سلام فرزندان ایران سلام فرزندان جوین
خیلی ساده است.
خیلی ساده است.
توسط حساب کاربریتان در شبکه های اجتماعی متصل شوید |
[تولید انجمن] این کیست؟ |
||||||
سلام فرزندان ایران سلام فرزندان جوین
خیلی ساده است.
۱۳۹۰-۷-۷، ۰۸:۲۹ عصر
کاش روزی ما باشیم
ولی الان متاسفانه صرفا نمادی از گذشته ناب ایران می باشد ( به جای اینکه الگویی باشد برای امروز ما ) گذشته ای که با گذشت این چند سال از ناب بودن اون داره کم میشه سیاه نمایی نمی کنم واقعیت تلخه
۱۳۹۰-۷-۱۲، ۰۹:۵۰ صبح
سلام منظورتون رو نفهميدم كه اين كيست يعني ما بگيم كه اين آدم كيه يعني اسمش رو بگيم آخه چه جوري؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
![]() ![]() ![]()
۱۳۹۰-۷-۱۲، ۱۰:۰۲ صبح
سلام فرزندان ایران سلام فرزندان جوین
نه این که خود اسمش را بگویید نه بلکه این کیست یعنی یک مفهوم کلی.
۱۳۹۰-۷-۱۲، ۱۰:۵۱ صبح
منظور اقا هادی هویت ذاتی این افرا می باشد
حسی که شما بعد از دیدم این نوع عکس ها ( حوزه دفاع مقدس ) بهتون دست میده چیه ؟
۱۳۹۰-۱۲-۱۹، ۰۲:۰۳ صبح
درسته.منظور ایشون درک تصویره نه اینکه اسمشو بگیم.
۱۳۹۰-۱۲-۱۹، ۰۹:۳۴ صبح
همچین افرادی بوده اند که الان نسل جوان میتونند به این راحتی زندگی کنند .
زندگی بدون عشق همانند قولی است که به ان عمل نشده باشد .
۱۳۹۰-۱۲-۱۹، ۱۰:۰۸ صبح
با عرض سلام خدمت همه دوستان
بنده که ارادت خاصی به این سر سپردگان کوی عشق دارم ، ارادت خودم رو با چند جمله و یک شعر ابراز می کنم. گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد آور است ، وگرنه همه اجرها در گمنامیست. محکمه خون شهداء محکمه عدلیست که ما را در آن به محاکمه می کشند . . . وصیت نامه شهدا را که می خوانی وجه اشتراک اکثرشان سفارش در مورد انقلاب و ارزش های آن و پشتیبانی و اطاعت از ولی فقیه است. شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند…!!! ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم، غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند… ------------------------------------------ بعضی از آنها که خون نوشیدهاند ارث جنگ عشق را پوشیدهاند عدهای « حسنالقضا » را دیدهاند عدهای را بنزها بلعیدهاند بزدلانی کز هراس ابتر شدند از بسیجیها بسیجیتر شدند آی، بیجانها ! دلم را بشنوید اندکی از حاصلم را بشنوید تو چه میدانی تگرگ و برگ را غرق خون خویش، رقص مرگ را تو چه میدانی که رمل و ماسه چیست بین ابروها رد قناصه چیست تو چه میدانی سقوط « پاوه » را « باکری » را « باقری » را « کاوه » را هیچ میدانی « مریوان » چیست؟ هان ! هیچ میدانی که « چمران » کیست؟ هان ! هیچ میدانی بسیجی سر جداست هیچ میدانی « دوعیجی » در کجاست؟ این صدای بوستانی پرپر است این زبان سرخ نسلی بیسر است تو چه میدانی که جای ما کجاست تو چه میدانی خدای ما کجاست با همانهایم که در دین غش زدند ریشه اسلام را آتش زدند با همانها کز هوس آویختند زهر در جام خمینی ریختند پای خندقها احد را ساختند خونفروشی کرده خود را ساختند باش تا یادی از آن دیرین کنیم تلخ آن ابریق را شیرین کنیم با خمینی جلوه ما دیگر است او هزاران روح در یک پیکر است ما زشور عاشقی آکندهایم ما به گرمای خمینی زندهایم گرچه در رنجیم، در بندیم ما زیر پای او دماوندیم ما ما از این بحریم، پاروها کجاست؟ این نشان ! پس نوش داروها کجاست؟ ای بسیجیها زمان را باد برد تیشهها را آخرین فرهاد برد من غرور آخرین پروانهام با تمام دردها هم خانهام ای عبور لحظهها دیگر شوید ! ای تمام نخلها بیسر شوید ! ای غروب خاک را آموخته ! چفیهها ! ای چفیههای سوخته ! این زمین ! ای رملها، ای ماسهها ای تگرگ تقتق قناصهها جمعی از ما بارها سر دادهایم عده ای از ما برادر دادهایم ما از آتشپارهها پر ساختیم در دهان مرگ سنگر ساختیم زندههای کمتر از مردارها ! با شما هستم، غنیمتخوارها ! بذر هفتاد و دو آفت در شما بردگان سکه ! لعنت بر شما بار دنیا کاسه خمر شماست باز هم شیطان اولیالامر شماست با همانهایم که بعد از آن ولی شوکران کردند در کام علی باز آیا استخوانی در گلوست؟ باز آیا خار در چشمان اوست؟ ای شکوه رفته امشب بازگرد ! این سکوت مرده را در هم نورد از نسیم شادی یاران بگو ! از « شکست حصر آبادان » بگو ! از شکستن از گسستن از یقین از شکوه فتح در « فتحالمبین » از « شلمچه »، « فاو » از « بستان » بگو ای شکوه رفته ! از « مهران » بگو ! از همانهایی کهسر بر در زدند روی فرش خون خود پرپر زدند پهلوانانی که سهرابی شدند از پلنگانی که مهتابی شدند ای جماعت ! جنگ یک آیینه است هفته تاریخ را آدینه است لحظه ای از این همیشه بگذرید اندر این آیینه خود را بنگرید. --------------------------------- حالا سوال من اینه ما با این تفاسیر کجای کاریم آیا....؟
| ||||||
|