۱۳۹۳-۱۰-۱۰، ۰۱:۲۹ صبح
حسینعلی منتظری (۱۳۰۱ در نجفآباد - ۲۹ آذر ۱۳۸۸ در قم) مرجع تقلید شیعه، از رهبران انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، رییس مجلس خبرگان قانون اساسی و از ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸، قائممقام رهبری جمهوری اسلامی ایران، بود.
منتظری از شاگردان آیتالله بروجردی و روحالله خمینی و نماینده تامالاختیار وی در ایران بود. او به دلیل مخالفت با حکومت پهلوی سالها در زندان به سر برد. او پس از پیروزی انقلاب به ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی رسید و اصل ولایت فقیه به پیشنهاد وی وارد قانون اساسی ایران شد. منتظری که در سال ۱۳۶۴ از سوی مجلس خبرگان رهبری به قائممقامی ولی فقیه انتخاب شده بود در فروردین ۱۳۶۸ از مقام خود استعفا داد. اختلاف اصلی وی با خمینی بر سر مسائل حقوق بشری بهویژه کشتار زندانیان سیاسی در شهریور ۱۳۶۷ بود. وی در دو دهه پایانی عمر خود به انتقاد از سیاستهای دولت ادامه داد و پس از انتقادی شدید از شاگرد سابقش سید علی خامنهای در سال ۱۳۷۶ شش سال را در حبس خانگیبسر برد، مطالب درباره او در کتابهای درسی حذف شد، نام خیابانهایی که به نام او بود عوض شد و در رسانههای دولتی «شیخ سادهلوح» نامیده شد.[۳][۴]
منتظری که از مدافعان حکومت دینی و از مهمترین شارحان نظریهٔ ولایت فقیه بود در عین حال از جدیترین منتقدان حکومت ایران بهشمار میرفت. مهمترین اعتراضات او شامل وضعیت زندانیان، رابطهٔ پنهانی با آمریکا، ادامهٔ جنگ با عراق پس از آزادی خرمشهر، استقراض خارجی، رعایت حقوق بشر و دخالت حکومت در حوزههای علمیه میشد.
منتظری که یکی از مورد احترامترین شخصیتهای مذهبی شیعه و از نظر بسیاری اعلم فقهای ایران بود، در ماههای پایانی عمر خود با صدور فتوایی علیه برخورد حکومت با معترضان به انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸ به رهبر معنوی جنبش سبز بدل شد.[۵] مراسم تشییع جنازهٔ او با حضور صدها هزار نفر برگزار شد، و مراسم ختم وی نیز به اجبار لغو شد.
زندگی شخصی[ویرایش]
او در سال ۱۳۰۱ خورشیدی (۱۹۲۲ میلادی) در نجفآباد، استان اصفهان در خانوادهای کشاورز به دنیا آمد.
پدرش حاج علی کشاورز سادهای بود که در کنار کار روزانهاش با کتاب و کتابخانه دمساز، و معلم اخلاق و مدرس قرآن بود. منتظری از هفت سالگی آموختن را با ادبیات فارسی و سپس صرف و نحو عربی آغاز کرد، و در سن ۱۲ سالگی به حوزه علمیه اصفهان وارد شده و در سن ۱۹ سالگی اصفهان را برای ادامهٔ تحصیل ترک کرد و به قم وارد شد.
تثبیت مرجعیت روحالله خمینی و بازداشت در سال ۱۳۴۲[ویرایش]
پس از مرگ سید حسین طباطبایی بروجردی (در سال ۱۳۴۰ خورشیدی) نظر بسیاری از بزرگان و اساتید حوزهٔ علمیه متوجه چند نفر از علما از جملهسید محمدرضا گلپایگانی، محمدکاظم شریعتمداری، شهابالدین مرعشی نجفی و روحالله خمینی گردید. از جمله منتظری و مطهری قائل به اعلمیت خمینی بوده و زعامت وی را به صلاح اسلام و مسلمین تشخیص داد.[۶]
بازداشتها در جریان مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی[ویرایش]
بازداشت به همراه فرزند در عید نوروز سال ۱۳۴۵[ویرایش]
در عید نوروز سال ۱۳۴۵ به دنبال دستگیری محمد منتظری به دلیل پخش اعلامیه در حرم حضرت معصومه ساواک بی درنگ به سراغ منتظری رفته و مجدداً وی را بازداشت نمود و بالاخره اعتراض علما و روحانیون حوزهٔ علمیه موجب شد تا او پس از هفت ماه از زندان آزاد گردد.
بازداشت در سال ۱۳۴۶[ویرایش]
حسین علی منتظری چند ماه پس از آزادی از زندان جهت توسعهبخشی و تداوم جریان مبارزه ضرورتاً به طور مخفیانه برای زیارت عتبات در عراق و ملاقات با روحالله خمینی راهی عراق شد، اما حکومت که از این سفر مطلع شده بود هنگام بازگشت از عراق او را در منطقهٔ مرزی دستگیر و روانهٔ زندان کرد، که پس از تحمل حدود پنج ماه زندان آزاد گردید.[۷]
تبعید به مسجد سلیمان در سال ۱۳۴۶[ویرایش]
ساواک در خارج از زندان نیز همیشه او را تحت نظر داشته و در زمان برگزاری جشنهای تاجگذاری به عنوان راهکاری جدید تصمیم به تبعید وی به مسجد سلیمان گرفت، که این تبعید سه ماه به طول انجامید. پس از آن در مسجد سلیمان به منتظری ابلاغ کردند که نباید به قم برود، ولی او به قم مراجعت نمود و با وجود ممانعت شدید ساواک عدهٔ زیادی از علما، اساتید و طلاب حوزهٔ علمیه با او دیدار کردند؛ تا اینکه از ناحیهٔ ساواک او را به نجفآباد منتقل نموده و در آنجا تحت مراقبت شدید قرار دادند.[۸]
بازداشت در سال ۱۳۴۷[ویرایش]
هنوز چند ماهی از پایان تبعید به مسجد سلیمان و انتقال به نجفآباد نگذشته بود که به دلیل ادامهٔ فعالیتهای سیاسی حسینعلی منتظری - بویژه در خطبههای نماز جمعه که او آن را در نجفآباد پایهگذاری کرده بود - ساواک مجدداً او را دستگیر و پس از محاکمه به سه سال زندان و در دادگاه تجدید نظر به یک سال ونیم زندان محکوم کرد و به زندان قصر انتقال داد.
تبعید دوباره به نجفآباد در سال ۱۳۴۹[ویرایش]
منتظری پس از سپری کردن دوران محکومیت، در اردیبهشت ۱۳۴۹ آزاد و راهی قم گردید؛ ولی حکومت مایل به حضور او در میان طلاب و علمای حوزهٔ علمیهٔ قم نبود و دوباره وی را به زادگاه خود تبعید نمود. او در نجفآباد به فعالیتهای خود ادامه داده و در ضمن ایراد خطبههای نماز جمعه و سخنرانیهای خود از حکومت شاهنشاهی انتقاد مینمود. هجوم جمعیت در روزهای جمعه از شهرهای دور و نزدیک به نجفآباد به اندازهای بود که این شهر به عنوان دومین پایگاه انقلاب بعد از قم درآمده بود و گزارش ساواک اصفهان در مورد آن چنین بود: «نماز جمعهٔ منتظری یک پایگاه سیاسی برای مبارزه با رژیم است.» مدت تبعید به نجفآباد مجموعاً حدود سه سال به طول انجامید.
تبعید به شهر کویری طبس در سال ۱۳۵۲[ویرایش]
بار دیگر رژیم حضور حسین علی منتظری در زادگاه خود را تحمل نکرد و او را به سه سال تبعید در طبس محکوم نمود. حضور او در طبس باعث اجتماع مبارزین گردید. طبق گفتهٔ مقامات امنیتی شهر طبس، در طول اقامت منتظری علاوه بر مردم شهر، نزدیک به پنجاه هزار نفر از مردم شهرهای دیگر ایران برای دیدار با او وارد طبس شدند؛ که همین رقم بزرگ دیدارکننده موجب نگرانی ساواک و انتقال او از طبس پس از گذشت یک سال گردید. از جمله اقدامات مهم منتظری در طبس، نامهٔ سرگشاده به علما و مردم ایران در مورد اتحاد علیه «امپریالیسم و صهیونیسم» (آمریکا و اسرائیل) بود، که خشم رژیم را برانگیخت و طبق اسناد به جای مانده از ساواک عدهٔ زیادی - از جمله رهبر کنونی جمهوری اسلامی آیتالله علی خامنهای - به جرم توزیع این اعلامیه دستگیر و یا تحت تعقیب قرار گرفتند.
تبعید به خلخال در سال ۱۳۵۳[ویرایش]
تسلیم ناپذیری منتظری و پافشاری وی در فعالیتهای سیاسی چنان شد که در اواسط سال ۱۳۵۳ رژیم به تبعید مجدد وی تصمیم گرفت و او را از طبس به خلخال تبعید نمود. از آنجا که زبان مردم آن سامان آذربایجانی بود نفوذ منتظری در آغاز سرعت چندانی نیافت، اما اختلاف زبان نیز منجر به سکوت و سکون وی نشد، و بالاخره یکی از امام جماعتهای آن شهر مسجد خود را در اختیار او قرار داد. این مسجد نوساز که توسط هیأت امنا اداره میشد، مکان مناسبی جهت بسط و گسترش اندیشههای اسلامگرائی گردید. منتظری نماز در آن مسجد را آغاز کرد و همچون سایر تبعیدگاههای خویش در بین نماز تفسیر قرآن میگفت. به تدریج تعداد نمازگزاران بیشتر و فضای مسجد برای تبلیغ نهضت اسلامی آمادهتر میشد. مأموران رژیم از بیباکی غیرمنتظرهٔ تبعیدی به نگرانی افتاده و از راههای مختلف در جهت تضعیف منتظری کوشیدند و در نهایت پس از گذشت حدود چهار ماه او را به تبعیدگاه سقز منتقل نمودند.
سقز آخرین تبعیدگاه[ویرایش]
در تبعیدگاه سقز - با وجود زمستانی بسیار سخت و حداقل امکانات شهری - منتظری آخرین دوران تبعید خویش را گذراند. با وجود دوری از شاگردان و دوستان و اختلاف با مردم بومی منطقه از نظر مذهب و زبان، ساواک از دیدار مردم با وی دچار نگرانی شده و از مرکز خواستار تصمیمگیری در این زمینه شد؛ از طرف دیگر در ارتباط با برگزاری مراسم سالگرد پانزده خرداد در مدرسهٔ فیضیهٔ قم که دهها نفر از دوستان و شاگردان او دستگیر شده و ساواک به ارتباط دستگیرشدگان با منتظری پی برده بود، تصمیم به بازداشت و انتقال او به تهران گرفت.
بازداشت از تبعیدگاه سقز و انتقال به زندان اوین در سال ۱۳۵۴[ویرایش]
در تیرماه ۱۳۵۴ منتظری را از تبعیدگاه سقز روانهٔ زندان نمودند. ابتدا او را به بازداشتگاه کمیتهٔ مشترک تهران بردند و فردای آن روز روانهٔ زندان اوینکردند. در اوین مدت شش ماه را در سلول انفرادی گذراند. در این بازداشتگاهها با فشارهای روحی و جسمی روبرو گردید. در زیر همین فشارها و شکنجهها بود که شکنجهگر «ازغندی» به او گفته بود: «علت این که تو را از حوزه دور نگه میداریم و از این طرف به آن طرف میفرستیم این است که یک خمینی دیگر به وجود نیاید».
پس از شش ماه بلاتکلیفی در زندان اوین بالاخره در یک دادگاه نظامی به اتهام کمک به جنبش اسلامی و خانوادهٔ زندانیان سیاسی و اقدام برای تشکیل حکومت اسلامی، به ده سال زندان محکوم گردید؛ اما در زندان نیز همراه رهبرانی همچون آیتالله طالقانی به فعالیتهای جنبش اسلامی و سیاسی ادامه داد. با اینکه در زندان از بیماریهای مختلف رنج میبرد، خارج بحث «خمس» و متن «اسفار» و کتاب طهارت را برای زندانیان تدریس نمود و شخصیتهای اسلامی زندانی همچون آیتالله طالقانی و آیتالله مهدوی کنی در مجالس بحث او حاضر میشدند. منتظری در زندان اوین نیز نماز جمعه را اقامه نمود و بسیاری از زندانیان سیاسی مسلمان از جمله آقایان طالقانی، مهدی کروبی، مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی، لاهوتی و دیگران در نماز جمعه حاضر میشدند؛ هرچند ساواک پس از مدتی مانع اقامهٔ آن شد. سرانجام با اوجگیری مبارزات و عقبنشینیهای پی درپی حکومت پهلوی، منتظری پس از گذراندن حدود سه سال ونیم از دوران محکومیت به همراه آیتالله طالقانی در هشتم آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد و مورد استقبال چشمگیر مردم قرار گرفت.
در پیامی که خمینی خطاب به منتظری به مناسبت آزادی وی صادر کرد اینچنین آمده: «هیچ از دستگاه جبار جنایتکار تعجب نیست که مثل جنابعالی شخصیت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سالها از آزادی، ابتداییترین حقوق بشر محروم، و با شکنجههای قرونوسطایی با او و سایر علمای مذهب و رجال آزادیخواه رفتار کند. خیانتکاران به کشور و ملت از سایهٔ مثل شما رجال عدالتخواه میترسند. باید رجال دین و سیاست در بند باشند تا برای اجانب و بستگان آنان هرچه بیشتر راه چپاول بیت المال و ذخائر کشور باز باشد.»
میزان مقبولیت و محوریت منتظری در مبارزه و انقلاب تا آنجا بود که خمینی در زمان تبعید، او را به عنوان نمایندهٔ تامالاختیار خویش در ایران منصوب کرد و در نامهای از وی خواست که بر جریانات بیت او در قم اشراف داشته باشد؛ و دربارهٔ او با تعابیری همچون «فقیه عالیقدر»، «مجاهد بزرگوار»، «حاصل عمر من»، «ذخیرهٔ انقلاب» و «برج بلند اسلام» یاد میکرد و حیثیت او را «واجب المراعات» دانسته و پس از پیروزی انقلاب بسیاری از مسائل فقهی و سیاسی مربوط به قوهٔ قضائیه و وزارتخانهها را به او ارجاع میداد. در پائیز سال ۱۳۵۷ زمانی که روحالله خمینی در نوفل لوشاتو در پاریس به سر میبرد، حسینعلی منتظری به پاریس سفر کرد و در خصوص جنبش انقلاب و شکلگیری حکومت اسلامی در ایران با خمینی مشورت نموده و دستورها و نظرات رهبر انقلاب را دریافت کرد.
پس از انقلاب ۵۷[ویرایش]
تدوین قانون اساسی[ویرایش]
منتظری ریاست خبرگان قانون اساسی را به عهده داشت و در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نقش مهمی را ایفا کرد. وی از عوامل کلیدی در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی به شمار میرود. او هم چنین از اعضای شورای انقلاب بود.[۹]
مقام «قائممقامی» روحالله خمینی[ویرایش]
انتصاب[ویرایش]
از بعد از پیروزی انقلاب، مسئله انتخاب وی به عنوان جانشین آیتالله خمینی به عنوان ولی فقیه آینده ایران مطرح گردید.[۱۰]
در سال ۱۳۶۴ مجلس خبرگان رهبری با نظر به ادامهٔ رهبری پس از فوت سید روحالله خمینی و با در نظر داشتن اقبال عمومی مردم به سمت حسینعلی منتظری تصمیم گرفت حسینعلی منتظری را به عنوان قائممقام روحالله خمینی معرفی و اعلام کند.[نیازمند منبع]
وی در طول دوران قائم مقامی رهبری از سوی مخالفان گربه نره لقب داده شده بود. وی سالها بعد گفت از این امر مطلع بوده ولیکن از آن احساس ناراحتی نمیکردهاست.[۱۱][۱۲][۱۳][پیوند مرده]
برکناری[ویرایش]
پس از بازداشت مهدی هاشمی، وی که مهدی هاشمی را بیگناه میدانست به نشانهٔ اعتراض درسهای خود را تعطیل کرد.[۱۴] مهدی هاشمی که در افشایماجرای مک فارلین نقش مهمی داشت به دلیل یک سری اتهامات مجرم شناخته شده و در سال ۱۳۶۶ اعدام شد. تلاشهای منتظری برای نجات او، که برادر داماد او بود، بیثمر ماند. از سوی دیگر مخالفان سیاسی منتظری که توان تحمل انتقادات و برخوردهای او را نداشتند این موضوع -که گویا از قبل نیز رویش برنامه ریزی کرده بودند- را بهانه قرار داده و در پی حذف کامل منتظری از صحنههای سیاسی و اجتماعی انقلاب برآمدند.
پس از بروز اختلافات و نیز به دلیل اعتراض آگاهانه و عامدانهٔ منتظری به اعدام زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷)[۱۵] خمینی نوشت: «شما پس از این وکیل من نمیباشید.» منتظری نیز با نوشتن نامهای خطاب به خمینی نسبت به اعدامهای گسترده و شکنجههای جنسی در زندانهای ایران اعتراض کرد. منتظری در قسمتهایی از این نامه میگوید:
به دنبال این مسأله بلافاصله ادامهٔ اقدامات به شکل تخریب دیوار و حصار اطراف بیت، محو و حذف نام و عکسهای منتظری از کتب درسی، ادارات دولتی و معابر عمومی، تغییر نام خیابانها و اماکنی که به نام منتظری نامگذاری شده بود و جمعآوری رساله و تألیفات او و مزاحمت نسبت به بسیاری از شاگردان و علاقهمندان او ادامه یافت. علاوه بر فعالیتهای فیزیکی فوق، تخریب شخصیت منتظری نیز با نوشتن «رنجنامه» توسط احمد خمینی و «خاطرات سیاسی» توسط ری شهری، مقالات توهینآمیز در روزنامهها، سخنرانیها و بیانیههای اهانتآمیز از طریق رادیو و تلویزیون و در مجالس و خطبههای نماز جمعه به طور مکرر صورت میگرفت؛ همه این موارد در حالی صورت میگرفت که وی مجال دفاع از خود را نداشت و هیچ نشریهای مقالهای از وی نمینوشت.[۲۰]
مطرح شدن مسألهٔ استقراض خارجی[ویرایش]
در اواخر سال ۱۳۶۸ با مطرح شدن مسألهٔ استقراض خارجی، منتظری در سخنرانی اعتراضی این مطلب را عنوان کرد که «استقراض خارجی به ضرر مملکت است و به استقلال سیاسی و اجتماعی ما لطمه میزند». این انتقاد موجب شد که عدهای به سوی بیت او هجوم آورند و پس از دادن شعارهای توهینآمیز و کندن تابلوی دفتر وی محل را ترک کنند.
سخنرانی سال ۱۳۷۱[ویرایش]
در ۲۱ بهمن ۱۳۷۱ در سخنرانی به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در اعتراض به جو ارعاب و خفقانی که برای برخی از نیروهای انقلابی پیش آورده و عدهای (از جمله فرمانده داوود کریمی) را دستگیر و زندانی نموده بودند، منتظری در دفاع از آنان اظهاراتی را در حدود یک ربع ساعت گفت. دو روز بعد عدهای در برابر بیت تجمع کرده و با سنگپرانی و شعار ایجاد اغتشاش نمودند، و سپس صبح روز بعد به محل درس حمله کرده و عدهای از شاگردان او را مضروب و دستگیر کردند، و شب هنگام در ساعت ده شب حدود هزار نفر نیروی نظامی با قطع برق و تلفنها و با محاصرهٔ کامل منطقه با کندن دربها به وسیلهٔ جرثقیل و شکستن شیشهها به دفتر و حسینیهٔ وی حمله کرده و پس از این تهاجم آرشیو دفتر و اموال زیادی را به غارت بردند.
مطرح شدن دوباره مسألهٔ مرجعیت حسینعلی منتظری در سال ۱۳۷۳[ویرایش]
در سال ۱۳۷۳ پس از درگذشت آیتالله اراکی بار دیگر مسألهٔ مرجعیت آیتالله منتظری توسط عدهای از علمای حوزه عنوان گردید؛ پس از سخنرانی تند سیدعلی خامنهای که در آن سخنرانی آیتالله منتظری را منفور و خائن نام برده بود، حملهٔ گروههای فشار به بیت آیتالله منتظری صورت گرفت، و فردای آن روز مورخه سوم دی ماه ۱۳۷۳ یورش مجدد به محل درس و شکستن تریبون و لوازم حسینیه و تهدید شاگردان انجام شد.[۲۱]
سخنرانی آبان سال ۱۳۷۶ و حصر[ویرایش]
در روز ۲۳ آبان سال ۱۳۷۶ - به دلیل احساس خطر در رابطه با مسألهٔ مرجعیت شیعه و حکومتی شدن مرجعیت و دخالت ارگانهای دولتی در آن - او در طی سخنرانی راجع به استقلال کامل قوای سهگانه، مسئول بودن کلیهٔ افراد در برابر قانون و رد فراقانونی بودن رهبری و تأکید بر محدود بودن قدرت آن طبق قانون اساسی، آزادی عمل در انتخاب مرجعیت شیعه، و آزادی تشکلهای حزبی و گروهی مطالبی را بیان کرد. این بار مخالفین با قدرتنمایی و اعزام نیروهایی از سپاه، اطلاعات و بسیج شهرستانهای مختلف ضمن حمله به حسینیه و تخریب و اشغال آن، به منزل مسکونی و دفتر منتظری نیز یورش برده و با شکستن اثاثیه و پاره کردن اوراق و غارت مدارک خسارت زیادی وارد کردند. در حمله به منزل و محل سکونت وی، تعدادی از مسئولین سپاه پاسداران اصرار داشتند منتظری را به بهانهٔ حفظ جان به مکان نامعلومی انتقال دهند که با مخالفت وی روبرو شدند. در نوشتهای که پس از درگذشت او توسط فرزندش سعید انتشار یافت از قول آقای موسوی اردبیلی نقل شدهاست که
منتظری در تابستان ۱۳۷۹ وبگاه اینترنتی خود را تأسیس کرد و اولین مرجع تقلید شیعه بود که نظرات و فتاوای خود را از طریق اینترنت به اطلاع پیروانش رساند. تأسیس پایگاه اینترنتی منتظری شگفتی زیادی را در جامعه برانگیخت چرا که او چندین سال در حبس خانگی بهسر میبرد.[۲۴] تمامی آثار منتظری بر روی این پایگاه اینترنتی قرار گرفته بود. او بگفته نزدیکانش مثل یک آدم امروزی خبرهای سایتهای مختلف را دنبال میکرد و در مورد مطالب سایتش صحبت میکرد.[۲۵] پس از مرگ منتظری واحد سایبری سپاه پاسداران این سایت را برای مدتی بطور کامل مسدود کرد.[۲۶]
کیوسک حصر در تاریکی شب پنجشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۱ برداشته شد که از حضور خبرنگاران و تصویربرداران جلوگیری شد.[۲۷] گرچه وی پس از چندی از تداوم مزاحمتها و شنود از سوی سپاه شکوه کرد.[۲۸]
واکنش به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ ایران[ویرایش]
حسینعلی منتظری در واکنش حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) از مسئولان خواست نسبت به «اشتباهات انجام شده در رویدادهای اخیر»، از مردم عذرخواهی کنند و گفت: «اینکه عدهای نسبت به حکومت خودی بوده و بتوانند دست به هر جنایتی بزنند، به خوابگاه دانشجویان حمله کرده و آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و از طبقه بالا به پایین پرتاب کنند، قتلهای زنجیرهای را انجام دهند و فرهیختگان این ملت را وحشیانه ترور کنند و از مجازات مصون باشند، با هیچ دین و آئینی سازگار نیست.»[۲۹]
پس از سخنرانی آیتالله خامنهای در نماز جمعه تهران در ۲۹ خرداد ماه ۸۸، تظاهرات و اعتراضات خیابانی مردم به نتیجه انتخابات همچنان ادامه داشت. در پی کشته و زخمی شدن برخی از مردم در روزهای پایانی خرداد ماه ۸۸ آیتالله منتظری بیانیهای صادر کرد، وی در بیانیه خود نوشت: «با حمایت قاطع خود از حرکتهای غیر خشونت بار ملت مسلمان برای دفاع از حقوق حقهٔ خود در چارچوب قانون متقن اساسی جمهوری اسلامی که جمهوریت را رکن اصلی نظام میداند، هرگونه اقدامی که منجر بهضرر غیر قابل جبران به جمهوریت نظام گردد را جایز نمیدانم. هر یک از برادران و خواهران دینی ما موظف است ملت را در دستیابی به حقوق حقهٔ خود یاری دهد. بر این اساس، هرگونه مقاومت در این راستا، بهخصوص ضرب و شتم و کشتار ملت را مصداق بارز مخالفت با اصول اساسی اسلام مبنی بر حاکمیت ملت بر سرنوشت خود دانسته و حرام شرعی اعلام میکنم.»[۳۰]
مهدی کروبی نیز با نگارش نامهای به حسینعلی منتظری از حمایتهای ایشان از خویش در حوادث پس از انتخابات تقدیر کرد. در این نامه آمدهاست: «از اینکه بهخاطر برخی حوادث و تعرضات پیش آمده بعد از انتخابات دور دهم ریاست جمهوری برای اینجانب از این حقیر تفقد نمودید و طی نامهها و بیاناتی اظهار تأسف فرمودید لازم دانستم بدین وسیله تشکر و قدردانی خود را اعلام دارم.»[۳۱]
منتظری در این دوران رهبر معنوی جنبش سبز ایران[۳۲] و نیز مرجع سبز[۳۳] نامیده شد.
مرگ[ویرایش]
نوشتار اصلی: درگذشت حسینعلی منتظری
حسینعلی منتظری ساعت ۱ بامداد روز یکشنبه ۲۹ آذر سال ۱۳۸۸ درگذشت.[۳۴][۳۵] ناصر منتظری یکی از نوادگان منتظری در گفتگو با آسوشیتدپرسگفت که وی در خواب فوت کردهاست.[۳۶] بهگفتهٔ یکی از فرزندانش او به مرگ طبیعی مردهاست.[۳۷] سیدعلی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در روز درگذشت منتظری، پیام تسلیتی بهمناسبت فوت وی صادر کرد.[۳۸]
مراسم تشییع پیکر و رخدادهای آن[ویرایش]
این مراسم با حضور صدها هزار نفر از مردم که از سراسر ایران به قم آمده بودند برگزار شد.[۳۹] برآوردهای اولیه حکایت از حضور صدها هزار نفر در این آیین را داشت؛ هر چند که برخی آن را میلیونی نامیدند.[۴۰]
بعد از دفن منتظری جمعیت در خیابانهای اطراف به ویژه خیابان ارم مشغول راهپیمایی و سردادن شعارهای تند سیاسی شد.[۴۱] مردم شعار میدادند «تسلیت کینهای نمیخوایم، نمیخوایم»، «منتظری نستوه راهت ادامه دارد، حتی اگر دیکتاتور بر ما گلوله بارد»، «منتظری مظلوم، آزادیت مبارک»، «منتظری نمرده، این دولته که مرده»، «دیکتاتور دیکتاتور، منتظری راهش ادامه دارد»، «موسوی کروبی تسلیت تسلیت».[۴۲]
نیروهای «امنیتی و انتظامی» پس از پایان مراسم تشییع پیکر منتظری «با مردم درگیر» شدند. ساعتی پس از دفن، «گروههای از بسیجیان وطلاب» با شعارهایی درحمایت از رهبری و علیه معترضین به سمت بیت منتظری حرکت کردند. از سوی دیگر معترضین و هواداران منتظری متقابلاً شعارهایی دادند. در این میان طرفین «اقدام به پرتاب اشیا به سوی یکدیگر» کرده که با دخالت پلیس به قصد جدا کردن، دو طرف آرام شده و به شعارهای خود ادامه دادند.[۴۳]
فرزند منتظری از جمعیت حاضر «موکداً خواست تا آرامش را حفظ» کنند این شعارها در ساعت ۱۱:۱۵ پیش از ظهر رو به آرامی رفت.[۴۱] البته ماجرا به همین جا ختم نشد. بعد از نماز مغرب طلاب و انقلابیون با حمله به مسجد اعظم حرم حضرت فاطمه معصومه از برگزاری مراسم ختم منتظری جلوگیری کردند. این افراد ساعتی بعد با یورش به سمت بیت و دفتر ایشان و همچنین آیتالله یوسف صانعی (دیگر مرجع تقلید طرفدار جنبش سبز در قم)، با سنگپرانی اقدام به شکستن شیشههای بیت آیتالله منتظری و آیتالله صانعی کردند.[۴۴]
مراسم چهلمین روز درگذشت[ویرایش]
در آستانهٔ چهلمین روز درگذشت منتظری، بیت او در ۴ بهمن با انتشار اطلاعیهای از برگزاری مراسم چهلم در روز ۹ بهمن در بیت او خبر داد.[۴۵]همچنین در روز پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۸، بازار شهر نجف آباد به نشانهٔ احترام به منتظری تعطیل شد.[۴۶] در روز جمعه ۹ بهمن مراسم چهلم با حضور گستردهٔ مردم در قم تحت تدابیر امنیتی برگزار شد که در آن جمعی از علمای سرشناس، روحانیون مشهور و فعالان سیاسی نیز حضور داشتند، طی این مراسم بیش از ۴۰ نفر بازداشت شدند.[۴۷][۴۸]
حمله به دفتر[ویرایش]
در تاریخ ۲۳ خرداد ۸۹ عدهای افراد در قم در کنار دفتر حسینعلی منتظری و یوسف صانعی دیگر مرجع تقلید منتقد تحصن کردند و خواستار صحبت با ایشان بودند اما .[۴۹] احمد منتظری رئیس دفتر منتظری در بیانیهای این حمله را در حضور نیروی انتظامی و با آگاهی آنان ولی بدون جلوگیری از حمله کنندگان دانسته و گفتهاست فردای آن روز با حکم دادگاه ویژهٔ روحانیت دفتر منتظری پلمب شد.[۵۰] سایت این دفتر نیز فیلتر شدهاست.
سالگرد[ویرایش]
در آستانه سالگرد درگذشت، خانواده او طی مصاحبه و همچنین با صدور اعلامیه اعلام کردند که مراسم بزرگداشت برگزار نخواهد شد. دلیل این امر فقدان امنیت برای شرکت کنندگان و نداشتن مکان مناسب اعلام شد.[۵۱][۵۲]
آثار[color
منتظری از شاگردان آیتالله بروجردی و روحالله خمینی و نماینده تامالاختیار وی در ایران بود. او به دلیل مخالفت با حکومت پهلوی سالها در زندان به سر برد. او پس از پیروزی انقلاب به ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی رسید و اصل ولایت فقیه به پیشنهاد وی وارد قانون اساسی ایران شد. منتظری که در سال ۱۳۶۴ از سوی مجلس خبرگان رهبری به قائممقامی ولی فقیه انتخاب شده بود در فروردین ۱۳۶۸ از مقام خود استعفا داد. اختلاف اصلی وی با خمینی بر سر مسائل حقوق بشری بهویژه کشتار زندانیان سیاسی در شهریور ۱۳۶۷ بود. وی در دو دهه پایانی عمر خود به انتقاد از سیاستهای دولت ادامه داد و پس از انتقادی شدید از شاگرد سابقش سید علی خامنهای در سال ۱۳۷۶ شش سال را در حبس خانگیبسر برد، مطالب درباره او در کتابهای درسی حذف شد، نام خیابانهایی که به نام او بود عوض شد و در رسانههای دولتی «شیخ سادهلوح» نامیده شد.[۳][۴]
منتظری که از مدافعان حکومت دینی و از مهمترین شارحان نظریهٔ ولایت فقیه بود در عین حال از جدیترین منتقدان حکومت ایران بهشمار میرفت. مهمترین اعتراضات او شامل وضعیت زندانیان، رابطهٔ پنهانی با آمریکا، ادامهٔ جنگ با عراق پس از آزادی خرمشهر، استقراض خارجی، رعایت حقوق بشر و دخالت حکومت در حوزههای علمیه میشد.
منتظری که یکی از مورد احترامترین شخصیتهای مذهبی شیعه و از نظر بسیاری اعلم فقهای ایران بود، در ماههای پایانی عمر خود با صدور فتوایی علیه برخورد حکومت با معترضان به انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸ به رهبر معنوی جنبش سبز بدل شد.[۵] مراسم تشییع جنازهٔ او با حضور صدها هزار نفر برگزار شد، و مراسم ختم وی نیز به اجبار لغو شد.
آیت الله منتظری در قم
[rtl]محتویات
[نمایش] [/rtl]
[نمایش] [/rtl]
زندگی شخصی[ویرایش]
او در سال ۱۳۰۱ خورشیدی (۱۹۲۲ میلادی) در نجفآباد، استان اصفهان در خانوادهای کشاورز به دنیا آمد.
پدرش حاج علی کشاورز سادهای بود که در کنار کار روزانهاش با کتاب و کتابخانه دمساز، و معلم اخلاق و مدرس قرآن بود. منتظری از هفت سالگی آموختن را با ادبیات فارسی و سپس صرف و نحو عربی آغاز کرد، و در سن ۱۲ سالگی به حوزه علمیه اصفهان وارد شده و در سن ۱۹ سالگی اصفهان را برای ادامهٔ تحصیل ترک کرد و به قم وارد شد.
تثبیت مرجعیت روحالله خمینی و بازداشت در سال ۱۳۴۲[ویرایش]
به همراه آقایان فلسفی، صهری و ابوطالب مصطفائی در نجف آباد سال ۱۳۴۰
پس از مرگ سید حسین طباطبایی بروجردی (در سال ۱۳۴۰ خورشیدی) نظر بسیاری از بزرگان و اساتید حوزهٔ علمیه متوجه چند نفر از علما از جملهسید محمدرضا گلپایگانی، محمدکاظم شریعتمداری، شهابالدین مرعشی نجفی و روحالله خمینی گردید. از جمله منتظری و مطهری قائل به اعلمیت خمینی بوده و زعامت وی را به صلاح اسلام و مسلمین تشخیص داد.[۶]
بازداشتها در جریان مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی[ویرایش]
بازداشت به همراه فرزند در عید نوروز سال ۱۳۴۵[ویرایش]
در عید نوروز سال ۱۳۴۵ به دنبال دستگیری محمد منتظری به دلیل پخش اعلامیه در حرم حضرت معصومه ساواک بی درنگ به سراغ منتظری رفته و مجدداً وی را بازداشت نمود و بالاخره اعتراض علما و روحانیون حوزهٔ علمیه موجب شد تا او پس از هفت ماه از زندان آزاد گردد.
بازداشت در سال ۱۳۴۶[ویرایش]
حسین علی منتظری چند ماه پس از آزادی از زندان جهت توسعهبخشی و تداوم جریان مبارزه ضرورتاً به طور مخفیانه برای زیارت عتبات در عراق و ملاقات با روحالله خمینی راهی عراق شد، اما حکومت که از این سفر مطلع شده بود هنگام بازگشت از عراق او را در منطقهٔ مرزی دستگیر و روانهٔ زندان کرد، که پس از تحمل حدود پنج ماه زندان آزاد گردید.[۷]
تبعید به مسجد سلیمان در سال ۱۳۴۶[ویرایش]
ساواک در خارج از زندان نیز همیشه او را تحت نظر داشته و در زمان برگزاری جشنهای تاجگذاری به عنوان راهکاری جدید تصمیم به تبعید وی به مسجد سلیمان گرفت، که این تبعید سه ماه به طول انجامید. پس از آن در مسجد سلیمان به منتظری ابلاغ کردند که نباید به قم برود، ولی او به قم مراجعت نمود و با وجود ممانعت شدید ساواک عدهٔ زیادی از علما، اساتید و طلاب حوزهٔ علمیه با او دیدار کردند؛ تا اینکه از ناحیهٔ ساواک او را به نجفآباد منتقل نموده و در آنجا تحت مراقبت شدید قرار دادند.[۸]
بازداشت در سال ۱۳۴۷[ویرایش]
هنوز چند ماهی از پایان تبعید به مسجد سلیمان و انتقال به نجفآباد نگذشته بود که به دلیل ادامهٔ فعالیتهای سیاسی حسینعلی منتظری - بویژه در خطبههای نماز جمعه که او آن را در نجفآباد پایهگذاری کرده بود - ساواک مجدداً او را دستگیر و پس از محاکمه به سه سال زندان و در دادگاه تجدید نظر به یک سال ونیم زندان محکوم کرد و به زندان قصر انتقال داد.
تبعید دوباره به نجفآباد در سال ۱۳۴۹[ویرایش]
منتظری پس از سپری کردن دوران محکومیت، در اردیبهشت ۱۳۴۹ آزاد و راهی قم گردید؛ ولی حکومت مایل به حضور او در میان طلاب و علمای حوزهٔ علمیهٔ قم نبود و دوباره وی را به زادگاه خود تبعید نمود. او در نجفآباد به فعالیتهای خود ادامه داده و در ضمن ایراد خطبههای نماز جمعه و سخنرانیهای خود از حکومت شاهنشاهی انتقاد مینمود. هجوم جمعیت در روزهای جمعه از شهرهای دور و نزدیک به نجفآباد به اندازهای بود که این شهر به عنوان دومین پایگاه انقلاب بعد از قم درآمده بود و گزارش ساواک اصفهان در مورد آن چنین بود: «نماز جمعهٔ منتظری یک پایگاه سیاسی برای مبارزه با رژیم است.» مدت تبعید به نجفآباد مجموعاً حدود سه سال به طول انجامید.
تبعید به شهر کویری طبس در سال ۱۳۵۲[ویرایش]
حسینعلی منتظری در کنار یاسر عرفات
بار دیگر رژیم حضور حسین علی منتظری در زادگاه خود را تحمل نکرد و او را به سه سال تبعید در طبس محکوم نمود. حضور او در طبس باعث اجتماع مبارزین گردید. طبق گفتهٔ مقامات امنیتی شهر طبس، در طول اقامت منتظری علاوه بر مردم شهر، نزدیک به پنجاه هزار نفر از مردم شهرهای دیگر ایران برای دیدار با او وارد طبس شدند؛ که همین رقم بزرگ دیدارکننده موجب نگرانی ساواک و انتقال او از طبس پس از گذشت یک سال گردید. از جمله اقدامات مهم منتظری در طبس، نامهٔ سرگشاده به علما و مردم ایران در مورد اتحاد علیه «امپریالیسم و صهیونیسم» (آمریکا و اسرائیل) بود، که خشم رژیم را برانگیخت و طبق اسناد به جای مانده از ساواک عدهٔ زیادی - از جمله رهبر کنونی جمهوری اسلامی آیتالله علی خامنهای - به جرم توزیع این اعلامیه دستگیر و یا تحت تعقیب قرار گرفتند.
تبعید به خلخال در سال ۱۳۵۳[ویرایش]
در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری (سال ۱۳۵۴)
تسلیم ناپذیری منتظری و پافشاری وی در فعالیتهای سیاسی چنان شد که در اواسط سال ۱۳۵۳ رژیم به تبعید مجدد وی تصمیم گرفت و او را از طبس به خلخال تبعید نمود. از آنجا که زبان مردم آن سامان آذربایجانی بود نفوذ منتظری در آغاز سرعت چندانی نیافت، اما اختلاف زبان نیز منجر به سکوت و سکون وی نشد، و بالاخره یکی از امام جماعتهای آن شهر مسجد خود را در اختیار او قرار داد. این مسجد نوساز که توسط هیأت امنا اداره میشد، مکان مناسبی جهت بسط و گسترش اندیشههای اسلامگرائی گردید. منتظری نماز در آن مسجد را آغاز کرد و همچون سایر تبعیدگاههای خویش در بین نماز تفسیر قرآن میگفت. به تدریج تعداد نمازگزاران بیشتر و فضای مسجد برای تبلیغ نهضت اسلامی آمادهتر میشد. مأموران رژیم از بیباکی غیرمنتظرهٔ تبعیدی به نگرانی افتاده و از راههای مختلف در جهت تضعیف منتظری کوشیدند و در نهایت پس از گذشت حدود چهار ماه او را به تبعیدگاه سقز منتقل نمودند.
سقز آخرین تبعیدگاه[ویرایش]
در تبعیدگاه سقز - با وجود زمستانی بسیار سخت و حداقل امکانات شهری - منتظری آخرین دوران تبعید خویش را گذراند. با وجود دوری از شاگردان و دوستان و اختلاف با مردم بومی منطقه از نظر مذهب و زبان، ساواک از دیدار مردم با وی دچار نگرانی شده و از مرکز خواستار تصمیمگیری در این زمینه شد؛ از طرف دیگر در ارتباط با برگزاری مراسم سالگرد پانزده خرداد در مدرسهٔ فیضیهٔ قم که دهها نفر از دوستان و شاگردان او دستگیر شده و ساواک به ارتباط دستگیرشدگان با منتظری پی برده بود، تصمیم به بازداشت و انتقال او به تهران گرفت.
بازداشت از تبعیدگاه سقز و انتقال به زندان اوین در سال ۱۳۵۴[ویرایش]
در تیرماه ۱۳۵۴ منتظری را از تبعیدگاه سقز روانهٔ زندان نمودند. ابتدا او را به بازداشتگاه کمیتهٔ مشترک تهران بردند و فردای آن روز روانهٔ زندان اوینکردند. در اوین مدت شش ماه را در سلول انفرادی گذراند. در این بازداشتگاهها با فشارهای روحی و جسمی روبرو گردید. در زیر همین فشارها و شکنجهها بود که شکنجهگر «ازغندی» به او گفته بود: «علت این که تو را از حوزه دور نگه میداریم و از این طرف به آن طرف میفرستیم این است که یک خمینی دیگر به وجود نیاید».
در کاخ ورسای پاریس به همراه آقایانابراهیم امینی و محمدعلی هادی دی ماه۱۳۵۷
پس از شش ماه بلاتکلیفی در زندان اوین بالاخره در یک دادگاه نظامی به اتهام کمک به جنبش اسلامی و خانوادهٔ زندانیان سیاسی و اقدام برای تشکیل حکومت اسلامی، به ده سال زندان محکوم گردید؛ اما در زندان نیز همراه رهبرانی همچون آیتالله طالقانی به فعالیتهای جنبش اسلامی و سیاسی ادامه داد. با اینکه در زندان از بیماریهای مختلف رنج میبرد، خارج بحث «خمس» و متن «اسفار» و کتاب طهارت را برای زندانیان تدریس نمود و شخصیتهای اسلامی زندانی همچون آیتالله طالقانی و آیتالله مهدوی کنی در مجالس بحث او حاضر میشدند. منتظری در زندان اوین نیز نماز جمعه را اقامه نمود و بسیاری از زندانیان سیاسی مسلمان از جمله آقایان طالقانی، مهدی کروبی، مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی، لاهوتی و دیگران در نماز جمعه حاضر میشدند؛ هرچند ساواک پس از مدتی مانع اقامهٔ آن شد. سرانجام با اوجگیری مبارزات و عقبنشینیهای پی درپی حکومت پهلوی، منتظری پس از گذراندن حدود سه سال ونیم از دوران محکومیت به همراه آیتالله طالقانی در هشتم آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد و مورد استقبال چشمگیر مردم قرار گرفت.
منتظری در دیدار با آیتالله سیدمحمدکاظم شریعتمداری
در پیامی که خمینی خطاب به منتظری به مناسبت آزادی وی صادر کرد اینچنین آمده: «هیچ از دستگاه جبار جنایتکار تعجب نیست که مثل جنابعالی شخصیت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سالها از آزادی، ابتداییترین حقوق بشر محروم، و با شکنجههای قرونوسطایی با او و سایر علمای مذهب و رجال آزادیخواه رفتار کند. خیانتکاران به کشور و ملت از سایهٔ مثل شما رجال عدالتخواه میترسند. باید رجال دین و سیاست در بند باشند تا برای اجانب و بستگان آنان هرچه بیشتر راه چپاول بیت المال و ذخائر کشور باز باشد.»
میزان مقبولیت و محوریت منتظری در مبارزه و انقلاب تا آنجا بود که خمینی در زمان تبعید، او را به عنوان نمایندهٔ تامالاختیار خویش در ایران منصوب کرد و در نامهای از وی خواست که بر جریانات بیت او در قم اشراف داشته باشد؛ و دربارهٔ او با تعابیری همچون «فقیه عالیقدر»، «مجاهد بزرگوار»، «حاصل عمر من»، «ذخیرهٔ انقلاب» و «برج بلند اسلام» یاد میکرد و حیثیت او را «واجب المراعات» دانسته و پس از پیروزی انقلاب بسیاری از مسائل فقهی و سیاسی مربوط به قوهٔ قضائیه و وزارتخانهها را به او ارجاع میداد. در پائیز سال ۱۳۵۷ زمانی که روحالله خمینی در نوفل لوشاتو در پاریس به سر میبرد، حسینعلی منتظری به پاریس سفر کرد و در خصوص جنبش انقلاب و شکلگیری حکومت اسلامی در ایران با خمینی مشورت نموده و دستورها و نظرات رهبر انقلاب را دریافت کرد.
پس از انقلاب ۵۷[ویرایش]
تدوین قانون اساسی[ویرایش]
منتظری ریاست خبرگان قانون اساسی را به عهده داشت و در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نقش مهمی را ایفا کرد. وی از عوامل کلیدی در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی به شمار میرود. او هم چنین از اعضای شورای انقلاب بود.[۹]
مقام «قائممقامی» روحالله خمینی[ویرایش]
انتصاب[ویرایش]
از بعد از پیروزی انقلاب، مسئله انتخاب وی به عنوان جانشین آیتالله خمینی به عنوان ولی فقیه آینده ایران مطرح گردید.[۱۰]
در سال ۱۳۶۴ مجلس خبرگان رهبری با نظر به ادامهٔ رهبری پس از فوت سید روحالله خمینی و با در نظر داشتن اقبال عمومی مردم به سمت حسینعلی منتظری تصمیم گرفت حسینعلی منتظری را به عنوان قائممقام روحالله خمینی معرفی و اعلام کند.[نیازمند منبع]
وی در طول دوران قائم مقامی رهبری از سوی مخالفان گربه نره لقب داده شده بود. وی سالها بعد گفت از این امر مطلع بوده ولیکن از آن احساس ناراحتی نمیکردهاست.[۱۱][۱۲][۱۳][پیوند مرده]
برکناری[ویرایش]
پس از بازداشت مهدی هاشمی، وی که مهدی هاشمی را بیگناه میدانست به نشانهٔ اعتراض درسهای خود را تعطیل کرد.[۱۴] مهدی هاشمی که در افشایماجرای مک فارلین نقش مهمی داشت به دلیل یک سری اتهامات مجرم شناخته شده و در سال ۱۳۶۶ اعدام شد. تلاشهای منتظری برای نجات او، که برادر داماد او بود، بیثمر ماند. از سوی دیگر مخالفان سیاسی منتظری که توان تحمل انتقادات و برخوردهای او را نداشتند این موضوع -که گویا از قبل نیز رویش برنامه ریزی کرده بودند- را بهانه قرار داده و در پی حذف کامل منتظری از صحنههای سیاسی و اجتماعی انقلاب برآمدند.
پس از بروز اختلافات و نیز به دلیل اعتراض آگاهانه و عامدانهٔ منتظری به اعدام زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷)[۱۵] خمینی نوشت: «شما پس از این وکیل من نمیباشید.» منتظری نیز با نوشتن نامهای خطاب به خمینی نسبت به اعدامهای گسترده و شکنجههای جنسی در زندانهای ایران اعتراض کرد. منتظری در قسمتهایی از این نامه میگوید:
نقل قول: آیا میدانید که جنایاتی در زندانهای جمهوری اسلامی بنام اسلام در حال وقوعند که شبیه آن در رژیم منحوس شاه هرگز دیده نشد؟ آیا میدانید که تعداد زیادی از زندانیها تحت شکنجه توسط بازجویانشان کشته شدهاند؟ آیا میدانید که در زندان (شهر) مشهد، حدود ۲۵ دختر بخاطر آنچه بر آنها رفته بود. مجبور به درآوردن تخمدان یا رحم شدند؟ آیا میدانید که در برخی زندانهای جمهوری اسلامی دختران جوان به زور مورد تجاوز قرار میگیرند.[۱۶]این برنامه با جوسازی نزد خمینی علیه منتظری شروع گردید، و پس از دو سال ادامه این روند با ارسال نامهای از بیت رهبر در تاریخ ۱۳۶۸/۱/۶ به منتظری وارد مرحلهٔ تازهای شد، و سپس جواب او در جهت واگذاری رهبری به انتخاب مجلس خبرگان به وسیلهٔ نامهای در تاریخ ۱۳۶۸/۱/۷ و نهایتاً اعلام برکناری منتظری از قائممقامی رهبری (تحت عنوان استعفای او) توسط رسانههای جمعی همزمان با نامهٔ خمینی در تاریخ ۱۳۶۸/۱/۸ منتشر شد.[۱۷][۱۸] خمینی در نامه عزل منتظری نوشت:
نقل قول: از آنجا که روشن شدهاست که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم. مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند ومی بینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید.[۱۹]
با آقایان صادق قطب زاده، هاشم صباغیان، ابراهیم یزدی، محمد توسلی و...بهشت زهرای تهران مراسم یادبود آیتالله طالقانی شهریور ماه ۱۳۵۸
به دنبال این مسأله بلافاصله ادامهٔ اقدامات به شکل تخریب دیوار و حصار اطراف بیت، محو و حذف نام و عکسهای منتظری از کتب درسی، ادارات دولتی و معابر عمومی، تغییر نام خیابانها و اماکنی که به نام منتظری نامگذاری شده بود و جمعآوری رساله و تألیفات او و مزاحمت نسبت به بسیاری از شاگردان و علاقهمندان او ادامه یافت. علاوه بر فعالیتهای فیزیکی فوق، تخریب شخصیت منتظری نیز با نوشتن «رنجنامه» توسط احمد خمینی و «خاطرات سیاسی» توسط ری شهری، مقالات توهینآمیز در روزنامهها، سخنرانیها و بیانیههای اهانتآمیز از طریق رادیو و تلویزیون و در مجالس و خطبههای نماز جمعه به طور مکرر صورت میگرفت؛ همه این موارد در حالی صورت میگرفت که وی مجال دفاع از خود را نداشت و هیچ نشریهای مقالهای از وی نمینوشت.[۲۰]
مطرح شدن مسألهٔ استقراض خارجی[ویرایش]
در اواخر سال ۱۳۶۸ با مطرح شدن مسألهٔ استقراض خارجی، منتظری در سخنرانی اعتراضی این مطلب را عنوان کرد که «استقراض خارجی به ضرر مملکت است و به استقلال سیاسی و اجتماعی ما لطمه میزند». این انتقاد موجب شد که عدهای به سوی بیت او هجوم آورند و پس از دادن شعارهای توهینآمیز و کندن تابلوی دفتر وی محل را ترک کنند.
سخنرانی سال ۱۳۷۱[ویرایش]
در ۲۱ بهمن ۱۳۷۱ در سخنرانی به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در اعتراض به جو ارعاب و خفقانی که برای برخی از نیروهای انقلابی پیش آورده و عدهای (از جمله فرمانده داوود کریمی) را دستگیر و زندانی نموده بودند، منتظری در دفاع از آنان اظهاراتی را در حدود یک ربع ساعت گفت. دو روز بعد عدهای در برابر بیت تجمع کرده و با سنگپرانی و شعار ایجاد اغتشاش نمودند، و سپس صبح روز بعد به محل درس حمله کرده و عدهای از شاگردان او را مضروب و دستگیر کردند، و شب هنگام در ساعت ده شب حدود هزار نفر نیروی نظامی با قطع برق و تلفنها و با محاصرهٔ کامل منطقه با کندن دربها به وسیلهٔ جرثقیل و شکستن شیشهها به دفتر و حسینیهٔ وی حمله کرده و پس از این تهاجم آرشیو دفتر و اموال زیادی را به غارت بردند.
مطرح شدن دوباره مسألهٔ مرجعیت حسینعلی منتظری در سال ۱۳۷۳[ویرایش]
در سال ۱۳۷۳ پس از درگذشت آیتالله اراکی بار دیگر مسألهٔ مرجعیت آیتالله منتظری توسط عدهای از علمای حوزه عنوان گردید؛ پس از سخنرانی تند سیدعلی خامنهای که در آن سخنرانی آیتالله منتظری را منفور و خائن نام برده بود، حملهٔ گروههای فشار به بیت آیتالله منتظری صورت گرفت، و فردای آن روز مورخه سوم دی ماه ۱۳۷۳ یورش مجدد به محل درس و شکستن تریبون و لوازم حسینیه و تهدید شاگردان انجام شد.[۲۱]
سخنرانی آبان سال ۱۳۷۶ و حصر[ویرایش]
در روز ۲۳ آبان سال ۱۳۷۶ - به دلیل احساس خطر در رابطه با مسألهٔ مرجعیت شیعه و حکومتی شدن مرجعیت و دخالت ارگانهای دولتی در آن - او در طی سخنرانی راجع به استقلال کامل قوای سهگانه، مسئول بودن کلیهٔ افراد در برابر قانون و رد فراقانونی بودن رهبری و تأکید بر محدود بودن قدرت آن طبق قانون اساسی، آزادی عمل در انتخاب مرجعیت شیعه، و آزادی تشکلهای حزبی و گروهی مطالبی را بیان کرد. این بار مخالفین با قدرتنمایی و اعزام نیروهایی از سپاه، اطلاعات و بسیج شهرستانهای مختلف ضمن حمله به حسینیه و تخریب و اشغال آن، به منزل مسکونی و دفتر منتظری نیز یورش برده و با شکستن اثاثیه و پاره کردن اوراق و غارت مدارک خسارت زیادی وارد کردند. در حمله به منزل و محل سکونت وی، تعدادی از مسئولین سپاه پاسداران اصرار داشتند منتظری را به بهانهٔ حفظ جان به مکان نامعلومی انتقال دهند که با مخالفت وی روبرو شدند. در نوشتهای که پس از درگذشت او توسط فرزندش سعید انتشار یافت از قول آقای موسوی اردبیلی نقل شدهاست که
نقل قول: در آن روز قصد داشتند که آقای منتظری را بکشند و من با تهران تماس گرفتم و تهدید کردم که اگر بر این امر اصرار داشته باشید بدانید که آقای منتظری تنها نیست؛ و در نهایت از این تصمیم منصرف شدند.[۲۲]حسینیه پس از چند روز که محل استقرار و مانور دادن اشغالگران بود، در حالی که به شکل مخروبهای درآمده و هنوز هم به همان صورت باقی است به حکم دادگاه ویژهٔ روحانیت پلمب گردید؛ و پس از چند روز در یورشی مجدد و باز بنا به حکم دادگاه ویژه روحانیت -در زمان دادستانی آقای ری شهری- دربهای ورودی به منزل منتظری مسدود و جوش داده شد و تنها درب ورودی به قسمت داخلی منزل او را باز گذاشتند که این درب نیز به وسیلهٔ قرار دادن کیوسک و گماردن نیروهای سپاه پاسداران در جلوی آن به طور شبانهروزی کنترل میشد و بیش از پنج سال ایشان جز با فرزندان و خواهر و برادران و نوههای خویش با شخص دیگری اجازهٔ ملاقات نداشت.[۲۳]
منتظری در تابستان ۱۳۷۹ وبگاه اینترنتی خود را تأسیس کرد و اولین مرجع تقلید شیعه بود که نظرات و فتاوای خود را از طریق اینترنت به اطلاع پیروانش رساند. تأسیس پایگاه اینترنتی منتظری شگفتی زیادی را در جامعه برانگیخت چرا که او چندین سال در حبس خانگی بهسر میبرد.[۲۴] تمامی آثار منتظری بر روی این پایگاه اینترنتی قرار گرفته بود. او بگفته نزدیکانش مثل یک آدم امروزی خبرهای سایتهای مختلف را دنبال میکرد و در مورد مطالب سایتش صحبت میکرد.[۲۵] پس از مرگ منتظری واحد سایبری سپاه پاسداران این سایت را برای مدتی بطور کامل مسدود کرد.[۲۶]
کیوسک حصر در تاریکی شب پنجشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۱ برداشته شد که از حضور خبرنگاران و تصویربرداران جلوگیری شد.[۲۷] گرچه وی پس از چندی از تداوم مزاحمتها و شنود از سوی سپاه شکوه کرد.[۲۸]
واکنش به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ ایران[ویرایش]
حسینعلی منتظری در واکنش حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) از مسئولان خواست نسبت به «اشتباهات انجام شده در رویدادهای اخیر»، از مردم عذرخواهی کنند و گفت: «اینکه عدهای نسبت به حکومت خودی بوده و بتوانند دست به هر جنایتی بزنند، به خوابگاه دانشجویان حمله کرده و آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و از طبقه بالا به پایین پرتاب کنند، قتلهای زنجیرهای را انجام دهند و فرهیختگان این ملت را وحشیانه ترور کنند و از مجازات مصون باشند، با هیچ دین و آئینی سازگار نیست.»[۲۹]
پس از سخنرانی آیتالله خامنهای در نماز جمعه تهران در ۲۹ خرداد ماه ۸۸، تظاهرات و اعتراضات خیابانی مردم به نتیجه انتخابات همچنان ادامه داشت. در پی کشته و زخمی شدن برخی از مردم در روزهای پایانی خرداد ماه ۸۸ آیتالله منتظری بیانیهای صادر کرد، وی در بیانیه خود نوشت: «با حمایت قاطع خود از حرکتهای غیر خشونت بار ملت مسلمان برای دفاع از حقوق حقهٔ خود در چارچوب قانون متقن اساسی جمهوری اسلامی که جمهوریت را رکن اصلی نظام میداند، هرگونه اقدامی که منجر بهضرر غیر قابل جبران به جمهوریت نظام گردد را جایز نمیدانم. هر یک از برادران و خواهران دینی ما موظف است ملت را در دستیابی به حقوق حقهٔ خود یاری دهد. بر این اساس، هرگونه مقاومت در این راستا، بهخصوص ضرب و شتم و کشتار ملت را مصداق بارز مخالفت با اصول اساسی اسلام مبنی بر حاکمیت ملت بر سرنوشت خود دانسته و حرام شرعی اعلام میکنم.»[۳۰]
مهدی کروبی نیز با نگارش نامهای به حسینعلی منتظری از حمایتهای ایشان از خویش در حوادث پس از انتخابات تقدیر کرد. در این نامه آمدهاست: «از اینکه بهخاطر برخی حوادث و تعرضات پیش آمده بعد از انتخابات دور دهم ریاست جمهوری برای اینجانب از این حقیر تفقد نمودید و طی نامهها و بیاناتی اظهار تأسف فرمودید لازم دانستم بدین وسیله تشکر و قدردانی خود را اعلام دارم.»[۳۱]
منتظری در این دوران رهبر معنوی جنبش سبز ایران[۳۲] و نیز مرجع سبز[۳۳] نامیده شد.
مرگ[ویرایش]
پیکر بیجان حسینعلی منتظری،۳۰ آذر ۱۳۸۸، قم
نوشتار اصلی: درگذشت حسینعلی منتظری
حسینعلی منتظری ساعت ۱ بامداد روز یکشنبه ۲۹ آذر سال ۱۳۸۸ درگذشت.[۳۴][۳۵] ناصر منتظری یکی از نوادگان منتظری در گفتگو با آسوشیتدپرسگفت که وی در خواب فوت کردهاست.[۳۶] بهگفتهٔ یکی از فرزندانش او به مرگ طبیعی مردهاست.[۳۷] سیدعلی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در روز درگذشت منتظری، پیام تسلیتی بهمناسبت فوت وی صادر کرد.[۳۸]
مراسم تشییع پیکر و رخدادهای آن[ویرایش]
حسینیهٔ شهدا پس از مرگ منتظری بهطور کامل بسته شد.
این مراسم با حضور صدها هزار نفر از مردم که از سراسر ایران به قم آمده بودند برگزار شد.[۳۹] برآوردهای اولیه حکایت از حضور صدها هزار نفر در این آیین را داشت؛ هر چند که برخی آن را میلیونی نامیدند.[۴۰]
بعد از دفن منتظری جمعیت در خیابانهای اطراف به ویژه خیابان ارم مشغول راهپیمایی و سردادن شعارهای تند سیاسی شد.[۴۱] مردم شعار میدادند «تسلیت کینهای نمیخوایم، نمیخوایم»، «منتظری نستوه راهت ادامه دارد، حتی اگر دیکتاتور بر ما گلوله بارد»، «منتظری مظلوم، آزادیت مبارک»، «منتظری نمرده، این دولته که مرده»، «دیکتاتور دیکتاتور، منتظری راهش ادامه دارد»، «موسوی کروبی تسلیت تسلیت».[۴۲]
نیروهای «امنیتی و انتظامی» پس از پایان مراسم تشییع پیکر منتظری «با مردم درگیر» شدند. ساعتی پس از دفن، «گروههای از بسیجیان وطلاب» با شعارهایی درحمایت از رهبری و علیه معترضین به سمت بیت منتظری حرکت کردند. از سوی دیگر معترضین و هواداران منتظری متقابلاً شعارهایی دادند. در این میان طرفین «اقدام به پرتاب اشیا به سوی یکدیگر» کرده که با دخالت پلیس به قصد جدا کردن، دو طرف آرام شده و به شعارهای خود ادامه دادند.[۴۳]
فرزند منتظری از جمعیت حاضر «موکداً خواست تا آرامش را حفظ» کنند این شعارها در ساعت ۱۱:۱۵ پیش از ظهر رو به آرامی رفت.[۴۱] البته ماجرا به همین جا ختم نشد. بعد از نماز مغرب طلاب و انقلابیون با حمله به مسجد اعظم حرم حضرت فاطمه معصومه از برگزاری مراسم ختم منتظری جلوگیری کردند. این افراد ساعتی بعد با یورش به سمت بیت و دفتر ایشان و همچنین آیتالله یوسف صانعی (دیگر مرجع تقلید طرفدار جنبش سبز در قم)، با سنگپرانی اقدام به شکستن شیشههای بیت آیتالله منتظری و آیتالله صانعی کردند.[۴۴]
مراسم چهلمین روز درگذشت[ویرایش]
آرامگاه آیتالله منتظری در حرم فاطمه معصومه
در آستانهٔ چهلمین روز درگذشت منتظری، بیت او در ۴ بهمن با انتشار اطلاعیهای از برگزاری مراسم چهلم در روز ۹ بهمن در بیت او خبر داد.[۴۵]همچنین در روز پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۸، بازار شهر نجف آباد به نشانهٔ احترام به منتظری تعطیل شد.[۴۶] در روز جمعه ۹ بهمن مراسم چهلم با حضور گستردهٔ مردم در قم تحت تدابیر امنیتی برگزار شد که در آن جمعی از علمای سرشناس، روحانیون مشهور و فعالان سیاسی نیز حضور داشتند، طی این مراسم بیش از ۴۰ نفر بازداشت شدند.[۴۷][۴۸]
حمله به دفتر[ویرایش]
در تاریخ ۲۳ خرداد ۸۹ عدهای افراد در قم در کنار دفتر حسینعلی منتظری و یوسف صانعی دیگر مرجع تقلید منتقد تحصن کردند و خواستار صحبت با ایشان بودند اما .[۴۹] احمد منتظری رئیس دفتر منتظری در بیانیهای این حمله را در حضور نیروی انتظامی و با آگاهی آنان ولی بدون جلوگیری از حمله کنندگان دانسته و گفتهاست فردای آن روز با حکم دادگاه ویژهٔ روحانیت دفتر منتظری پلمب شد.[۵۰] سایت این دفتر نیز فیلتر شدهاست.
سالگرد[ویرایش]
در آستانه سالگرد درگذشت، خانواده او طی مصاحبه و همچنین با صدور اعلامیه اعلام کردند که مراسم بزرگداشت برگزار نخواهد شد. دلیل این امر فقدان امنیت برای شرکت کنندگان و نداشتن مکان مناسب اعلام شد.[۵۱][۵۲]
آثار[color