۱۳۹۰-۸-۱۲، ۱۲:۰۰ صبح
یکی از شبهاتی که در زمینه حجاب مطرح میشود، اینستکه فرمان حجاب و نگه داشتن چشم از نگاه به نامحرم و پاکدامن بودن، باعث ایجاد تحریک جنسی بیشتر افراد و عطش بیشتر آنان میشود، زیرا انسان از هر چیز منع شود، به سوی آن تحریک میشود و به قول برخی از افراد پیرو این اندیشه، دستور حجاب و حفظ چشم، باعث ایجاد «عقده» در جوانان ما شده است، در حالی که این مسائل در غرب عادی است!!
بیایید به بررسی این شبهه بپردازیم:
اولاً این ادعا که «منع از هر چیز باعث حریص شدن و تحریک شدن انسان نسبت به آن چیز میشود» ادعای باطلی است. برای مثال شما از اینکه سیانور بخورید، منع شده اید، آیا هیچگونه میل و رغبتی به خوردن سیانور دارید؟ در واقع کسانی که با فوران میل جنسی روبرو شده اند، همه شاهد بوده اند که این میل زمانی بیدار میشود که به شکلی تحریک شود، آنگاه هر چه بیشتر منع شوند، نسبت به آن حریصتر میشوند، البته باید توجه کرد، که منع نشدن و آزاد گذاشتن آن نیز بهتر از منع شدن از آن نیست، زیرا باعث میشود که این میل میدان بیشتری را طلب کند و تمایل داشته باشد، موارد جدیدی را برای ارضای خود تجربه نماید. حجاب مانع از این تحریک شدن های بی موقع است، و کمک میکند که انسان بعد از ازدواج با این میل روبرو شود.
ثانیاً با نگاهی واقع بینانه، متوجه میشویم که آنچه که اسم آن سوی بعضی «عقده» گذاشته شده است و من با این عنوان مخالفم، در قرون پیشین به این شکل در جامعه وجود نداشته است. قرنها زنان مسلمان با حجاب کامل در جامعه میگشتند، و چنین حرصی که به قول این افراد «عقده» است، در مردان برای دیدن بدن زنها و در زنها برای نشان دادن بخشهایی از بدنشان دیده نشده است. وقتی جنبش بابیت، حجاب را آزاد دانست، و خانم قرة العین از اوّلین پیروان علی محمّد باب، بعد از سخنرانی در حمّام و در جمع مردان حجاب از سر برداشت، طبق گزارشهای خود بهائیان، اکثر مردها دست بر چشم گذاشتند و از حمّام بیرون آمدند. در عصرهایی مثل عصر مغولان، که اساساً حکومت به جهت اجرای دستورات دینی فشاری به جامعه نمیاورد، زنان مسلمان حجاب را از سر برنداشتند. پس چه شد که در عصر پهلوی و با مبارزۀ فیزیکی رضاخان و مبارزۀ فرهنگی محمدرضا پهلوی، بی حجابی در جامعۀ شهری ما عمومی شد؟
پاسخ این سؤال بسیار مهم است. پاسخ این است: در این عصر مردم ایران و کشورهای اسلامی، در برابر غرب احساس ضعف داشتند و به همین جهت تحت تأثیر فرهنگ آنان بودند. همانطور که مردم ایران در زمان مغول احساس ضعف کردند و گروهی از افراد ضعیف سعی کردند مثل آنان شوند(به نقّاشیهای ایرانی عصر مغول که بنگرید میبینید که ایرانیان چقدر تمایل داشتند که چشمهای بادامی مثل مغولان داشته باشند)، حال در زمان رژیم پهلوی نیز کشورهای غربی به استیلای جهانی رسیده بودند، و فرهنگشان، فرهنگ برهنگی بود، گروهی از ایرانیان به شدّت در برابر آنها احساس ضعف کردند. در واقع بی حجابی را پهلویها عمومی کردند، نه اینکه استارت آنرا آنها بزنند، جوانان غربزده و فرنگی مآب، آمادۀ پذیرش فرهنگ برهنگی بودند و همین احساس حقارت در برابر فرهنگ بیگانه، نیز به عمومی شدن بی حجابی در جامعۀ شهری کمک شایان ذکری کرد. مردمان ایران، در برابر کشورهایی احساس ضعف میکردند که فرهنگشان، فرهنگ برهنگی بود، زنان بدون هیچ حجابی در انظار عموم حاضر میشدند و هنجارها پیاپی در هم میشکست، فیلمهایی که حاوی نمایش مردان و زنان بدون حجاب، بود و زنان را در برخی صحنه ها به صورت عریان نمایش میداد، باعث شد نه فقط به لحاظ احساس عطش غریزه، بلکه بخاطر احساس ضعفی که در برابر این افراد بود، به راحتی میتوانستند این را بپذیرند. به همین شکل، فرهنگ برهنگی و هنجارشکنی در جامعۀ ایران باب شد و در عصر پهلوی سینمای ایران با فیلم-فارسی به خدمت این صنعت آمد، فیلمهای عجیبی که از یک طرف میخواهد زنانی رقّاصه یا بدکاره را نمایش بدهد که در طول فیلم با نشان دادن اندامشان، بیننده را جذب کنند و از یک طرف سعی میکردند نشان بدهند که این زنان نمیخواهند اینگونه زندگی کنند، که مثلاً ارزش زن ایرانی را نیز حفظ کرده باشند!!! این بود که طیف غیرمذهبی مردم ایران نه بخاطر اینکه از حجاب بدشان میامد، بلکه بخاطر احساس ضعف و در واقع حقارت در برابر فرهنگ غرب و همچنین کار فرهنگی رژیم پهلوی بود که بی حجابی را پذیرفتند.
همین الان را ببینید. آیا آن دسته از زنان ما که به بی حجابی تمایل دارند، دوست دارند، بدون حجاب مثل زنان هندی در جامعه حاضر بشوند؟ خیر! آیا دوست دارند بدون حجاب با لباس زنان تایلندی در جامعه حاضر شوند؟ خیر! آیا میل دارند که بدون حجاب مثل زنان ژاپنی یا چینی در جامعه حاضر شوند؟ البته که نه!! آنها فقط دوست دارند، تیپ و تاپشان مثل زنان غربی و آمریکایی باشد. مثل سوپراستارها و اکترسهای آمریکایی.
زنان ایرانی، در عصرهای پیشین نیز زنان بی حجاب را میدیدند. اهل کتاب در ادواری از تاریخ موظّف به حفظ حجاب نبودند و زنان مسلمان آنان را میدیدند، ولی هیچ تمایلی نداشتند مثل آنان باشند، چرا؟ زیرا برای بیش از هزار و صد سال، مسلمانان ابرقدرتهای جهان بودند. قدرت را در دست داشتند. در برابر کسی احساس حقارت نمیکردند که حال بخواهند از او الگوبرداری کنند.
پس در یک کلام اگر بخواهیم جوانان عزیز جامعۀ خود را به داشتن عقده محکوم کنیم، که البته من اصلاً با چنین انگی موافق نیستم، این عقده مربوط به غربزدگی است و نه اینکه منع از عریانی باعث ایجاد عقده شده است.
ثالثاً بر اساس این ادعا دستور حجاب باعث عقده ای شدن یا حریص شدن جوانان ما میشود! ولی این ادعا زمانی باطل بودنش ثابت میشود که به غرب نگاه کنیم. آیا در غرب کوچکترین اشاره ای به حجاب میشود؟ خیر! آیا از پسرها میخواهند که به دخترها نگاه نکنند؟ نه! ولی در غرب چه خبر است؟
در فیلمهای سینمایی غربی، در تبلیغاتشان، بر روی صفحات مجلّات، میتوانید زنان عریان و نیمه عریان را ببینید. زنانی که با نمایش بدنشان، برای پرفروش شدن یک محصول به کار میروند: بردۀ جنسی. اگر این چیزها برای غربیها عادی شده است، پس چرا همچنان کاربرد خوبشان را بر روی پرفروش شدن محصولات و مجلات و فیلمها نشان میدهند؟ اگر دیدن بدن عریان یک زن، برای یک یا دو بار میتواند، حرص انسان را از بین ببرد، پس چرا اینها مدام در فیلمهای خود آنرا تکرار میکنند؟ چرا روز به روز این برهنگیها را بیشتر میکنند؟ چرا فیلمهای یک دهه پیش آمریکا، نسبت به فیلمهای فعلی ساخت آمریکا، بیشتر اخلاقی هستند؟ چرا این همه در ایجاد هیجان جنسی برای جذابیت فیلمهایشان تلاش میکنند؟
دوستان خارج رفته به ما میگویند وقتی ما به اروپا میرویم در پارکها میبنیم دختر و پسرها یکدیگر را میبوسند و تنها کسی که نگاهشان میکند و برایش جالب است، ما ایرانیهای تازه به خارج رفته هستیم!!! پاسخ میدهم: آری، زیرا دختر و پسری که در پارک نشسته و یکدیگر را میبوسند، ظاهر چندان جذابی ندارند، کسی وقت خود را برای دیدن آنان حرام نمیکند، بلکه یک غربی هر وقت بخواهد چنین چیزی ببیند، پشت تلویزیون یا کامپیوتر میرود و یک صحنۀ بسیار مهیّج از زنانی که پیش از اجرای یک کلیپ پنج دقیقه ای چند ماه بدنسازی کار کرده اند و ساعتها روی سر و صورتشان کار شده است و چند عمل زیبایی را پشت سر گذاشته اند و برای هر چه هیجان انگیزتر شدن کلیپ، ساعتها روی نوع بازی کردن آن کار شده است، را مینگرند و بدون شک لذّت بیشتری میبرند. شاید مشکل «شما ایرانیان تازه به خارج رفته» این است که مثل مردم عادی غرب، از صحنه هایی مهیّجتر خبر ندارید.
در غرب زن یک برده است. زنان جوان برای بازی در فیلمها باید، سختیهای زیادی را ببینند، که البته با غریزۀ آنها سازگار است ولی با فطرت آنها ناسازگار است. این مسئله در فیلم سینمایی آمریکایی «رانندگی در مولهالند» به خوبی نمایش داده شده است. دو زن به طور جداگانه برای بازیگری تحت آزمون قرار میگیرند و اوّلین سکانسی که به طور آزمایشی باید بازی کنند، حاوی یک دیالوگ با بوسیدن مردی که در برابرشان باز میکند، است. زنی دیگر که قبول میشود، سر میز شام، به طور عادی باید به کارگردان و حتی به گریمور بوسه بدهد، جالب این است که بدانید، این مسئله در کلّ ماجرای فیلم یک امر حاشیه ای است و در واقع قصد فیلم این نیست که بگوید برای اینکه یک زن بازیگر شود، باید چه کند، و داستانی دیگر را دنبال میکند، ولی به خوبی نشان میدهد که یک زن در هالیوود، چگونه بازیگر میشود، و در واقع، فقط یک وسیله است برای تحریک میل جنسی بیننده، در جهت فروش بهتر فیلم.
پس من میپرسم، اگر این مسائل برای غربیها حل شده است و دیگر تحریکشان نمیکند، پس چگونه است که هنوز هم به کار بردن تصاویر نیمه عریان و عریان زنان، میتواند در فروش فیلم و مجلّه و تأثیرگذاری بهتر تبلیغات اثر مثبت داشته باشد؟ چگونه است که هنوز هم مجلّاتی که تصاویر زنان عریان را چاپ میکنند، مشتریان بسیاری دارند، و شاید پرطرفدارترین مجلّات هم باشند؟! چگونه است که این همه زن در سیستم سینمایی غرب در حال بازی کردن در فیلمهایی با موضوعیت جنسی هستند؟ چگونه است که دیگر امروزه بین بازیگران زن آمریکایی، اکثرشان حتی در بین معروفترینهایشان مثل آنجلینا جولی و شارون استون، در کارنامۀ بازیگری خود، فیلمهایی حاوی صحنه های «همجنسبازی» را دارند؟ چگونه است که تا سال 2010 بازیگر زن معروفی مثل جنیفر لوپز، تنها 31 بازی در کارنامه دارد، ولی بازیگر زن دیگر مانند ژول والمونت، که در فیلمهای مستهجن و حاوی صحنه های جنسی بازی میکند، در کارنامۀ بازیگری خود، 214 بازی دارد؟ میدانید این یعنی چه؟ یعنی در غرب هنوز که هنوز است، بعد از سالها آزادی روابط جنسی، تمایل به دیدن صحنه های جنسی بسیار بسیار زیاد است، و ساخت فیلمهای جنسی خیلی بیشتر است.
آنچه حقیقت است، این است، که غربیها با آزاد گذاشتن میل جنسی، فقط عطش خود را افزایش داده اند. ما آب دریا را نمینوشیم و تشنه میمانیم، ولی آنها آب دریا را مینوشند و تشنه تر میشوند. دیگر در فیلمهای سینمایی آمریکایی صحنه های معاشقۀ مرد و زن، عطش شهوت را خاموش نمیکند، و سازندگان برای اینکه بتوانند صحنه ها را شهوانی تر کنند، همجنسبازی را نیز به کار خود اضافه کرده اند، و به همین خاطر امروز درصد بالایی از فیلمهای سینمایی آمریکایی حاوی صحنه هایی از همجنسبازی زن با زن، است.
نکتۀ آخر اینکه برخی میگویند اگر اینطور است، چرا در غرب فساد کمتر است!!! پاسخ اینستکه در غرب، زنا و لواط و همجنسبازی، به طور عادی فساد اخلاقی به حساب نمیاید که بخواهد وارد آمار شود، فقط در شرایطی خاص است که این اعمال فساد به حساب میایند. دختران دبیرستانی در همان دوران دبیرستان، با پسران دبیرستانی دوست شده، و اوّلین تجربۀ جنسی خویش را به دست میاورند، و حتی در آمریکا، برای تشویق آنها، فیلمهای زیادی برای ردّۀ نوجوان ساخته میشود، تا این امر را برایشان عادی کند و حتی الامکان، آموزشهای لازم جهت دلبری از جنس مخالف را نیز آموزش بدهد! خب این مسائل در آمریکا، به هیچ وجه، فساد به حساب نمیایند! به نگر من، تعداد زناها و همجنسبازیهایی که در فیلمهای مستهجن غرب رخ میدهد نیز در جای خود، رقم قابل توجّهی دارد، چه برسد به اینکه روابط دوستانه و مخفی که هیچگونه پیگردی ندارد که بخواهد به آمار وارد شود، به آمارهای موجود افزوده شوند.
منبع: انتی مجوس
بیایید به بررسی این شبهه بپردازیم:
اولاً این ادعا که «منع از هر چیز باعث حریص شدن و تحریک شدن انسان نسبت به آن چیز میشود» ادعای باطلی است. برای مثال شما از اینکه سیانور بخورید، منع شده اید، آیا هیچگونه میل و رغبتی به خوردن سیانور دارید؟ در واقع کسانی که با فوران میل جنسی روبرو شده اند، همه شاهد بوده اند که این میل زمانی بیدار میشود که به شکلی تحریک شود، آنگاه هر چه بیشتر منع شوند، نسبت به آن حریصتر میشوند، البته باید توجه کرد، که منع نشدن و آزاد گذاشتن آن نیز بهتر از منع شدن از آن نیست، زیرا باعث میشود که این میل میدان بیشتری را طلب کند و تمایل داشته باشد، موارد جدیدی را برای ارضای خود تجربه نماید. حجاب مانع از این تحریک شدن های بی موقع است، و کمک میکند که انسان بعد از ازدواج با این میل روبرو شود.
ثانیاً با نگاهی واقع بینانه، متوجه میشویم که آنچه که اسم آن سوی بعضی «عقده» گذاشته شده است و من با این عنوان مخالفم، در قرون پیشین به این شکل در جامعه وجود نداشته است. قرنها زنان مسلمان با حجاب کامل در جامعه میگشتند، و چنین حرصی که به قول این افراد «عقده» است، در مردان برای دیدن بدن زنها و در زنها برای نشان دادن بخشهایی از بدنشان دیده نشده است. وقتی جنبش بابیت، حجاب را آزاد دانست، و خانم قرة العین از اوّلین پیروان علی محمّد باب، بعد از سخنرانی در حمّام و در جمع مردان حجاب از سر برداشت، طبق گزارشهای خود بهائیان، اکثر مردها دست بر چشم گذاشتند و از حمّام بیرون آمدند. در عصرهایی مثل عصر مغولان، که اساساً حکومت به جهت اجرای دستورات دینی فشاری به جامعه نمیاورد، زنان مسلمان حجاب را از سر برنداشتند. پس چه شد که در عصر پهلوی و با مبارزۀ فیزیکی رضاخان و مبارزۀ فرهنگی محمدرضا پهلوی، بی حجابی در جامعۀ شهری ما عمومی شد؟
پاسخ این سؤال بسیار مهم است. پاسخ این است: در این عصر مردم ایران و کشورهای اسلامی، در برابر غرب احساس ضعف داشتند و به همین جهت تحت تأثیر فرهنگ آنان بودند. همانطور که مردم ایران در زمان مغول احساس ضعف کردند و گروهی از افراد ضعیف سعی کردند مثل آنان شوند(به نقّاشیهای ایرانی عصر مغول که بنگرید میبینید که ایرانیان چقدر تمایل داشتند که چشمهای بادامی مثل مغولان داشته باشند)، حال در زمان رژیم پهلوی نیز کشورهای غربی به استیلای جهانی رسیده بودند، و فرهنگشان، فرهنگ برهنگی بود، گروهی از ایرانیان به شدّت در برابر آنها احساس ضعف کردند. در واقع بی حجابی را پهلویها عمومی کردند، نه اینکه استارت آنرا آنها بزنند، جوانان غربزده و فرنگی مآب، آمادۀ پذیرش فرهنگ برهنگی بودند و همین احساس حقارت در برابر فرهنگ بیگانه، نیز به عمومی شدن بی حجابی در جامعۀ شهری کمک شایان ذکری کرد. مردمان ایران، در برابر کشورهایی احساس ضعف میکردند که فرهنگشان، فرهنگ برهنگی بود، زنان بدون هیچ حجابی در انظار عموم حاضر میشدند و هنجارها پیاپی در هم میشکست، فیلمهایی که حاوی نمایش مردان و زنان بدون حجاب، بود و زنان را در برخی صحنه ها به صورت عریان نمایش میداد، باعث شد نه فقط به لحاظ احساس عطش غریزه، بلکه بخاطر احساس ضعفی که در برابر این افراد بود، به راحتی میتوانستند این را بپذیرند. به همین شکل، فرهنگ برهنگی و هنجارشکنی در جامعۀ ایران باب شد و در عصر پهلوی سینمای ایران با فیلم-فارسی به خدمت این صنعت آمد، فیلمهای عجیبی که از یک طرف میخواهد زنانی رقّاصه یا بدکاره را نمایش بدهد که در طول فیلم با نشان دادن اندامشان، بیننده را جذب کنند و از یک طرف سعی میکردند نشان بدهند که این زنان نمیخواهند اینگونه زندگی کنند، که مثلاً ارزش زن ایرانی را نیز حفظ کرده باشند!!! این بود که طیف غیرمذهبی مردم ایران نه بخاطر اینکه از حجاب بدشان میامد، بلکه بخاطر احساس ضعف و در واقع حقارت در برابر فرهنگ غرب و همچنین کار فرهنگی رژیم پهلوی بود که بی حجابی را پذیرفتند.
همین الان را ببینید. آیا آن دسته از زنان ما که به بی حجابی تمایل دارند، دوست دارند، بدون حجاب مثل زنان هندی در جامعه حاضر بشوند؟ خیر! آیا دوست دارند بدون حجاب با لباس زنان تایلندی در جامعه حاضر شوند؟ خیر! آیا میل دارند که بدون حجاب مثل زنان ژاپنی یا چینی در جامعه حاضر شوند؟ البته که نه!! آنها فقط دوست دارند، تیپ و تاپشان مثل زنان غربی و آمریکایی باشد. مثل سوپراستارها و اکترسهای آمریکایی.
زنان ایرانی، در عصرهای پیشین نیز زنان بی حجاب را میدیدند. اهل کتاب در ادواری از تاریخ موظّف به حفظ حجاب نبودند و زنان مسلمان آنان را میدیدند، ولی هیچ تمایلی نداشتند مثل آنان باشند، چرا؟ زیرا برای بیش از هزار و صد سال، مسلمانان ابرقدرتهای جهان بودند. قدرت را در دست داشتند. در برابر کسی احساس حقارت نمیکردند که حال بخواهند از او الگوبرداری کنند.
پس در یک کلام اگر بخواهیم جوانان عزیز جامعۀ خود را به داشتن عقده محکوم کنیم، که البته من اصلاً با چنین انگی موافق نیستم، این عقده مربوط به غربزدگی است و نه اینکه منع از عریانی باعث ایجاد عقده شده است.
ثالثاً بر اساس این ادعا دستور حجاب باعث عقده ای شدن یا حریص شدن جوانان ما میشود! ولی این ادعا زمانی باطل بودنش ثابت میشود که به غرب نگاه کنیم. آیا در غرب کوچکترین اشاره ای به حجاب میشود؟ خیر! آیا از پسرها میخواهند که به دخترها نگاه نکنند؟ نه! ولی در غرب چه خبر است؟
در فیلمهای سینمایی غربی، در تبلیغاتشان، بر روی صفحات مجلّات، میتوانید زنان عریان و نیمه عریان را ببینید. زنانی که با نمایش بدنشان، برای پرفروش شدن یک محصول به کار میروند: بردۀ جنسی. اگر این چیزها برای غربیها عادی شده است، پس چرا همچنان کاربرد خوبشان را بر روی پرفروش شدن محصولات و مجلات و فیلمها نشان میدهند؟ اگر دیدن بدن عریان یک زن، برای یک یا دو بار میتواند، حرص انسان را از بین ببرد، پس چرا اینها مدام در فیلمهای خود آنرا تکرار میکنند؟ چرا روز به روز این برهنگیها را بیشتر میکنند؟ چرا فیلمهای یک دهه پیش آمریکا، نسبت به فیلمهای فعلی ساخت آمریکا، بیشتر اخلاقی هستند؟ چرا این همه در ایجاد هیجان جنسی برای جذابیت فیلمهایشان تلاش میکنند؟
دوستان خارج رفته به ما میگویند وقتی ما به اروپا میرویم در پارکها میبنیم دختر و پسرها یکدیگر را میبوسند و تنها کسی که نگاهشان میکند و برایش جالب است، ما ایرانیهای تازه به خارج رفته هستیم!!! پاسخ میدهم: آری، زیرا دختر و پسری که در پارک نشسته و یکدیگر را میبوسند، ظاهر چندان جذابی ندارند، کسی وقت خود را برای دیدن آنان حرام نمیکند، بلکه یک غربی هر وقت بخواهد چنین چیزی ببیند، پشت تلویزیون یا کامپیوتر میرود و یک صحنۀ بسیار مهیّج از زنانی که پیش از اجرای یک کلیپ پنج دقیقه ای چند ماه بدنسازی کار کرده اند و ساعتها روی سر و صورتشان کار شده است و چند عمل زیبایی را پشت سر گذاشته اند و برای هر چه هیجان انگیزتر شدن کلیپ، ساعتها روی نوع بازی کردن آن کار شده است، را مینگرند و بدون شک لذّت بیشتری میبرند. شاید مشکل «شما ایرانیان تازه به خارج رفته» این است که مثل مردم عادی غرب، از صحنه هایی مهیّجتر خبر ندارید.
در غرب زن یک برده است. زنان جوان برای بازی در فیلمها باید، سختیهای زیادی را ببینند، که البته با غریزۀ آنها سازگار است ولی با فطرت آنها ناسازگار است. این مسئله در فیلم سینمایی آمریکایی «رانندگی در مولهالند» به خوبی نمایش داده شده است. دو زن به طور جداگانه برای بازیگری تحت آزمون قرار میگیرند و اوّلین سکانسی که به طور آزمایشی باید بازی کنند، حاوی یک دیالوگ با بوسیدن مردی که در برابرشان باز میکند، است. زنی دیگر که قبول میشود، سر میز شام، به طور عادی باید به کارگردان و حتی به گریمور بوسه بدهد، جالب این است که بدانید، این مسئله در کلّ ماجرای فیلم یک امر حاشیه ای است و در واقع قصد فیلم این نیست که بگوید برای اینکه یک زن بازیگر شود، باید چه کند، و داستانی دیگر را دنبال میکند، ولی به خوبی نشان میدهد که یک زن در هالیوود، چگونه بازیگر میشود، و در واقع، فقط یک وسیله است برای تحریک میل جنسی بیننده، در جهت فروش بهتر فیلم.
پس من میپرسم، اگر این مسائل برای غربیها حل شده است و دیگر تحریکشان نمیکند، پس چگونه است که هنوز هم به کار بردن تصاویر نیمه عریان و عریان زنان، میتواند در فروش فیلم و مجلّه و تأثیرگذاری بهتر تبلیغات اثر مثبت داشته باشد؟ چگونه است که هنوز هم مجلّاتی که تصاویر زنان عریان را چاپ میکنند، مشتریان بسیاری دارند، و شاید پرطرفدارترین مجلّات هم باشند؟! چگونه است که این همه زن در سیستم سینمایی غرب در حال بازی کردن در فیلمهایی با موضوعیت جنسی هستند؟ چگونه است که دیگر امروزه بین بازیگران زن آمریکایی، اکثرشان حتی در بین معروفترینهایشان مثل آنجلینا جولی و شارون استون، در کارنامۀ بازیگری خود، فیلمهایی حاوی صحنه های «همجنسبازی» را دارند؟ چگونه است که تا سال 2010 بازیگر زن معروفی مثل جنیفر لوپز، تنها 31 بازی در کارنامه دارد، ولی بازیگر زن دیگر مانند ژول والمونت، که در فیلمهای مستهجن و حاوی صحنه های جنسی بازی میکند، در کارنامۀ بازیگری خود، 214 بازی دارد؟ میدانید این یعنی چه؟ یعنی در غرب هنوز که هنوز است، بعد از سالها آزادی روابط جنسی، تمایل به دیدن صحنه های جنسی بسیار بسیار زیاد است، و ساخت فیلمهای جنسی خیلی بیشتر است.
آنچه حقیقت است، این است، که غربیها با آزاد گذاشتن میل جنسی، فقط عطش خود را افزایش داده اند. ما آب دریا را نمینوشیم و تشنه میمانیم، ولی آنها آب دریا را مینوشند و تشنه تر میشوند. دیگر در فیلمهای سینمایی آمریکایی صحنه های معاشقۀ مرد و زن، عطش شهوت را خاموش نمیکند، و سازندگان برای اینکه بتوانند صحنه ها را شهوانی تر کنند، همجنسبازی را نیز به کار خود اضافه کرده اند، و به همین خاطر امروز درصد بالایی از فیلمهای سینمایی آمریکایی حاوی صحنه هایی از همجنسبازی زن با زن، است.
نکتۀ آخر اینکه برخی میگویند اگر اینطور است، چرا در غرب فساد کمتر است!!! پاسخ اینستکه در غرب، زنا و لواط و همجنسبازی، به طور عادی فساد اخلاقی به حساب نمیاید که بخواهد وارد آمار شود، فقط در شرایطی خاص است که این اعمال فساد به حساب میایند. دختران دبیرستانی در همان دوران دبیرستان، با پسران دبیرستانی دوست شده، و اوّلین تجربۀ جنسی خویش را به دست میاورند، و حتی در آمریکا، برای تشویق آنها، فیلمهای زیادی برای ردّۀ نوجوان ساخته میشود، تا این امر را برایشان عادی کند و حتی الامکان، آموزشهای لازم جهت دلبری از جنس مخالف را نیز آموزش بدهد! خب این مسائل در آمریکا، به هیچ وجه، فساد به حساب نمیایند! به نگر من، تعداد زناها و همجنسبازیهایی که در فیلمهای مستهجن غرب رخ میدهد نیز در جای خود، رقم قابل توجّهی دارد، چه برسد به اینکه روابط دوستانه و مخفی که هیچگونه پیگردی ندارد که بخواهد به آمار وارد شود، به آمارهای موجود افزوده شوند.
منبع: انتی مجوس