۱۳۹۹-۱۱-۱، ۰۵:۳۶ عصر
سلام
من 20 ساله هستم، 4 سال گذشته با دختری دوست شدم (در آن زمان خدا هدایتم نکرده بود ) - بعد 2 سال از دوستی ما یعنی در 18 سالگیم ارتباط ما از نظر جنسی نزدیک شد و مدتی همین طور ماند - بعد از مدت کمی (3-4) ماه از این عمل شنیع ما نگذشته بود که درهای رحمت به رویم باز شد.
اول نماز غلط خواندم - بعد عربی صحیح خواندم - بعد مرید مرحوم آیت الله عزیز آقای بهجت(ره) شدم - بعد از اینکه تقریبا در دین تند رو شدم متوجه عمل زشتم در گذشته شدم و تصمیم گرفتم به توضیح المسائل مراجعه کنم - در مسئله 1891 متوجه یه چیزهایی شدم که نمی توانیم بدون اجازه ولی این خانم با هم وصلت کنیم ولی دقیقا در مسئله 1892 همین کتاب دیدم به شرایطی که ... باشد می توانیم وصلت کنیم .
من این خانم رو واقعا برای ازدواج انتخاب کردم - یعنی عمل من جهت بی آبرو کردن کسی نبود - خانواده من و خانواده این خانم مطمئن هستند که در آینده نزدیک ما با هم وصلت می کنیم ما هم با تکیه بر همین موضوع عمل خواندن صیغه را خودمان انجام دادیم (بدون اجازه کسی ) و من بکارت این خانم رو ... -- تقریبا 1 سال همین طور به خیال اینکه عقد ما درست هست هم دیگر رو زن و شوهر می دانستیم . (البته تمام اقوام من و او از ازدواج ما در آینده مطلع هستند ) تا اینکه ... احساس کردم نفس من با من حرف میزند و مطمئن بودم که این خداست که دستور میدهد ! - من تصمیم بسیار جدی گرفتم که پا روی خواسته های دلم (بزرگترین دشمنم در این دنیا) بگذارم و هر چه که دلم خواست انجام ندم تا به کمالات برسم .این تصمیم من در دوست دخترم هم تاثیر بسیار خوبی گذاشت به طوری که تصمیم گرفتیم انسان کامل شویم . (البته می دونم سخت است ) ولی جنگ من با نا حق است .و مطمئنم خدا با حق است و کمک می کند .
حالا بعد این همه سر دردی که به حضرتعالی دادم سوال من این است که :
1- آیا وصلت ما درست بوده یا نه ؟ (که مطمئنم نفس ناطق من دروغ نگفته )
2- آیا راهی هست بدون اذن ولی این خانم وصلت کنیم ( به شرط به صلاح بودن این وصلت)
3- اگر وصلت ما درست نبوده - چه کنم خداوند تاج و لوا و سریر از گناه کبیره من که در غفلت بودم در گذرد .
4- می خواهم به کمال برسم (خاک پی حیدر شوم) و گذرنامه علی رو برای سفر به آخرت کسب کنم - چه کنم چه کنم ؟ (البته احساس می کنم آقا امام زمان ارواحنافدا من رو از درونم راهنمایی می کند )
5- جدیدا از وقتی که به جماعت میایستم و به خیال خودم گوش به فرمان معبود هستم احساس می کنم وقتی یه سوالی برایم پیش می آید - یه کسی از درونم با من حرف می زند .(چطور ؟) مثلا از خودم سوال می کنم چه کنم خدا من و ببخشد ؟ - همان لحظه خودم در جواب خودم می گم خوب مثلا به حرف دلت گوش نکن - این چیز درونی چیست ؟؟؟؟؟؟؟؟ برای اینکه به کمال برسم حاضرم از لبه شمشیر حیدر سیلی بخورم - بنده رو راهنمایی کنید - حاضرم به هر جای کشور که شده برای صحبت با یک انسان دارای کمالات سینه خیز حرکت کنم .
با تشکر
من 20 ساله هستم، 4 سال گذشته با دختری دوست شدم (در آن زمان خدا هدایتم نکرده بود ) - بعد 2 سال از دوستی ما یعنی در 18 سالگیم ارتباط ما از نظر جنسی نزدیک شد و مدتی همین طور ماند - بعد از مدت کمی (3-4) ماه از این عمل شنیع ما نگذشته بود که درهای رحمت به رویم باز شد.
اول نماز غلط خواندم - بعد عربی صحیح خواندم - بعد مرید مرحوم آیت الله عزیز آقای بهجت(ره) شدم - بعد از اینکه تقریبا در دین تند رو شدم متوجه عمل زشتم در گذشته شدم و تصمیم گرفتم به توضیح المسائل مراجعه کنم - در مسئله 1891 متوجه یه چیزهایی شدم که نمی توانیم بدون اجازه ولی این خانم با هم وصلت کنیم ولی دقیقا در مسئله 1892 همین کتاب دیدم به شرایطی که ... باشد می توانیم وصلت کنیم .
من این خانم رو واقعا برای ازدواج انتخاب کردم - یعنی عمل من جهت بی آبرو کردن کسی نبود - خانواده من و خانواده این خانم مطمئن هستند که در آینده نزدیک ما با هم وصلت می کنیم ما هم با تکیه بر همین موضوع عمل خواندن صیغه را خودمان انجام دادیم (بدون اجازه کسی ) و من بکارت این خانم رو ... -- تقریبا 1 سال همین طور به خیال اینکه عقد ما درست هست هم دیگر رو زن و شوهر می دانستیم . (البته تمام اقوام من و او از ازدواج ما در آینده مطلع هستند ) تا اینکه ... احساس کردم نفس من با من حرف میزند و مطمئن بودم که این خداست که دستور میدهد ! - من تصمیم بسیار جدی گرفتم که پا روی خواسته های دلم (بزرگترین دشمنم در این دنیا) بگذارم و هر چه که دلم خواست انجام ندم تا به کمالات برسم .این تصمیم من در دوست دخترم هم تاثیر بسیار خوبی گذاشت به طوری که تصمیم گرفتیم انسان کامل شویم . (البته می دونم سخت است ) ولی جنگ من با نا حق است .و مطمئنم خدا با حق است و کمک می کند .
حالا بعد این همه سر دردی که به حضرتعالی دادم سوال من این است که :
1- آیا وصلت ما درست بوده یا نه ؟ (که مطمئنم نفس ناطق من دروغ نگفته )
2- آیا راهی هست بدون اذن ولی این خانم وصلت کنیم ( به شرط به صلاح بودن این وصلت)
3- اگر وصلت ما درست نبوده - چه کنم خداوند تاج و لوا و سریر از گناه کبیره من که در غفلت بودم در گذرد .
4- می خواهم به کمال برسم (خاک پی حیدر شوم) و گذرنامه علی رو برای سفر به آخرت کسب کنم - چه کنم چه کنم ؟ (البته احساس می کنم آقا امام زمان ارواحنافدا من رو از درونم راهنمایی می کند )
5- جدیدا از وقتی که به جماعت میایستم و به خیال خودم گوش به فرمان معبود هستم احساس می کنم وقتی یه سوالی برایم پیش می آید - یه کسی از درونم با من حرف می زند .(چطور ؟) مثلا از خودم سوال می کنم چه کنم خدا من و ببخشد ؟ - همان لحظه خودم در جواب خودم می گم خوب مثلا به حرف دلت گوش نکن - این چیز درونی چیست ؟؟؟؟؟؟؟؟ برای اینکه به کمال برسم حاضرم از لبه شمشیر حیدر سیلی بخورم - بنده رو راهنمایی کنید - حاضرم به هر جای کشور که شده برای صحبت با یک انسان دارای کمالات سینه خیز حرکت کنم .
با تشکر