خلاصه رمان:
نمي دونم چرا هر وقت به خلاصه داستان مي رسم دستم نمي ره چيزي بنويسم ...راستش دوست ندارم خوانندگان رمانم كه شما جيگرا باشيد از اول كار بفهميد قضيه چيه ....و مجبور بشيد تا ته داستانو بخونيد پس نيلا جون همون بهتر كه چيزي ننويسي
اينم مثل قبليا حالت طنز گونه داره ....ولي نه در حد ورود عشق ممنوع ....شايدم بيشتر از اون شد هنوز نمي دونم
مقدمه:
عاشقانه هايم مال تو..........
عشق، سيري چند؟
همه ي هستيم مال تو........
دل خوش، سيري چند؟
چشمانم مال تو..............
نگاه، سيري چند؟
اشكانم مال تو.........
غم، سيري چند؟
لبخندم مال تو...........
خنده، سيري چند؟
این سيري چند... سيري چند؟
ای دريغا.... از اين افسوس هاي پر درد
كه با اخرين خيالت گشتند پرپر
ای دريغا..... از این واژه واژه هاي عشق
كه شدند سيري چند
ای دريغا ......... از اسير مانده در عشق
كه با عشق دو چشمانت گشته ....عاشقي اسير
نویسنده:نیلا
نمي دونم چرا هر وقت به خلاصه داستان مي رسم دستم نمي ره چيزي بنويسم ...راستش دوست ندارم خوانندگان رمانم كه شما جيگرا باشيد از اول كار بفهميد قضيه چيه ....و مجبور بشيد تا ته داستانو بخونيد پس نيلا جون همون بهتر كه چيزي ننويسي
اينم مثل قبليا حالت طنز گونه داره ....ولي نه در حد ورود عشق ممنوع ....شايدم بيشتر از اون شد هنوز نمي دونم
مقدمه:
عاشقانه هايم مال تو..........
عشق، سيري چند؟
همه ي هستيم مال تو........
دل خوش، سيري چند؟
چشمانم مال تو..............
نگاه، سيري چند؟
اشكانم مال تو.........
غم، سيري چند؟
لبخندم مال تو...........
خنده، سيري چند؟
این سيري چند... سيري چند؟
ای دريغا.... از اين افسوس هاي پر درد
كه با اخرين خيالت گشتند پرپر
ای دريغا..... از این واژه واژه هاي عشق
كه شدند سيري چند
ای دريغا ......... از اسير مانده در عشق
كه با عشق دو چشمانت گشته ....عاشقي اسير
نویسنده:نیلا