۱۳۹۰-۴-۲۹، ۰۵:۱۶ عصر
چند روزي است كه دوباره شايعه اينكه اسراييل عزم خود را جزم كرده كه به ايران حمله هوايي كند نقل محافل و رسانه ها است. اگرچه اين خبر بايد توسط نيروهاي امنيتي و نظامي مانند هميشه جدي گرفته شود اما از نظر سياسي مانند قبل بلوفي رسانه اي بيش نيست!
شايد تصور شما با توجه به جريان رسانه اي موجود آن باشد كه آمريكاييها خيلي تحت تسلط اسراييل هستند اما واقعيت اين است كه اين روند دقيقاً برعكس است و اسراييليها بدون اجازه امريكا آب هم نمي خورند!
در اين شكي نيست كه وجود كشور ساختگي اسراييل براي اهداف آمريكا در منطقه حياتي است و حمايتهاي آمريكا از اين رژيم در راستاي منافع ملي اين كشور است اما نبايد فراموش كرد كه ميزان تسلط آمريكاييها بر روي روند سياسي اسراييل بسيار موثرتر از آني است كه در تصور مي گنجد. اكنون در دوران دموكراتها مانند هميشه اسراييل در موضع ضعيفتري نسبت به دوران جمهوري خواهان قرار دارد و اين موضوع در دوران تصدي اوباما محسوستر هم بوده و اوباما سعي كرده ميزان نه گفتن بيشتري به اين رژيم داشته باشد.
نبايد فراموش كرد كه اسراييل تلاش فراواني براي جلب منابع و حمايتهاي بيشتر از طرف آمريكا ميكند كه در اين زمينه لابي آيپك بسيار پر تلاش بوده و هست اما آمريكاييها اسراييل را هم بيش از عروسكي براي خيمه شب بازيهاي خود نمي خواهند! اين روند هميشه وجود داشته است مثلاً در دهه هشتاد ميلادي و در دوران رونالد ريگان تلاشهاي اسراييل براي ساخت جنگنده لاوي موجب تحريم شدن فنی اسراییل از سوي آمريكا شد! و اين تحريمها موجب شد اسراييل اين جنگنده را به بايگاني طرحهاي خود بسپارد و مجددا” از آمریکا هواپیما بخرد. در دوران بوش هم درخواستهاي مكرر اسراييل براي دريافت جنگنده بمب افكن هاي استيلث F-117 كه براي نابودسازي پس از بازنشستگي ارسال مي شدند و یا دریافت بمبهای سنگرکوب بارها رد شد.
اما اهداف اين خبرسازيها چيزي در راستاي جنگ اقتصادي با ايران است. اين جنگ به وضوح اين اهداف را دنبال ميكند:
١-مانع تراشي براي دسترسي ايران به فناوريها و يا اقلاً بالا بردن هزينه دسترسي به فناوريها. با اين كار منابع ملي بيش از آنچه مورد نياز است تلف مي شوند.
٢-مانع تراشي و ايجاد ناامني براي حضور سرمايه گذاران و شركاي خارجي و يا اقلاً بالا بردن ريسك سرمايه گذاري به طوريكه هزينه همكاري با ايران بالا باشد. با اين كار حداقل طرف خارجي از فرصت سودجويي كرده و با رقم بالاتري وارد ميدان ميشود و منابع مالي عمراني از دست ميرود.
٣-مانع تراشي در پيشبرد كارهاي عمراني از طريق ايجاد حس ناامني در مسئولان كه موجب اختصاص بودجه بيشتر به صنايع غير مولد نظامي مي شود.
٤-ايجاد حس آينده نامعلوم در مسئولان برنامه ريزي كشور
٥-ايجاد حس ناامني در فعاليت هاي اقتصادي خرد و نيمه كلان بخش خصوصي كه با خارج از ايران مبادلات دارد.
مشاهده ميكنيد كه برخلاف قل قل كلمات رسانه هاي خارجي و داخلي هيچ خطري جز همين حمله سنگين اقتصادي كه متاسفانه همه شئون جامعه را مانند موريانه ميخورد و پوك و تهي ميسازد، ايران را تهديد نمي كند. در واقع بايد قبول كنيم كه جنگ عليه ايران وجود دارد اما به طور خاموش.
اين حمله سنگين را اگر جدي نگيريم آثار مخرب بيشتري از يك جنگ واقعي خواهد داشت زيرا يك جنگ واقعي براي عوامل هجوم و اقتصاد جهاني هزينه بسيار سنگيني خواهد داشت اما اين شيوه حمله خاموش به طور بي صدا و خاموش اهداف آنها را محقق ميكند.
آنها به خوبي هدف حمله خود را يافته اند اما آيا مسئولان داخلي هم موضع دفاع را پيدا كرده اند؟