۱۳۹۰-۷-۹، ۰۹:۴۴ صبح
او به میانه رینگ میآید، چرخی میزند و به بالا میپرد. سونی لیستون، قهرمان مشتزنی، تسلیم شده است. محمدعلی کلی فریاد میزند: من پادشاهم، من بزرگترینم. 25 فوریه 1964 است. کاسیوس کلی که با نام کوچک محمدعلی بهتر شناخته میشود، برای نخستینبار قهرمان مشتزنی جهان در رده سنگینوزن میشود. این آغاز یک تاریخ است.
کلی در مورد خود میگوید: «من خطرناکم، من درخت انداخته ام، با تمساح جنگیدهام، نهنگ شکار کردهام، رعد را به زندان انداختهام و به برق دستبند زدهام، هفته گذشته یک صخره را کشتم، من سریعام … سریع.»
شیوه خاص صحبت کردن کاسیوس کلی که در سال 1942 در خانوادهای فقیر به دنیا آمده، او را به سرعت به شهرت رساند. بخت در سن 22 سالگی به سراغ او آمد: او موفق شد به رقابت نهایی قهرمانی جهان راه یابد. همه نگاهها به حریف پرآوازه او، سونی لیستون بود. لیستون اما در راند ششم به دلیل آسیبدیدگی دیگر وارد رینگ نشد و بدین ترتیب کلی برای نخستینبار قهرمان جهان شد.
پس از این تاریخ بود که نام کلی بر سر زبانها افتاد؛ از یک سو به دلیل طرز مشتزدنش و از سوی دیگر به خاطر درشتگوییهایش. او همواره با سخنانش نگاهها را به سوی خود جلب میکرد. زمانی که بر لیستون پیروز شد، گفت: «من یک هیولای بزرگ و بدطینت را شکست دادم که همه را شکست داده و کسی حریفش نبود. تا اینکه ناشناختهای به نام کاسیوس کلی از کنتاکی آمد و او را متوقف کرد، کسی را شکست داد که دو بار پترسون (قهرمان مشتزنی) را مغلوب کرده بود.»
کلی پیش از مسابقه لیستون را ”خرس پیر و زشت” خوانده بود. خود را هم با گردنآویزی که روی آن ”شکارچی خرس” نوشته شده بود، در برابر دوربین عکاسان قرار میداد.
نورمن میلر، نویسندهای که به مفهومی به نام ”علی” (محمدعلی کلی) پرداخته، این حرکات او را استراتژیهای ازپیشاندیشیدهشده میداند: «او فهمیده بود که پیروزی در مشتزنی تا حد بسیار زیادی به اعتماد به نفس مربوط است. کلی تمام تلاش خود را کرد که حریف را پیش از رقابت ناراحت و از نظر روحی ضعیف کند. حریف باید عصبی و آشفته باشد، تا علی راحتتر با او مواجه شود. او به شیوهای باورنکردنی به هدف خود دست یافت.»
اما تنها زبان کلی در آن رقابت، تندوتیز نبود. او چالاک بود و با زبان بدنش هم حریف را تحریک میکرد، به عنوان مثال در هنگام مبارزه، به جای آن که دستهایش را گارد صورتش کند، آنها را به پایین میآویخت. نوع جنگیدن او منحصربهفرد بود، او به دور حریف خود میرقصید.
این مشتزن 191 سانتیمتری در مورد خود میگوید که من همچون پروانه بال میزنم و مثل زنبور نیش.
یان فیلیپ ریمتسما، نویسنده دیگری که زندگی و رفتار کلی را زیر نظر داشته، معتقد است که این بوکسور برای سفیدپوستان آمریکا در سالهای آغازین دهه 1960 یک تحریک جدی به شمار میآمد. به گفته این نویسنده، کلی کسی نبود که حاضر باشد از مواضع خود عقب بنشیند، به قواعدی پایبند باشد یا در برابر خبرنگاران ادب را رعایت کند. او درست در همان زمانی که احساس میشد، جامعه سیاهپوست در بسیاری موارد پایینتر از سفیدپوستان است، همواره میگفت که زیباترین است. ریمتسما این رفتار را سیاست کلی میداند.
کلی به اسلام گروید و نام خود را به محمدعلی تغییر داد. سرسختی او در زمانی که شکستناپذیر به نظر میرسید و هشت بار از مقام قهرمانی جهان دفاع کرده بود، ترمز موفقیتهایش شد. هنگامی که در سال 1967 برای جنگ در ویتنام به خدمت فرا خوانده شد، سر باز زد و در پی آن به پنج سال حبس محکوم شد. کلی با پرداخت پول، از زندان جان به در برد، البته عنوان قهرمانی جهان و مدرک بوکس از او گرفته شد.
با وجود این، در مدت سه سالی که اجازه مشتزنی نداشت، همچنان در این عرصه حاضر بود: «من به خاطر پرستیژ یا به دلایل شخصی مبارزه نمیکنم. من میجنگم که به برادرانم که در آمریکا روی زمین خوابیدهاند، روحیه بدهم، سیاهانی که با کمکهای دولتی زندهاند، سیاهانی که چیزی برای خوردن ندارند، سیاهانی که چیزی از خود نمیدانند و سیاهانی که آیندهای ندارند.»
سال 1971 بود که کلی بار دیگر به رینگ بازگشت و نخستین شکست حرفهای خود را پس از سالها، در برابر جو فریزیر پذیرفت. بسیاری، در پی این حادثه، نام او را از سیاهه ”اسطورهها” بیرون کشیدند، اما کلی باز هم به اوج بازگشت و دو بار دیگر قهرمان جهان شد. موفقیتی که هنوز هیچ مشتزنی آن را به دست نیاورده است.
کلی در مورد خود میگوید: «من خطرناکم، من درخت انداخته ام، با تمساح جنگیدهام، نهنگ شکار کردهام، رعد را به زندان انداختهام و به برق دستبند زدهام، هفته گذشته یک صخره را کشتم، من سریعام … سریع.»
شیوه خاص صحبت کردن کاسیوس کلی که در سال 1942 در خانوادهای فقیر به دنیا آمده، او را به سرعت به شهرت رساند. بخت در سن 22 سالگی به سراغ او آمد: او موفق شد به رقابت نهایی قهرمانی جهان راه یابد. همه نگاهها به حریف پرآوازه او، سونی لیستون بود. لیستون اما در راند ششم به دلیل آسیبدیدگی دیگر وارد رینگ نشد و بدین ترتیب کلی برای نخستینبار قهرمان جهان شد.
پس از این تاریخ بود که نام کلی بر سر زبانها افتاد؛ از یک سو به دلیل طرز مشتزدنش و از سوی دیگر به خاطر درشتگوییهایش. او همواره با سخنانش نگاهها را به سوی خود جلب میکرد. زمانی که بر لیستون پیروز شد، گفت: «من یک هیولای بزرگ و بدطینت را شکست دادم که همه را شکست داده و کسی حریفش نبود. تا اینکه ناشناختهای به نام کاسیوس کلی از کنتاکی آمد و او را متوقف کرد، کسی را شکست داد که دو بار پترسون (قهرمان مشتزنی) را مغلوب کرده بود.»
کلی پیش از مسابقه لیستون را ”خرس پیر و زشت” خوانده بود. خود را هم با گردنآویزی که روی آن ”شکارچی خرس” نوشته شده بود، در برابر دوربین عکاسان قرار میداد.
نورمن میلر، نویسندهای که به مفهومی به نام ”علی” (محمدعلی کلی) پرداخته، این حرکات او را استراتژیهای ازپیشاندیشیدهشده میداند: «او فهمیده بود که پیروزی در مشتزنی تا حد بسیار زیادی به اعتماد به نفس مربوط است. کلی تمام تلاش خود را کرد که حریف را پیش از رقابت ناراحت و از نظر روحی ضعیف کند. حریف باید عصبی و آشفته باشد، تا علی راحتتر با او مواجه شود. او به شیوهای باورنکردنی به هدف خود دست یافت.»
اما تنها زبان کلی در آن رقابت، تندوتیز نبود. او چالاک بود و با زبان بدنش هم حریف را تحریک میکرد، به عنوان مثال در هنگام مبارزه، به جای آن که دستهایش را گارد صورتش کند، آنها را به پایین میآویخت. نوع جنگیدن او منحصربهفرد بود، او به دور حریف خود میرقصید.
این مشتزن 191 سانتیمتری در مورد خود میگوید که من همچون پروانه بال میزنم و مثل زنبور نیش.
یان فیلیپ ریمتسما، نویسنده دیگری که زندگی و رفتار کلی را زیر نظر داشته، معتقد است که این بوکسور برای سفیدپوستان آمریکا در سالهای آغازین دهه 1960 یک تحریک جدی به شمار میآمد. به گفته این نویسنده، کلی کسی نبود که حاضر باشد از مواضع خود عقب بنشیند، به قواعدی پایبند باشد یا در برابر خبرنگاران ادب را رعایت کند. او درست در همان زمانی که احساس میشد، جامعه سیاهپوست در بسیاری موارد پایینتر از سفیدپوستان است، همواره میگفت که زیباترین است. ریمتسما این رفتار را سیاست کلی میداند.
کلی به اسلام گروید و نام خود را به محمدعلی تغییر داد. سرسختی او در زمانی که شکستناپذیر به نظر میرسید و هشت بار از مقام قهرمانی جهان دفاع کرده بود، ترمز موفقیتهایش شد. هنگامی که در سال 1967 برای جنگ در ویتنام به خدمت فرا خوانده شد، سر باز زد و در پی آن به پنج سال حبس محکوم شد. کلی با پرداخت پول، از زندان جان به در برد، البته عنوان قهرمانی جهان و مدرک بوکس از او گرفته شد.
با وجود این، در مدت سه سالی که اجازه مشتزنی نداشت، همچنان در این عرصه حاضر بود: «من به خاطر پرستیژ یا به دلایل شخصی مبارزه نمیکنم. من میجنگم که به برادرانم که در آمریکا روی زمین خوابیدهاند، روحیه بدهم، سیاهانی که با کمکهای دولتی زندهاند، سیاهانی که چیزی برای خوردن ندارند، سیاهانی که چیزی از خود نمیدانند و سیاهانی که آیندهای ندارند.»
سال 1971 بود که کلی بار دیگر به رینگ بازگشت و نخستین شکست حرفهای خود را پس از سالها، در برابر جو فریزیر پذیرفت. بسیاری، در پی این حادثه، نام او را از سیاهه ”اسطورهها” بیرون کشیدند، اما کلی باز هم به اوج بازگشت و دو بار دیگر قهرمان جهان شد. موفقیتی که هنوز هیچ مشتزنی آن را به دست نیاورده است.
[b]منبع: ایسنا
[/b]