرگتر داريوش شاه بزرگ بود که پس از برگزيده نشدنش براي پادشاهي بر پدر شوريد ولي در زمان پادشاهي خشايارشاه بزرگ پس ازاينکه ديد شورشش،ايران را دريک بحران جدي فرو برده است از خاستههاي خويش دست برداشت و با خشايار شاه پيمان دوستي بست!پس از اينکه او را دستگير کرد، برادرت را نکش و او را در يکي از دژهها جا بده و وسايل زندگيش را به گونهاي که در اندازه يک شاهزاده است فراهم کن و بگذار زن و فرزندش با وي زندگي کنند ولي نگذار که از دژ خارج شود و برايت ايجاد مزاحمت کند
.
ده سال است که در حال ساختن انبارههاي گندم درجاهاي مختلف گشور هستم و من روش ساختن اين انبارها را در مصر آموختم و چون انبار پيوسته تهويه مي شود حشرات در آن به وجود نميآيند و گندم در اين انبارها چند سال مي ماند بدون اينکه فاسد شود و تو پس از من به ساختن اين انبارها ادامه بده تا اينکه همواره خاروبار دو يا سه سال کشور در انبارها موجود باشد بدين ترتيب تو هرگز براي خاروبار کشوردچار نگراني نخاهي شد ولو دو يا سه سال خشکسالي پياپي باشد
.
هرگز دوستان و نديمان خود را به کارهاي ويژه کشوري نگمار و براي آنها همان برتري دوست بودن با تو کافي است چون اگر آنها را بر کارهاي ويژه کشوري بگماري!
آنها به مردم ستم خواهند کرد و تو نمي تواني آنها را مجازات کني چون دوست تو هستند!
کانالي که من مي خاستم بين رود نيل و درياي سرخ به وجود بياورم(کانال سوئز امروزي-) هنوز به اتمام نرسيدهاست وتمام کردن اين کانال از جهت بازرگاني و جنگي بسيار ويژه است و تو بايد آن کانال را به اتمام برساني!
داريوش شاه بزرگ زماني که مرگ خويش را نزديک ديد،جانشين خويش،بزرگان پارسي و کاتب را فرا خاند تا پندهايش را پيش روي آنان به فرزندش خشايار،جانشين پادشاهيش بدهد
اين پندها را با اندکي دگرگوني از کتاب سرزمين جاويد براي شما مي نگارم،تفکر در گفتارهاي اين شاه بزرگ بي شک براي هر کسي شگفتي فرهنگ بزرگ نياکانمان را نمايان ميسازد:
اينک که من از دنيا مي روم بيستوپنج کشور جزو کشور ايران هستندودرتمامياين سرزمينها پول ايران رواج داردو ايرانيان در آن کشورهها داراي احترام هستندو مردم آن کشورهها نيز در ايران داراي احترام مي باشند
.
جانشين من خشايار بايد مانند من در نگهداري اين سرزمينها بکوشد و راهش اين است که در امور داخلي آنها دخالت نکندو دين آنها را محترم بشمارد
پسرم،اکنون که من از اين جهان مي روم تو دوازده کرور داريک زر در خزانه پادشاهي داري و اين زر يکي ازارکان نيرومندي توست،زيرا نيرومندي يک پادشاه تنهابه شمشير نيست!پيوسته به ياد داشته باش که تو بايد براين زر بيافزايي نه اين که از آن بکاهي!مادرت اتوسه بهمن کمکهاي زيادي برايرسيدن به پادشاهي کردهاست پس هميشه او را خشنود نگه دار زيرااگر کمکهاي او نبود تو پس از من به پادشاهي نمي رسيدي!اکنون برادرتو آرتوبازان در سين دژ است و من ً الوس ً را براي گشودن آن دژ و دستگيريش فرستادم آرتوبازان پسر بزرگتر داريوش شاه بزرگ بود که پس از برگزيده نشدنش براي پادشاهي بر پدر شوريد ولي در زمان پادشاهي خشايارشاه بزرگ پس ازاينکه ديد شورشش،ايران را دريک بحران جدي فرو برده است از خاستههاي خويش دست برداشت و با خشايار شاه پيمان دوستي بست!پس از اينکه او را دستگير کرد، برادرت را نکش و او را در يکي از دژهها جا بده و وسايل زندگيش را به گونهاي که در اندازه يک شاهزاده است فراهم کن و بگذار زن و فرزندش با وي زندگي کنند ولي نگذار که از دژ خارج شود و برايت ايجاد مزاحمت کند
.
ده سال است که در حال ساختن انبارههاي گندم درجاهاي مختلف گشور هستم و من روش ساختن اين انبارها را در مصر آموختم و چون انبار پيوسته تهويه مي شود حشرات در آن به وجود نميآيند و گندم در اين انبارها چند سال مي ماند بدون اينکه فاسد شود و تو پس از من به ساختن اين انبارها ادامه بده تا اينکه همواره خاروبار دو يا سه سال کشور در انبارها موجود باشد بدين ترتيب تو هرگز براي خاروبار کشوردچار نگراني نخاهي شد ولو دو يا سه سال خشکسالي پياپي باشد
.
هرگز دوستان و نديمان خود را به کارهاي ويژه کشوري نگمار و براي آنها همان برتري دوست بودن با تو کافي است چون اگر آنها را بر کارهاي ويژه کشوري بگماري!
آنها به مردم ستم خواهند کرد و تو نمي تواني آنها را مجازات کني چون دوست تو هستند!
کانالي که من مي خاستم بين رود نيل و درياي سرخ به وجود بياورم(کانال سوئز امروزي-) هنوز به اتمام نرسيدهاست وتمام کردن اين کانال از جهت بازرگاني و جنگي بسيار ويژه است و تو بايد آن کانال را به اتمام برساني!
عاشقی ممنوع